پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403

 



موضوع: پارچه بافی در ایران

پارچه بافی در ایران 9 سال 11 ماه ago #81525

به نام خالق هستی

پارچه بافی در ایران


استاد گرامی سرکار خانم اسکندری

کاری از خانمها: نرگس ذهبی نژاد
فهیمه قاسمی، مینا کربلایی علی بهشتی


تاریخچه پارچه بافی در ایران:
ايران از نظرپيدايش و سير تحول و تکامل پارچه هاي منقوش يکي از برجسته ترين ملل جهان است . نخستين شواهد تاريخي مربوط به هزاره پنجم قبل از ميلاد درناحيه سه گابي ( سگابي) کردستان است که در ظروف محتوي اجساد کودکان ، قطعات پارچه يافت شده.

درهزاره سوم قبل از ميلاد از حفاريهاي تپه حصار دامغان و شوش ( خوزستان ) بقاياي پارچه هايي که درون مقابر وجود داشته يا به دور اشياء پِچِده شده ، همينطور ابزار نساجي مانند دوک نخ ريسي و ميله مفرغي مخصوص پارچه بافي بدست آمده است.

هخامنشيان دربافت پارچه هاي پشمي نرم و لطيف مشهور بوده اند. بافت پارچه هايي که درمتن عناصر تزئيني آنها نخهاي گلابتون به کار مي رفت را به دوهزارسال پيش نسبت داده اند . در دوره ساساني پارچه بافي ايران شهرت جهاني پيدا کرد . تأثير هنرپارچه بافي چين ، تکميل آن به وسيله پارچه بافان ايراني و انتقال روشهاي جديد درچله کشي دستگاه نساجي و بافت از راه ايران به ايتاليا و شمال اروپا دراين دوره صورت گرفت.

در دوره اسلامي نقوش حيوانات مانن شير ، عنقا و عقاب که زربفت شده اند بخصوص از دوره سلجوقي به بعد رايج شد
از پارچه هايي که درقروت اوليه اسلامي از تارو پود ابريشم و زر و نقوش رنگين بافته مي شد مي توان به : نگار ، طراز ، ملحم ، سقلاطون ، قصب ، مثقل اشاره کرد . در دوره ايلخانيان کارخانه متعدد پارچه بافي در تبريز شيراز ، شوشتر ، نيشابور و طوس وجود داشت و استادان پارچه بافي دربافت پارچه هاي اطلس ، زربفت و زرکش مهارت داشتند و پارچه هاي ابريشمي گيلان ، خراسان ، يزد و کرمان بسيار نفيس و گرانبها بود.

درقرن دهم هجري بافته هاي کارخانه هاي پارچه بافي نيشابور ، اصفهان ، شوشتر ، شيراز ، کاشان بخصوص يزد داراي ارزش فوق العاده اي بود . پارچه هاي ابريشمي ، مخمل ، زرباف و پارچه هاي قلمکار پنبه اي اين کارگاهها شهرت داشت.

در دوره صفويه پارچه هاي زرو سيم باف بخصوص براي لباس بانوان و تزئين معماري داخلي اندرون منازل به کار مي رفت . شاه عباس صفوي تمامي هنرمندان زري باف را براي تأسيس کارگاه هاي زري بافي به اصفهان دعوت کرد که موجب بافت پارچه هايي ارزشمند و متنوع گرديد . پارچه هاي ابريشمي زرباف داراي انواعي چون " پارچه زرباف يک رو " ، " پارچه زرباف دو رو " و " مخمل زرباف " نقشدار بود که در رنگهاي متنوع بافته مي شد .
در دوره قاجار به دليل استقبال از منسوجات ماشيني خارجي ، از ميزان تقتضتاي پارچه هاي ايراني کاسته و کارگاههاي پارچه بافي رونق گذشته خود را ازدست داد . با اين حال بافت چارچه هاي مخمل و زري ، ترمه و شال در يزد ، کاشان و کرمان ادامه يافت

