خوش آمديد,
مهمان
|
|
بنابراين اصول پنجگانه موفقيت معطوف به سازمان عبارت است از مسئوليتپذيري، قانونمندي، پيشبينيپذيري و اعتمادآفريني. مسئوليتپذيري بنگاه سبب پيشبينيپذيري آن و تشخيص ريسك معقول از سوي محيط و اعتمادآفريني بنگاه و ايجاد رابطه ساده و آسان محيط با آن و در نهايت موفقيت سازمان خواهد شد: حرفهاي عمل كردن و پايبندي به تعهدات اخلاقي، دو ركن مهم است كه بازار فردا را تضمين ميكند. به تعبير جيمز كالينز، رهبران شركتهاي برجسته فروش، آرام، خوددار، كمرو، آميزهاي متناقض از فروشي شخصي و عزم حرفهاي هستند.
مسئوليت: حال كه معلوم شد اخلاق حرفهاي به معناي بررسي عملكرد اخلاقي و كسبوكار و خلقوخوي حرفهاي در حوزه كسبوكار و مديريت اجرايي و محيط عيني است و در سادهترين انگاره از اخلاق، مبتني بر مسئوليتپذيري اخلاقي است، بايد گفت اخلاقي بودن فرد يا سازمان يعني مسئوليتپذير بودن آنها. فرد يا سازماني اخلاقي است كه نسبت به وظايف اخلاقي خود مسئوليتپذير باشد. مسئوليت، نسبت بين دو امر است. ميگوييم «الف» در برابر «ب» مسئوليت دارد. پس اشياء و موجودات به خودي خود مورد ارزش داوري اخلاقي واقع نميشوند. اينكه «الف» در برابر «ب» چه مسئوليتي دارد، گفته ميشود مسئوليتهاي «ج» را دارد. اين مسئوليتها «ج» سه گونهاند: يا حقوق موضوعه است كه مسئوليتهاي حقوقي را پديد ميآورد يا شرح وظايف حرفهاي است كه مسئوليتهاي حرفهاي را پديد ميآورد و يا حقوق طبيعي است كه مسئوليتهاي اخلاقي را به وجود ميآورد. قيد اخلاقي بودن، مسئوليتهاي اخلاقي را از مسئوليتهاي حقوقي، مدني، جزائي، كيفري و حرفهاي متمايز ميكند. كساني كه اخلاق را چيزي جز مقررات و قوانين نميانگارند، صرفاً در حد الزامهاي قانوني، اخلاقي ميمانند. به بياني ديگر، رعايت كردن قانون، حداقل رشد اخلاقي سازمان است. در مراحل بعدي است كه سازمان بر حقوق ديگران ارزش ميگذارد و ارزشهاي مطلق را تقويت ميكند. بنابراين، مسئوليتهاي اخلاقي سازمان فقط مسئوليتهاي قانوني نيست. صرف مسئوليتهاي حرفهاي نيز نيست. كساني كه مسئوليتهاي اخلاقي را تنها به حوزه مسئوليتهاي حرفهاي محدود ميكنند، در مواجهه با معضلات معيشتي و بهداشتي ذينفعان، بر حفظ منافع سازمان تأكيد ورزيده و با بيان اينكه ما «تأمين اجتماعي» و «مؤسسه خيريه» نيستيم از مسئوليت اخلاقي خود شانه خالي ميكنند. مسئوليتهاي اخلاقي سازمان، صرف اخلاق صاحبان مشاغل و مديران و كاركنان نيز نيست. فردگرايي و نديدن نقش سازمانها در حيات ملي، اخلاق حرفهاي را از مفهوم سازماني خود دور ساخته و آن را صرفاً به اخلاق مشاغل تبديل ميسازد. تأكيد بر اخلاق پزشكان، مهندسان، بازرگانان، معلمان و ... از اين نوع است. نبايد فراموش كرد كه تصور ناقص (تحويليگري) از اخلاق كسبوكار، غالباً منجر به تصميمسازي و تصميمگيري غيراخلاقي ميشود: طالب هر چيز اي يار رشيد جز همان چيزي كه ميخواهد نديد مسئوليتهاي اخلاقي از ديدگاهي ديگر نيز به 3 قسم زير تقسيم ميشوند: 1 . مسئوليتهاي فردي - شخصي (اخلاق فردي) 2 . مسئوليتهاي فردي - شغلي (اخلاق شغلي) 3 . مسئوليتهاي سازمان (اخلاق حرفهاي) ديدگاه سنتي به اخلاق حرفهاي، آن را با مسئوليتهاي فردي - شغلي يكسان ميانگارد، اما اخلاق حرفهاي فراتر از اخلاق كار و شغل، بر مسئوليتهاي سازماني اصرار دارد. اخلاق فردي3 بر هر نوع اخلاق ديگر مقدم است زيرا فرد - مستقل از شغل و عنوان - در زندگي شخصي خود، نسبت به خود، خانواده، شهروندان و تمامي كساني كه با