خوش آمديد,
مهمان
|
|
با عرض سلام خدمت استاد محترم
تكنولوژي هاي نوين ارتباطاتي در جهان، ايده موسوم به دهكده جهاني را تحقق عيني بخشيده و مردم هم اينك در جهاني زندگي مي كنند كه از هر لحاظ تحت ديده تيزبين يكديگر قرار دارند. رسانه های ارتباط جمعی در عصر امروز نقش کلیدی در تعیین سرنوشت توسعه کشورها محسوب می شوند و این وسایل منشأ بسیاری از تحولات معاصر، راهنما و کنترل کننده جریان ها و تحولات در جهان به حساب می آیند. ما در عصری زندگی می کنیم که، تغییر و تحول به صورت یک امر عادی تلقی می شود و مشاهده می کنیم که دنیا به سمت و سوی " دهکده جهاني مک لوهان" و در هم ریختن نظام ها و سازمان های ملی و در عین حال جوانه زدن چالشها و بحران های جدید در عرصه های سیاست ،فرهنگ ،اقتصاد،امنیت و... است. به عقیده مک لوهان رسانه هاي گروهي فاصله هاي مكاني را از بين مي برد و مانند يك روستا همه مردم از واقعهاي كه در گوشه اي از جهان رخ مي دهد، مطلع مي شوند. اين پيشگويي كه امروزه جامه عمل پوشيده همان عاملي است كه تمام مردم جهان را همزمان درگير مسايلي چون يازده سپتامبر ميكند و يا از اتفاقات لحظهبهلحظه حمله به عراق ، افغانستان ، غزه ،... آنها را با خبر ميسازد و يك حس مشترك جهاني را پديد ميآورد. "از این رو ،شناخت رابطه، میزان و حدود ارتباطات وسایل ارتباط جمعی با حوادث و تحولات جهانی ،امر لازم و ضروری پنداشته می شود و به این خاطر دانشمندان بسیاری در این رابطه تحقیقات و بررسی های قابل توجهی را انجام داده اند، ولی با این حال هم، به دلیل گستردگی حوزه تسلط رسانه های جمعی در جوامع امروزی و نیز برخورداری این پدیده از ویژگی سیال بودن و حرکت پویا مدارانه ،لازم است که همگام با رشد و تکامل تکنولوژیکی و محتوای رسانه های ارتباط جمعی ،در ابعاد مختلف، کارکرد آنها، به ویژه نقش آن در تحولات جهانی شدن و توسعه فرهنگی، مطالعات بیشتری صورت بگیرد. "شناخت کاربرد و عملکرد رسانه های ارتباط جمعی در جامعه و نقشی که آنها در جوامع بشری به عهده دارند .امر بسیار مهم است و از طریق شناخت تأثیر گذاری ها و کارکردهای خواسته و یا ناخواسته رسانه های ارتباط جمعی، به طرح برنامه های موثری برای استفاده مطلوب و عقلانی از این تکنولوژی پرداخت و در عین حال از اشتباهات و انحرافات که در جریان ارایه کارکرد رسانه ها به خورد شهروندان و جامعه داده می شود ،پرهیز کرد.ارایه راهکارها و طرح های مناسب، جهت سالم ساختن و افزایش نقش های مثبت و سازنده رسانه های جمعی در حرکت مطلوب جامعه، نیازمند شناخت عمیق وسایل ارتباط جمعی و حوزه کارکرد آنها در تحولات و فرایند تاریخی و زمانی است." بر همين اساس با توجه به نقش تأثيرگذار رسانه بر تمامي اعضاي جامعه و به ويژه نسلهاي کنوني، هدف این مقاله، تلاش در جهت شناخت نقش و حیطه کاربرد و کارکرد این وسایل در امرجهانی شدن ودر توسعه فرهنگی جامعه عصر خویش است. در اين مقاله نقش وسائل ارتباطی نوین درپديدة جهاني شدن و توسعه فرهنگی مورد بررسي قرار گرفته است. بخش اول : رسانه های ارتبات جمعی وجهانی شدن 1-1-مفهوم و ویژگی جهانی شدن منظور از ”پديده جهاني شدن“ شكل گيري شبكة گسترده جهاني براي مبادله اطلاعات است. بر اساس پيش بيني مارشال هربرت مك لوهان نظريه پرداز كانادائي”پيشرفت ارتباطات، دهكده اي جهاني متشكل از بشر پراكنده در پنج قاره ايجاد خواهد كرد.