در دوره پهلوي نشان کمتري از کارگاههاي سنتي پارچه بافي در دست است و پارچه هايي چون ترمه و مخمل توسط ماشين هاي اتوماتيک نساجي بافته مي شد که تاکنون نيز به همين منوال ادامه دارد . در بررسي تاريخي هنر مخمل و زري بافي دراين دوره با نام "استاد محمد خان نقشبند" که به بازسازي مجدد کارگاه مخمل و زري بافي به طريق سنتي همت گماشت ، آشنا مي شويم . استاد محمد صادق و نواده اش استاد حبيب اله طريقي کار وي را ادامه دادند . هم اکنون آنچه بعنوان کارگاههاي سنتي مخمل و زري بافي برجاي مانده منحصرا" زير نظر سازمان ميراث فرهنگي کشور درشهرهاي تهران ، کاشان و يزد به بافت پارچه هاي اصيل ونفيس اشتغال دارند .يكي از معروف ترين پارچه هاي اين دوره، طراز نام دارد. طراز به پارچه هايي اطلاق مي كنند كه حاشيه اي كتيبه دار داشت. در زمان خلافت امويان و عباسيان پارچه هاي طراز اهميت ويژه اي داشته، به طوري كه كارگاه هاي بافت اين پارچه در جوار قصر خلفا داير مي شد.

به گفته محققان پيشينه بافت پارچه در ايران به هزاره ها پيش از ميلاد مي رسد. نمونه هاي قديمي بسياري نيز در كاوش ها به دست آمده است. براي مثال در طبقات زيرين گنج دره كه قدمتش به هزاره دهم پيش از ميلاد مي رسد آثاري از الياف طبيعي يافت شده است كه به دو دسته يك تبر سنگي پيچيده شده بود و يا نخستين شواهد باستان شناختي درباره منسوجات ايران مربوط به هزاره پنجم پيش از ميلاد است كه در ناحيه سه گابي كردستان از درون تابوت هاي سفالين محتوي اجساد كودكان به دست آمده است. همچنين در ميان آثار كشف شده از تپه سيلك، آينه اي يافت شده است كه رشته هايي از كتان روي سطح آن ديده مي شود. در شوش نيز از لايه هاي متعلق به ۳۵۰۰ تا ۳۰۰۰ پيش از ميلاد، دو سر نيزه پيدا شده كه از نقوش پارچه هايي پوشيده شده بودند.

نقوش مهرهاي متعلق به اين دوران نيز كه پيكره هاي انساني بر آن حك شده، نشان مي دهد كه اين افراد جامه به تن داشته اند. به جز مهرها، نقوشي كه بر فرش ها و گليم هاي قديمي نظير فرش معروف پازيريك بافته شده، آدمياني را تصوير كرده است كه لباس هايي همانند دامن هاي قديمي پوشيده اند، نقش هاي اين فرش در شناخت سير بافندگي دوره هخامنشي بسيار حايز اهميت است. همان طور كه نقش برجسته هاي تخت جمشيد از ديگر منابع بررسي سير بافندگي به شمار مي آيند.

سلسله هاي مختلف نيز در سير و تحول امر بافندگي نقش هاي متفاوتي داشته اند. پارتيان در زمان استيلاي خود، نساجان قابلي داشته اند و منسوجات پشمي و كتان را بسيار عالي مي بافتند. آنها بعدها با وارد كردن ابريشم چيني، بافت اين پارچه را نيز آموختند، مي گويند اين روش را جزو اسرار حفظ كردند و جزو صادركنندگان اين پارچه بودند.
از دوره ساساني نيز پارچه هاي ابريشمي بسياري باقي مانده كه نشان از توليد انبوه اين بافته ها دارد. در مهمترين و بزرگ ترين كارگاه هاي حرير بافي در زمان ساسانيان خوزستان، به ويژه شهرهاي شوش، شوشتر و جندي شاپور قرار داشتند. علاوه بر خوزستان در خراسان، طبرستان، گرگان، آذربايجان و فارس نيز پارچه بافي رونق فراواني داشته اند.
از ديگر شهرهاي معروف اين دوران مي توان به ري هم اشاره كرد، بافندگان اين شهر در بافت نوعي پارچه ابريشمي معروف به «دورو» تبحر بسياري داشته اند. ري چه در زمان ساسانيان و چه پس از اسلام تا حمله مغول ها از مراكز عمده توليد ابريشم بوده است. در دوره سلجوقي نيز بافت پارچه ابريشمي مرسوم بود كه با تغيير نور، تغيير رنگ مي داد و به پارچه رنگ و نيم رنگ شهرت داشت. در مورد تزيين پارچه در اين دوران و ابتداي ورود اسلام به ايران هم بايد گفت، متاثر از سبك هاي ساساني بوده است. اما به تدريج طرح هاي اسليمي و نقوش پيچيده و نيز تصوير صحنه هاي عاشقانه و رزمي اقتباس شده از داستان هاي ايراني جاي خود را در اين صنعت باز مي كنند.

