خوش آمديد,
مهمان
|
|
چكيده:
رسانههاي ارتباطي و تكنولوژيهاي اطلاعاتي با سرعت هشدار دهندهاي در حال تغيير محيطهاي فرهنگي ميباشند، به طوري كه عملاً بر هر يك از وجوه زندگي در مرتبه محّلي، منطقهاي، ملّي و بين المللي تأثير تكنولوژيهاي ارتباطي بر آموزش، فرهنگ، سياست، اقتصاد، آزادي، خلوت (حفظ حريم) و روابط انساني ميپردازد. همجواري جهاني كه امروزه از آن برخورداريم، مانند ديگر همجواريها كه از حالت آرماني به دور بوده، داراي نقايص زيادي است. با ساكنين آن به يكسان رفتار نميشود و آنها از فرصتهاي مشابه بيبهرهاند. ميليونها نفر چنان محروم ماندهاند كه علي رغم گذر امواج ترقي از كنار خود حتي از انديشه تعلق به يك محيط واحد باز ماندهاند. انقلاب ارتباطات اگر تماسي هم با آنان داشته، جز تشديد انزواي آنها خدمت ديگري نكرده است. اين واكنش ابطال كنندة اصل پيدايش همجواري نيست، اما وظيفه سنگيني بر دوش زمامداران ميگذارد تا از هم بيگانكي همسايگان را كاهش دهند. (هيأت رسيدگي به كنترل جهاني، 1995) مقدمه اكنون كه مرحلة گذارا به سال 2000 و جهش و قرن بيست و يكم را ميگذارنيم، كشورهاي در حال توسعه همچون ايران براي نيل به پيشرفت يا حتي رقابت با كشورهاي توسعه يافته چون ژاپن نه تنها بايد خود را با الگوهاي تغيير يابنده جهاني منطبق با فرهنگ بومي هماهنگ سازند، بلكه همچنين بايد ضمن تماس با روند جاري و آتي تكنولوژيهاي ارتباطي پديد آمده، به توانائيهاي خود وقوف يافته، به ابداع روشهايي براي آموزش، يادگيري، كار، تفريح، و فعاليت در جهاني بپردازند كه اجزاي آن به طور فزاينده به هم وابسته است. جهاني كه به سوي كوچكتر شدن و در عين حال پيچيدگي بيشتر سير ميكند؛ جهاني كه در آن اطلاعات، محرك عمده، دانش، موجد قدرت و رسانههاي جمعي داراي نقشي كليدي است. به گفتة (بن – بگديكيان) «قدرت رسانهاي همانا قدرت سياسي است». و اضافه ميكند: «وقتي پنجاه مرد و زن كه رؤساي شركتها باشند، بيش از نيمي از اطلاعات و عقايدي را كه به دست 220 ميليون امريكايي ميرسد هدايت ميكنند، زمان آن براي امريكاييها فرا رسيده كه به بررسي نهادههايي بپردازند كه تصوير روزانه جهان را از آنها دريافت ميكنند». (Bagdikian,1992, p,31) و از آنجا كه ايالات متحده در رأس صادركنندگان محصولات فرهنگي در جهان قرار دارد، شهروندان كشورهاي مصرف كننده بايد همچنين اشاره احتياط برانگيز بگديكيان را جدي بگيرند و به بررسي منابع خوراك دهنده رسانهها و بازارهاي تفريحي خود بپردازند. امروزه اين قدرت است كه سرماية مسلط به شمار ميرود و نفع شخصي انگيزة بنيادين روابط در مرتبههاي محلي، منطقهاي، ملي و بين المللي است. انقلاب اطلاعاتي ما هم اكنون در يك «دهكدة جهاني»با پيوندهاي الكترونيكي و مخابراتي زندگي ميكنيم كه بر يك شالودة شديداً اطلاعاتي استوار است. به بيان ديگر، در « عصر اطلاعات » زندگي ميكنيم كه براي بقاي خود به رسانههاي ارتباطي و تكنولوژيهاي اطلاعاتي وابسته است. امروزه بيش از هميشه توان رقابت، رفاه اقتصادي و آزادي، به صورت يگانه اصل مشروع بين المللي براي اندازهگيري ميزان موفقيت يك ملت درآمده است؛ و يكي از مؤلفههاي حياتي براي دستيابي به چنين موفقيتي، علاوه بر دسترسي به تكنولوژيها، دانش بكارگيري آنها در جهت آن مقصود ميباشد. بي شك تكنولوژيهاي اطلاعاتي روابط انساني را در سرتاسر جهان چه در جهت بهبود و چه در جهت عكس تغيير شكل بخشيده است. تجارت، بانكداري، آموزش، همه و همه وابسته به جريان اطلاعاتي بوده و به كمك تكنولوژيهاي ارتباطي جديد همچون كامپيوتر، ماهواره، تلفن، تلويزيون، ليزر، فيبر نوري، ريزتراشهها (micro chips) و تلفنهاي هوشيار تسهيل گرديدهاند.از ديدگاه تكنولوژي اطلاعرساني شايد تلفن را بتوان يكي از حياتي ترين ابزارهاي دانست كه نه تنها ما را به ايجاد رابطة شخصي با ديگر مردم، از طريق صدا و دورنويس قادر ميسازد، بلكه كامپيوترهايمان را نيز با هم مرتبط ميسازد و به ما امكان ديدن يكديگر را از طريق صفحههاي تلويزيوني (ويدئوفون) ميدهد. اكنون تلفن به عنوان پايانه يا مركز هدايت اطلاعات رسيده عمل ميكند، نقش منشي شخصي را ايفا ميكند، خانه و محيط كارمان را از بابت امنيتي مراقبت ميكند،و كنفرانس از راه دور را، چه در سطح ملي و چه در سطح بين المللي ميسر ميسازد. علاوه بر اين، پيرو موافقت به عمل آمده بين دو شركت بزرگ تأمين امكانات عمومي يعني اديسون، كامون ولت و امريتك در شيكاگو، يك سيستم آزمايشي خودكار در پاييز 1996 شروع به كار خواهد كرد كه به شركت اديسون، كه تأمين كننده برق است، اجازه خواهد داد تا وسايل برقي عمدة خانگي همچون آبگرمكن، تهويه مطبوع، يخچال، ماشين لباسشويي و خشككن را به كمك تلفن روشن و خاموش سازد. كاربرد يگر اين