“ از نظر برخي انديشمندان ” در حال حاضر شبكه جهاني كه چهار گوشة عالم را به هم مرتبط ساخته ، اين پيش بيني مک لوهان را جامه عمل پوشانده است. عصر اطلاعات و ارتباطات ابزارهاي دست يافتن به اين ارتباط را به چنگ آورده است، و مهمتر از آن، از اهميت مرزها فرو كاسته است و بر اثر انقلاب اطلاعات، جهان به راستي به يك گوي، يعني به همان دهكده جهان تبديل شده است. جهاني شدن مرحله تازهاي را كه بر شيوه توليد اطلاعات مبتني است، در تمدن بشر آغاز كرده است. اين شيوه برخلاف شيوة توليد صنعتي كه يك جهان صنعتي مبتني بر تجدد را ايجاد كرده، ظاهراً به سمت جهاني كه در آن در خصوص مفروضات بسياري اشتراك نظر هست. اما هريك از مفروضات جلوههاي گوناگون پيدا مي كند. پديده جهاني شدن به پيدايش مرحله تازهاي در تمدن انسان، يعني تمدن جهاني حاوي تمدهاي بسيار منجر شده است. 2-1-رسانه های خبری در عصر جهاني شدن رشد فناوری های نوین و رسانه ای، ارتباطات را از حد ملي و منطقه اي فراتر برده است به گونه ای که پدیده جهانی شدن پی آمد آن محسوب می شود. تحولات فناوری بر جریان جهانی خبر نیز تاثیر گذاشته است. اکنون انسان ها به سهولت از رويدادهاي نقاط مختلف جهان مطلع مي شوند. براي خبرنگاران جهاني، كاركردن وراي مرزهاي ملي مويد تفاوت بين فرهنگ ها است و اتكا به اصول كلي اخلاق، عامل موفقيت هر سازمان خبررساني جهاني و خبرنگاران جهاني آن است.. یکی از اصول بین المللی اخلاق حرفه ای در رونامه نگاری، عبارتست ازاحترام به ارزش های جهانی و تنوع فرهنگ ها. یک روزنامه نگار واقعی در حالی که به شخصیت ویژه، ارزش و شان هر فرهنگ و همچنین به حق انتخاب و توسعه آزادانه نظامهای فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی به وسیله مردم، احترام می گذارد، مدافع ارزش های عام انسانی و بالاتر از همه، مدافع صلح و دموکراسی، حقوق بشر، پیشرفت اجتماعی و رهایی ملی است. به این ترتیب، روزنامه نگار به طور فعال در تبدیل جامعه به جامعه ای دموکراتیک تر مشارکت می جوید و از طریق گفت و شنود به ایجاد فضایی آکنده از اعتماد در مناسبات بین المللی كمك می نماید تا صلح و عدالت، تشنج زدایی، خلع سلاح و توسعه ملی در سراسر جهان تحقق یابد. در حقيقت در جهان وطني، ادعای انسانیت به این معنی است که هنگامی که روزنامه نگاران معیارها و وظایف روزنامه نگاری خود را مدنظر قرار می دهند، محل تولد، نژاد یا فرهنگ خوانندگان آنها به لحاظ اخلاقی بی ربط است. هنگامی که جانبداری سیاسی با اصول انسانیت تعارض پیدا می کنند. روزنامه نگاران باید اولویت را به اصول اخیر بدهند. برای تکوین نگرش جهانی در روزنامه نگاری می توان کار را با تفکر قیاسی آغاز کرد و به بسط و ارتقاء مفاهیم محلی یا ملی به سطح بین المللی پرداخت. حتی اندیشه قرارداد اجتماعی روزنامه نگاری را می توان به صورت جهانی مورد تفسیر قرار داد. قرارداد اجتماعی روزنامه نگاری به قراردادی چند جامعه ای با شهروندان در بسیاری از کشورها تبدیل می شود. نقش روزنامه نگار به عنوان مامور ویژه روابط عمومی فراملیتی است. ادعای روزنامه نگاران مبنی بر ارائه روزنامه نگاری معتبر با تنیجه توجیه پذیر برای هموطنان خود بلکه برای همه مخاطبان بالقوه است. بار دیگر، باید از سوءتفاهم ها اجتناب کرد. نگرش جهانی به این معنا نیست که سازمان های خبری باید مسائل محلی با مخاطبان منطقه ای را نادیده انگارند و یا این که برنامه های سازمان های خبری بر جذب مشترکان محلی تاکید نورزند. این بدان معنا نیست که هر گزارشی در برگیرنده مسائل جهانی و یا مستلزم نگرش جهانی باشد. نگرش جهانی از روزنامه نگاران می خواهد که اعمال، سیاست ها و ارزش های جامعه خود را از دیدگاهی بی طرفانه تر و جهانی تر مدنظر قرار دهند.تا بدین وسیله دید درست دقیق و منصفانه ای در بین تمامی مردم دنیا بوجود بیاید. 