خوش آمديد,
مهمان
|
|
بسمه تعالی
موضوع تحقیق فروغ الزمان فرخزاد استاد هدهدی دانشجو:علیرضا امامی رشته روابط عمومی اردیبهشت: 1393 فروغ الزمان فرخزاد در ديماه سال1313 در محله اميريه تهران از پدري تفرشي و مادري كاشانيتبار پا به عرصه وجود نهاد. پدرش محمد فرخزاد سرهنگ ارتش ورئيس املاك رضاشاه در نوشهر بود و مادرش بتول (توران) وزيري تبار، زني ساده و خوشقلب و خانه دار بود. او فرزند سوم يک خانواده نه نفري بود. چهار برادر به نامهاي اميرمسعود، فريدون، مهرداد ومهران و دو خواهر به نامهاي پوران و گلوريا. پس از اتمام دوران دبستان به دبيرستان خسروخاور رفت. و در سال 1328 تحصيلات متوسطه را تمام كرد. مهرماه همان سال به هنرستان كمالالمك رفت تا حرفههاي هنري مثل خياطي،خطاطي، نقاشي را بياموزد. نقاشي را زير نظر بهجت صدر و مهدي كاتوزيان تاحدودي فراگرفت. اما دوره تحصيل هنرستان را نيمه تمام گذاشت. فروغ قدرت مطالعه، تحقيق و استعداد هاي شعري خود را از پدرش گرفت و از مادر هم صفا و مهرباني و سادگي را. پدر شعر مي خواند و فروغ با علاقه گوش مي داد که با ابيات آشنا شود. در همين زمان تحت تاثير پدرش کم کم به شعر روي آورد. و ديري نپائيد که خود نيز به سرودن پرداخت. خودش مي گويد که " در سيزده چهارده سالگي خيلي غزل مي ساختم ولي هيچگاه آنها را به چاپ نرساندم". اولين شعر او با سبک نو شروع شد. او در شعرهايش بي آنکه شعار بدهد، با آرزوهاي مردم ساده، همدلي مي کند . فروغ زبانش با زبان مردم عادي يکي بود. دربهار سال 1329 در حالي که 16 سال بيشتر نداشت. با پرويز شاپور طنز پرداز ايراني که نوهي خاله مادرش بود و 11 سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد. اين عشق و ازدواج بخاطر نياز فروغ به محبت و مهرباني بود. چيزي که در خانه پدري نيافته بود. در 23شهريور 1329با شوهرش به اهواز مي رود. ديري نمي پايد که اختلافات زناشوئي باعث برگشت فروغ به تهران مي شود. (تابستان30). حتي تولد کاميار پسرشان در خرداد 1331 نيز نمي تواند پايه هاي اين زندگي را محکم سازد. سرانجام فروغ در سال 1333 از شوهرش جدا مي شود. قانون فرزندش را از او مي گيرد. حتي حق ديدنش را. فروغ 16 سال تمام و تا آخر عمرش هرگز فرزندش را نديد. (به گفته یکی از نزدیکان ویٰ یک بار به مدرسه كاميار ميره که اونو ببینه اما او از دست مادر فرار میکنه) وقتي اعتماد من از ريسمان سست عدالت آويزان بود وقتي که چشم هاي کودکانه عشق مرا با دستمال تيره قانون مي بستند و از شقيقه هاي مضطرب آرزوي من فواره هاي خون به بيرون مي پاشيد چيزي نبود. هيچ چيز بجز تيک تاک ساعت ديواري "پنجره" از مجموعه ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد" اولين مجموعه شعر او به نام " اسير " در سال 1331 در سن 17 سالگي منتشر مي گردد. تا قبل از آن، کم و بيش اشعاري از او در مجلات به چاپ مي رسد. با به چاپ رسيدن يكي از اشعار بيپرواي فروغ در مجله روشنفكر، هياهوي عظيمي بپا مي شود. از طرفي صدها هزار نفر با خواندن شعر او با نام شاعري تازه، آشنا شدند. از طرفي ديگر، با انتقاد شديدي روبرو شد و موج مخالفت واعتراض اخلاقگرايان، پدرش و خانواده همسرش را به دنبال داشت. (از همين زمان بدبيني و شك شاپور نسبت به فروغ بيشتر ميشود) و فروغ مورد نا مهرباني هاي فراوان قرار مي گيرد. گريزانم از اين مردم که با من، به ظاهر همدم و يکرنگ هستند ولي در باطن از فرط حقارت، به دامانم دو صد پيرانه بستند (جادارد يادآوري كنم كه) زمستان 1334 كتاب اسير به سبب