دوشنبه, 31 ارديبهشت 1403

 



موضوع: نقش هنر دز تبلیغ دین

نقش هنر دز تبلیغ دین 10 سال 4 ماه ago #50151

-هنر: در خصوص ارائه تعریف از هنر باید گفت که شکل اصیل و متعال هنر پدیده ای است که به شدت تعریف گریز است و نمی توان آن را درقالب عبارات محصور نمود و این تعریف گریزی ریشه در ذات هنر دارد. فیلسین شاله فیلسوف فرانسوی در تعریف هنر می گوید:«هنر، کوششی است که برای ایجاد زیبایی یا ایجاد عالم ایده آل می شود.»18 و به اعتقاد لئون تولستوی «هنر،سرایت دادن و اشاعه عاطفه است.هنرمند راستین کسی است که عاطفه را نشان می دهد و عواطف مخاطبان را بر می انگیزد»19.وی همچنین در جایی گفته است:«وقتی انسان،آگاهانه و به معیت علائم خارجی،احساساتی را که خود تجربه کرده است،به صورتی زیبا به دیگران انتقال دهد بطوری که این احساسات به ایشان سرایت کند و آنان را از همان مراحل حسی و عاطفی که او گذشته است عبور دهد،عملش بنام هنر و خود او بنام هنرمند نامیده می شود.»20
هربرت رید معتقد است:«هنر بیان هر آرمانی است که هنرمند توانسته باشد آنرا در صورت تجسمی تحقق بخشد.»یا در جایی دیگر گفته:«هنر، کوشش است برای آفرینش صور لذت بخش»21.
محمد قطب از پژوهشگران اسلامی در کتاب مهج الفن الاسلامی نوشته:«هنر کوشش بشری است برای تصویر تأثیرات ناشی از حقایق هستی که در حس ایجاد می شود،تصویری زیبا و زنده و مؤثر»22.
با عنايت به همه تعاريفى كه در مورد هنر مى‏شود به طور ساده مى‏توان گفت كه هنر بيان آراء و نظريات يك جهان‏بينى و يك مكتب فكرى به‏گونه‏اى جذاب و گيرا و مؤثر مى‏باشد. گذشته از تعاريفى كه از هنر در كتاب‏ها مسطور است و يا متفكران و مصلحان و انديشمندان از آن سخن گفته‏اند، نوعى تعريف و يا دسته‏بندى در جامعه و در ميان عامه مردم رواج دارد كه اگر چه تعاريفى نانوشته و نامدون هستند ولى به هر حال به عنوان تعريفى رايج از هنر نبايد مورد غفلت قرار گيرند. اين تعاريف تا حد زيادى بر كميت و نوع متمركز بوده و از كيفيت و اهميت غفلت مى‏ورزد. مثلاً هر بازيگر و هر نوازنده و هر نگارگر و هر نويسنده و هر مجسمه‏ساز و هر ساختمان‏سازى را هنرمند و هر نوع عمل اين (به زعم خويش هنرمندان را) هنر و اثر هنر متلقى مى‏نمايد. در حالى كه تفاوت است بين هنر و تقليد، فرق است ميان هنر و شبه هنر، وبالاخره هنر با مهارت دو مقوله متفاوت هستند و بسيارى تفاوت‏هاى ديگر كه بين اصل و مجاز مى‏توان برشمرد. و به همين دليل است كه در مواضع مختلف تعابير مختلف هنر توضيح و تشريح شده‏اند.23در بسيارى از گونه‏هاى هنر (به ويژه هنرهاى دنيوى) انسان معمولاً موضوع را مى‏داند ولى به طرز خاصى به او گوشزد مى‏شود. براى نمونه برخى تعاريف، خلاصه‏گويى بديهيات را (كه البته نوعى و درجه‏اى از هنر است) هنر بارز مى‏دانند. مثلاً تابلويى كه در گوشه آن يك قرص وجود دارد و يا لكه‏اى قرمز روى بومى سفيد را به معناى بيان مسئله مهم جهان معاصر قلمداد مى‏كنند. به اين ترتيب كه هنرمندى قرص و هنرمندى ديگر جنگ را به عنوان مشكل اصلى جهان مطرح مى‏كنند و در اين راه تنها به نشان دادن نشانه‏اى قراردادى از آن اكتفا مى‏نمايند. در حالى كه هر يك از آنها مى‏توانند اثرات گوناگونى بر انسان‏ها و جوامع مختلف و حتى نهايت زندگى بشرى داشته باشند. مى‏توانند ارزش‏هاى جوامع را دگرگون نمايند. مى‏توانند اوج فداكارى‏ها و ايثارها و زبونى‏ها و جنايت‏ها و رشادت‏ها و سرگشتگى‏ها و بيمارى‏ها و بسيارى از اين قبيل موضوعات را نشان دهند. پس موضوع اصلى، معرفى مسأله نيست بلكه عواقب و اثرات و حتى زمينه‏هاى موجد آن هستند كه اهميت دارند.رتباط هنر و تبلیغ
عامل موثرى كه در عصر حاضر مساله تبليغات را تنوع و قدرت بخشيده آميختگى و پيوستگى آن با هنراست .به گواهی تاریخ استفاده از ابزار هنر در تبلیغ همواره بسیار مؤثر واقع شده است.زیرا هنر امری فطری است . هنرِ خلق زيبايى و به وجود آوردن آثار دلپذير، نيرويى است كه خداوند در وجود آدمى به وديعت نهاده است . هنر داراى زمينه اى گسترده وافقهاى باز و بى كرانى است و با هر چه درآميزد آن را تنوع و تحرك و پويايى و نفوذ مى بخشد.