3-1-نقش رسانه ها درفرایند جهاني شدن فرآيند جهاني شدن فرهنگ قرنهاست كه آغاز شده است، اما آنچه كه تحقق آن را به چنين شتابي رسانده است، وجود همين رسانهاي همگاني يا به عبارت امروزي، استفاده همگاني از بزرگراههاي ارتباطي است ـ كه برخلاف گذشته، مخاطب پيامگذار نيز ميشود و مجراي ارتباطي تركيبي بسيار پيچيده از انواع تكنولوژيها ارتباطي ـ كامپيوتري است. تمامي رسانهها (در ميان ساير ويژگيها) از ويژگي پيامرساني برخوردارند. رسانه در هر گونه تعريف يا خود پيام است (مارشال مك لوهان) يا اصلاً براي پيامرساني به وجود آمده است. رسانههای همگاني بنا به ويژگي دارا بودن مخاطبين انبوه و امكان گسترش شبكه ارتباطي (امكان تكنولوژيكي) استعداد جهاني شدن دارند. درتغييرات و تحولات بيسابقهاي كه همزمان با سپري شدن دهه آخر قرن بيستم به وقوع پيوسته، رسانهها را از امكانات و فرصتهاي بزرگ و مسائل بزرگتر برخوردار كرده است. اين فرصتها از نياز جهاني به كسب اطلاعات ناشي شده است. با اين اطلاعات انسان شانس خويش را براي بقا در مقام موجودي انساني برآورد ميكند يا نگراني خود را از اين كه چگونه جهاني و چگونه زندگياي براي ساكنان كرهي زمين در آينده وجود خواهد داشت ابراز ميكند. سياستهاي جهاني نیز درگيريهاي بيمناككنندهاي را در برابر جهانيان قرار داده است. اما به هر حال، ساختارهاي سياسي ناشي از خودكامگي، ديگر وسيله قابل قبولي در نيل به اهداف سياسي نيست. راه حل بديل آن يعني اشتراك و درگيري مردم در مديريت سياسي بدون داشتن اطلاعات ممكن نيست. پس همچنانكه مردم جهان براي اتخاذ شيوه ارزشمندي جهت زيستن در آيندهاي قابل دسترسي تلاش ميكنند، نقش رسانهها در اطلاعاترساني، با وجود آنكه نقش سنتي قلمداد ميشود، از اهميت ويژهاي برخوردار است.ون اد واقعيت آنكه انواع تكنولوژيهاي رسانهاي به طور روزافزون در زندگي روزانه جذب ميشود و در نتيجه، تكنولوژيهاي ارتباطي ـ اطلاعاتي آنقدر «خانگي» ميشوند كه پنهان و حتي نامرئي مينمايند. " رسانه ، خود يك پيام است ،" جمله اي است كه سي و اندي سال پيش مك لوهان پيرامون نقش و اهميت بسيار بالاي رسانه ها در جامعه’ بين المللي بيان نمود . وي در مورد رسانه ها مي گويد : ما امروز موفق شديم تا دامنه سيستم اعصاب مركزي خود را ، به يك بستر جهاني نيز گسترش دهيم ؛ سيستمي كه مفاهيم اصلي سياره ما را ـ يعني زمان و مكان ـ از پيش پاي خود برمي دارد . بر اين اساس امروز ، ديگر كره زمين چيزي جز يك دهكده نيست . بي ترديد گسترش ارتباطات در جهان به كوچك شدن مكان و كوتاه شدن زمان انجاميده است . اگر رسانه هاي بين المللي را كارگزاران اصلي جهاني شدن بدانيم ، چندان اغراق نكرده ايم ؛ آغاز فرآيند جهاني شدن را نمي توان به شكل گيري و رواج انواع رسانه ها در جهان نسبت داد . اما نمی توان منکر شد که انقلاب ارتباطات نیز ، در گسترش چشمگير اين فرآيند نقش اساسي داشته است . امروزه رسانه ها ـ اعم از انواع چاپي يا الكترونيكي آن ـ به لحاظ قدرت نرم افزاري فوق العاده اي كه دارند به راحتي مرزهاي قدرت ملي را در نورديده و بخصوص با رشد رسانه های الكترونيكي در قالب نظام ارتباطات جهاني ، جهان چون يك دهكده الكترونيك محقر اما پيچيده شده است به طوری که رسانهها به طور بسيار پيشرفتهاى جهان را به سمت يك فرهنگ يكپارچه سوق مىدهند. بدون شك انواع رسانه هاي ارتباطاتي ، همچون تلويزيون ، كامپيوتر ، ماهواره ، اينترنت و نيز مطبوعات ، در ايجاد يك فرهنگ جهاني مشتمل بر يك رشته هنجارها ، آداب و عادات مشترك سهم بسزايي داشته اند . بدين ترتيب رسانه ها را بايد منادي فرهنگ جهاني بدانيم . آنان با اتخاذخط مشي " نسبيت گرايي فرهنگي ،" ارزشها، نهادهاي سنتي و مذهبي و نيز ثبات سياسي بسياري از جوامع منجمله كشورهاي