استقبال شديد، براي بار دوم با تيراژ 3000 نسخه توسط انتشارات اميركبير چاپ شد. دومين مجموعه شعر فروغ (ديوار) در بيست و يك سالگي اين شاعره، چاپ شد و باز بدليل برخي گستاخيها و سنت شكني ها مورد نقد و سرزنش ادبا قرار گرفت. يك سال بعد عليرغم ملامت شخصيتهاي ادبي، سومين مجموعه شعر خود، بنام عصيان را چاپ كرد. اين سه مجموعه شعر، اشعاري بودند زنانه ، سركش، رومانتيك وبحثانگيز. براي گريز از هياهوي، روزمرگي، زندگي بسته و يكنواخت، تابستان 1335 براي تحصيل در رشته طراحي پارچه و سراميك به رم رفت. او در اين سير وسفر كوشيد تا با فرهنگ اروپا آشنا شود. پس از 7 ماه اقامت در ايتاليا به مونيخ نزد برادر بزرگترش امير مسعود كه دانشجوي رشته پزشكي بود رفت. در اين دوره زبان ايتاليايي و آلماني را آموخت. آشنايياش با فرهنگ هنري و ادبي اروپا ذهن او را باز كرد و زمينهاي براي دگرگوني فكري در او فراهم كرد. 15 مرداد 1336 به تهران بازگشت. خاطرات سفر به اروپا را در مجله فردوسي منتشركرد. وزمستان همان سال دو داستان كوتاه "بي تفاوت" و "كابوس" را در همان مجله به چاپ رساند. آشنايي با ابراهيم گلستان و كارهاي سينمايي فروغ آشنايي با ابراهيم گلستان نويسنده و فيلمساز سرشناس ايراني و همكاري با او، موجب تحول فكري و ادبي در او شد. بدين ترتيب فروغ جذب فعاليتهاي سينمائي شد و در سال 1338 با هزينه گلستان فيلم به انگلستان رفت تا با تكنيك ساختن فيلم آشنا شود. وي پس از بازگشت در سال 1341 فيلم مستندي از جزاميان بنام ( خانه سياه است) را در آسايشگاه بابا باغي اين شهر تهيه كرد. در جذامخانه تبريز، فلاكت بارترين سرنوشت بشر رابه تصوير كشيد و گفت: "من مينشستم سر سفرهشان، دست به زخمهاشان میکشیدم و به پاهاشان كه جذام انگشتان آن را خورده بود دست ميزدم " اين فيلم در سال 1342 برنده جايزه بهترين فيلم مستند (فستيوال اوبرهاوزن) ايتاليا شد. و منتقدين اروپائي به شايستگي از او تجليل كردند. (در سفرش به اين آسايشگاه پسري را از جذامخانه به نام حسين منصوري به فرزند خواندگي قبول كرد). از آنجا كه فروغ به زبان انگليسي و آلماني كمي هم زبان فرانسه مسلط بود؛ نمايشنامه "ژان مقدس" اثر برناردشاو را ترجمه كرد. و با حميد سمندريان در ترجمه و برگردان شعرگونه نمايشنامه "دايره گچي قفقازي" اثر برتولت برشت و "ازدواج آقاي ميسي سي پي" اثر فردريك دورنمات همكاري كرد. در فيلم "دريا" و "خشت و آينه" به كارگرداني ابراهیم گلستان بازي كرد. درهمين سال درنمایشنامه "شش شخصیت در جستجوی نویسنده" به كارگرداني پري صابري كه در انجمن ايران و ايتاليا اجرا شد، فروغ كه نقش اصلي نمايش را بهعهده داشت. بازی چشمگیری از خود نشان داد. سپس چند فيلم كوتاه تبليغاتي ساخت. با ابراهيم گلستان به خوزستان سفر كرد و اپيزود "گرما" را فيلمبرداري صداگذاري و تدوين كرد. در ساختن فيلم مستند "موج و مرجان و خارا" به كارگرداني آلن پندري و تهيه كنندگي ابراهيم گلستان همكاري كرد. (همانطور كه پيشتر نيز اشاره شد) مطالعات عميق فروغ فرخزاد در زمينه سينما، فيلمبرداري و آشنائي با نويسندگانمعاصر سبب شد كه وي در اواخر عمر كوتاه خود نگرشي ديگر نسبت به هنر، شعر وجامعه پيدا كند. اين تحول فكري به اندازهاي بود كه شاعره چهارمين مجموعه شعر خودرا (تولدي ديگر) نام نهاد. كه داراي روح و حالتي متفاوت از قبل و مملو از اشعار اجتماعي و انتقادي بود. در واقع (اين خود شاعر بود كه به راستي ديگر باره تولد يافت) مجموعه تولدي ديگر دنياي تفكرات اين شاعره جوان را به گونهاي