آنها در ارتباط يا تعامل است، مسئوليت اخلاقي دارد. رعايت اين مسئوليت ملاك فضيلتآميز بودن يا رذيلتآميز بودن رفتار او در زندگي شخصي است. اصولاً رفتار هر انسان، خوب يا بد است. كسي كه به خود دروغ ميگويد و خود را فريب ميدهد مرتكب رفتاري زشت و ناپسند است. كسي كه با خود صريح و صادق است، در رفتار با خود، فردي اخلاقي است. اخلاق شغلي را نيز ميتوان از شاخههاي اخلاق فردي (از حيث توجه به شغل فرد) به حساب آورد. اخلاق شغلي مسئوليت اخلاقي فرد از حيث شغل است. مهمترين شرط انتصاب و تصدي شغل، حرفهاي بودن و متخلق به اخلاق كار بودن است: چون كه آيد او حكيم حاذق است صادقش دان كو امين و صادق است شه فرستاد آن طرف يك دو رسول صادقان و كافيان بس عدول مسئوليت حرفهاي و شغلي وابسته به شغل است و با تغيير شغل تغيير ميكند. مسئوليت اخلاقي كارمند بانك در دو سطح تحويلدار يا رئيس، متفاوت است. به اين ترتيب، اخلاق پزشكان، معلمان، محققان، خبرنگاران و... را نيز داريم كه بايد و نبايدهاي شغل را بيان ميكنند. در گذشته، از اخلاق حرفهاي به معناي اخلاق كار، استفاده ميشد. در حالي كه هويت جمعي و سازماني در نهادهاي كسبوكار بسيار فراتر و پيچيدهتر از شغل فردي اشخاص است. اين هويت جمعي نه در تكتك افراد است و نه در صرف جمع شدن افراد. تعاملي فراتر از تعينات و تشخصات فردي، تشخص جديدي پديد ميآورد كه حقوقدانان از آن به «شخصيت حقوقي» تعبير ميكنند تا تمايز آن را از «شخصيت حقيقي» (افراد) روشن سازند. بنابراين، بنگاهها همچون آدميان، مسئوليت دارند و مشابه افراد قابل بازخواست هستند. رفتارهاي ارتباطي اخلاقي دانستن آدميان، به اعتبار رفتار اخلاقي آنهاست. بخشنده كسي است كه متصف به رفتار سخاوتمندانه ميشود. رفتارهاي غيرارادي، موضوع اخلاق نيستند. رفتار، ارتباطي نسبت بين دو امر يعني «الف» و «ب» است. دانشمندان علم اخلاق، رفتارهايي را كه اتفاقي نبوده، پايدار باشند و به دليل فراواني و دوام در شخص نهادينه شده باشند و به بخشي از شخصيت تبديل شوند، خلقوخو و روانشناسان آن را «الگوي رفتاري» ميخوانند. ملاك اتصاف افراد به فضيلت و رذيلت، رفتارهاي پايدار و خلقوخوي آنها نظير پرخاشگري يا سخاوت است. سبكها و رفتارهاي ارتباطي را به 4 دسته زير تقسيم كردهاند: 1 . قاطعيت 2 . پرخاشگري 3 . سلطهگري 4 . سلطهپذيري دو سبك اول برقراري ارتباط، صادقانه است و دو سبك دوم غيرصادقانه. نحوه ارتباط در سبك اول، صريح يعني مستقيم و روشن است، اما در سبك دوم، نيمه صريح يعني مستقيم و مبهم است. ارتباط در دو سبك آخر، غيرصريح يعني غيرمستقيم و مبهم است. تعامل در سبك اول، توأم با احترام متقابل اصيل است، در سبك دوم، بدون احترام متقابل در سبك سوم توام با احترام ظاهري و در سبك چهارم توام با احترام گاه ظاهري و گاه اصيل است. نتيجه تعامل سبك اول، خودمختاري متقابل يعني نوعي برد - برد است، اما در سبكهاي دوم و سوم، برد - باخت يعني خودمختاري فرد مقابل است.اين چهار سبك رفتاري، بر اساس 4 مؤلفه صداقت، صراحت، احترام و كنترل شكل ميگيرند. تنها الگوي اخلاقي رفتار ارتباطي، قاطعيت است. ارتباط موفق حرفهاي بر اساس قاطعيت يعني توانايي بيان واضح ديدگاهها و آراي شخصي و مخالفت كردن بدون بر جاي گذاشتن احساس مورد حمله واقع شدن در فرد مقابل، شكل ميگيرد. فهرست منابع : . احد فرامرز قراملكي، موانع رشد اخلاق حرفهاي در سازمانها، نشر بشرا، 1386. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|