جهان سوم را سخت تحت تأثير خود قرارداده اند. به طوری که با وقوع این تغيير و تحولات تكنولوژيك سريع ، بويژه در عرصه’ رسانه ها ، انزواگري و يا جدايي از نظام جهاني براي زنده نگه داشتن ارزشهاي سنتي ، كاري بس دشوار است . در حقيقت ، وظيفه’ اصلي رسانه ها پروراندن افكار عمومي جهان براي پذيرش مجموعه اي از الگوها ، روشها ، اسيارها و طرز تفكرهاي خاص مي باشد . از آن جا كه اساسا" فرآيند جهاني شدن ماهيتي اقتصادي دارد ، بنابراين اصلي ترين هدف رسانه ها نيز تقويت پايه هاي نظام سرمايه داري جهاني و تشويق كشورهاي در حال توسعه ، در باز كردن دروازه هاي خود به سوي اين نظام مي باشد . اگر بخواهيم از زاويه ديگري به اين موضوع بنگريم بايد گفت كه گسترش جهاني شدن نياز به زمينه سازيهايي دارد كه بدون كمك رسانه ها امكان آن تحقق نخواهد يافت .شايان ذكر است كه رسانه هاي بين المللي به تنهايي در ترويج يك فرهنگ جهاني نقش ندارند . در حقيقت ، اگر قدرتهاي ملي در مواجهه با اين پديده ، سياستهاي منفعلانه باز در پيش گيرند ، زمينه را براي نفوذ هر چه بيشتر رسانه ها و تضعيف مباني فرهنگي جامعه فراهم خواهند ساخت ؛ هر چند كه گاهي اوقات اين مسأله مي تواند باعث تقويت ( تحركات اجتماعي ) در جوامع شده و خيزشهايي را چه در قالب مذهبي و چه در قالب سياسي ايجاد نمايد . نكته اي كه نبايد در اين جا فراموش كرد اين است كه رسانه ها ، في نفسه از عوامل جهاني ساز نيستند ، بلكه برعكس ،بعضي از انواع رسانه ها در جهت بيداري ملتها ، در جهت مقابله با اين فرآيند و تأكيد بر فرهنگهاي متمايزگام برمي دارند . اين گونه رسانه ها با يكسويه دانستن نظم در حال شكل گيري ، فرآيند جهاني شدن را حركتي براي اضمحلال فرهنگ هاي بومي و ايجاد يك رشته ارزشها هنجارهاي جهاني برخاسته از فرهنگ غربي مي دانند. اين مسئله را مي توان تا حدي در مورد كشورهاي جهان سوم صادق دانست ؛ از آن جا كه اين كشورها از طريق ادغام با نظام اقتصاد جهاني در مسير توسعه يافتگي قرار گرفته اند ، ممكن است تنشها و تعارضهايي در جامعه رخ دهد كه برخاسته از نيروهاي تحريك برانگيز رسانه اي باشد . تجربه ثابت كرده است در صورتي كه كشورهاي خواهان توسعه يافتگي نتوانند بين ارزشهاي بومي خود از يك سو و ارزشها و هنجارهاي مسلط جهاني از سوي ديگر به يك موازنه’ منطقي و بادوام برسند ، نيروهاي گريز از مركز به حركت در آمده و ثبات نظام سياسي را مورد تهديد جدي قرار مي هند . به هر حال بايد اين واقعيت را بپذيريم كه رسانههاي الكترونيك بدون ترديد، احساس ما از امكان را نسبي ميكنند، بخش دوم : رسانه های ارتباط جمعی و توسعه فرهنگی 1-2- مقاهیم(رسانه،توسعه، فرهنگ و توسعه فرهنگ) 1-1-2- رسانهها به وسايل انتقال پيام ها از فرستنده يا فرستندگان به مخاطب يا مخاطبان گفته ميشود؛ که شامل روزنامه، کتاب، راديو، تلويزيون، ماهواره، تکنولوژيهاي نوين ارتباطات و اطلاعات و اينترنت و... است. اين وسايل داراي ويژگيهايي مانند پيامگيران ناآشنا، سرعت عمل زياد و تکثير پيام هستند. (دادگران، 1384ص 6( 2-1-2-توسعه عبارتست از فرايند بسيار پيچيدهاي كه طي آن جامعه از يك دوران تاريخي به دوران جديدي منتقل ميشود اين فرايند در هر مرحله از جريان انتقالي خويش ابعاد مختلف زندگي را متحول ميسازد. اين مجموعه ارتباطات متقابل و چند سويه در نهايت جامعهاي نو به وجود ميآورد كه در آن تماميابعاد زندگي بشري و به صورت بنيادين نسبت به وضعيت گذشته خويش متحول ميشود. 