يكي از معروف ترين پارچه هاي اين دوره، طراز نام دارد. طراز به پارچه هايي اطلاق مي كنند كه حاشيه اي كتيبه دار داشت. در زمان خلافت امويان و عباسيان پارچه هاي طراز اهميت ويژه اي داشته، به طوري كه كارگاه هاي بافت اين پارچه در جوار قصر خلفا داير مي شد. بر اين پارچه ها نام و نشانه هاي ويژه خلفا را مي نوشتند، مي گويند از اهميت اين پارچه به اندازه ضرب سكه يا خواندن خطبه بوده است و از علامت هاي خلع يد اين بوده كه نام خليفه اي را روي طراز ننويسند. قطعه طرازي در موزه مترو پليتن نگهداري مي شود كه كتابت آن گلدوزي شده و سال ۲۶۶ هجري در شهر نيشابور بافته شده است.

با استيلاي مغول ها بر ايران، دوران ركودي را در تمامي زمينه هاي فرهنگي، هنري، اقتصادي و ... شاهد هستيم. هنر پارچه بافي نيز از اين قاعده مستثني نيست. چنان كه مراكز و شهرهاي مهم پارچه بافي، با حمله مغول ها رو به ويراني گذاشتند. اما با قدرت رسيدن غازان خان و تدبيرهاي رشيد الدين فضل الله وزيرلو، زمينه هاي فعال شدن كانون هاي هنري فراهم شد. در اين زمان ابريشم به عنوان يكي از اقلام صادراتي ايران درآمد. حتي معروف است الجايتو پس از فتح گيلان به جاي ماليات از امراي شهر ابريشم مي گيرد.

بعد از اين در زمان تيموريان علاوه بر خراسان بزرگ كه پيشتر هم در زمينه بافت پارچه شهرت داشت، شهرهاي يزد، كاشان، كرمان و تبريز هم در اين زمينه بسيار فعال شدند، به طوري كه محصولات خود را به ساير نقاط صادر مي كردند. از نمونه هاي پارچه اين دوران تعداد اندكي شناسايي شده است.

اما در زمينه هنر بافت پارچه، بايد قرون نهم و دهم هجري را عصر طلايي اين هنر ناميد. در اين دوره شهرهاي بسياري به بافت خاص يك پارچه شهرت داشتند. براي نمونه اصفهان مركز توليد پارچه هاي زربافت و قلمكار بود، يا در كاشان انواع پارچه هاي مخمل و ابريشم بافته مي شد. گفته مي شود تنها در يكي از حومه هاي شهركاشان به نام هارون، هزار نفر كارگر ابريشم باف مشغول كار بوده اند.

از مشخصه هاي پارچه هاي اين دوره مي توان به همكاري نزديك نقاشان و نساجان اشاره كرد. در واقع بسياري از طراحان پارچه از نقاشان به نام روزگار بودند. پارچه اي در موزه دوران اسلامي موزه ملي نگهداري مي شود كه نقش آن به سبك اصفهان است و متقن بر اين ادعا. در اين دوره همچنين زري بافي كه پيشينه اي كهن در بافت پارچه دارد، از نظر نقش و نگار به اوج زيبايي خود مي رسد.