برنامه، همچنين بازرسي و اندازهگيري ميزان مصرف آب، برق و گاز از طريق تلفن است كه نهايتاً شركت را از گسيل داشتن مأمور به تك تك خانهها به منظور رؤيت كنتور بي نياز ميسازد. عصر اطلاعات همه چيز زندگي مردم را حتي در دور دستترين روستاهاي آمازون، ايرلند، بوتسوانا يا مكزيكو دگرگون ساخته است. به شرط در اختيار داشتن برخي از ضروريات زندگي جديد همچون برق و تلفن و دسترسي به راديو و تلويزيون مردم اين مناطق به طور ناخودآگاه به صورت اعضاي شايسته دهكدة جهاني درخواهند آمد. در يك چنين دهكدهاي كه صداها و تصاوير از فواصل دور و از طريق رسانههاي الكترونيكي و چاپي ميتواند به عنوان ابزار قدرتمند جنگ رواني و تبليغاتي عمل كند؛ ساكنين آن نيز به گونهاي اجتنابناپذير به درك خاص خود از مكانها،افكار، رفتار، انتظارات، علايق، دوستداشتنيها و بيزاريهاي مردمان ديگر دست مييابند. اداركي كه از طريق رسانههاي جمعي ميسر گرديده است. ديگر اينكه، با كسب مهارتهاي خواندن و نوشتن و دسترسي به كامپيوتر و شبكه جهاني اينترنت، آنها ميتوانند به عنوان مشاركت كنندگان بلافصل و نه فقط مشاهدهگر جامعه جهاني درآمده و با ميليونها انسان ديگر در سرتاسر گيتي به مراوده بپرازند. در جهاني كه كلبة قبيلهاي در آمازون از امكانات گيرندة ماهواره برخوردار است، هيچ يك از موارد بالا دور از دسترس نيست. در واقع در بسياري از روستاها. تلويزيون و راديو جايگزين پيام رساني سنتي توسط آتش و ميدانگاههايي شده است كه در آن قصه گوها و ساحران نقش اطلاع رساني و سرگرمي مردم را ايفا ميكردهاند. كارمندان شاغل در بخش اطلاعات به وضوح، انقلاب ارتباطات – اطلاعات – تكنولوژي همچنان به اصلاح و معرفي دوبارة و تجديد ساختار جوامع انساني در سراسر جهان ادامه ميدهد. همانند دگرگونيهاي قبلي كه در نتيجة به كارگيري ابزار يا تكنولوژيهاي جديد در جوامع انساني به وقوع پيوست، تكنولوژيهاي ارتباطي نيز به دگرگونيهاي گستردهاي منجر شدهاند. در سالهاي گذشته ماشيني و رايانهاي شدن امور و ادغام شركتها به اخراج گروهي كارمندان در ايالات متحده و ديگر كشورهاي صنعتي منجر گرديده است. در واقع يكي از بزرگترين شركتهاي مختلط مخابراتي به نام امريكن تلفن اند تلگراف (American Telephone &Telegraph) (AT&T) در اوايل سال 1996 نيروي كار خود را به ميزان 000/40 نفر تقليل داد. به علاوه، به يمن وجود تكنولوژيهاي اطلاعاتي، روزكاري تمام 24 ساعت را در برميگيرد و مصرفكنندگان ميتوانند اطلاعات مربوط به كالاها و خدمات را از طريق كامپيوترهاي شخصي خود در خانه و محيط كار به طور شبانهروزي دريافت نمايند. بسياري از منشيها نيز ميتوانند به وظايف خود (همچون ماشيني نويسي، ارسال مرسولات، تلفن، دورنويس يا پردازش اطلاعات) توسط كامپيوترهاي خانگي كه به شبكة كارفريان متصل است، عمل كرده و نياز به جا به جا شدن براي رفتن روزانه به محل كار را به صفر برسانند. اما از طرف ديگر به گفتة رابرت بي.ريج، ... برخلاف پيشگويان «عصر اطلاعات» كه خوشدلانه پيشبيني وفور مشاغل پردرآمد را براي افراد با حداقل مهارت مقدماتي ميكردند، حقيقت بيرياتر آن است كه پياده نظام اقتصاد اطلاعات همانا انبوه پردازشگراني است كه در «دفاتر پشت صحنه» در پايانههاي رايانهاي كه به بانكهاي اطلاعاتي جهاني متصل است مستقر گرديدهاند. همان كساني كه وظيفة روزمرة دادن و گرفتن اطلاعات به كامپيوتر را برعهدة دارند؛ وظايفي همچون ثبت پرداختيها و دريافتيهاي كارتهاي اعتباري، گزارشات اعتباري، نقل و انتقال چك، حساب مشتريان، مكاتبات مشتريان، پرداخت حقوق، صورتحساب بيمارستاني، شرح حال بيماران، توصيههاي پزشكي، احكام دادگاهي، فهرست مشتركان، پرسنل كاتالوگهاي كتابخانهاي، و از اين قبيل. شايد بتوان گفت «انقلاب اطلاعاتي» برخي از ما را مولدتر كرده ولي از طرفي باعث انباشته شدن حجم زيادي از اطلاعات خام گرديده كه بايد تقريباً به همان سبك يكنواخت كارگران خطوط توليدي و پيش از آن، كارگران نساجي كه انبوهي از مواد اوليه را به عمل ميآورند، پردازش گردند. (Reich/1991,p.175) انقلاب رايانهاي از سوي ديگر بسياري از شركتهاي خدمات رساني رايانهاي همچون كامپيوسرو (CompuServe) امريكا آن لاين (America online) ، پروديگي (Prodigy) ، مايكروسافت (Microsoft) و ديگران در حال توسعة سريع قلمرو خود از طريق شبكه جهاني اينترنت ميباشند تا انواع خدمات را در اخيتار مشتريانشان قرار دهند. اين شبكه مجموعة بيكراني از دستاوردهاي جهاني را در زمينة ادبيات، آثار هنري، تحقيقات علمي، اطلاعات بازرگاني، گزارشات حكومتي، و به طور فزايندهاي برنامههاي راديويي و حتي فيلمهاي تلويزيوني در برميگيرد. همچنين آن را ميتوان يك كتابخانه بزرگ جهاني و بلكه بزرگترين آنها به شمار آورد كه