3-1-2-عبارت فرهنگ در بُعد عمومی نشأت گرفته از همان اندیشه تایلر است که « فرهنگ را مجموعه ای از توانایی ها، شناخت، باورها، اشیا، فنون،و هنرها، و قوانین می دانند که هر انسانی از جامعه ای که در آن عضو است، دریافت می کند.» (فکوهی، 1379ص 245 ) مهمترين ويژگي تمايز بخش حيات انساني از حيات غيرانساني فرهنگ است، كه داراي عناصري همچون: هنجارها، باورها و ارزشها مي باشد. از نظر لغوي، اغلب فرهنگ را به معني عقل و دانش به كار برده اند؛ اما به معاني مختلف ديگري نيز آمده است كه از آن جمله مي توان به نيكويي تربيت و پرورش، بزرگي و عظمت، فضيلت و كار، شكوهمندي، حكمت، هنر، معرفت و علم فقه اشاره كرد.”( كاشاني ، 1387، روزنامه رسالت ، شماره 6559(. 4-1-2-توسعه فرهنگی را می توان فرایند ارتقاء شئون گوناگون فرهنگ جامعه در راستای اهداف مطلوب دانست که زمین ساز رشد و تعالی انسانها خواهدشد. توسعه فرهنگی در قالب اهمیت دادن به ارزش های محلی و ملی، باید بتواند از طریق برنامه ریزی های فرهنگی و اجتماعی به نیازهای معنوی و مادی افراد جامعه خود پاسخ دهد، تا از این طریق ایده ها ، افکار، و آداب و رسوم ملی – بومی جامعه خود را در قالب ارتباطات نمادین فرهنگی و نشانه های ملی و بومی در عصر حاضر همپای سایر فرهنگ جوامع موثر در جهان اشاعه دهد. 2-2-تاثیرات گوناگون رسانه ها بر فرهنگ ، امروزه در عصر انفجار اطلاعات دیگر این حقیقت به خوبی اثبات شده است که از نظر کارکردهای آموزشی ،رسانه ها سهم و نقش قابل ملاحظه ای در انتقال میراث فرهنگی و فکری بشری در میان ملل و انسان ها دارند. بنابراین، می توان گفت وسایل نوین ارتباط جمعی، با توجه به توليد، توزيع سریع و مطلوب اطلاعات در جامعه، نقش تعیین کننده ای را در توسعه فرهنگی کشورها داشته باشند. رسانه ها با اتخاذ سیاست های پویای اجتماعی و ترکیب آن با سیاست های فرهنگی بومی ، محلی و عامه مردم نقش بسزایی در افزایش رشد فرهنگ و به توسعه همه جانبه جوامع بشری کمک نموده است. 3-2-نقش رسانه ها در توسعه فرهنگی امروزه عمدهترين نقشي كه وسايل ارتباط جمعي بر عهده دارند عبارت از فرهنگ سازي، آموزش، اطلاعرساني و ايجاد مشاركت اجتماعي، افزون بر نقشهاي يادشده برقراري ارتباط پويا و زنده با پيامگيران، حفظ تنوع و تازگي در توليدات فرهنگي، فكري، سياسي و عرضه انديشههاي نوين، از مهمترين نقشها و كاركردهاي وسايل ارتباط جمعي است كه در صورت عدم رعايت آنها، جامعه بايد بهاي گزافي را بپردازد. و اين در شرايطي است كه جهان خواسته و ناخواسته درگير و دار شگفت انگيزترين دگرگونيها قرار گرفته است و در اين دگرگوني، وسايل ارتباط جمعي سهم به سزايي ايفا ميكنند. آنچه در اين رهگذر ميتواند مفيد افتد، آگاهي و هوشمندي در كاربرد ابزار نوين ارتباطي و روشهاي جديد در بستري از نيازهاي واقعي و ارزشها و باورهاي مردم يك جامعه است. جهان، با ورود به عصر رسانهها و شکلگیرى جامعه اطلاعاتى، دوران جدیدى را آغاز کرده است. درنظام نوین جهانى، ما در عصر رسانه ها زندگي مي كنيم؛ عصری که در آن رسانه هاي گروهي جزء جدايي ناپذير زندگي ما هستند. آنچه كه رسانه ها به عنوان اطلاعات به ما انتقال مي دهند، به اشکال مختلف در نحوه زندگي، انديشه و احساسات ما و حتي فرزندان ماتعیین کننده است.در این میان سیاست های رسانه ای نقش تعیین کننده ای در توسعه فرهنگی کشورها دارند.رسانه ها با اتخاذ سیاست های متفاوت ارتباطی، توسعه فرهنگی کشورها را تسهیل و تسریع می کنند. کارکرد رسانه ها در عصر ارتباطات ، بي شک در همه ابعاد زندگی اجتماعی و فرهنگی جوامع بشری انکارناپذير است.