شنبه, 22 ارديبهشت 1403

 



موضوع: چالشهای فرهنگ ودسته بندی فرهنگ

چالشهای فرهنگ ودسته بندی فرهنگ 9 سال 11 ماه ago #86786

اگر فرهنگ را یک الگوی اندیشیدن، عمل کردن و دربرگیرنده باورها، اعتقادها و ارزش ها و آرمانها بگیریم که در درون آن هنر، فنون و آداب جامعه هم وجود دارد، این فرهنگ در مجموعه گروه های جامعه و اقشار ملت تجلی پیدا می کند وبه تعبیری می توان گفت عامل اصلی ایجادانگیزش و موتور حرکت نیروی انسانی یک کشور به حساب می آید. یعنی اگر یک کشور از بعد فرهنگی دارای توفیق باشد موتور و مجموعه انرژی دهنده سایر عرصه ها را دارد. اگرکشوری از بعد فرهنگی دچار مشکل باشد انگیزه لازم و زیربسترهای دایم را برای سایر عرصه ها هم نخواهد داشت.
فرهنگ را در معنای اصطلاحی و علمی آن می توان این گونه تقسیم کرد:
دسته اول نگاه تاریخی ، وقتی نگاه تاریخی به فرهنگ داریم، معمولاً بر میراث اجتماعی تکیه می شود. مثلاً مرتباً خواهیم گفت گذشتگانمان انسان های خوبی بودند، کارهای عظیمی کردندو دستاوردهای بزرگی داشتند. ولی امروز چه داریم؟ معلوم نیست، فرهنگ گذشته گرا و گذشته محور است. این موارد با نگاه تاریخی بر فرهنگ همخوانی دارد.
دسته دوم تعریف های هنجاری ازفرهنگ است که تأکید بر فائده هاوراه و روش ها دارد. در این شیوه فرهنگی معمولاً بر بعد هنجاری بایدها و نبایدها تأکید می شود وجنبه کمیتی وحاکمیتی دارد.
دسته سوم از تعریف های فرهنگ، تعریف های ساختی و یا ساختاری است که در این محور تأکید بیشتر برالگوسازی یا سازمان داشتن فرهنگ است ،. تعریف فرهنگ از بعد ساختی یا ساختاری، به دلیل آن که ما باید نمونه هایی را به سایر ملت ها عرضه کنیم وبا الگو ارائه کردن، روش دادن، عمل کردن و تولید محصولات فرهنگی عرصه ای را در بربگیریم و بتوانیم در سطح بین المللی کار کنیم. بنابراین بخش تعریف ساختی و ساختاری باید بیشتر مورد تأکید ماباشد.
دسته چهارم تعریف فرهنگ، تعریف تشریحی است که بر عناصر تشکیل دهنده فرهنگ تکیه دارد نظیرهنر، آداب، رسوم، اعتقادات و فولکلور و سایر موارد. هر کدام از این تعاریف رادر نظر بگیریم، انسان با فرهنگ جامعه خودش اجتماعی می شود و از مردم دیگر متمایز میگردد. بر این اساس اگر قرار باشد پیامی در سطح بین المللی داشته باشیم باید یک تمایز کمی و کیفی با سایر ملل داشته باشیم که پیام ما دردرون آن تمایز تعبیه شده باشد و اگر قرار باشد که ما از نظر رفتاری و کرداری و گفتاری نظیر دیگران باشیم و فقط بخواهیم باشعار و مطرح کردن یک سلسه توانایی های گذشتگان و بعد تاریخی فرهنگ حرکت کنیم، قادر نخواهیم بود تأثیری بر دیگران بگذاریم. بنابراین فرهنگ یک امر زنده است و یک مقوله امروزی است که باید در زندگی ما ساری و جاری باشد.
بر این اساس باید گفت که فرهنگ دارای 3 سطح است:
1- سطح زیرین و کاملاً پنهان. مثلاً یک درخت را در نظر بگیرد که یک ریشه دارد و یک تنه و یک سری شاخ و برگ. یک بخش از فرهنگ بخش ظاهری و شاخ و برگ فرهنگ است ، این سطح کاملاً قابل مشاهده است. یعنی در رفتار روزمره مردم دیده می شود و علامت های آن را می توان دیدو کاملاً قابل فهم و درک است .
2- یک سلسله از ارزش ها، ارزشهای حمایتی، هنجارها و قواعد رفتاری است که در اصل ایدئولوژی هر جامعه است که باید ونبایدهایش هم درون این سطح است که در اصل این مبنای عمل قرار می گیرد و هر آنچه مربوط به یادگیری است در درون این قسمت قرار می گیرد.
3- بخش سوم ، بخش مفروضات اساسی، یا زیربسترهای فرهنگ است که این مفروضات را نمی توان نادیده گرفت. در اصل، اینها اعتقادات، باورها و ریشه های فرهنگی هر جامعه است.
بنابراین این سه سطح فرهنگ ریشه، تنه و شاخ و برگ است. ما در مناسبات فرهنگی بیشترین برخوردی که داریم درصحنه عمل ها ورفتارهاوشاخ و برگ است که در بیرون خاک قرار دارد.
بر این اساس کشورها وقتی بخواهند فعالیت های فرهنگی خودشان را سازمان بدهند و روابط فرهنگی را استوار کنند، باید یک تئوری کانونی برای رفتارهای خود در سطح بین المللی داشته باشند. تاتئوری کانونی کشورها مشخص نباشد، بخش فرهنگ به عنوان یک عرصه و دیپلماسی فرهنگی نمی تواند شکل بگیرد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: سیاوش دانیالی
مدیران انجمن: سیاوش دانیالی