ميتواند در هر زمان و هر جا در دسترس متقاضياني كه از كامپيوتر داراي مودم و اشتراك به اينترنت بهرهمندند، قرار گيرد. به راستي اين شبكه يك دريچة واقعي به دانش است. براي نخستين بار در تاريخ بشر، اطلاعاتي كالايي است كه با اشارة سرانگشتان به دست ميآيد! در واقع شبكههاي رايانهاي براي ميليونها انسان از جمله گروهي 200 نفره از برتري طلبهاي سفيد پوست يا گروههاي كينهجو در امريكا و كانادا يك كانال تبليغاتي به ارمغان آورده تا بدين طريق به بسط ايدئولوژي خود در جهان بپردازند. علاوه بر اين، شبكههاي رايانهاي را ميتوان آزادترين و در عين حال هشدار دهندهترين عامل در مجموعة تكنولوژيهاي ارتباط جمعي به شمار آورد تا اندازهاي كه هر كس در هر كجا و با هر مرام شخصي يا ايدئولوژي قادر به توزيع پيامها بين ميليونها نفر وبدون هر گونه مميزي قبلي خواهد بود. مادة قانوني فدرال تحت عنوان «قانون رعايت عفت در ارتباطات» كه پس از تصويب كنگره آمريكا در تايرخ 8 فوريه 1996 به امضاي رييس جمهور، بيل كلينتون، رسيد با هدف زدودن هر گونه هرزهنگاري (Pornography) از چهرة شبكه رايانهاي و سالمسازي آن براي كودكان وارد عمل شد. ولي پس از ماهها تظاهرات اعتراض آميز از سوي مشتاقان فضاي باز اطلاعاتي و مخالفين مميزي، هيئتي متشكل از سه قاضي فدرال به منظور بازبيني اين ماده قانوني در فيلادلفيا گرد آمده، تلاش دولت براي محدود ساختن محتواي برنامههاي شبكه را به ميزاني بيشتر از مطبوعات و ديگر رسانههاي ارتباطي، امري «برخلاف قانون اساسي» و «عميقاً زننده» اعلام كردند. اين اعلاميه پوشش قانوني لايحه اصلاح شده اول دربارة رسانهها را مشمول حال فضاي اطلاعاتي جديد نيز ميكند. بعلاوه، قضات در يك يادداشت 175 صفحهاي اعلام داشتند كه «شبكه اينترنت رسانهاي است با اهميت تاريخي و كانالي عميقاً دمكراتيك براي ارتباطات كه به جاي خفه شدن به توسعه نياز دارد.» (Quitter,1996) بگفته قضات، چون اين شبكه هنوز دوران آغازين خود را طي ميكند حداقل به همان اندازة كتاب و مطبوعات است. به نوشتة قاضي استوارت دالزال «اينترنت به دليل برخورداري از بيشترين سهم به عنوان مشاركت برانگيزترين شكل گفتار جمعي كه تاكنون سزاوار حمايتهاي قانوني بوجود آمده است، در زمينة گفتار جمعي، شايسته بيشترين حمايت در برابر دخالت دولتي است.» (Quitter,1996) مطابق نخستين بازنگري قانون اساسي امريكا، «كنگره نميبايست هيچ قانوني چه در زمينه تأسيس مذهب يا جلوگيري از عمل بدان به تصويب برساند يا آزادي بيان و مطبوعات را محدود سازد يا از حق مردم براي اجتماعات آرام و دادخواهي از دولت جلوگيري كند.» در هيچ كجاي ديگر نميتوان سراغ گرفت كه گسترة ارتباطات اينچنين به سرعت در حال رشد باشد جايي كه در آن فلسفه و تكنولوژي، ارتباطات ميان فردي و جمعي، ارتباطات ميان فرهنگي و بين المللي، واقعيت و غير واقعيت، نفرت و عشق، كامپيوترها و مردم با يكديگر ادغام شده باشند. والاترين توانايي فضاي اطلاعاتي جديد در دموكراتيزه كردن روند ارتباطات از طريق فراهم آوردن ميداني براي به گوش رساندن آنچه تا پيش از اين شنيده نميشد، نهفته است. به همين نحو صداهاي بگوش نرسيده نيز بايد به قوتها و محدوديتهاي اين رسانه واقف باشند تا بتوانند به هر ترتيب از آن منتفع گردند. جريان اطلاعات اين نكته را نبايد از نظر دور داشت كه مهمترين علت پديدار شدن و محبوبيت تكنولوژيهاي اطلاعاتي پاسخگويي آنها به انبوه نيازهاي مالي و سياسي است. به گفته رتكين «امروزه دولتها و منافع تجاري به تقسيم و ايجاد حوزههايي درون يكديگر و تبديل سياره زمين به يك مجموعة تجاري متشكل از منابع قابل بهرهكشي گرديده منجر است» (Ritkin,1991,p62) به علاوه بهرهروي از طيفهاي الكترومغناطيس و مدارهاي ماهوارهاي تا فاصله 22000 مايلي زمين همواره به صورت منشأ تنش و درگيري بين كشورهاي صنعتي شمالي و كشورهاي در حال توسعه جنوبي گرديده است. اين طيفها و مدارها جزء منابع جهاني و متعلق به همة ملل است. از اوان دهة هفتاد، وقتي ارتباطات فضايي به تحقق رسيد تنها تعداد انگشتشماري از كشورهاي اقدام به ارسال هزاران ماهواره براي خود يا مشتريانشان در مداري محدود كردند. نتيجه آن شد كه صاحبان اينگونه وسايل مخابراتي از توانايي رسوخ عميق به درون فرهنگ كشورهاي مصرف كننده برخوردار گرديدند كه اين به نوبة خود تنش ديگري بين نيكمره جنوبي و شمالي به وجودآورد كه اصطلاحاً بدان «امپرياليسم فرهنگي» يا «دخالت فرهنگي»ميگويند – به نوشتة هملينك «اكثر پردازشگرها و حاملهاي اطلاعاتي درچند كشور معدودمستقر گشتهاند. تكنولوژي پايه براي توليد و توسعة اين دستگاهها توسط سوداگران پيشرو در ايالات متحده، ژاپن و اروپاي غربي طراحي، تكميل و هدايت ميگردد.» علاوه بر اين ناهماهنگي