دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403

 



موضوع: تصمیم عجولانه

تصمیم عجولانه 10 سال 2 هفته ago #71745

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای لرزان گفت : بله خانم؟

معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد : (چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ ها؟

فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی بی انظباطش باهاش صحبت کنم )دخترک چانه لرزانش را جمع کرد… بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت:

خانوم… مادرم مریضه… اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن… اونوقت میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد… اونوقت میشه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه… اونوقت… اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم…
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: معصومه هدهدي

تصمیم عجولانه 9 سال 11 ماه ago #86080

داستان تاثير گذاري بود وخوب هم جمع شده بود ممنونم. فقط تركيب معلم عصبي يك قضاوت عجولانه براي معلمي است كه هنوز از چيزي خبر ندارد. معلم با چهرهاي عصباني به نظرم بهتر است
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: معصومه هدهدي