پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403

 



موضوع: آيين شرک و بت هاي جاهليت

آيين شرک و بت هاي جاهليت 9 سال 4 ماه ago #107007

برجسته‌ترين ويژگي دوران جاهليت، شرک ورزي به خدا و پرستش بت بود. انحطاط فکري آنان به حدّي رسيد که ساختة دست خويش مي¬پرستيدند! و اينان همانها بودند که قرآن کريم خطاب به ايشان فرمود: (أَ تَعْبُدُونَ ما تَنْحِتُونَ)؛ [60] «آيا چيزي را مي‏پرستيد كه با دست خود مي‏تراشيد؟!»
همانگونه که اشاره شد، بزرگترين خصلت جاهليت پيش از اسلام پرستيدن بت بود و از ميان آنان، انگشت شماري محصّله و پيرو دين حنيف بودند. به نوشتة اهل تاريخ و ملل و نحل، اکثر قريب به اتفاق اعراب بت مي-پرستيدند[61] و بت¬ها و اصنام در نزد بيشتر آن¬ها، به عنوان واسطه و شفيع ميان انسان و خدا تلقّي مي‌شد. آنان گرچه خود از طريق نيايش اوثان و تقديم قرباني سعي در تقرّب به صانع عالم داشتند و بت¬ها را نيز شفيع خود مي‌پنداشتند، اما اعتقاد به «الله» به عنوان خداي بزرگ و صانع جهان نيز در ميانشان رايج بود. هم¬چنانکه قرآن از آن عقايد چنين ياد مي‌کند:
(وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَْرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ...) [62]
«واگر از آن¬ها بپرسي: «چه كسي آسمان¬ها و زمين را آفريده؟» حتماً مي‏گويند: «خدا!...»
همچنين قرآن کريم در شش جا[63] از باور آنان به خدا، ياد مي‌کند و در مورد تلبيه نقل شده مي¬گفتند: «اللَّهُمَّ لبَّيْكَ، لبَّيْكَ لاَ شَريكَ لَكَ، إلاَّ شرِيكٌ هُوَ لَكَ...» و اين نيز حاکي از اعتقاد آنان به «الله» بوده گرچه باور واعتقادي است شرک آلود.
در مکه و پيرامون آن، بيش از سيصد و شصت بت معروف و شناخته شده وجود داشته است، [64] به جز بت¬هايي که در خانه نگهداري مي‌‌کردند ـ که مورد تقديس و نيايش مردم و اقوام مختلف قرار مي¬گرفت و در قرآن کريم به¬طور ايجاز نام تعدادي از بتان آمده است. در يک مورد، دسته‌اي از بت¬ها را نام مي‌برد که از عهد قوم نوح علیه السلام باقي مانده بودند و به¬صورت تنديس‌‌هايي مورد پرستش قبايل مختلف عرب قرار مي¬گرفتند و آن¬ها عبارت بودند از:
ودّ، سُواع، يَغُوث، يَعُوق و نَسْر؛ (...وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوثَ وَ يَعُوقَ وَ نَسْراً...)
نوح گفت: «پروردگارا! آنان نافرماني من كردند و كسي را پيروي نمودند كه مال و فرزندش جز بر زيان وي نيفزود و دست به نيرنگي بس بزرگ زدند و گفتند: زنهار! خدايان خود را رها مكنيد، و نه «وَدّ» را واگذاريد و نه «سُواع» و نه «يَغُوث» و نه «يَعُوق» و نه «نَسْر» را. [65]
«ودّ»، بت بني کلب بود به صورت و تنديس[66] مردي و در ناحية دومة الجندل قرار داشت.[67]
هشام کلبي گويد: مالک پسر حارث را گفتم ودّ را چنان به من بنما و توصيف کن که گويي خود بدان مي‌‌نگرم. گفت: تنديس و تمثال مردي بود از سترگ ‌ترين مرداني که ديده يا شنيده بودم و آراسته به دو جامة نگارين که يکي را به ميان بسته و ديگري را به دوش گرفته است. شمشيري به کمر و کماني بر بازو، پيش روي آن نيزه‌اي و بر آن پرچمي افراشته و تير داني پر از تير برابر او نهاده. [68]