بين شمال و جنوب در زمينةجريان ارتباطات و اطلاعات و امكان توليد، توزيع يا دستيابي بدان به نحو زيادي يك جانبه است. به بيان ديگر «جريان اطلاعات در پهنة زمين غير متعادل است زير بيشتر اطلاعات جهاني در بخش شمالي جاري است و كمتر از آن بين شمال و جنوب و حجم كمتري در جنوب به تنهايي كمتر از 10% تمام تلفنها، تلكسها و فاكسها بين كشورهاي جنوب اتفاق ميافتد.» (Ham link, 1995,p3) بازرگانان جهاني - بدون شك تكنولوژيهاي اطلاعاتي در هيچ كجاي ديگر به اندازة بخش تجاري تأثير گذار نبوده است. و تسلط به تكنولوژي، كليد موفقيت توليد كنندگان، توزيع كنندگان و فروشندگان درآينده است. به موازات تشديد رقابت جهاني، بازاريابي به صورت اشتغال فكري دائمي شركتهاي چند مليتي در ميآيد. به طور مثال به گفته بارنت و كارنگ (Barnet & Caranagh 1994) اين شركتها هم اكنون از يك «بازار فرهنگي جهاني» واقعي بهرهمند هستند و بسياري از محصولات فرهنگي همچون سريالهاي تلويزيوني،فيلمها، اخبار و اطلاعات، برنامههاي ماهوارهاي، موسيقي و تيشرتهاي انگليسي زبان، كه در همه جا به چشم ميخورد، منشأ امريكايي دارند. هر چند بسياري از محصولات فرهنگي توسط شركتهايي همچون ديسني، سوني، تايم – وارنر و ديگر غلولهاي اطلاعاتي – تفريحي طراحي، توليد و توزيع ميگردد، ديگر محصولات و خدمات نيز بوسيلة چند شركت معدود قدرتمند مثل سيتي بانك، فيليپ موريس (Philip Moris) ، ماتسوشيتا (Matsushita) ، نستله (Nestle)، تويوتا (Toyota) يا سوميتومو بانك (Sumitomo Bank) در سرتاسر جهان توزيع ميشود. علاوه بر اين از طريق شبكه مالي جهاني، مجموعة عظيمي از نقدينگي، بيمههاي جهاني، دلارهاي اروپايي، كارتهاي اعتباري و ديگر لوازمي اينچنين، همه روزه معامله ميشود. در واقع هر روز ده برابر پولي كه براي تجارت و سرمايهگذاري بين المللي لازم است در معاملات جابه جا ميشود. اين جريان وقتي كه در كنار سهولت جريان مشاغل در اطراف جهان توسط شركتها قرا ر گيرد توانايي دولتها براي كنترل اقتصاد ملي را از هم ميپاشد.مطابق برخي استدلاها، رهبران ملي نه تنها از هدايت كه حتي از شناخت اين غولها ناتوانند، زيرا اينها شكل ثابتي ندارند و همچون شخصيت اسطورهاي يونان پروتئوس همواره در حال تغيير شكل براي سازگاري با شرايط گوناگون هستند. (Barnet&Cavanagh,1994) سياست در عصر اطلاعات: «تغيير نقش در روابط بين مديران شركتهاي بزرگ جهاني و زمامداران سياسي به ايجاد يك واقعيت جديد سياسي در همه جا منجر گرديده است.» (Barnet&Cavanagh,p19) با توجه به پيدايش اين شرايط جديد، رابرت بي.ريچ، وزير كار در دولت بيل كلينتون مينويسد: «ما در دورهاي انتقالي زندگي ميكنيم كه بر سياست و اقتصاد قرن آينده تاثير خواهد گذارد. ديگر از هيچ محصول يا تكنولوژي ملي، شركتهاي ملي يا صنايع ملي خبري نخواهد بو. اقتصاد ملي آن طور كه تا به حال آن را فهميدهايم وجود نخواهد داشت. تنها چيزي كه داخل مرزهاي ملي يك كشور باقي خواهد ماند، مردمي خواهند بود كه آن ملت را تشكيل ميدهند. لياقتهاي هر ملتي همانا مهارتها و روشنبينيهاي آن است؛ و اساسيترين مهارت سياسي هر ملتي عبارت خواهد بود از توانايي كنار آمدن با نيروهاي گريز از مركز اقتصاد جهاني كه رشته پيوند دهنده اعضاي يك ملت را از هم ميگسلد و ثروتي هر چه سرشارتر در اختيار ماهرترين و روشنبينترين افراد قرار خواهد داد در حالي كه استاندارد زندگي افرادي را كه از مهارت كمتري برخوردارند تنزل خواهد بخشيد.» (Rich,1992,p.3) تكنولوژيهاي اطلاعاتي مرزهاي فيزيكي ملتها را با توجه به جريان موجود اطلاعاتي هر چه كمرنگتر ساخته است. برخي چنين استدلال ميكنند كه به هم پيوستگي الكترونيكي و دسترسي به شبكههاي جهاني ميتواند از طريق راه دادن به اطلاعات مميزي نشده به داخل مرزها و رسانيدن آن به دست مردمي كه در غير اين صورت ناآگاه باقي ميماندند به بيثباتي رژيمهاي ديكتاتوري بينجامد. از طرف ديگر در «گزارش هيئت رسيدگي به زمامداري جهاني» (1995) آمده است: «دسترسي هر چه بيشتر به اطلاعات براي دموكراسي، كه همواره از هر چه مطلعتر بودن شهروندان منتفع گرديده، مفيد و براي توسعه، همكاريهاي حرفهاي و علمي و بسياري ديگر از فعاليتها سودمند واقع گرديده است. رشتههاي گستردهتر ارتباطي كه هم اكنو تهسيل گرديده نيز ميتواند مردم جهان را همبسته گرداند. تصاوير رسانهاي درخصوص رنجهاي بشري، مردم را برانگيخته تا نگراني و همبستگي خود را با آنها كه در دورترين جاها بسر ميبرند از طريق ياري رساني به نيروهاي امدادي و درخواست توضيح و عمل از دولتمردان اعلام كنند. تاثير رسانهها بر شكل گرفتن سياست خارجي در بسياري كشورها بسيار بارز است.» بدين ترتيب رسانههاي ارتباط جمعي را ميتوان نه تنها به مثابة نيروي