در باب هنر از زمانی که اندیشه بشر ثبت شده ،تفکر در باب هنر هم وجود داشته است.مقولۀ مربوط به هنر که مقولۀ زیبایی است ،زیبایی را می آفریند و حس زیبایی شناسانۀ انسان را تحت تأثیر خود قرار می دهد.حس زیبایی شناسی یک حس است.مرحوم شهید مطهری احساس های مختلفی را بیان می کند که به حس زیبایی مربوط می شود.مثلا در در حس بینایی ،زیبایی به گونه ای دیده می شود و در حس شنوایی به گونه ای دیگر جلوه گر می شود و در حس های دیگر به صورت های دیگر.ولی شاید بتوان گفت یک حد مشترک در همۀ اینها است چنانکه فلاسفه گذشته در بین حواس ظاهری یک حس مشترک قائل بودند که آن حس مشترک درک کننده محسوسات بوده. در باب زیبایی هم ولو اینکه ما می توانیم به زیبایی های دیگر از قبیل بصری،دیداری و شنیداری تقسیم کنیم اما یک حس مشترک زیبایی شناسی در انسان وجود دارد که آنها را می تواند درک کند. این حس مشترک زیبایی شناسی تحت تآثیر زیبایی قرار می گیرد و از آن منفعل می شود و به نوعی تسلیم آن می شود. انسان زیبایی را دوست دارد و به سمت آن گرایش پیدا می کند.این زیبایی که انسان را به خود جذب می کند،کار بعدی اش آن است که خود را بر انسان تحمیل می کند.و انسان چه بخواهد و چه نخواهد این اتفاق می افتد.از اینروست که هنر می تواند ابزاری مؤثر در راستای تبلیغ باشد.26
هنر نيرويى است ارزشمند كه مى توان آن را به استخدام انديشه ها و اهداف عالى انسانى و نشر معارف اسلامى و گسترش عدالت اجتماعى در آورد. همچنانكه مستكبران مى توانند آن را در راه اهداف استكبارى خود بكار گيرند و بدبختانه بكار گرفته اند!
هنر آنگاه كه به عالى ترين مراتب خويش برسد تاثير و كاربردى اعجازگونه دارد و مى تواندادعا كرد كه معجزاتى هستند كه داراى جنبه هنرى هستند.
قرآن معجزه پيامبر خاتم( ص) يكى از عالى ترين جلوه هاى هنرى است كه خداوند آن را پديد آورده و به وسيله آن بشر را چنان مجذوب كرده كه منكران را به توهم سحرانداخته است و بااين كه هزار و چهار صد سال با صداى رسا دشمنان خود را به (تحدى ) و مبارزه خوانده حتى يك تن را ياراى پاسخ نبوده است !
مبلغان دینی باید به این نکته توجه کنند که وظيفه تبليغى آنها تنها به گفتن مساله و خواندن و ترجمه كردن يك حديث وايراد خطابه ادا نمى شود.
معجزاتى كه خداوند به پيامبران خود داده است برخى مقطعى و بعضى جاودان بوده اند. اگر دراين معجزات بينديشيم خواهيم يافت كه معجزات مقطعى بيشتر مخاطبان خود را به تسليم وا مى داشته است . ولى معجزات جاويد داراى نفوذ و جاذبه بوده و روح ها را تسخير مى كرده است .
عصاى موسى( ع) و دم عيسى( ع)از گونه معجزات مقطعى است كه جبنه هنرى در آنها مشهود نيست ولى قرآن از نوع معجزه جاويداست و بعد هنرى آن بسيار قوى است .
