یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403

 



موضوع: رابطه فرهنگ و دموکراسی

رابطه فرهنگ و دموکراسی 10 سال 3 ماه ago #56648

رابطه فرهنگ و دموکراسی

پذيرش اصول دموكراتيك خود به خود يك هدف نيست بلكه فقط يك آغاز است در واقع دموكراسي دوره مبارزه طولاني را پشت سر گذارده است. چه در جامعه هاييكه آزادي هاي عمومي و خصوصي پديده هاي جديد هستند و چه در جوامعي كه بيش ازر يك قرن از عمر آنها مي گذرد، وجود موكراسي همچنان شكتني، تبديل پذير و آماده به فساد و تباهي مواجه مي باشد. دموكراسي هاي قديمي به علت لاقيدي بي تفاوتي و عدم مشاركت فزاينده شهروندان در زندگي سياسي در معرض مخاطرهء زوال قرار گرفته اند دموكراسي هاي جوان غالباً ميان ضرورت استقرار نهاد هاي سياسي اصيل و جديد از يك سووياسخ به نياز هاي اقتصادي فوري و پر فشار از سوي ديگر سر گردان مانده اند. و تا هنوز كه هنوز است، نتوانسته اند راه به بهبودي بكشانند و گليم خود راز اين ورتطه به سلامت نجات دهند، تنش و كشاكش ميان آزادي و عدالت، چنان كه ميان حقوق سياسي و حقوق اجتماعي، اقتصادي، كانون فرايند دموكراتيك را به خود مشغول دانسته است. در پاره يي از كشور ها دارد صدار دموكراسي خاموش ميشود و اين شعرا به نابودي پاره يي از ارزش ها منجر مي گردد فرو پاشي نظام خود كام، هميشه لزوماً به پيدايش دموكراسي نمي انجامد بسيار پيش آمده است كه نويسند و سر خودگي به سرعت پايه هاي شهروندي دموكراتيك را كه خود نا پايدار و لرزان بوده است، شسته و از بين برده اند. در عمل، استقرار دموكراسي پايدار، بدون يك فرهنگ حقيقي دموكراتيك غير قابل تصور است، دموكارسي نميتواند باقي بماند، مگر آنكه باز تاب تجربه سياسي توافق كامل همگاني و احساس مسئوليت هيئت اجتماعي مبتني بر اولويت منافع عمومي باشد سر انجام اينكه فرهنگ حقيقي دموكراتيك از يكو نبايد به نفي هيچ گونه هويت قومي، ديني، زباني، يا فرهنگي بينجامد، و از سوي ديگر نبايد به زبان هويت و همبستگي ملي به استواري خويش بپردازد. اگر چنين شرايطي تحقق پذيرد، هر كس امكان خواهد يافت، خويشتن خويش را در منافع جمعي كه آزادانه به آن رضايت داده است باز يابد و با احياي مسئوليت، نيروي ابتكار و شجاعت در ساختن دموكراسي مشاركت جويد.

امروز همه قبول دارند كه دموكراسي بهترين چارچوب اجرايي حقوق بشر و تحقق هماهنگ آرزوهاي فردي و جمعي است. اكنون زمان آن فرا رسيده است كه با هدف احياي دموكراسي در باره مفاهيمي كه از فرايند دموكراتيك داريم، دوباره بينديشيم، در جايي كه سنت كهن آن وجود وارد به فكر استحكام آن و در جايي كه تازه آغاز شده در انيدشه رشد درست آن باشيم. از ده سال پيش در تمام قاره ها دموكراسي زمينه يي به دست آورده كه فرايند هايي پيچيده و لزبان داشته و گاه با واسپرويهاي مايوس كننده يي همراه بوده است. دليل اين سپروي ها وجود يك سلسله ارزش هاي قومي، محلي و مذهبي است كه در برخي از موارد با عمل نمودن مفاد اين واژه در مقابل قرار مي گيرد، طوريكه مقداري از كشور ها دموكراسي را پديده غربي ميخوانند و به انكار غربي خود را لوانساني بوده باشد، متعهد نميدانند. مفاهيم متفاوت و متعددي در باره محتوا و اشكال دموكراسي وجود دراد. هيچ ونسخه يي نميتواند به طور خود كار براي همه كشور ها مناسب باشد. بلكه بر عكس لازم است روند چنان دموكراسي قابل قبول را كه خصلت ويژهء هر جامعه است، در نظر گرفت و آنرا تسهيل بخشيد، همانطوريكه دانشمندان ضرورت حفظ تنوع ژنتيك زيست بوههاي گوناگون را در يافته اند. هر شهروند نيز بايد بكوشد، تا از تنوع فرهنگي و اخلاقي حمايت كند و چگونگي شرايط، مقتضيات و جماعاتي را كه دموكراسي در آن امكان رشد دادرد بپذيرد. اكنون ميدانيم كه دستيابي به حقيقت با حكم و فرمان مقدورنيست و براي سزامان دادن به زندگي اجتماعي و اقتصادي، يك شيوه و روش يگانه وجود نداده نبايد دوباره همان خطاي تصور وجود اكسيري شفا بخش براي تمام امراض را مرتكب شويم.