محرك در پشت سر تغييرات اجتماعي و فرهنگي قلمداد كرد. بلكه عاملي براي تحرك سياسي در مرتبة ملي و بين المللي به حساب آورد(كمالي پور، 1995) در ارتباط با اين ادعا، حميد مولانا (1996) معتقد است كه بخشهاي ارتباطات دور ملي و بين المللي به طور فزايندهاي در هم تنيده ميشوند. بديتن ترتيب بازار بين المللي توسعه چند بازيگر اصلي شكل ميگيرد كه به نوبة خود مشمول مكانيسمهاي كنترل كننده سياسي، اقتصادي و نهادي ملي خود هستند. اين بدان معني است كه بسيار مشكل يا حتي ناممكن خواهد بود كه بين بخشهاي داخلي و بين المللي تفكيك قائل شويم. روابط انساني تا آنجا كه به روابط انساني مربوط ميشود، همان تكنولوژيهاي اطلاعاتي كه قادرند ما را به هم متصل سازند، ميتوانند در عين حال با در اختيار گذاشتن توهمي از با هم بودن، ما را از داشتن يك ارتباط روياروي با همنوعان جدا سازند. مثلاً در حالي كه در تهران چايخانههاي سنتي تجديد حيات مييابد، در شيكاگو قهوهخانههاي اطلاعاتي رونق دارد. وقتي در چايخانههاي تهران مباحثات بين رؤساي شركتها ممكن است خصوصي و روياروي صورت گيرد، در قهوهخانههاي شيكاگو رؤسا ميتوانند از فنجان قهوه داغ بنوشند، در يك بحث كاملاً رسمي با فردي در آن سوي قاره شركت كنند و در همان حال از طريق پايانههاي رايانهاي كه بر ايشان فراهم آمده در بزرگراههاي اطلاعاتي سير و سياحت كنند. (Van,1996) در امريكا اين انوع قهوهخانههاي رايانهاي رونق زيادي يافته است. هر چند مشتريان قهوهخانههاي اطلاعاتي ممكن است با فرد كنار دست خود مباحثه نداشته باشند، ولي ميتوانند با ديگر مسافران شبكة اطلاعاتي كيلومترها دورتر صحبت داشته باشند! از امتيازات ديگر اين قهوهخانههاي رايانهاي امكان امتحان و انتخابي است كه در اختيار مشتريان پش از تصميم قطعي براي خريد نرمافزارها يا سختافزارهاي جديد قرار ميگيرد. علي رغم اينكه ظاهراً تكنولوژيهاي جديد، ارتباطات مرزهاي جغرافيايي و فواصل بين مردمان را از جا برداشته است، از جهت ارتباطات ميان فردي يا چهره به چهره، بسياري از ساكنين دهكدة جهاني، مرزهاي جديدي بين خود و كساني كه در محيط بلافصل آنها همچون خانه، اجتماع، اداره وحتي قهوهخانههاي اطلاعاتي زندگي ميكنند به وجود آوردهاند. به طور مثال در ادارات امروزي چندان غريب به نظر نميرسد كه دو همكار كه دفاترشان كنار هم است از طريق پست الكترونيكي يا پست صوتي با هم ارتباط برقرار كنند؛ درست مثل اين كه از لحاظ جغرافيايي فاصله زيادي با هم داشته باشند. عجيب آنكه از نقطهنظر روابط انساني، جدايي و كاهش رويايي چهره به چهره، به صورت مشخصة اصلي عصر اطلاعات درآمده است. درعين حال، احساس بياعتمادي به ديگران از جمله دوستان و همسايگان يكي از نشانههاي بارز اين عصر است. در واقع يكي از پر رونقترين تجارتهاي عصر اطلاعات مربوط است به انبوه ابزارآلات پيچيدة امنيتي (از قبيل دوربينهاي مخفي، آژيرهاي خطر، چراغهاي خطر، قفلهاي الكترونيكي، زنجيرها، افشانهها، بوقهاي هشدار دهندة و غيره)، در بازاري كه توسط مشتريان پر سوءظن به مصرف ميرسد. يعني كساني كه بيشتر تمايل به محبوس ساختن خود دارند به جاي اينكه پا از دايرة تنگ و خود ساختة تنهايي فراتر نهند و براي زدودن ترس از ضمير خود نسبت به ديگران به فعاليت برخيزند و به ايجاد راهحلهاي ماندگار انساني، و نه تكنولوژيكي، دست يازند و فرهنگ سوء ظن و ترس را به فرهنگ اعتماد، همكاري و احترام متقابل مبدل سازند. به نوشته مارشال مك لوهان و بروس اس. پاورز «انسان الكترونيكي داراي مغزي خارج از جمجمه و سلسله اعصابي بر روي پوست ميباشد. يك موجود تند مزاج كه از خشونت آشكار پرهيز ميكند. شبيه عنكبوتي چمباتمه زده روي تارهاي مرتعش خود كه تارهاي ديگران نيز ميلرزاند. اما اين موجود گوشت و خون ندارد، بلكه بيشتر به يك شئي در بانك اطلاعاتي ميماند كه بي دوام است و به سرعت فراموش ميشود و از اين واقعيت خشمگين است.» (Marshall Mcluhan & Bruces.Powers 1984) ديگر اينكه در محيط امروزي كه ساخته و پرداختة رسانههاست، مردم فرهنگهاي مختلف دربارة «ديگران» و حتي خودشان بيشتر براساس تصويرسازيهاي رسانهها قضاوت ميكنند. بدين ترتيب در ارتباطات ميان فردي و همچنين در مراودات اقتصادي و سياسي، تصاوير قالبي كه توسط رسانهها تدارك ديده شده و در اذهان عامه نقش بسته، بر نحوة نگرش افراد نسبت به يكديگر تأثير بسزايي گذاشته است. به بيان ديگر، نگرش مردم از «ديگران» مجموعاً براساس آن چيزهايي است كه از طريق رسانههاي جمعي ديده، خوانده يا شنيدهاند. در واقع رسانههاي جمعي معاصر – روزنامهها، مجلات، كتابها، موسيقي، تصاوير متحرك، راديو، تلويزيون – عملاً بر تمامي جنبههاي زندگي بشر تأثير گذاردهاند. اينها تعيين كنندة چشمانداز ما از جهان، نحوة