استاد مطهرى (ره )اشاره اى به اين حقيقت دارد و مى گويد:
از نظر كلى اعجاز قرآن از دو جهت است : لفظى و معنوى. اعجاز لفظى قرآن مربوط مى شود به مقوله زيبايى واعجاز معنوى آن به مقوله علمى پس اعجاز قرآن يكى از جنبه زيبايى و هنرى است و ديگراز جنبه فكرى و علمى.. 27
نكته اى را كه براين كلام متين بايدافزوداين است كه جنبه فكرى و علمى قرآن نيز با شيوه اى هنرمندانه مطرح شده است و فرق است ميان زيبايى لفظى و هنر چينش و هماهنگى الفاظ و هنرمندانه طرح كردن مفاهيم و معارف و حقايق هستى واين است كه الفاظ و مفاهيم قرآن هر دو جاودانه اند.
پس از قرآن مى توان شيوه هاى تبليغى وارشادى پيامبراسلام( ص) را و نيز نهج البلاغه و صحيفه سجاديه و مناظرات و روايات معصومين را كه هر كدام در نهايت زيبايى واوج هنر بوده و هست مورد توجه قرارداد.
حال كه نقش هنر را در پيشبرد و كارآيى تبليغ دانستيم و تاثير شگرف تبليغات را در تحولات و حركتهاى مختلف اجتماعى شناختيم، به اين نتيجه خواهيم رسيد كه بايد بهترين شيوه هاى تبليغى را شناسايى كرد و تنها استفاده از شیوه های سنتی تبلیغ به صورت خطابه مستقیم و بدون توجه به زمینه های روانی و فرهنگی مفید نیست.بنابراین استفاده از هنر در امر تبلیغ در این راستا قابل توجه است.

هنر در قرآن
هر چند در قرآن کریم آیه‌ای دربارة هنر و ارزش آن صراحتاً وارد نشده است‌، ولی از آن جا که دعوت قرآن کریم و اسلام به چیزهایی است که در فطرت آدمی یافت می‌شود، مثل میل به زیبایی و استفاده از شیوه‌های مختلف هنری برای جذب بیشتر که در وجود انسان فطرتاً نهاده شده است‌، از اینرو قرآن کریم نیز تلویحاً به هنر و ارزش آن اشاره فرموده است‌ از جمله‌ در آیات زیر:
1. "الَّذِی‌َّ أَحْسَن‌َ کُل‌َّ شَی‌ْءٍ خَلَقَه‌... (سجده‌،7) او همان کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید..."
2. "وَ صَوَّرَکُم‌ْ فَأَحْسَن‌َ صُوَرَکُم‌... (غافر،64) و شما را صورت‌گری کرد و صورتتان را نیکو آفرید..."
3. "فَتَبَارَکَ اللَّه‌ُ أَحْسَن‌ُ الْخَـَـلِقِین‌ (مومنون‌،14) پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است‌"
4. "صِبْغَة‌َ اللَّه‌ِ وَ مَن‌ْ أَحْسَن‌ُ مِن‌َ اللَّه‌ِ صِبْغَة (بقره‌، 138) رنگ خدایی بپذیرید(رنگ ایمان و توحید و اسلام‌ )وچه رنگی از رنگ خدایی بهتر است‌!..."
5. "قُل‌ْ مَن‌ْ حَرَّم‌َ زِینَة‌َ اللَّه‌ِ... (اعراف‌، 32) بگو چه کسی زینت‌های الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزی‌های پاکیزه را حرام کرده است‌؟"
6. "یَـَبَنِی‌َّءَادَم‌َ خُذُواْ زِینَتَکُم‌ْ عِندَ کُل‌ِّ مَسْجِدٍ (اعراف‌، 31) ای فرزندان آدم‌! زینت را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید."
و...
