یکشنبه, 23 ارديبهشت 1403

 



موضوع: نقش ارزش در اقتصاد و فرهنگ

نقش ارزش در اقتصاد و فرهنگ 10 سال 4 ماه ago #51244

نقش ارزش در اقتصاد و فرهنگ :
در کل مفهوم ارزش ، منشا و انگیزه همه رفتارهای اقتصادی است . از دیدگاههای متفاوت دیگری هم ایده های مربوط به ارزش قلمرو فرهنگ را هم در بر میگیرد .
در اقتصاد ، ارزش به مطلوبیت (یا همان فایده) قیمت و ارزش مادی آن چیز ارتباط دارد که افراد آن را به کالا ها نسبت می دهند .
از ارزش نیز می توان در برخی از شرایط خاص هم استفاده کرد مانند : ارزش یک رنگ در نقاشی یا ارزش یک اثر هنری داده می شود در کل می توان گفت ارزش فقط در بعد اقتصادی استفادهخ نمی شود .
در حوزه فرهنگ و اقتصاد می توان مفهوم و معنی ارزش را ابعاد مختلف دید مثلا از بعد مادی بررسی کرد .
در کل می توان ارزش را نقطه شروعی در فرآیند ساختن این دو حوزه دانست یعنی اساسی که می توان بر آن توجه مشترک به اقتصاد و فرهنگ را بنا کرد.


رابطه فرهنگ و اقتصاد :

براي درك رابطه اقتصاد و فرهنگ بايد به خاستگاه اين دو نظر افكند . خاستگاه اقتصاد و فرهنگ را به تعبيري مي‌توان، جامعه تلقي نمود، البته روشن است كه وحي نيز مي تواند منشأ فرهنگ يا جنبه هايي از اقتصاد باشد و اينكه مي گوييم خاستگاه اين دو، جامعه است با نكته مذكور هيچ تناقضي ندارد، چرا كه فرهنگ با توجه به تعريفي كه ارائه كرديم، شامل وحي كه توسط انسان در محيط جامعه پذيرفته شده نيز مي باشد . از اين رو منظور از خاستگاه و منشأ، منشأ نهايي نيست كه از آن نظر، خاستگاه و منشأ همه عالمن ( فرهنگ و جامعه و ... ) ، مبداء هستي است، بلكه منشأ بلاواسط مورد نظر است بنابراين ارتباط بين اقتصاد و فرهنگ را بايد در خاستگاه آن كه جامعه است جستجو كرد.

جامعه نوعي سيستم اجتماعي است . سيستم اجتماعي ، معلول روابط اجتماعي است. روابط اجتماعي بر خلاف روابط طبيعي، اموري قطعي و تكويني نيستند . روابط اجتماعي درهر سيستم اجتماعي، قابل تبديل و تغيير است . تفاوت بين سيستم اجتماعي با سيستم هاي طبيعي در همين جاست . قطعيتي كه بر رابطه بين پديده هاي طبيعي حاكم است ، نوع روابط را تعيين مي‌كند و بنابراين بين پديده و علت آن رابطه يك به يك وجود دارد و تعددي در كار نيست . ولي بر روابط انساني در سيستمهاي انساني، به علت وجود اختيار و آگاهي در انسان، قطعيت حاكم نيست و انسان در شرايط معين مي تواند به يك عامل مشخص، پاسخ هاي متفاوتي بدهد و اين پاسخ هاي متعدد، چيزي جز وجو‌د كثرت و گزينه هاي متفاوت نيست . با تعدد و وجود گزينه‌هاي متفاوت است كه پديده اي به نام (انتخاب) معنا پيدا مي‌كند و از ميان روابط ممكن بين پديده ها، ناگزير بايد يكي را برگزيد. به اين دليل است كه روابط اجتماعي با وجود اراده و اختيار در انسان ماهيتاً انتخابي اند. روابط اقتصادي انسان از جمله روابط اجتماعي نيز محسوب مي‌شود و بنابراين، در اصل، ماهيتي انتخابي دارد . آنگاه كه مسأله انتخاب پيش مي‌آيد، به ناچار از ملاك و معيار سخن به ميان مي‌آيد‌: يعني سبك و سنگين كردن و سنجيدن و ارزيابي گزينه هاي ممكن و متفاوت . اين امر توسط (نظام ترجيحي) افراد صورت مي گيرد كه پاره سنگ ارزش ترازوي ارزيابي گزينه ها را فراهم مي‌سازد . نوع وزنه و باري كه در نظام ترجيحي هر فرد ارزش و اعتبار دارد صرفاً منوط به خواست و اراده و اختيار اوست و هر مطلوبي كه خواست و اراده انسان بدان تعلق گيرد و به عنوان وزنه و بار، در نظام ترجيحي به كار رود، حامل ارزش است چنانچه قبلاً در تعريف فرهنگ ملاحظه شد ارزش خمير مايه بعد غير مادي فرهنگ است . بنابراين ملاحظه مي شود كه رابطه تنگاتنگي بين اقتصاد و فرهنگ وجود دارد.