نگرش به ديگران و مهمتر از همة نحوة كنش متقابل ما با ديگران ميباشند. (كمالي پور، 1995) بعنوان نمونه، رسانههاي امريكا اغلب بازتابي منفي از خاورميانه ارائه ميكنند. از اين رو، موانع دائمي، بلايا، كودتاها، شورشها و فعاليتهاي تروريستي كه بطور مرتب گزارش ميشوند، تصويري ناپسند و خشن را از فرهنگها و مردم خاورميانه، در امريكا و ساير كشورها تقويت ميكنند. (كمالي پور، 1996) قدرت ارابان دهكدة نوين جهاني و قلمرو آنها از هر زمان ديگري بيشتر است. در نتيجه «دست اندركاران رسانهاي جهان سوم بر اين باورند كه رسانههاي خبري مسلط همچون شبكههاي تلويزيوني امريكا، CNN و شركتهاي مختلطي همچون شركت نوين روبرت مرداك هر چه بيشتر به بسط دامنة تحريف و پيشداوري از طريق سيستم خبري بين المللي ميپردازند.» š آموزش در عصر اطلاعات تا آنجا كه به آموزش مربوط است، تكنولوژي اطلاعات به سرعت ما را به سمت آموزش انفرادي ومتقابل سوق ميدهد. ادغام تكنولوژي مخابراتي و رسانههاي جمعي نه تنها دانشجويان، آموزگاران و پژوهشگران را به توليد اطلاعات توانا ميسازد بلكه به آنها امكان ميدهد تا از چند طريق شامل شبكههاي رايانهاي، تلفن و تلويزيون كابلي، به مواد آموزشي، تفريحي و ديگر الاعات دست يابند. آنها همچنين قادر خواهند بود در فرآيند يادگيري از طريق انواع خدمات اطلاعاتي – تعاملي به صورت صدا، متن، تصوير و يا چند رسانهاي مشاركت نمايند. به گفته نورمن واگنر (Norman Wagner) ازدياد رسانههاي داراي كنش متقابل، متناسب با نيازها باعث حركت آموزش عالي به سمت الگوي جديدي از نحوة ارائه دروس ميگردد. (Wagner,1996,p10) يعني اينكه هم آموزگاران وهم دانشجويان علاوه بر تسلط در زمينةء بكارگيري تكنولوژي كنش متقابل، ميبايست روشهاي سنتي آموزش را مطابق شرايط نسل جديد دانشپژوهان به اجرا درآورند؛ دانشپژوهاني كه تحت تأثير اُنس و الفت با تلويزيون، بيشتر از گرايشي تصويري برخوردارند تا نوشتهخواني و به طور فزايندهاي از كامپيوتر براي كسب اطلاعات استفاده ميكنند در واقع ميتوان جنبههاي اصلي الگوي آموزشي پديد آمده را در بسياري از مؤسسههاي آموزشي ايالات متحده و جاهاي ديگر مشاهده كرد. مدارس و دانشگاهها به سمت رايانهاي شدن پيش رفتهاند و طيفي از خدمات را مانند امكانات ويدئو، با كنش متقابل و اتصال به شكبههاي جهاني چون اينترنت، كامپيوسرو، امريكا آن لاين، پروديجي و امثالهم به دانشجويان ارائه ميدهند. كلاسهاي الكترونيكي يا به بياني ديگر مجهز به امكانات رايانهاي، به مشخصة عمده بسياري از مؤسسات آموزشي از جمله دانشگاه پوردو (Purdue) تبديل گرديده است. در واقع بسياري از دانشكدهها برنامههاي آموزشي زيادي شامل چاپ، دورنويس، ويدئو، صدا و گرافيكهاي رايانهاي براي ارائه تدارك ديدهاند كه دانشپژوهان ميتوانند از طريق كلاسهاي الكترونيكي يا كنفرانس از راه دور و يا كامپيوترهاي خانگي متصل به شبكه از آنها بهره ببرند. در بسياري از دانشگاهها، دانشكدهها و دانشجويان از پست الكترونيكي براي انجام بحث با دانشجويان كه از طريق شبكههاي تلويزيون آموزشي با آنها در ارتباطاند استفاده ميكنند. به نظر ميآيد گرايش عمده به سمت يادگيري انفرادي، گروهي و از راه دور، از طريق تعدادي منابع به هم پيوسته مثل كتب درسي، ويدئو، فاكس، تلفن، تلويزيون و كامپيوتر ميباشد. بدين ترتيب، دانشجويان آينده با معلمين واساتيد خود تماس چهره به چهرة كمتري داشته و يا در بعضي موارد اصلاً تماس نخواهند داشت. حتي امروزه بسياري از دانشگاههاي امريكا به دانشجويان اجازه ميدهند براي درخواست و يا حتي ثبتنام يا پرداخت شهريه به صورت الكترونيك و از طريق فاكس، تلفن يا كامپيوتر اقدام نمايند. اهميت آموزش از راه دور، از طريق شبكههاي رايانهاي و ويدئو با كنش متقابل به طور روزافزوني در سطح جهان در حال افزايش است بطور مثال، دانشجويان سرتاسر جهان هم اكنون ميتوانند از طريق AT&T و ديگر شبكهها، و به كمك مودمهاي تلفني، آرا و فرهنگهاي خود را مبادله كنند و به حل مسائل بپردازند. به كمك ويديو با كنش متقابل و كنفرانس از راه دور، دانشجويان و معلمين در همه جاي دنيا قادر به شركت در بحث با كارشناسان دربارة موضوعات مختلف از سياست گرفته تا محيط زيست ميباشند. درآيندهاي نزديك اين امكان براي دانشجويان در ايران و ديگر كشورهايي كه مجهز به ابزار تكنولوژيكي عصر اطلاعات هستند، فراهم خواهد آمد تا در دورههاي ارائه شده توسط دانشگاههاي ژاپن يا امريكا ثبتنام كنند، حتي اگر زبان يكديگر را نفهمند! چرا كه به كمك جادوي تكنولوژي اطلاعات يعني ترجمه همزمان از يك زبان به زبان ديگر و يا يك زبان به چندين زبان ديگر اين امكان خواهد بود كه دانشجويان از هر نقطهاي از جهان بتوانند در فرآيند ياديگري شركت جويند بدون