نويننشان ميداد و فروغ پس از چاپ اين مجموعه، از آثار شعري گذشته خود اظهار تأسف كرد و اين اشعار را بيان سادهاي از جهان بيرون خود ناميد. (بعد ها این سه آثار خود را ارزش وحاصل احساسات سطحی یک دختر جوان دانست). فروغ به چنان آگاهي نسبت به ارزش هاي فكري خود مي رسد كه در مي يابد مي تواند در شعر به راهي جدا از ديگران برود. در اين ايام كه در داخل و خارج از ايران به شهرت خاصيدست يافته بود، سازمان فرهنگي يونسكو، توسط برناردوبرتولوچي؛ كارگردان موج نو ايتاليا، فيلم نيم ساعتهاي از زندگي او تهيه كرد. در سال 1343 در دومین فستیوال سینمای مؤلف در پزارو شرکت می کند؛ که تهیه کنندگان سوئدی ساختن چند فیلم را به او پیشنهاد می دهند و ناشران اروپایی مشتاق نشر آثارش می شوند. ويژگيهاي شعري فروغ: در آثار فروغ فرخزاد شعر و زندگي به گونهاي تفكيك ناپذير درهم آميخته است. مايه اصلي زندگي و شعر در آغاز براي او لذت جسماني و هوسهاي زودگذر بود كهحاصلي جز شكست و ناكامي به بار نياورد. در تمامي اشعارش، صادقانه خويشتن را بيان كرد. و براي سازگاري با جامعه و قراردادهايش تظاهر نكرد. به شهادت سهراب، فروغ "به شكل خلوت خود بود" مي خواهمش در اين شب تنهايي با ديدگان گمشده در ديدار با درد، درد ساكت زيبايي سرشار از تمامي خود، سرشار "شب و هوس" از مجموعه اسير ص 12 شكست در زندگي اجتماعي و زندگيخانوادگي؛ روح وي را پس از يك دوره نااميدي، بي اعتمادي و ناباوري به طغيان واداشت. با اين حال روح عصيانگري فروغ بر ضد سنتها و اصول اخلاقي كه در اشعار آغازين اومشهود است، پس از مجموعه تولدي ديگر تاحد زيادي تعديل يافت و بي شك اگر زندگي طولاني تري مييافت به تجديد نظري اساسي در افكار و ديدگاههاي خود مي رسيد. من از زماني كه قلب خود را گم كرده است ميترسم من از تصور بيهودگي اين همه دست و از تجسم بيگانگي اين همه صورت ميترسم. (با نابسامانيهاي اجتماعي_انساني در تضاد بود.) از ديگر ويژگيهاي شعر فروغ، نمايان ساختن مظاهر خشن و ناهموار زندگاني مردم در قالب شعراست. ابداع مضامين تازه و خلق تصاوير بديع و اشياء محيط اطراف با ديدي متفاوت و بهپردهي شعر كشيدن مشهودات و دريافتهاي خود از ديگر شاخصه هاي زيباي شعر فروغ فرخزاد است. من از سلاله درختانم تنفس هواي مانده ملولم ميكند پرندهاي كه مرده بود به من پند داد كه پرواز را به خاطر بسپارم. "ايمان بياوريم ص 79" مجموعه تولدی دیگر با تیراژ بالای سه هزار نسخه توسط انتشارات مروارید منتشر شد. اشعار وي در اين كتاب تحسين گستردهاي را برانگيخت. قسمتي ازآخرين بخش شعر اين كتاب چنين است... من پري كوچك غمگيني را مي شناسم كه در اقيانوس مسكن دارد و دلش را در يك نيلبك چوبين مينوازد آرام، آرام پري كوچك غمگيني كه شب از يك بوسه ميميرد و سحرگاه از يك بوسه به دنيا خواهد آمد. روز دوشنبه 24 بهمن 1345 ساعت 4:30 بعد از ظهرآخرین برگ از دفتر زندگی این شاعر برجسته ورق خورد. فروغ در این روز بر اثر تصادف رانندگی در جاده دروس- قلهک جان باخت- خود فروغ مدتی قبل از مرگش در جایی نوشته بود؛ می ترسم زودتر از آنچه فکر می کنم بمیرم و کارهایم نا تمام بماند و این درد بزرگیست. جسم بی جان فروغ را روز چهارشنبه 26 بهمن ماه ساعت 11:45 با مراسم تشیع با شکوهي توسط بستگان؛ نویسندگان؛ دوستان و همکارانش در گورستان ظهیر الدوله به خاک سپرده شد. پس از مرگ زود هنگام فروغ، مجموعه ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد را؛ انتشارات مرواريد منتشر كرد. با اینکه در حال حاضر فروغ در