امروزه جامعه اي توسعه يافته تلقي مي شود که بتواند در کنار توسعه شاخص هاي همچون اجتماعی واقتصادي مانند درآمد سرانه ، توزيع ناخالص ملي و نرخ مرگ و مير بر معيار آموزش و اطلاعات و در حقيقت عنصر دانايي اجتماعي تاکيد کند. در چنين جامعه اي ، وسایل نوین ارتباط جمعی با توليد و توزيع مطلوب اطلاعات ، نقش زيادي در بالا بردن آگاهي هاي گوناگون و ضروري به عهده مي گيرند و جامعه را در نيل به تعالي و ترقي همه جانبه ياري مي کنند. حال این رسانه ها هستند که با اتخاذ سیاست های پویای اجتماعی و ترکیب آن با سیاست های فرهنگ گرا مي توانند عامل آميختگي ، توازن و پيوند دادن به باورهاي اصيل اعتقادي و سنتهاي بارور جامعه باشند و با گسترش تصریح آفرینندگی و افزایش رشد فرهنگی به توسعه همه جانبه کشورمان کمک کرده و باعث پويايي افکار شوند. 4-2-نقش رسانهها درتغییر ارزشهاي فردي و اجتماعي "دانيل لرنر" (Lerner ) جامعه شناس امريکايي با این دیدگاه که رسانه به انتشار يا اشاعهي نظام ارزشي ای کمک ميکند که خواهان نوآوري، تحرک، موفقيت و مصرف است، به نقش رسانهها در تغيير ارزشهاي سنتي در جوامع و جايگزين شدن ارزشهاي مدرن اشاره دارد. رسانه ميتواند به فروپاشي سنتگرايي، - که معضلي براي نوسازي محسوب ميشود- کمک کند. اين کار با بالا رفتن انتظارات و توقعات، باز شدن افقها، توانا شدن مردم به تخيل ورزيدن و خواهان جايگزيني شرايط زندگي بهتر براي خود و خانواده عملي ميشود. (مک کوئيل، 1382ص 144 ( "لرنر" بر اين باور است که ورود به جامعهي مدرن و جديد مستلزم مساعدت ملي يکپارچه، ارتباط با بازارهاي ملي و بينالمللي، ايجاد انگيزه براي تقاضاي کالاها و خدمات مدرن، بحران کسب منابع توسعه و گسترش روشها و ارزشهاي نوين در زمينههايي چون تغذيه، تنظيم خانواده، بهداشت، توليد کشاورزي و صنعتي در زندگي شهري و روستايي است. براي تحقق اين هدف، تحرک رواني در سطح فردي و اجتماعي ضروري است و رسانهها مناسبترين و مؤثرترين ابزار تغيير نگرش ها، ارزشها و رفتارها و به بيان ديگر ايجاد تحرک فردي و اجتماعي هستند. ( فرقاني:1380ص 49( " پيوند ميان ارتباطات و توسعه و پيامدهاي آن مورد بحث نظريه پردازان قرار گرفته است. آنان آگاهي مردمان را از توانايي هاي خود و نيز روابط حاکم برخويش براي فراگرد توسعه امري اساسي مي دانند و معتقدند که اين مهم از طريق رسانه ها و دانش ارتباطات امکان پذير است.( رياحي، 1385 ، روزنامه رسالت- شماره 6085( رسانهها کارکردهاي متفاوتي همانند انتقال ارزشها و ميراث فرهنگي را برعهده دارند اما از نظر صاحب نظران اين ابزارها تنها بخشي ار ميراث گرانبهای نسل پيش را منتقل ميکند و بيشتر خواهان و مروج نوآوري هستند. و از آنجا که رسانه در جامعه در دست عده اي خاص قرار دارند سعي ميکنند ارزشها و هنجار مورد پسند آن قشر خاص را ترويج کنند که ممکن است با فرهنگ سنتي، نگرشها و باورهاي عموم مردم در تضاد باشد 5-2-حوزه موانع توسعه فرهنگی در ایران ما ایرانیان در فرهنگ گذشته به سر می بریم، و بخشی در زمان حال و بخشی هم در آینده های دور سیر می کنیم. جالب این است که عموماً نه آنان که در گذشته های دور به سر می برند، واقعاًبه شناخت در خور شایسته ای از آن دست یافته اند؛ نه آنان که در زمان حال هستند، تلاشی برای تحوّل در وضعیت خود می کنند، و نه آن ها که خود را در آینده های دور دراز می بینند، واقعاً آینده نگرند. یا به خیال پردازی افتاده اند و یا به توهّم دچارند.» یکی از عناصر و ارکان اثر گذار بر روند و ماهیت توسعه جامعه ما ساختار فرهنگی جامعه ماست. ناهماهنگی در توسعه و پیشرفت مراکز اشاعه فرهنگ ، ناهماهنگی در خصوصیات جامعه متحول کنونی ما و محتوای تولیدی مراکز اشاعه فرهنگ ، دوگانگی در نظام های ارزشی و فرهنگی ( بحران رفتاری) ، دو گانگی فرهنگی در شهر و روستا ، کم توجهی به برنامه ریزی در زمینه های فرهنگی ، فقدان یک سیاست