پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403

 



موضوع: نام گذاری

نام گذاری 9 سال 4 ماه ago #108514

[center]نام گذاری رسمی ایران در عهد رضاشاه پهلوی [/center]

نام «ایران» در متون تاریخ و ادب پارسی دری و در شاهنامه ها بسیار فراوان بکار رفته؛ اما در منابع عربی دوره اسلامی بیشتر واژه فارس و ایرانشهر آمده است. نام «ایران» در قرون میانه و در دورة تسلط اعراب، معلق بوده و بر سرزمین و مرزهای مشخصی اطلاق نمی شده است.

گرچه بر اساس اوستا و شاهنامه و تواریخ دیگر، اطلاق نام ایران در دوره سه و نیم هزار ساله شاهان پیشدادی و کیانی و زردشت، بر حوزه شرق کویر بزرگ یعنی بر نواحی شمال و جنوب جبال هندوکش و بابا (افغانستان امروزی و حواشی آن) قابل انکار نیست، اما از اوستا و شاهنامه و دیگر منابع تاریخی و جغرافیایی بطور روشن و صریح معلوم نمی شود که نام ایران در آن دوره بر بخش غربی کویر بزرگ نیز اطلاق می شده است.

ساکنان ایران امروزی در اَوِستا آریا و ایرانی خوانده نشده اند. تا جاییکه از اوستا و شاهنامه و دیگر منابع تاریخی فهمیده میشود اینکه: در عهد سه و نیم هزار ساله شاهان پیشدادی و کیانی و در زبان اَوِستا و شاهنامه و مورخان یونان، غالبا سرزمین های غرب کویر نمک تا آذربایجان و کوههای آرارات ترکیه به نام توران، میدیا (ماد) مازنه، مازندران و بخشهای شرقی آن بنام گرگساران و سگساران خوانده شده است. ایران و عراق و افغانستان امروزی در دوره چهارصد ساله ساسانی بنام ایرانشهر و فارس یاد شده[1] و بخش اعظم ایران امروزی در دورة اسلامی تا قرن دهم هجری یعنی تا دوره صفوی، به مدت هزار سال بنامهای جبال، فارس و عراق عجم یاد شده است.[2]

تا جایی که از منابع تاریخی دوره اسلامی فهمیده میشود، از عهد صفويه (907 تا 1135 ق) یعنی از چهار قرن پیش به این سو، کم کم در منابع تاریخی نام «دولت عِلّيَه» يا «دولت عِلّية ايران» بر قلمرو صفویه و افشاریه و قاجاریه اطلاق شده است، اما نام رسمی و بین المللی این سرزمین به‌نام پارس یا عراق عجم بوده است، و نام پارس هفت دهه پیش از این، یعنی در سال 1314 خورشیدی در عهد رضا شاه پهلوی به نام «ایران» تغییر داده شد و کم کم رسمیت بین المللی پیدا کرد.

محققان غربی و افغانی و ایرانی در باره تبدیل نام پارس به ایران سخنان صریح و روشن دارند.

لغتنامه دهخدا، و دایرت المعارف بزرگ نو، در ذیل واژه «ایران پهلوی» و «فارس» و دایرت المعارف اسلامی مصاحب در ذیل واژه «ایران» و هانری ماسه، مير غلام محمد غبار، دکتر محمد حسین یمین، دكتر محمود افشار يزدي و ویلیام شوکراس و... همگی تغییر نام فارس به ایران را یاد آوری کرده اند.
[3]

1) هانری ماسه یکی از خاورشناسان معاصر فرانسوی نوشته است: «رضاشاه، مؤسس سلسله پهلوی، که به گذشته پر افتخار ایران توجه بسیار داشت، کمی پس از رسیدن به سلطنت تصمیم گرفت که کشور او، که تا آن زمان به زبان های خارجی «پرس» نامیده میشد، ایران خوانده شود. بنا بر این لازم است مفهوم این دو کلمه تشریح گردد: به زبان فارسی کلمه «فارس» که معادل آن به زبان فرانسه «پرس» است، به ایالتی اطلاق میشود که مرکز آن شهر شیراز میباشد. مغرب زمینی ها به تاثیر نوشته های یونانی و رومی کلمه «پرس» را به تمام سرزمین ایران اطلاق کرده اند. ولی در کتب قدیم ایران، سرزمینی که ما سابقا به آن «پرس» می گفتیم، «ایران» معرفی شده است. بنا بر این از نقطه نظر ملی تصمیم شاهنشاه راجع به تغییر نام «پرس» به «ایران» دلیل صحیحی داشته است.