کنار ما نیست ولی احساس می شود، فروغ با آثارش زنده است و در میان ماست؛ شاید پر رنگ تر از زمانی که جسمش پیش ما بود. فروغ از پيشتازان تجدد در ايران است، شعر او با حضور زن دنياي معاصر در آن، با تمامي وجود تازگي دارد. به اين اعتبار كه براي اولين بار زن به عنوان زن به شعر راه يافته است؛ مي توان او را نيز، در شمار پيشگامان عرصه تجدد در ايران نام برد. فروغ متجدد، گام در شناخت خويش برداشته بود. او مي خواست خود را، آنطور كه هست، بشناسد، نه از ديد فرهنگ مردسالار قرون حاكم بر ايران، ونه از چشم اخلاق حاكم. او مي خواست تجربه تاريخ ايران را به ذهن و زبان خود، با فكري جديد و ابزاري نو، بازيابد. او نمي خواست بازخوان صرف گذشتهي قومي خويش باشد. او سوداي ديگر شدن و ديگر بودن را داشت و در اين راه گام برداشت. در نامهاي به ابراهيم گلستان نوشت:من هرگز در زندگي راهنمايي نداشتم؛ كسي مرا تربيت فكري و روحي نكرده است، هرچه دارم از خود دارم و هرآنچه كه ندارم، همهي آن چيزهايي است كه مي- توانستم داشته باشم. اما كجرويها و خود نشناختنها و بنبست هاي زندگي نگذاشته است كه به آنها برسم، ميخواهم شروع كنم. فروغ آن فرديتي است كه مي خواهد محور تفكر سياسي و قانوني باشد، مي خواهد حقوق طبيعي و تفكيك ناپذير خود را اعلام دارد، مي خواهد از فرد خويش روايت تازه اي ارايه دهد. او هستي خويش را با انديشيدنش، با شعرش اعلام مي دارد. فروغ شاعر شهرنشين است، شهري كه به دنياي نو و عصر تجدد تعلق دارد. شاعران پيش از او به طبيعت پناه مي بردند و در عالم خيال، ذهن خويش را پرواز مي دادند. فروغ اما به زمين بازگشت، از دامن طبيعت قدم به شهر گذاشت، كلمات كهنه شعر را به تاريخ ادبيات سپرد، واژه هاي نو برگزيد و شعر ايران را لباسي نو پوشاند. فروغ محبوب همگان نبود، زبان گزنده اي داشت كه همه را از خود مي راند، رك گو و بي شيله پيله بود. چاپلوس و پنهانكار نبود. بر خلاف سنت فرهنگي ما كه نويسده بايد در دسترس نباشد، او شاعري در دسترس بود. رفتارهاي اجتماعي فروغ ارزش هايي مدرن دارند. جهان شعر فروغ گرفتار روزمرگي نيست. در كانون اشعار او مسائل فردي و هستي شناختي و روزمره به هم گره مي خورند تا او بتواند براي هستي پررنجش خود معنايي بيابد. از اين طريق است كه او به هستي در جهان امروز معنا مي بخشد. يكي از بارزترين ويژگي هاي فروغ آن است كه به هيچ كس و هيچ چيز باج نمي دهد. از كسي هم باج نمي طلبد. او نه مريد كسي است و نه مي خواهد مراد كسي باشد. در مواجهه با اخلاق حاكم بر جامعه، و همچنين در برخورد با خوانندگان آثارش سخت بي پرده است. براي بيان آنچه در ذهن دارد، دنياي واژه ها را آنطور كه خود مي خواهد در اختيار گرفته و در اين راه آثار ماندگار و خلاقي آفريده است كه در ادبيات فارسي ماندگار خواهند ماند. كسي به فكر گلها نيست، كسي به فكر ماهيها نيست، كسي نميخواهد، باور كند كه قلب باغچه دارد ميميرد، كه ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهي ميشود... فروغ بي آنكه ادعاي مبارزات آزادي خواهانه و برابري طلبانه داشته باشد، مبارز و منتقدي آزادي خواه بود و اگر در اين عرصه و در اين راه، خشم جامعه مردسالار را برانگيخت، مورد سانسور قرار گرفت و يا اثرش مورد بي مهري و سكوت فرهنگ جنسيت گرا قرار گرفت، امري ست طبيعي. او انسان خودبنيادي بود كه به خودآگاهي زنانه رسيده بود. فروغ در آغاز سرودن از چنين تجربه و جهان نگري برخوردار نبود. در چهار پارهي "به خواهرم" كه شاعر آن را به تمام زنان تقديم كرده