آیات فوق‌، همگی دلالت دارد بر این‌که خداوند متعال نیز از زیبایی و اتقان وقامت موزون در پدیده‌ها، خبر می‌دهد و به نقش هنر، زیبایی‌، هماهنگی‌، دلنوازی و صورت‌های زیبا و دلپذیر در مخلوقات خود و ذرات عالم‌، اشاره می‌فرماید. پس ما باید درس گرفته و در کارها و اعمال‌مان از هنر و زیبایی و خلق شیوه‌های نو و دلنواز کمک بگیریم‌.28

رابطه دین و هنر
دريك جامعه دينى، دين تأثيرات خاص خويش را بر هنر ظاهر نموده وبا اصول و ارزشهاى خاص خود هدايت و جهت دادن به آن را عهده دار ميشود. هنر مرتبط با دين و برخاسته از آن، دارای دو وجه مشخص است، يكى هنر قدسى و ديگر هنر دينى. هنر قدسى هنرى است كه به صورت مستقیم و بلاواسطه از ارزشهاى دينى سرچشمه گرفته، و براى آئينهاى دينى مورد استفاده قرار ميگيرد. در حقيقت هنر قدسى جلوه اى از شهود است كه در گذشته مردم از معناى آن آگاه بودند، و يا به عبارتى مبيّن تجلّى عوالم برتر (عقل و روح)در ساختهاى نازل‏تر هستى(نفس و ماده) است. هنر قدسى را مى‏توان شاخه اى از هنر سنّتى (دينى) تلقى نمود كه به صيقل دادن و ارتقاى روح و معناى حيات انسان مى‏پردازد. نمونه بارز هنر قدسى را در خوشنويسى قرآن مجيد و تلاوت آن در اسلام، شمايل نگارى در مسيحيت مى‏توان مشاهده كرد. در حالى كه هنرهاى دينى فراوانى را در هر دينى مى‏توان سراغ گرفت از جمله موسيقى، معمارى ، نقاشى و شعر كه براى مقاصد و آئين‏هاى دينى و تذكر معانى معنوى آنها مورد استفاده قرار ميگيرند. در اين زمينه نيز امكان خلط مباحث و معرفى هنرى معمولى بجاى هنر دينى وجود دارد. به اين ترتيب كه برخى موضوعات دينى بطور خيلى سطحى و تنها به قصد دينى قلمداد نمودن هنر مورد نظر در آنها بكار گرفته مى شوند. به عبارت ديگر بايد توجه داشت كه به دلايلى همچون مد، و يا سفارش، و يا جو عمومى، امكان ايجاد آثارى به نام دين و با تم دينى وجود دارد كه فى الواقع وجه مجازى هنر دينى ناميده مى‏شود. اين وجه مجازى همرديف و در امتداد هنر مادى و مجازى است كه تنها به دلايلى به هنر دينى مشتبه شده و يا به عبارتى به لباس دين ملبس شده است تا بازارى بيابد. اما هنر دينى اصيل كه وجه اعلا و متعالى آن هنر قدسى است، به هنرى اطلاق مى‏شود كه از فكر دينى و قدسى نشأت گرفته و متذكر به حقايق الهى و معنوى باشد.
به اين ترتيب، دين بطور عام با همه هنرها نسبت داشته، از آنها بهره گرفته، به آنها غنا بخشيده، و در اصلاح و تصفيه و تكاملشان ايفاى نقش نموده است. و متقابلاً هنر نيز از تعاليم دينى و بخصوص مضامين معنوى آن كسب فيض نموده، سبكها و روشها و اسلوبى خاص را در ارائه آنها معرفى نموده، و البته به تبع جهان بينى منبعث از هنر دينى در رشته هاى مختلف اوج و افولهايى را نيز داشته است. بنابراين رابطه هنر با دين رابطه كالبد با روح است.29
به اين معنا كه همواره دين به عنوان راهنما و تغذيه كننده (فكرى ) هنر ايفاى نقش نموده است تا جائيكه اولاً جملگى اديان هنرى خاص كه مبين تفكرات و ايده‏هاى خاصى نيز بوده اند را پايه گذارى كرده كه بنام خودشان معروف شده اند همچون هنر بودايى، هنر هندو، هنر مسيحى، هنر اسلامى و حتى امروزه كه هنر مدرن يا هنر پست مدرن مطرح است به نحوى به جهانبينى و دين و تفكر حاكم بر جهان مدرن اشاره دارند.
با توجه به آنچه ذکر گردید می توان گفت در یک جامعه دینی مقوله هنر از مؤثرترین و بهترین ابزارها جهت ارائه حقایق و معارف دین به شمار می آید.هنر می تواند زبان رساندن حقایق دین باشد آن هم در جایی که زبان ها قدرت بیان نداشته باشند.در تجربه چندسالۀ انقلاب گوشه ای از توانایی های هنر را در عرصۀ پیام رسانی دین حس کرده ایم.تأثیر فیلم ،نقاشی،تئاتر،موسیقی،آهنگ های حماسی و برخی هنرهای دیگر که با محتوای مذهبی بودند را در جامعه مان به خوبی دریافتیم.وحال آنکه آنچه عرضه شده نسبت به توانایی ممکن،ناچیز است.
