یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403

 



موضوع: جایگاه دولت در عرصه فرهنگ

جایگاه دولت در عرصه فرهنگ 10 سال 3 ماه ago #56305

  • الهه صفری
  • الهه صفری's Avatar
  • آفلاين
  • دانشجو
  • ارسال ها: 55
  • Thank you received: 10
خلاصه از جایگاه دولت در عرصه فرهنگ
دولت مي‌تواند به‌گونه‌اي زندگي افراد را شكل داده و كنترل كند كه هيچ نهاد ديگري نمي‌تواند. اگرچه امروزه در مورد نقش دولت و توانايي او در اداره جامعه بحث‌هاي مختلفي مي‌شود. تقريباً هر پديده‌اي در جامعه به وسيله دولت سازمان مي‌يابد. دولت مي‌تواند با قدرت خود پديده‌هاي اجتماعي را در بافت و قالب خاص قرار داده و آن‌ها را سامان بخشد. اما آنچه كه مورد ‌نظر است آن است كه دولت تا چه ميزان مي‌تواند در آن‌ها دخالت داشته باشد.
حوزه فرهنگ اگرچه حوزه‌اي است كه شناخت آن به آساني ميسر نيست و مي‌توان گفت كه عرصه‌اي است كه همه عرصه‌هاي ديگر اجتماعي با آن ارتباط مستقيم يا غيرمستقيم دارند. از اين رو دولت به‌عنوان نماينده مردم در نظم و انضباط امور و بزرگ‌ترين سازمان و نهاد اجتماعي كه با گسترده‌ترين تعداد از افراد جامعه در ارتباط است نقش بسزايي مي‌تواند در فرهنگ ايفا كند. مبهم بودن مفهوم فرهنگ و ارتباط مستقيم و بلاواسطه آن با انسان باعث آن مي‌شود كه نظريه‌پردازان از زواياي مختلف به ارتباط دولت و به طور عام حاكميت با فرهنگ بپردازند. اين امر خود باعث مي‌شود كه دولت با محدوديت‌هايي در جهت ارائه يك الگو براي فرهنگ كه مطابق خواسته خود سياست‌گذاران باشد رو‌به‌‌رو است، كه اين امر باعث پيدايش فرهنگي پويا و متحرك شده است.
اين پويايي اگرچه بدون دخالت دولت امكان‌پذير است امّا بدون حضور دولت نيز در دوران تاريخي معاصر كه جنبه‌هاي تجاري و اقتصادي حرف اوّل را مي‌زنند، امكان‌پذير نيست. زيرا در دنياي اقتصاد و تجارت بالاترين سود و كم‌ترين هزينه و بيشترين مصرف‌كننده امري است بديهي ولي فرهنگ، محتوايي است كه جداي از سود و هزينه است. لذا دست يازيدن افراد به فرهنگ اگر جنبه تفنّني و تفريحي آن‌ها را ارضا نكند، سود و فايده ديگري ندارد و آن‌ها را از فرهنگ دور مي‌كند. لذا نقشي كه دولت مي‌تواند ايفا كند در اينجاست كه فرهنگ را بدون توجّه به سود و هزينه آن حمايت كرده و آن را هم‌گام با ديگر امور اجتماعي به پيش براند.
بنابراين دولت، تمام محدوديت‌هايي كه ذكر آن‌ها گذشت را مي‌بايد بپذيرد و از حمايت خود از فرهنگ دست برندارد تا فرهنگ پويايي خود را تداوم بخشد. به‌عبارتي بايد گفت كه فرهنگ موجودي است ساخته افراد جامعه كه توسط دولت حمايت مالي و امنيتي مي‌شود.
لذا دولت‌ها بايد با حضور در عرصه‌هاي مختلف فرهنگي از ‌جمله: صنايع فرهنگي، بنگاه‌هاي فرهنگي، زندگي فرهنگي، ترويج فرهنگي، بودجه‌هاي فرهنگي، آموزش فرهنگي، كنترل محيط زيست و مشاركت‌هاي فرهنگي، زمينه رشد فرهنگ را بدون دخالت در محتواي آن فراهم كنند.
در كنار اين وظيفه كه دولت بايد به حمايت از فرهنگ، بدون دخالت در آن بپردازد. بايد به جنبه‌هاي نظارتي و كنترلي دولت نيز نگاهي انداخته شود چرا كه فرهنگ‌ها هميشه در حال پويايي و تحرك هستند، كه در كنار اين تحرك به تبادل با ساير فرهنگ‌ها نيز مي‌پردازند. در اين‌جا دولت‌ها موظّفند فرهنگ خود را آن‌چنان قدرتمند سازند كه علاوه بر توانايي در انطباق با محيط و زمان، مضمحل در ساير فرهنگ‌هاي برتر نشده و از بين نروند. لذا بايد گفت كه تبادل فرهنگي گرچه به پويايي فرهنگ كمك مي‌كند امّا در صورت ضعيف بودن فرهنگ آن را به سوي اضمحلال به پيش مي‌برد.
از سوي ديگر بايد به ابتذال فرهنگي اشاره شود كه فرهنگ‌هايي كه از ضعف دروني برخوردار شوند. اندك‌اندك به سوي ابتذال كشيده خواهند شد. در اين‌جا ابتذال به معناي آن است كه فرهنگ نتواند آن‌گونه كه بايسته و شايسته زندگي اجتماعي انسان‌هاست، نمايان نشود. لذا از وظايف مهّم دولت كنترل فرهنگ از ابتلا به ابتذال است.
جنبه‌اي ديگري كه دخالت دولت در محتواي فرهنگ را بايد بر حذر داشت آن است كه دولت‌ها (به معناي اخص كلمه) در حال صعود و نزول هستند كه وابستگي فرهنگ به دولت‌ها باعث مي‌شود همراه با دولت، فرهنگ نيز به دردهاي آن گرفتار شود چنان‌كه ارزش‌هايي كه در دوره‌اي از حكومتي مورد تأكيد بوده در دوره‌هاي ديگر ممكن است مورد نكوهش قرار گيرد و ناديده انگاشته شود. لذا سپردن اين وظيفه يعني توليد و آفرينش فرهنگي، بر عهده جامعه به تداوم هميشگي فرهنگ كمك مي‌كند.
در مجموع بايد گفت دولت بزرگ‌ترين سازمان و نهاد اجتماعي است كه وظيفه تنظيم و تدوين امور اجتماعي را برعهده دارد. فرهنگ از جمله پديده‌هاي اجتماعي است كه با همه افراد جامعه ارتباط دارد و هر يك از افراد جامعه حقي در بهره‌مندي و استفاده از آن را دارا هستند. از وظايف دولت حمايت از حقوق شهروندان و كمك به فراهم‌آوري زمينه‌هاي احقاق حقوق شهروندان است، موظّف به كمك به شهروندان در مشاركت و بهره‌مندي از فرهنگ مي‌باشد. امّا خصوصيت و ويژگي‌هاي خاص فرهنگ كه ارتباط دروني با شهروندان دارد و نيازمند پويايي و تحرك است، محدوديت‌هايي را براي دولتيان جهت دخالت آن‌ها در فرهنگ ايجاد مي‌كند و لذا دولت‌ها تنها حاميان، ناظران، كنترل‌كنندگان و ضامنان فرهنگ و فرهنگ‌ورزان در عرصه اجتماع هستند.............
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.