جمعه, 14 ارديبهشت 1403

 



موضوع: تحولات اجتماعی ایران معاصر؟

تحولات اجتماعی ایران معاصر؟ 10 سال 4 ماه ago #46870

طرح مسأله
نظریات مختلف درباره نقش سیاسی اجتماعی زنان معاصر ایرانی، را می توان در چند دیدگاه ذیل خلاصه کرد:
الف زنان در دوره معاصر تاریخ ایران همانند دوره های پیش از آن، چندان نقشی نداشته، و اگر هم در گوشه و کنار تاریخ از نقش آنان سخن به میان آمده، این نقش بسیار اندک است.
ب برخلاف دیدگاه قبلی، برخی معتقدند زنان تاریخ معاصر دارای نقش بوده اند، ولی این نقش مثبت و ارزنده نبوده، بلکه اغلب آنان به ایفای نقش حرمسرایی، مفسده انگیزی و روشنفکری ضددینی پرداخته اند.
ج نقش اصلی در تحولات سیاسی اجتماعی یک سده اخیر را عامه زنان مسلمان یعنی زنانی که نه در دربار بوده اند و نه از طایفه روشنفکران، برعهده داشته اند، ولی این نقش به دلایلی چون عدم دسترسی به امکانات چاپ و نشر و ... چندان در تاریخ معاصر برجسته نشده است.
با توجه به سه دیدگاه فوق، این پرسش مهم و اساسی مطرح می شود که کدامیک از این دیدگاه ها با واقعیت های تاریخ صدساله اخیر همخوانی دارد و قابل تأیید است؟ به بیان دیگر، اسناد و مدارک تاریخ معاصر ایران بر کدام دیدگاه منطبق است؟ فرضیه مورد بررسی در این مقاله این است که: عامه زنان مسلمان این مرز و بوم که نه در حرمسرا بوده اند و نه مجذوب و شیفته اندیشه های لیبرالیستی (غربی) و کمونیستی (شرقی)، در تحولات سیاسی اجتماعی یک قرن گذشته نقش اساسی تر از دیگر زنان داشته، و همچنین این نقش، مثبت و در راستای ارزش های ملی و دینی بوده است.
نوشته حاضر می کوشد به پرسش مذکور پاسخ دهد و فرضیه مطرح شده را ارزیابی کند. در نیل به این هدف، سه دیدگاه زیر مورد بررسی قرار می گیرد:
دیدگاه سلطنت گرایان:زنانی که به ایفای نقش سیاسی اجتماعی در تاریخ معاصر پرداخته اند، تنها زنان درباری بوده اند که به دلیل برخورداری از آگاهی و دانش بیشتر و با اتکا به امکانات دولتی در ایفای چنین نقشی کوشیده اند.
دیدگاه روشنفکران:زنانی که با اروپا و روسیه آشنایی پیدا کردند، و از آن تأثیر پذیرفته اند، با توسل به فرهنگ تمدن ساز آنان بانی تحولات سیاسی اجتماعی مؤثر شده اند.
دیدگاه اسلام گرایان:این دیدگاه نقش زنان دسته اول (سلطنت گرایان) و دسته دوم (روشنفکران) را ناچیز و اغلب آنان را مغایر با فرهنگ ایران اسلامی می داند و بر این نکته تأکید دارد که توده زنان مسلمان با امکانات مردمی و با تکیه بر دانش ملی و اسلامی، تحولات سیاسی اجتماعی قابل توجه و ارزشمندی را پدید آورده اند.
اغلب نوشته های تاریخی به بازخوانی یا بزرگ نمایی تلاش زنان دربار، غرب گرا و یا شرق گرا پرداخته اند، و درباره آنان سخن بسیار گفته اند، و کوشیده اند فعالیت سیاسی اجتماعی آنان را بخش عمده فعالیت زنان ایرانی معرفی نمایند (باستانی، 1382: 36). لذا تلاش این نوشته آن است که فعالیت توده زنان مسلمان ایران که هم می خواستند از مدنیت برخوردار باشند، و هم دیانت خود پاس بدارند، را به تصویر بکشد، و در دنیای فمینیستی و مدرنیستی دفاع از حقوق زنان، با رعایت ارزش های ملی و دینی از بخش اعظم تاریخ زنان سده اخیر ایران دفاع نماید (واحد، 1372: 15).