نسبت دین و هنر مانند نسبت دین و زندگی است.زیرا هنر قسمتی از آن است. همانطور که دین برای زندگی ارزش قائل است،برای هنر نیز ارزش قادل است.هنر جزئی از زندگی است. در زندگی انسان،از نظر قرآن، کارها به شایسته و ناشایسته ها تقسیم می شود مثل عمل صالح و عمل ناصالح. پس هنر هم می تواند صالح و غیرصالح باشد.اصولا الهی بودن هنر بر زیبایی آن می افزاید.هرچیز به همان اندازه زیباست که از خدا سرشار است و به همان اندازه خدایی است که زیباست.خداوند برای اینکه بشر را نسبت به توانایی ها عارف گرداند و فهم او را در نشانه شناسی از چهره زیبای خویش بالغ نماید، او را به هنر بلند آوازه مرد و چنان توانایی به او بخشید که هرچه بر او بگذرد به هنرهای تازه ای دست یابد و به همان اندازه به خدا نزدیک شود.
هنر دینی و تبلیغ دینی
شاید بیشتر پژوهشگران هنر همین که اثری هنری دارای موضوع یا روح معنوی است آن را هنر مقدس می دانند.این مسأله که به تکرار در تاریخ نگاران هنر اتفاق افتاده است، شاید بیشتر زاییدۀ این دیدگاه معرفت شناختی باشد که روح را وجه برتر می دانند.اگرچه ممکن است این نظر که روح در هر چه باشد،چه روح انسانی و چه روح حیوانی و گونه های دیگر آن و چه روح به معنای باطن همواره بر جسم و شاکله و صورت یا فرم برتری دارد و وجه متعالی محسوب می شود.اما نباید از نظر دور داشت که عناصر مقوم یک اثر هنری روح و صورت به صورت توأمان است.این توأم بودن صورت و باطن در هنر مقدس و هنر دینی حضور و ضرورتی مضاعف پیدا می کند چرا که معمولا هنر مقدس از رمزها و سمبل ها برای بازخوانی و بازگویی معانی استفاده می کند و چنانچه این صورت در آن ضعیف پرداخته شود یا اصولا هنرمند وجهی برای آن قائل نشود هنر او از دایرۀ هنر مقدس به معنای بازگفته خارج خواهد شد.بنابر آنچه گفته شد هنر دینی ،هنری است که در هر دو وجه معنا و صورت معرف و مبلغ تعاریف و مفاهیم دینی باشد.آثار هنری می توانند معنای آیین یا تجربۀ دینی را بگیرند یا انتقال دهند.
هنر در جستجوی زیبایی، ممکن است الگوی اعلای آرمانی یا مقدس را به انسان ها معرفی کند تا در راه رستگاری آن را دنبال کنند و ممکن است در بیان های دیداری اش از الوهیات راهی برای ارتباط با گیتی پیش پای انسان نهد.دین هم به شکل راه رستگاری و هم الهام معنوی از میل و نیاز بنیادین انسان به بیان خلاق پشتیبانی می کند.زمانی که اغراض موثق دینی از طریق تصویر بیان می شود. هنر به ارتباط دینی تبدیل می شود و این صورت ارتباطی منحصر به فرد،باورها،رسوم و ارزش ها را تقویت می کند.
هنر در ادیان مختلف و از جمله دین مبین اسلام از جایگاهی بس رفیع و قابل تأمل برخوردار است.برخلاف ادعای گروهی که یا از منزلت هنر در اسلام اطلاعی ندارند و یا مغرضانه حقایق را در این خصوص نادیده می انگارند می توان به جرأت بر این نکته تأکید کرد که هنر و هنرمند در هیچ مکتب و مذهبی به اندازه اسلام مورد تکریم و تقدیر قرار نگرفته است.برای درک ارزش هنر در اسلام نخستین گام شناخت کتاب آسمانی این دین الهی یعنی قرآن کریم است.بی گمان حمایت پیامبر اسلام از هنر متعهد و هنرمندان مسئول سنگ اولیه بنای هنر شکوهمند اسلامی به شمار می آید.هنری که دارای پیامی آسمانی است و در آن به تعالی انسان عنایت ویژه ای مبذول شده است.در حقیقت عرضۀ معارف دینی در قالب هنری تأثیر دوچندان خواهد داشت، به دلیل آنکه زبان هنر ،زبان شور ،عاطفه و زیبایی است.شاید به همین دلیل است که قرآن،نهج البلاغه و احادیث ائمه اطهار(ع) در بهترین الفاظ و زیباترین قالب ها عرضه شده است.به عنوان نمونه توجه و تعمق در سورۀ یوسف گواه بر این مدعاست.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: کبرا گلستانی