اينكه حتي خانه خود را ترك نمايند! نيازي به ذكر اين نكته نيست كه الگوهاي سنتي اموزش و يادگيري به سرعت رو به كهنگي ميرود. معهذا، دانش و آموزش رسمي نقش اساسي خود را در عصر اطلاعات حفظ خواهد كرد. به رغم پيتر دراكر (Peter Drucker): «دانش منبع كليدي براي قدرت نظامي واقتصادي هر ملتي درآمده است. واين دانش را تنها ميتوان به صورت كلاسي آموخت. چيزي كه به هيچ كشوري خاصي وابسته نيست. امري است قابل حمل كه ميتواند در هرجايي با سرعت و به ارزاني به وجود آيد. سرانجام اينكه تغيير پذير است.» عدم توازن اطلاعات و تفوق فرهنگي به گفته مارك دي آلين (Marck D.Alleyne) « ارتباطات و قدرت با هم مربوط هستند زيرا ارتباطات منعي است كه ميتواند در اعمال قدرت، بكار گرفتة شود». (Alleyne,1995,p.4) وي سپس براي نشان دادن اين قضيه به گسترش «فرهنگ عاميانة» امريكايي در سرتاسر جهان اشاره ميكند طي قرنهاي متمادي، كشورهاي درحال توسعه همواره زير سلطة سياسي و اقتصادي غرب قرار داشتهاند. در اين فرآيند حتي فرهنگ و سياست بومي آنها نيز از گزند دخالت قدرتهاي غربي مصون نمانده است. امروزه، از بابت توليد و توزيع محصولات فرهگي همچون سينما، موسيقي، ويدئو، برنامههاي تلويزيوني و غيره، امريكا يكه تاز ميدان در بازار جهاني بوده است. بنابراين موضوعات مشاجره برانگيزي همچون دخالت فرهنگي، استعمار فرهنگي، تسلط فرهنگي، اآلودگي فرهنگي يا جريان يكسويه اطلاعات كه همگي زمينهساز بحثهاي جديد در دهههاي اخير بودهاند، براي يك دورة قابل پيش بيني ديگر، همچنان در زمرة مباحث مربوط به ارتباطات بين المللي، به ويژه در بين كشورهاي در حال توسعه باقي خواهد ماند. طبق نظر توماس مك فيل (Thomas Mcphail)، « هر چقدر حجم اطلاعات از خارج بيشتر باشد، به همان نسبت تهديد براي فرهنگهاي بومي در آينده باقي خواهند ماند.» از سوي ديگر طبق مندرجات صفحات 30 و 31 گزارش «هيئت رسيدگي به زمامداري جهاني» (1995)، قرار گرفتن در معرض فرهنگها و شيوههاي زندگي بيگانه از طريق رسانهها ميتواند هم برانگيزنده و هم سست كننده باشد و هم تحسين و هم حسادت برانگيزد. نگراني در اين باره كه تسلط رسانهها فراملي موجب تجانس فرهنگي و لطمه زدن به فرهنگهاي بومي ميگردد صرفاً محدود به كشورهاي غير غربي ميشود. بسياري مردمان نگران اين هستند كه تصاوير رسانهاي باعث تشديد اخلاق مصرفگرايي در كشورهايي گردد كه هنوز مراحل آغازين پيشرفت را طي ميكنند. به اين نكته نيز ايد اشاره كرد كه در توانايي دسترسي به اطلاعات و توزيع حتي ابتداييترين تكنولوژيها، نوعي عدم توازن جدي به چشم ميخورد. به طور مثال «دو ميليارد نفر، يعني بيشتر از يك نفر از هر سه نفر مردم جهان هنوز از داشتن برق بينصيب ماندهاند. در سال 1990 مجموعة كشورهاي بنگلادش ، چين، مصر، هندوستان، اندونزي و نيجريه از تعداد تلفنهاي كمتري نسبت به كانادا كه تنها 27 ميليون نفر جمعيت دارد برخوردار بودند.» به علاوه به گفته حميد مولانا (Hamid Mowlana)، علي رغم پيشرفتهاي حاصله تكنولوژيكي و علمي شامل رشد شگرف ارتباطات و نرم افزار و سختافزارهاي اطلاعاتي در چند دهة گذشته، بخش اعظم ساكنين همين دهكدة جهاني همچنان در شرايط دور از شأني از نظر سطح سواد، بيماري، گرسنگي، بيكاري و سوء تغذيه بسر ميبرند و هنوز از داشتن ابزار ابتدايي ارتباطات نوين وعلمي بيبهرهاند. علي رغم رشد توليدات رسانهها جمعي درجهان، كشورهاي صنعتي كشورهاي صنعتي امريكاي شمالي و اروپا و ژاپن همچنان در صدر قلمرو ارتباطات قرار دارند. تكنولوژيهاي اطلاعاتي به وضوح دو طبقه جديد در جهان به وجود آورده است: 1) فقراي اطلاعاتي كساني كه از نظر اطلاعات فقيرند. يعني آنها كه از داشتن ابزار يا دانش رسيدن به بزرگراههاي اطلاعاتي محروماند. 2) ثروتمندان اطلاعاتي، كساني كه از اين بابت غني هستند، هم ابزار و هم دانش آن را دارند و هم اكنون در اين بزرگراه شتابان به سمت اينده در حركتاند. خلوت وحفظ حريم در عصر اطلاعات - خلوت، بهويژه از نوع فردي آن، آن طور كه تا پيش از شيوع رايانهها ميشناختيم، از بسياري كشورهاي پيشرفته رخت بسته است. تمام انواع بانكهاي اطلاعاتي درخصوص هر كسي كه به نوعي از ابزارهاي عصر ارتباطات (از قبيل كارتهاي اعتباري، تلفن، رايانه و غيره) استفاده ميكند، زائيده نهادهاي مختلف مالي از جمله بسياري از كارگزاران دولتي و غير دولتي است. در واقع امحاي خلوت فردي در كشور پيشرفتهاي همچون امريكا، با اعلام اخير بعضي از شركتهاي عمده به اوج خود رسيد كه به موجب آن مكالمات تلفني كارمندان احتمالاً استراق سمع خواهد گرديد تا نسبت به كاري بودن يا خصوصي بودن آن اطمينان حاصل شود. البته دوربينهاي مخفي نيز بطور معمول حركات مردم را در داخل و خارج فضاهاي عمومي زير نظر