شهروندان بايد بتوانند انتظار در يابند كه آراي آنها وزنه سنگيني بوده و به راستي سرنوشت حكومت را تعيين كرده است. براي ريشه گرفتن دموكراسي هيچ چيز تأسف بار تر از مصالحه هاي ناپاك ميان رقباي قديمي نيست و در واقع با اعلان دموكراسي هيچ چيز عوض نميشود و همان افراد قديمي بنام ائتلاف هال مثلاً پارلمان و حكومتي بر جاي خود باقي مي مانند، در يانجا ست كه دموكراسي هاي جوان در زبر ميدارند و در فرجام مردم قادر به درك دموكراسي نيستند و از آن حمايت و پشتيباني نخواهند كرد چيزيكه امروز كشور ما را در حلقوم بي اعتمادي، فساد اداري و بحران به پيش مي برد. طوريكه اين واژه به عنوان تحكيم پايه هاي اساسي اقتصادي نزد عده يي مفهوم يافته است. ديگر امروز مردم حق دارند، از بدنه هاي متضاد حكومت هاي موقت و انتقالي و كنوني بپرسند و از صلاحيت خويش استفاده كنند، زيرا آنها تحت نام دموكارسي و آزادي بعد از يك رژيم خود كام به صحنه آمده اند. سرمايه اند وختن و فريب داد دموكراسي نيستف بلكه مرگ دموكراسي است. به قول خوزه سارني: دموكراسي سيمي بوده كه اجازه داده چمدان ها زود تر بسته شوند و منظور اين است كهديكتاتور ها همين مجار را هم به مخالفان خود نميدهند.

دموكراسي نبايد فقط امنيت جماني و روحي مسوولان سياسي، يا بلند پايگان را تضمين كند. بلكه توجيه روز مره آن ايجاب ميكند كه به حفظ امنيت مجموع مردم نيز توجه داشته باشد چنانكه فقرا نيز احساس امنيت و احترام كند، به فرداي خودمطمئن باشند، بي آنكه بيم داشته باشند، حقوق آنها مورد تجاوز و تهديد منظم قرار مي گيرد، رژيم هاي نظم كامل، ديكتاتوري نيستند، بلكه دموكراسي هستند.

دموكراسي هاي حوادث به طور كلي زوشكن، ناتوان و از لحاظ وسايل كنترول و اعمال قوه اجابار پذير هستند، و حتا گاهي سود نيت يا عدم اطساعت كادر هاي لشكري يا كشوري كه ميراث ديكتاتور هاي سابق هستند مزاحم آنها ميشوند. به خاطر رشد و تقويه دموكراسي هاي جوان لازم است كه يك حكومت قانون سالار به همه اوضاع و اموال كشور كنترول داشته و جامعه را قانون سند بسازد، در شرايط عدم موجوديت قانون مند شدنف سطح مطالبات پايين آمده و زمينه هاي فساد و بحران اجتماعي را منتشر مي كرد و بايد فرهنگ سرسري ملي تقويه گردد تا جلو رشد فساد و لابالي در جامعه گرفته شود و بار مسووليت جمعي گسترش بيشتر يابد بدون رشد و بالندگي فرهنگي به يقين در داخل دموكراسي هاي جوان خشونت و استبداد لانهء خوبي پيدا خواهد كرد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.