مشخص فرهنگی در سطح ملی و تمرکز مراکز اشاعه فرهنگ در تهران و شهرهای بزرگ را می توان بخشی از تنگناهای عمده ی توسعه فرهنگی کشور برشمرد. نتیجه گیری : با توجه به تأثیر، گیرایی و پوشش جهانی تکنولوژی های ارتباطی اطلاعاتی مدرن، برخی، استفاده از این تکنولوژی ها را ضروری، اجتنابناپذیر و عامل توسعه و بسط دموکراسی میدانند. عدهای دیگر که شمار آنها در کشورهای درحال توسعه رو به فزونی است، تکنولوژی های جدید ارتباطی را از مؤثرترین ابزارهای نفوذ و سلطه غرب در کشورهای پیرامون میدانند و به طور کلی، هرگونه تأثیر آنها در فرایند دموکراتیزه کردن جوامع، توسعه و توزیع عادلانهتر اطلاعات را انکار میکنند. در کنار این دو دیدگاه که یکی از موضع شیفتگی و دیگری از زاویه نفی با تکنولوژی های ارتباطی برخورد میکند، دیدگاه سوم معتقد به برخورد فعال و انتخاب خلاق با این پدیده شگرف اواخر قرن بیستم است.( فرقانی، 1380(. جهان امروز در معرض دگرگونی ،تغییر و تحولات فزاینده ای قرار دارد.به خصوص حرکت به سمت و سویی "دهکده واحد " در حال تحول است و در این میان رسانه ها بر روند این تحولات شتاب بیشتری بخشیده است..« یونسکو از اول دهه 70 به بعد در قالب برنامه های مطلوب 5 ساله یکسری از مفاهیم اساسی و ارائه وسایل و روش هایی که به لحاظ تشخیص نیازهای فرهنگی به کار می آیند و مساعد کردن زمینه آفرینش هنری و تأمین مشارکت گسترده تر مردم در زندگی فرهنگی آماده می کند، بیان کرده است.« تبادل اطلاعات و تجارب – بررسی های در باب اقتصاد و فرهنگ،آمار های فرهنگی، مدرسه، اشکال جدید هنری، اثرات فرهنگی وسایل ارتباط جمعی (تلویزیون)، مراکز فرهنگی،تربیت کارگزاران فرهنگی و...» (اردلان،1381ص 33( رسانه ها سهم بسیار مهمی در توسعه فرهنگی هر جامعه بر عهده دارند اطلاعات و ارتباطات همواره در بین قدرت های حاکم و گروه های فشار نقش تعیین کننده ای در تغییرات اجتماعی و تسلط بر افکار عمومی داشته است. با پيشرفت روزافزون و حيرت آور وسايل ارتباط جمعي در جهان و امكان دستيابي به تازه ترين خبرها و گزارشهاي نوشتاري و شنيداري و تصويري از دورترين مناطق جهان و استفاده بهينه از رسانه ها و ابررسانه ها، برخي از متفكران و صاحبنظران غربي وسايل ارتباطي نوين جهاني را به عنوان بسترساز تحقق شتابان و بيوقفه فرایند جهاني شدن دانسته اند. انتظار میرود تکنولوژیهای جدید ارتباطی، به خصوص بزگراه های اطلاعاتی، تغییرات قابل توجهی در سطوح مختلف زندگی و همچنین در روح و روان افراد به وجود آورند. متفکران، صاحبان سرمایه و حکومتها، هرکدام به نحوی، با انقلاب ارتباطات برخورد کردهاند و خود را برای عصر جدید آماده میسازند. برخی از چپگرایان هشدار میدهند که اختلاف طبقاتی بیشتر خواهد شد، زیرا دستیابی به خدمات بزرگراه های اطلاعاتی، مستلزم دانش مناسب و امکانات اقتصادی قابل توجهی است که تنها، قشرهای مرفه قادر به تأمین آن هستند و در نتیجه محرومان، محرومتر میشوند و به این ترتیب، این خطر، در سطوح ملی و بینالمللی، جوامع را تهدید میکند. آنها عقیده دارند که رسانههای نوین، تأثیر دیگر وسایل ارتباط جمعی را شدت میبخشند و باعث میشوند فرهنگ حاکم، سایر فرهنگها را مورد تهاجم قرار داده و نابود سازد. در مقابل، دستاندرکاران تولید و فروش رسانههای جدید و کسانی که در توسعه بزرگراه های اطلاعات مهم هستند، نوید میدهند که استفاده از این بزرگراه ها، به زودی برای بیشتر جهانیان امکانپذیر خواهد شد و پیشرفتهایی که در زمینه سواد و فرهنگ، اطلاعات، جوانان و... حاصل شود، برقراری تساوی را در میان ساکنان جوامع تسهیل میکند. در هر حال آنچه مهم است این است که تکنولوژی های جدید بیش از آنکه ویران کنند،آفریننده اند و در موارد استثنایی(که می تواند پیامد طبیعی هر گونه تازگی باشد)ممکن است ویرانی هم به دنبال داشته باشند.