دارند، به علاوه بايد به عواملي اشاره كرد كه اقدام به جمعآوري، دستهبندي، ردهبندي و نگهداري اطلاعات مربوط به افراد ميكنند. اين بانكهاي اطلاعاتي كه مواردي چون عادات، علايق دلبستگيهاي اجتماعي، عرفي يا سياسي افراد را در بردارد، درصورت درخواست به هر يك از كارگزاران تجاري، غير تجاري و دولتي فروخته خواهد شد. شركتهاي تجاري كه دائماً به دنبال مشتريان جديد براي محصولات خود هستند از اين بانكهاي اطلاعاتي به طور منظم استاده ميكنند. در سيستمهاي سرمايهداري، اطلاعات خصوصي مبدل به اطلاعات عمومي و كالاي اساسي جديدي ميشود كه توسط مجموعهاي از عوامل دارندة اين نوع اطلاعات به هر كس كه راغب باشد خريد و فروش ميگردد! به همين ترتيب، در سطح جهاني، فقدان يك سازمان منطقي براي پاسداري از خلوت فردي، زنگ خطري براي بسياري افراد آگاه به صدا درآورده است. برخي چنين ادعا ميكنند كه محدوديت جريان اطلاعات ممكن است مانعي در راه تجارت آزاد يا صادرات و واردات آزاد اطلاعات به وجود آورد. اما برخي ديگر بر اين باورند كه جريان آزاد اطلاعات نه تنها به دخالت در خلوت افراد منجر ميگردد، بلكه در اين بين ممكن است عدهاي يا ملتهايي كه هيچ برنامهاي براي پاسداري از اطلاعات ندارند و يا در اين زمينه براي خود اختيارات بيش از حد قائلند، از اين اطلاعات سوء استفاده كنند. سازمان همكاريهاي اقتصادي و توسعه (OECD) از آغاز دهة 60 دربارةء كاربرد رايانه و جريان فرامرزي اطلاعات (TDF) بررسيهايي انجام داده است. در همين مورد راهنماييهاي زيادي نيز درخصوص صيانت از شاخصهاي اطلاعات در اختيار گذارده و به توازني بين صيانت از خلوت فردي و برسميت شناختن اصل جريان آزاد اطلاعات دست يافته است. مع ذالك شركتهاي تجاري مرتباًبر اين باور بودهاند كه هر نوع محدوديت به بهانه صيانت از اطلاعات، در فعاليت آزاد اطلاعاتي در سطح جهان ايجاد اخلال خواهد كرد. موضوعات مربوط به خلوت و صيانت از اطلاعات در مرتبة ملي و بين المللي همچنان از دل نگرانيهاي افراد، كارگزاران دولتي و غير دولتي، شركتها و امثالهم در سالهاي آينده باقي خواهد ماند. نتيجهگيري آنچه همگان دربارهاش اتفاق نظر دارند آن است كه تكنولوژيهاي ارتباطي نوين در كنار انواع قديمي آن، عملاً مرزهايي را كه زماني مردم و فرهنگهاي مختلف را از جهت اقتصادي، جغرافيايي و سياسي از هم جدا ميساخت، برداشته است. بررسي كوتاه حاضر دربارة تاثير تكنولوژي اطلاعات بر فرهنگها و افراد، تنها به لايههاي خارجي پديده معاصري پرداخته است كه بسيار پيچيده، چند بعدي و گسترده است واز قدرت دگرگوني حيرتآوري در همة زمينهها – آموزش, علوم، تكنولوژي ، اقتصاد، سياست، فرهنگ و روابط انساني – براي هميشه برخوردار است. در يك چنين محيط برانگيزنده از نظر تكنولوژي، با توسل به جملهاي كليشهاي، بايد اذعان كرد كه «آينده از آن كساني است كه خود را برايش مهيا ساختهاند»، و اين آمادگي را ما بايد به وجود آوريم، نه تنها براي خودمان بلكه براي كساني كه پس از ما خواهند آمد. تكنولوژيهاي عصر اطلاعات را ميتوان مثل شمشير دولبه به شمار آورد. از يك طرف به فاصله اطلاعاتي بين «دارها»و «ندارها» يا «فقراي اطلاعاتي» و «ثروتمندان اطلاعاتي» دامن زده است، و از طرف ديگر فرصتي استثنايي براي بسياري از گروههاي حاشيهاي پديد آورده به نحوي كه اكنون ميتوانندحرفهاي خود را كه در گذشته خريداري نداشت از طريق كانالهاي ارتباطي جهاني و فراگير، همچون اينترنت منتشر سازند. بدون شك دركشورهاي در حال توسعه هر چه مردم به گذشته كمتر تكيه كنند و نظر خود را بيشتر معطوف به ترسيم آينده سازند و براي اين منظور از ظرفيتهاي شگرف تكنولوژيهاي ارتباطي نوين بهرهبرداري كنند، آمادگي رويارويي بهتري با چالشهاي پديدار شده عصر اطلاعات و نيروهاي رقيب آن در سطح ملي و بين المللي پيدا خواهند كرد. با توجه به توضيحات قبل و با نگاه به مشخصات « عصر اطلاعات» اشارة احتياط برانگيز جي. هربرت آلتشول، براي نتيجهگيري از اين مقاله مقبول به نظر ميرسد: « اطلاعات براي همة ما فراهم شده است هر چند مردم فقير و غني به طور يكسان بدان دسترسي ندارند. با اين وجود، در بهترين حالات، اطلاعات و دانش يكي نيستند و اشتباه مهلكي است اگر آن دو را با هم اشتباه بگيريم. دانش ممكن است، آن طور كه همواره گفتهاند، عين قدرت باشد، ولي دانش حقيقي تنهاب طور منظم، منطقي و پي در پي حاصل ميشود. «ب» بايد پس از «الف» بيايد، قبل از آن ميسر نيست. به راستي كه اطلاعات بيش از اندازه ميتواند خسارت يا مانعي براي دانش باشد. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
متشكرم
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
با تشكر
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|