هانری ماسه افزوده است: ولی برای مورخان و جغرافیدان های مغرب زمین از مدتها قبل، مفهوم کلمه ایران، عبارت از مجموع نواحی فلات ایران یعنی «پرس» - ایران کنونی، افغانستان، بلوچستان و ترکستان غربی- بوده است. به همین طریق خاورشناسان وقتی می گویند «زبان و ادبیات ایرانی» مقصود شان زبان و ادبیات چهار ناحیه یاد شده است و زبان و ادبیات ایران به معنی اخص را «زبان و ادبیات فارسی» می نامند. بنا بر این برای پرهیز از اشتباه احتمالی و برای تأمین این هردو نظر ممکن است، چهار قسمت ایران را با کلمه Iranic که ترجمه کلمه قدیم Aryana (ایریانا) است و نام مجموع ممالک ایرانی بوده، معرفی نماییم.» [4]

2) مرحوم غلام محمد غبار مورخ هموطن مي نگارد: بايد توجه داشت كه كاربرد كلمة «ايران» در حدود فعلي يعني جانشين شدن كلمة فارس، از محدودة پنجاه سال تجاوز نمي كند و به اين مفهوم، نام كاملا جديد است.[5]

3) دكتر محمود افشار يزدي گوید: «طبق دايرت المعارف بريطانيا (جلد17 ص647 چاپ1968م) در21 مارس 1935م (1314ش) دولت ايران از دول خارجه كه به زبان هاي خود به عادت قديم و تقليد از يوناني ها و رومي ها، ايران را «پارس» ميناميدند، خواست كه اورا ايران بخوانند نه «پارس و پِرس». بعضي كسان از اين خواهش نا راضي بودند، حتي چرچيل سياست مدار انگليس اكراه خود را اظهار كرده بود... خوشبختانه بعد در اكتبر 1949م دولت از تصميم غلط وبي مطالعة سابق بر گشت و باز اطلاع داد كه دول مي توانند ايران را مانند پيش پرسيا، پرس و پرشيا بخوانند.» [6]

دکتر يزدي مي افزايد: «يكي از محققين افغان به من گفت وتا حدي درست هم مي گفت: آن وقت كه كشور افغانستان «افغانستان» ناميده نمي شد، ايران امروزي هم «ايران» ناميده نمي شد. بلكه به تفاوت زمان به مقدار كم و زياد، اسم هاي مختلف داشت: مملكت پارس، مملكت آذر بايجان، مملكت عراق عجم، ملوك لرستان و غيره. گفتم: اين حرف راست است. [7] [درست است که] سعدي و حافظ، وطن خود را پارس ميناميده اند، نه ايران. درتمام ديوان هاي سعدي وحافظ شايد بيشتر از يكي دو سه جا اسم ايران نباشد، آنهم نه به معني ايران سياسي در عصر خود شان، بلكه ايران باستان. سعدي در ديباچة گلستان گويد:

اقليم پارس را غم از آسيب دهر نيست - تا بر سرش بود چو تويي ساية خدا
يارب زباد فتنه نگهدار خاك پارس - چندان كه خاك را بود وباد را بقا». [8]

4) دکتر محمد حسین یمین نوشته است: «نام ایران برای کشور ایران امروزی، نامی بسیار تازه است، که از مدت تقریبا شش دهه بدین سو بر فارس کهن اطلاق شده است. آنهم بنا بر ملحوظات ویژه و با تحلیل اینکه همه مواریث تاریخی، مدنی، و فرهنگی مملو از افتخارات دیرینه آریانا در این واژه خلاصه شده است... این تصمیم از طرف دانشمندان افغانی بنا بر ملاحظات تاریخی مورد اعتراض قرار گرفت و مرحوم غبار و اعظمی و بعضی دیگر به نمایندگی از قشر روشنفکر به وزارت خارجه افغانستان رسما احتجاجیه خود را سپردند. ولی از طرف دولت وقت به آن اعتنایی نشد.» [9]