در دوران قاجار هم سير پيشرفت بافت پارچه را شاهد هستيم، البته نه در حد و اندازه عصر صفوي و تيموري. اما از همين دوران است كه ورود پارچه هاي خارجي رونق مي گيرد، فاستوني و ساتن از جمله پارچه هايي هستند كه استفاده از آنها در اين برهه متداول مي شود حتي معروف است اميركبير در زمان صدارت خود خريد پارچه هاي خارجي را تقبيح كرده و از مردم مي خواهد از پارچه هاي داخلي استفاده كنند، از همين رو پارچه ترمه اي كه در آن زمان بافته مي شده، به شال اميري معروف مي شود و ....

شايد به جرات بتوان شروع سير قهقرايي بافت پارچه در ايران را ورود اجناس خارجي در عصر پهلوي مربوط دانست. يعني دوراني كه ورود انبوه لباس هاي حاضري خارجي باب مي شود، البته در اين دوران هم شاهد قدم هايي در جهت حمايت از پارچه هاي داخلي هستيم، اما متاسفانه هيچ كدام چندان مثمرثمر واقع نمي شوند و اين قصد با فراز و نشيب هايي ادامه پيدا مي كند تا امروز...


مروري بر تاريخ پارچه هاي باستاني ايران
انواع پارچه
پارچه‌های شناخته شده در بازار سنتی ایران :
• چیت( پارچهٔ پنبه‌ای و نقش داری که بیشتر مزین به نقش گل‌های کوچک و بزرگ بود)
• چلوار(پارچهٔ پنبه‌ای سفید و آهار دار و بسیار پر مصرفی که از آن پیراهن و زیرجامه و ملحفه و روبالشی تهیه می‌کردند)
• متقال( پارچهٔ پنبه‌ای سفید شبیه به کرباس اما از آن لطیف تر)
• کتان( پارچه‌ای که از الیاف ساقهٔ کتان ساخته می‌شود. کتان گیاه علفی یکساله‌ای است دارای برگ‌های سبز مات و ساقهٔ متشکل از الیاف نرم و بلند. از این الیاف نخ کتانی هم به دست می‌آورند)
• مخمل( پارچه‌ای نخی یا ابریشمی که یک روی آن صاف و روی دیگر دارای پرزهای لطیف و نزدیک به هم و به یک سو خوابیده‌است)
• حریر(پارچهٔ ابریشمی نازک) وال، تور، فاستونی
• ململ(نوعی پارچهٔ نخی لطیف و نازک و سفید)
• ماهوت( پارچه‌ای ضخیم تمام پشم، نرم، کمی براق، با سطح پرز دار)
• کریشه(پارچهٔ سبک نخی دارای گل‌های برجسته)
• کلوکه( پارچهٔ نخی که بیشتر برای چادر مشکی بکار می‌رفت)
• کرپدوشین( یا کربدوشین پارچه‌ای از خانوادهٔ کرپ که از ابریشم خام بافته می‌شد)
• آغبانو( پارچه‌ای نازک و پنبه‌ای که بیشتر برای چارقد و چادر به مصرف می‌رسید)
• گاواردین( نوعی پارچهٔ معتبر و مرغوب انگلیسی که بیشتر به مصرف کت و شلوار مردانه می‌رسد)
• دبیت( پارچه‌ای نخی که بیشتر آستر لباس و رویهٔ لحاف می‌شد و نوع علی اکبری آن از همه مرغوب تر بود.حاج علی اکبر شخصی بود که دبیت را به کارخانه‌های دبیت بافی لندن سفارش می‌داد)
• مخمل‌های کاشان
• زربفت‌های یزد ( زربفت‌هایی که به دست زنان زردشتی یزد بافته می‌شد)
• بورسا ( بروسا یکی از بنادر معروف ترکیه‌است که محصولات ابریشمی آن شهرت جهانی داشت)
• شال‌های کشمیر ( این شال‌ها را به تقلید از شال‌های کشمیر با پشم شتر در کرمان می‌بافتند)
• پارچه‌های زری دوزی شدهٔ اصفهان
• قدک نخی قزوین
• عبای لار.
• شیرشکری
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: مرضیه اسکندری