اگر بخواهيم رابطه فرهنگ و اقتصاد را به شكل ديگري بيان كنيم شايد بتوان گفت:

1-رفتارهاي پايدار انساني حاصل و متأثر از فرهنگ است.

2-فعاليتهاي اقتصادي از جمله رفتارهاي اقتصادي انسان است و در نتيجه جزيي از مجموعه رفتارهاي انساني به شمار مي آيد .

3-رفتارهاي اقتصادي ( غير از رفتارهاي ناپايدار و استدلالي ) ، مبتني بر فرهنگ است و رفتارهاي پايدار خاص، نتيجه فرهنگ خاص است . بنابراين رفتارهاي پايدار خاص اقتصادي نتيجه فرهنگي خاصي است . توسعه اقتصادي نيز به وضعيتي خاص از اقتصاد اطلاق مي شود و هر وضعيت خاص اقتصادي نتيجه رفتارهاي خاصي است . بنابراين توسعه اقتصادي نتيجه رفتارهاي خاصي است و اين رفتارهاي خاص، نيز نتيجه فرهنگي خاص بوده و به همين دليل مي توان نتيجه گرفت كه توسعه اقتصادي نيز وضعيت فرهنگي خاص خود را مي طلبد


رابطه اقتصاد و فرهنگ

در تعاريف انسان و حيوان مهم ترين متغيري كه به ذهن مي رسد موضوع سخن گفتن است و براي همين انسان را حيوان ناطق مي دانستند. استاد مطهري تفاوت انسان و حيوان را در بينش ها و نگرشها مي داند. زندگي انسان از ابعاد مختلفي از جمله سياسي ، اقتصادي و فرهنگي دارد. اما فرهنگ و اقتصاد دو مقوله اي است كه با هم ارتباط تنگاتنگي دارند . مثلاً كسي كه در آمدش پايين است از كالاهاي فرهنگي گران استفاده نمي كند. فرهنگ مجموعه اي از بينش ها و كنش ها و معقولات و محصولات در طول تاريخ يك جامعه است كه از نسلي به نسل ديگر در همان جامعه منتقل مي شود اقتصاد شامل همه فعاليت ها و معادله هايي است كه مربوط به معشيت و زندگي مادي انسان است.

تبيين رابزه اقتصاد فرهنگ و فرهنگ

در رابطه اقتصاد و فرهنگ ديدگاههاي متفاوتي وجود دارد.

در ديدگاه غربي كه ريشه در نظريه هاي سرمايه داري دارد كارل ماركس با نگاهي انتقادي اقتصاد را زير بناي زندگي انساني و همه ابعاد ديگر حتي هنر و فرهنگ را نشأت گرفته از آن مي دانند در اين ديدگاه به اسالت انسان اشاره مي كند و به رفاه و آسايش او در همين دنيا اهميت مي دهد به همين جهت اخلاق حول اصالت سود تعريف مي شود.

استاد مطهري: زندگي انسان را به دو بخش مادي و معنوي تقسيم مي كند و عنوان مي كند كه انسان به جنبه هاي مادي و معنو يبه طور مساوي نگاه ميكند و حتي پارا فراتر گذاشته به معنويت بيشتر اهميت ميدهد اسلام اجازه نمي دهد كه انسان براي به دست آوردن ماديات ، معنويات را زير پا بگذارد.

با توجه به ديد گاههاي غربي غعاليت هاي فرهنگي وتي توجيه پذير است كه سود دهي اقتصادي داشته باشد و مطابق ميل مصرف كننده در خوش گذراني و بذت باشد.

اصلي ترين ترين محصول فرهنگي ، فرهنگ توده است كه محصول تلفيق فرهنگ و تبليغات در جامعه مدرن است. فرهنگ توده معمولاً تجاري و زيان بار است و مانع رشد تخيل فرد مي شود. و باعث مي شود كه همان هويتي يكسان داشته باشد در اين ديدگاه اسلامي دنيا و آخرت با هم تفاوت دارند و تنها تفاوت آنها در اين است كه دنيا با ظاهري معرفي شده آخرت با باطن آن اگر توجه انسان در زندگي دنيا با خدا باشد دنيا را محلي براي رشد و محلي براي آمادگي براي زندگي ابدي اخرت داند.

در كل مي توا گفت: اقتصاد زير بناي زندگي است و دنيا در جهت دستيابي به اهداف عالي تر ، چون زندگي معنوي و اخرت است بايد حدودي همچون پرهيز از مال دنيا و پرهيز از اسراف و تجمل گرايي است.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

نقش ارزش در اقتصاد و فرهنگ 10 سال 4 ماه ago #51942

:)
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: سعیده حاج علی