فعالیت سیاسی اجتماعی زنان پیش از انقلاب مشروطه
مخالفت های ضد دولتی زنان دوره قاجار را می توان به دوره های پیش از مشروطه، انقلاب مشروطه و پس از آن تقسیم کرد. در دوره قبل از مشروطه، زنان منحصراً تحت تأثیر علمای دینی و برای پاس داشت ارزش های مذهبی به میدان آمدند، از این رو اگر بتوان واکنش های سیاسی اجتماعی زنان در انقلاب مشروطه و به ویژه پس از آن را متأثر از افکار لیبرالیستی غرب و سوسیالیستی شرق دانست، ولی به هیچ روی نمی توان حضور سیاسی اجتماعی زنان در این دوره را به اندیشه های غیرملی و غیردینی نسبت داد.به هر روی، زنان در سال های پیش از مشروطه، حضوری چشم گیر و مؤثر داشته اند که برجسته ترین آن، نقش آنان در حادثه گریبایدوف و به ویژه، فداکاری شان در پیروزی جنبش تنباکو است.
حادثه گریبایدوف:بر پایه ماده سیزدهم عهدنامه ترکمان چای (1207/1828) همه کسانی که طی دو جنگ گذشته بین ایران و روس و از دو طرف به اسارت درآمده بودند، باید چهار ماه پس از انعقاد عهدنامه به سرزمین های خود بازگردند. دولت روسیه گریبایدوف را برای بازگراندن اسرای روسی و اجرای دیگر مفاد قرارداد ترکمان چای، به ایران فرستاد. گریبایدوف برای بازگردان اسرای زن، شیوه نادرستی را در پیش گرفت و آن که فرمان داد، اسرای زن روسی که به همسری و کنیزی مردان ایرانی درآمده اند را بدون اجازه شوهران و صاحبان شان به نزد او ببرند تا خود از آنان بپرسد که آیا از روی رضا و رغبت در ایران می ماند یا این که می خواهند به وطن خود بازگردند. از جمله این زنان، دو اسیر گرجی اند که دین اسلام را پذیرفتند و به همسری و کنیزی آصف الدوله، دولت مرد قاجاری درآمدند، مخالفت آصف الدوله سودی نبخشید و او تحت فشار شاه، به بردن آن دو به سفارت روس رضایت داد، اما کنیزان به گریبایدوف گفتند که مایل اند در تهران بمانند و به هیچ روی قصد بازگشت به گرجستان را ندارند. با این وصف، گریبایدوف تصمیم گرفت، همه این زنان را چند روزی در سفارت نگاه دارد،تا شاید بتوانند آنان را تشویق نماید که برگردند (شمیم، 1370: 104).
به طول کشیدن اقامت زنان، برخلاف میل شخصی آنان بود و همچنین، شوهران شان را نگران می ساخت، لذا آیت الله میرزا مسیح، مجتهد معروف تهران که درخواست هایش از دولت قاجاری و سفارت روس در تهران برای رها کردن این زنان رد شده بود، فتوا داد که: تکلیف است بر هر مسلمان تا هم مذهبان خود را از دست کافران نجات دهد. مردان و زنان که غیرت دینی شان به جوش آمده بود، به سوی سفارت روس رفتند. قزاقان حافظ سفارت به سوی آنان آتش گشودند، جوان چهارده ساله ای به شهادت رسید، پس از آن مردم به درون سفارت هجوم آوردند، هرکسی که مانع آزادسازی زنان بود را کشتند، حتی گریبایدوف را باخنجری از پای در آوردند و از این ماجرا، مالتسف منشی سفارت که پنهان شده بود، نجات یافت. رقم کشته های روسی را در این ماجرا بین 35 تا 80 نفر شمرده اند (مارکام، 1364: 66؛ نفسیی، 1344: 193).
در حادثه گریبایدوف چند نکته مهم و مرتبط به زنان وجود دارد. از جمله:
1 علت اساسی شکل گیری حادثه، زنانی بودند که اغلب بر خلاف میل شان به سفارت برده شدند.
2 فتوایی که میرزا مسیح داد، تنها برای آزادسازی زنان به سفارت برده شده بود.
3 بخشی از جمعیتی که به سوی سفارت رفتند و سپس به آن حمله کردند را زنان تهرانی تشکیل می دادند.
4 جمعیتی که به سفارت حمله برد، همه تلاش خود را برای آزادی زنان به کار گرفت و کار نخست شان آزادی آنان بود.
5 زنان در این حرکت به هیچ وجه دنبال خواسته های جنسیتی نیستند، بلکه در تلاش برای تحقیق آموزه های دینی اند.