لازم به ذکر است که دولت وقت، که دکتر یمین از آن نام برده، حکومت ظاهرشاه است. نیاکان ظاهرشاه یعنی حاكمان ابدالی و پیشاوری تبار کابل، چون قبلا نام کشور آریانا یا ایران باستان و خراسان قرون میانه را به افغانستان تغییر داده بودند و نام و تاریخ کهن این سرزمین را با نام قبیله ای به نام افغانستان ناسازگار میدانستند، لذا طبیعی بود که حکومت ظاهرشاه در برابر تغییر نام پارس به ایران، که در واقع به معنی گسست فرهنگی و مرگ هویتی کشورش بود، بی اعتنایی نموده و در برابر آن سکوت نماید.

5) ادوارد براون خاور شناس غربي (1926 م) ظهور صفویه را موجب ظهور کشوری بنام ايران دانسته و مینويسد: «ظهور سلسله صفويه در ايران نه تنها براي اين کشور و همسايگان او بلکه براي اروپا نيز واقعه تاريخي مهمي بشمارميرود. ظهور صفويه علاوه بر آنکه موجب استقرار مليت ايران و برقراري شاهنشاهي اين کشور گشت، سبب شد که اين مملکت در مجمع ملل وارد شود و منشاء روابط سياسي گردد که هنوز هم تا درجه مهمي پايدار است. غلبه عرب در اواسط قرن هفتم ميلادي سلطنت ساسانيان را برانداخت و تا نيمه قرن هفتم هجري که خلافت عربي بدست لشکر مغول نابود شد‚ اين کشور را ولايتي از ولايات خليفه ساخت. درست است که پيش و پس از اين واقعه سلسله هاي مستقل يا نيمه مستقل در ايران پادشاهي داشته اند ولي آنها نيز اکثر از نژاد ترک ياتاتار بوده اند چون غزنويان و سلجوقيان و خوارزمشاهيان و خاندان چنگيز و تيمور و اگر سلسله ايراني اصلي مانند آل بويه وجود داشته است‚ فقط بر قسمتي از کشور قديم ايران فرمان روائي داشته اند. صفويه خانداني بودند که ايران را بار ديگر ملتي قائم بذات‚ متحد‚ توانا وواجب الاحترام کردند و مرزهاي اين کشور را (در سلطنت شاه عباس اول) به حدود امپراتوري ساساني رسانيدند.[10] صفويه از 907 تا 1135 ق. در ايران سلطنت داشتند و در اين تاريخ از افغانيان شکست خوردند و پادشاهي آنان منقرض شد. بازماندگان اين خاندان چند سالي ديگر هم در بعضي ولايات مخصوصا مازندران مختصرقدرتي داشتند ولي از سال 1148 يعني سال جلوس نادرشاه دست اين خاندان بکلي از کار حکمراني کوتاه گرديد.» [11]

6) بارتُلد خاور شناس روسي (1900م) گوید: «كلمة «ايران» كه در اول «اِران» (به كسر همزه) بود، بعدها پيدا شده، و مضاف‌اليه صيغة جمع كلمة «آريا»(Airay) (آریانم) Airyanam)) است كه به معني مملكت آرياها مي‌باشد. ما اين كلمه را براي اولين دفعه در كتاب اِراتُستِین [يوناني کتابدار اسکندر در قرن سوم ق. م] به شكل يوناني آن يعني (آريان Ariane) مي‌يابيم و استرابون [جغرافی دان یونانی 63 ق. م تا 20 ب. م] اين اطلاعات را از وي اقتباس كرده است. [12] اصل كلمة ايران و كلمة آرين‌ها كه از مصطلحات نژاد شناسي و كلمة ايران از آن مشتق است، در قرون وسطي فراموش شده بود. كلمة «ايراني» را كه مشتق از ايران است براي تشخيص نام سكنة سرزمين ايران وضع كرده‌اند.»[13]