«سواع»، بت طايفة «همدان» و «هذيل» بود و به صورت زني بود که در محلّي به نام «ينبع» در اطراف مدينه جاي داشت. [69]
«يغوث»، بت قبيلة مذحج بود و به صورت چون «اسبي» بود در تپه‌‌اي در ناحية يمن. [70]
«يعوق»، بت طايفة مراد و همدان بود و پيکره¬اش چون «شيري»، در محلي بود به نام خيوان، ميان راه صنعا و مکه. [71]
«نسر»، بت طايفة حِميَر بود که صورت کرکس داشت، در محلي از سرزمين سبا. [72]
از شگفتي¬هاي حيات بشر اين¬که گاه چنان به بيراهه مي‌رود و سرسختانه از باطل پيروي مي‌کند و بدان سر مي‌سپرد که تناقض پيش مي‌آيد و تحليل آن بس مشکل مي‌نمايد. قريش اين پنج بت را پرستش مي¬کردند چون مربوط به چهار مرد صالح و شايسته بود، [73] ولي همين قريش و عرب، تنديس «اساف» و «نائله» را نيز مي¬پرستيدند. در حالي که آن دو، مرد و زني بودند که درون کعبه فسق ورزيدند و مسخ شدند و آن¬ها در کنارکعبه نهادند تا مردمان عبرت بگيرند. چون مدتي بگذشت، پرستش آنان رواج يافت. يکي چسبيده به کعبه و ديگري بر سر چاه زمزم بود. [74]
قرآن کريم، جز اين پنج بت، از سه بت ديگر نام برده است که آنها از اهميت بيشتري نزد مردم دوران جاهليت داشته¬اند:
( أَ فَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّي وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الأُخْري‏ أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الأُنْثي‏ تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزي‏ إِنْ هِيَ إِلاَّ أَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها أَنْتُمْ وَ آباؤُكُم‏ ...).[75]
«به من خبر دهيد از لات و عزّي و منات، آن سوّمينِ ديگر. آيا [به خيالتان‏] براي شما پسر است و براي او دختر؟ در اين صورت، اين تقسيمِ نادرستي است. [اين بتان‏] جز نام¬هايي بيش نيستند كه شما و پدرانتان نامگذاري كرده‏ايد...»
«لات»، بتي درناحية طائف بود وعرب بعد از پرستش بتِ منات، به¬پرستش¬آن مي¬پرداختند و پرده داران «لات» از طايفة ثقيف بودند و بنايي بر آن ساختند و قريش و همة عرب، لات را بزرگ مي‌شمردند و نام آن را بر فرزندان خود مي¬نهادند و پيامبر شخصي را فرستاد تا آن را ويران کند و به آتش بسوزاند.
«عزي»، اعراب جاهليت، اين بت بعد از لات و منات مي¬پرستيدند و آن در نخلة شاميه، درون وادي بوده است. بر آن قبه‌اي نهادند و از درون آن آواز مي‌شنيدند و آن نزد قريش بزرگترين بت‌ها بود. به زيارتش مي‌رفتند و هديه برايش مي‌بردند و پيش آن قرباني مي‌کردند و آن درختي بود که پيامبر خدا در سال فتح مکه خالدبن وليد را بخواند و بفرمود: سوي درختي برو که در بطن نخله است و آن را ببر.
«منات»، بت طايفة هذيل وخزاعه بود و قريش و عرب همگي آن را بزرگ مي‌شمردند و در سال هشتم هجري پيامبرخدا علي علیه السلام را سوي منات فرستاد و او رفت و نگونسارش ساخت.[76]
نيزگفته‌اند که اعراب اين سه بت را دختران خدا مي‌دانستند، همچنانکه از آيه بر مي‌آيد که حق تعالي آن را انکار مي‌کند. برخي گفته¬اند: ما آن¬ها را مي‌پرستيم چون دختران خدا‌يند و سخن برخي اين بود که: فرشتگان دختران حق‌اند و ما به صورت آن¬ها بت ساخته‌ايم.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: حسین بهنام