است و در نامهاي كه به مدير مجله اميد فرستاده، نشان دهندهي بينش و شيوهي تفكر او در سالهاي 1332 و33 است. آرزو من آزادي زنان ايران و تساوي حقوق آنها با مردان است. من به رنجهايي كه خواهرانم در اين مملكت و در اثر بي عدالتيهاي مردان ميبرند ،كاملا واقف هستم. و نيمي از هنرم را براي تجسم دردها و آلام آنها به كار ميبرم خيز از جا، پي آزادي خويش خواهر من، زچه رو خاموشي خيز از جاي، كه بايد زين پس خون مردان ستمگر نوشي "زيباترين اشعار فروغ ص 27" جاي ديگه ميگه: در اين فكرم من و دانم كه هرگز مرا ياراي رفتن زين قفس نيست اگر هم مرد زندانبان بخواهد دگر از بهر پروازم نفس نيست فروغ در "شعري براي تو" خطاب به پسرش كاميار شاپور در 7 مرداد 1336 سرود: آن داغ ننگ خورده كه مي خنديد برطعنههاي بيهده، من بودم گفتم كه بانگ هستي خود باشم دريغ و درد كه زن بودم. چشمان بي گناه تو چون لغزد براين كتاب درهم بي آغاز عصيان ريشه دار زمانها را بيني شكفته در دل هر آواز اينجا ستارهها همه خاموشند اينجا فرشتهها همه گريانند اينجا شكوفههاي گل مريم بي قدرتر ز خار بيابانند بر روي ما نگاه خدا خنده مي زند هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ايم زيرا چو زاهدان سيه کار خرقه پوش پنهان ز ديدگان خدا مي نخورده ايم پيشاني ار ز داغ گناهي سيه شود بهتر ز داغ مهر نماز از سر ريا نام خدا نبردن از آن به که زير لب بهر فريب خلق بگويي خدا خدا روحش شاد و يادش گرامي باد چندخطی به یاد پرویز شاپور پرویز شاپور نویسنده ایرانی است. شهرت او به دلیل نگارش نوشتههای کوتاه (اغلب تک خطی) است که ظرافت و دیدی شاعرانه و طنزآمیز دارند. مادر «شاپور» میگفت: «شصت سال بچه بزرگ کردم، یک کلمه حرف حسابی از دهانش نشنیدم.» ولی همین حرفهای ناحساب شاپورٰٰ که با اسم «کاریکلماتور»، از مجموعه ها و جنگ های هنری و ادبی سر در میآورد، از بهترین و طنازانه ترین ستون های این مجلات بود. این کاریکلماتور است که اسم شاپور را به ادبیات مدرن ایران سنجاق کرده. در زیر چند نمونه از کارهای شاپور را می خوانیم: زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمی رود. سایۀ چهار نژاد یک رنگ است. به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد. قلبم پرجمعیت ترین شهر دنیاست. "نوشته شده روی سنگ مزارش " هر درخت پیر، صندلی جوانی میتواند باشد اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم. • به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است. • بلبل مرتاض، روی گل خاردار مینشیند! فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی شوند. گل آفتابگردان در روزهای ابری احساس بلاتکلیفی می کند با چوب درختی که برف کمرش را شکسته بود ، پارو ساختم گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است لازم است در اينجا اين را هم اضافه كنم كه، شاپور پس از جدایی از فروغ ، هرگز دوباره ازدواج نکرد و تا آخرعمرهمراه با کامیار و دکتر خسرو شاپور برادرش در یک خانه قدیمی زندگی میکرد وی در ۶ تیر ۱۳۷۸ در بیمارستان عیوضزاده تهران بستری شد و درساعت ۶ صبح ۱۵ مرداد درگذشت.آرامگاه پرویز شاپوردر قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران است.. . پایان |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
سلام و سپاس. مطلب خوبي گردآوري كرده بوديد اما بهتر بود اگر با قلم خودتان استنباط خود را از شعر فروغ مي نوشتيد.
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: ياسر ناظري
|