7 ) دایرت المعارف فارسی مصاحب که یکی از لغتنامه های معتبر است نوشته است: «لفظ ایران که در فارسی میانه به صورت «اِران» (Eran) بوده، مشتق از صورت قدیمی آریانا (سرزمین آریاییها) است. در منابع تاریخی و جغرافیایی قدیم عربی، لفظ ایرانشهر به معنی مملکت ایران بکار رفته است. استعمال رسمی ایران به معنی مملکت ایران احتمالا از قرن 19 میلادی است. در مغرب زمین از قرون وسطی، ایران را به نامهایی پرس (Pers فرانسوی) و پرشا (Persa انگلیسی) گرفته شده از لفظ پرسیس (Persis) ، که نام یونانی بخشی از ایران- کم و بیش مطابق فارس- بود، می نامیدند. در سال 1935 (مطابق 1313ش/ عهد رضا شاه) طبق تقاضای دولت ایران، نام رسمی ایران- به جای پرس، پرشا، وغیره- برای کشور ما تثبیت شد. ولی در 25 اکتبر 1949 دولت ایران تقاضا کرد که همان نام سابق بکار رود. »[14]

8 ) لغتنامه دهخدا و دایرت المعارف بزرگ نو نیز نگاشته اند: « به کشور ايران در عهد ساساني «اِرانشتر» (Eran - shatr) ميگفتند... و اين کلمه را قوم اُسَّتِ قفقاز به صورت های «ايرون»‚ Iron. «ايرو» Iroe. و «اير» Ir. به خود اطلاق کرده اند. … ايران کنوني در عهد صفوي تشکيل شد و وحدت ملي و سياسي يافت... در مغرب زمين از قرون وسطي به نام هايي از قبيل پِرس (به لهجه فرانسوي) و پِرشا (به لهجه انگليسي) مقتبس از لفظ پرسيس که نام يوناني قسمتي از ايران (کما بيش مطابق فارس) بوده بر مي خوريم ولي در سال 1935م. بر طبق تقاضاي دولت ايران بجاي پرس‚ پرشا و غيره کلمه ايران پذيرفته شده است و نام اين کشور به ايران تبديل گرديد.»[15]

دهخدا در بارة نحوة جاگزین شدن نام «ایران» به جای «فارس» افزوده است: «چون اين صورت يعني پرشيا (persia) در زمان رضاشاه پهلوي در ايران نيز بکار ميرفت دستوري در منع استعمال اين واژه صادر شد و مقرر گرديد در کتابها و نوشته‌هاي ايراني همه جا واژه «ايران» براي ناميدن اين کشور به کار رود.»[16]

9) آبراهیمیان نگاشته است: در زمان رضاشاه «اسامی برخی مکانها تغییر یافت؛ مثلا عربستان به خوزستان... و محمره به خرمشهر تبدیل شد. هم چنین، در سال 1313، شاه با ترغیب سفارت ایران در برلین دستور داد که از این پس نام «ایران» جای «پرسیا» را خواهد گرفت.» [17]

10) این اقدامات در عهد رضاشاه پهلوی اول بود. محمد رضاشاه یا پهلوی دوم نیز راه پدر را ادامه داد، و به قول ویلیام شوکراس: «در تخت جمشید، محمد رضا شاه تاریخ ایران را به میل خود تغییر شکل داد... به نظر او نقطة اوج این مراسم وقتی بود که در برابر گور خالی ولی تأثیر برانگیز کوروش کبیر ایستاد و با طمطراق گفت : کوروش، شاه بزرگ، شاه شاهان ، شاه هخامنشی ، شاه ایران زمین از جانب من شاهنشاه ایران و از جانب ملت من بر تو درود باد. کوروش ما امروز در برابر آرامگاه ابدی تو گرد آمده ایم تا بگوییم آسوده بخواب، زیرا که ما بیداریم و برای نگهبانی میراث پر افتخار تو همواره بیدار خواهیم ماند... هزینة این مراسم چیزی در حدود سیصد میلیون دلار شد و این مبلغ در کشوری که در آمد سرانه آن از سالی 500 دلار تجاور نمی کرد، بسیار گزاف به شمار می رفت.»
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: حسین بهنام