آنها ممکن است ساختارهای قبلی را از میان بردارند،در صورتی که ما ساختارها را برای خود ابدی فرض کنیم.بنابراین چنین تصور می شود که تکنولوژی امری ویرانگر است،اما در صورت توجه به جنبه های موثر و مفید و کاربرد اصولی و منطقی آن، می تواند در عرصه های گوناگون ما را در رده برندگان و کاربران عصر اطلاعات قرار دهد. باید با تاکید بر اندیشه ورزی تلاش کنیم تا به تقویت جنبه های مثبت و تضعیف جنبه های منفی این پدیده نوظهور بپردازیم تا اشکالات آن را شناسایی و بر طرف کرده و از آن در راستای تحقق اهداف عالی که تقویت بنیان های فرهنگی است،بهره بگیریم.(شرفی، 1388 و خشکاب 1388 ، نشریه علمی – تخصصی شورای عالی انقلاب فرهنگی ،سال چهارم ،شماره 33 و 34( قرن بيستم قرن ارتباطات بوده و قرن بيستويكم عصر اطلاعات است. پس ما در پايان قرن ارتباطات و آستانه عصر اطلاعات قرار گرفتهايم و شناخت شبكههاي اطلاعاتي، ايجاد بانكهاي اطلاعاتي و جمعآوري اطلاعات ضروري است. به همین دلیل، هرچه دهکده جهانی پرجمعیتتر شود، دستاندرکاران ارتباطات ملی و منطقهای بیشتر باید در صدد آن باشند که جهانی فکر کنند و محلی به اجرا بگذارند.در خاتمه باید متذکر شد که اساس توسعه ملی هر کشوری و محلی بر اساس فرهنگ آن جامعه شکل می گیرد ،چرا که اگر فرهنگ جوهر برنامه توسعه ملی نباشد، نه می توان،سخنی از توسعه ملی به میان آورد و نه اصولاً به توسعه ای درونی دست یافت.حال در عصر حاضر با کمک رسانه ها می توان این روند را تسریع و به آن سرعت بخشید. واقعيت جهاني شدن به معني اين است كه پيشرفتي كه انقلاب علمي و صنعتي به ويژه در گستره ارتباطات بدان دست يافته، مجال را براي پيدايش نيروها و نهادها و شبكههايي كه ماهيت و ابعادي جهاني دارند هردم بيشتر و بيشتر باز ميكند و در نتيجه موجب طرح مشكلات بسياري در گستره جهاني ميگردد و حل آنها ممكن نيست، مگر با سياستهاي جهاني و فراگير. به عبارت ديگر مشكلات جهاني، سياستها و راهبردها و طرحهاي جهاني ميطلبند و اين خود به معني پديدار شدن فرصتها و مساعد شدن زمينهها براي تحقق و پياده سازي فرایند جهاني شدن ميباشد. منابع: -1 اردلان، فریدون،1381، « مجموعه مقالات توسعه فرهنگی» ترجمه احمد صبوری- ب.ص. شهر آشوب امیر شاهی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی،تهران. -2 دادگران، سيد محمد(1384)، مباني ارتباط جمعي، تهران، نشر مرواريد و فيروزه، چاپ هشتم 3- رياحي، عبدالحميد،(1385 )، نقش وسايل ارتباط جمعي در کشورهاي در حال توسعه- روزنامه رسالت- شماره 6085- صفحه فرهنگی. --4 شرفی ،محمد رضا و خشکاب،شهربانو(1388 )،بررسی تقابل فرهنگ و تکنولوژِی،ظهور تکنوپولی-نشریه علمی – تخصصی شورای عالی انقلاب فرهنگی ،سال چهارم ،شماره 33 و 34). - 5 فرقاني، محمد مهدي(1380)، ارتباطات و توسعه، چهاردهه نظريه پردازي ...و امروز؟، رسانه، سال دوازدهم، شماره دوم. نشر مرکر مطالعات و توسعه رسان ها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي. - - 6 فکوهی، ناصر، 1379، « در آمدی بر انسان شناسی» نشر نی، تهران. - 7 كاشاني ، عليرضا،(1387)، توسعه فرهنگي، روزنامه رسالت ، صفحه 6 (انقلاب اسلامي)، شماره 6559 ). -8 مک کوئيل، دنيس(1382)، درآمدي بر نظريههاي ارتباطات جمعي، ترجمهي پرويز اجلالي، تهران، نشر مرکز مطالعات و تحقيقات رسانهها. چاپ اول. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
با تشكر
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|