جنبش تنباکو:شاه از مخالفت آیت الله میرزا حسن آشتیانی با قرارداد توتون و تنباکو بر آشفت و سرانجام دستور داد، او را به عراق تبعید کنند. زنان مصمم شدند تا مانع از تبعید مجتهدشان شوند، لذا دسته دسته به سوی محله سنگلج حرکت و در دارالشرع اجتماع کردند. سپس به طرف بازار آمدند، و هر مغازه ای را که گشوده دیدند، بستند، آن گاه با فریاد و فغان رو به ارگ سلطنتی آوردند. مردانی که قبل از زنان در سنگلج و دارالشرع گرد آمده بودند، به دنبال زنان راه افتادند، برخی از مردان برای مراقبت از آنان، در اطراف زنان راه می رفتند. زنان در میدان ارگ به داد و فریاد دست زدند، به گونه ای که شاه را وحشت فرا گرفت. زنان هم چنان فریاد می زدند: ای خدا می خواهند دین ما را ببرند، علمای ما بیرون کنند، تا فردا عقد ما را فرنگیان ببندند، اموات ما را فرنگیان کفن کنند و دفن کنند، بر جنازه ما فرنگیان نماز بگذارند. نایب السلطنه کامران میرزا، با ملایمت به آن ها می گفت: همشیره ها، فرنگی را بیرون می کنیم، هیچ یک از علما را نمی گذاریم بیرون بروند، خاطرتان جمع باشد و ... پیش از آن که سخن وی به پایان برسد، زنان او را با داد و فغان فراری دادند (سیرجانی، 1362: 387).
به جمعیت زنان اطلاع رسید که امام جمعه منصوب شاه، مشغول تهدید مردم است. از این رو، به مسجد شاه رفتند، و او را از منبر به زیر کشیدند و سپس به میدان ارگ برگشتند، و شعار واشریعتا، واسلاما، یا علی و یا حسین آنان در تمام کوچه ها و بازارهای اطراف ارگ به گوش می رسید. شاه بار دیگر برای مردان و زنان به خروش آمده پیغام فرستاد و آنان را به آرامش دعوت کرد، ولی زنان فریاد می زدند، ما شاه را نمی خواهیم.
در این میان، وزیر دربار که به زنان گفته بود، چرا دیگر به خانه های تان نمی روید، را به باد کتک گرفتند، و هم چنین به نایب السلطنه که بار دیگر به قصد متفرق کردن زنان آمده بود، حمله بردند، و او را وادار به عقب نشینی و فرار به داخل عمارت سلطنتی کردند. یکی از زیردستان نایب السلطنه که وضع را این گونه دید، به دسته ای از سربازان که به بی پدران معروف بودند، دستور شلیک داد، عده ای از مردان و زنان کشته شدند، پس از آن، مردم به دستور علما متفرق شدند، باز روز بعد برگشتند، و این کار تا لغو قرار داد توتون و تنباکو ادامه یافت (اعظام قدسی، 1342: 44).
اعتراض زنان به قرارداد رژی، به زنان تهران محدود نماند، بلکه زنان دیگر شهرها را در بر گرفت که البته، نقش زنان شیراز و تبریز بیش از دیگران بود. در شیراز، زنان در کنار مردان به اعتراض عمومی دست زند، و زمانی که حکمران شیراز، روحانی مبارز سیدعلی اکبر فال اسیری را به دلیل سخن گفتن علیه قرارداد، دستگیر و تبعید کرد، قریب سه الی چهار هزار زن و مرد در شاه چراغ جمع شدند و تعدادی از آنان، به بستن بازار پرداختند. زنان ایلاتی اطراف شیراز هم، همراه و همگام با مردان، همه روز تلگراف های تهدیدآمیز به تهران مخابره می کردند. در تبریز، دسته ای از زنان مسلح، با چادر نمازهایی که به کمر بسته بودند، به بازار آمدند و بازار را در اعتراض به قرارداد رژی بستند، و به سرعت در کوچه ها و پس کوچه ها ناپدید شدند. رهبری این زنان را زینب باجی بر عهده داشت، مأموران بارها کوشیدند بازار را باز نگاه دارند، ولی هر بار گروه زینب، با اسلحه و چماق مانع از باز شدن بازار می شدند و این کار را تا لغو قرار داد ادامه دادند (کربلایی، بی تا: 110).
نقش زنان دهقان زاده درباری در این مسئله قابل توجه است چرا زنان حرمسرای سلطنتی،قلیان ها را شکستند؟ چرا برخی از آنان، خبرهای اندرونی را به مخالفان حکومت دادند؟ و به چه دلیل برخی از زنان درباری، از افکار سیدجمال الدین و از اقدام میرزارضای کرمانی علیه ناصرالدین شاه حمایت کردند؟ به این سؤال ها، پاسخ های مختلفی داده شده است از جمله اینکه اغلب زنان شاه را دهقان زادگانی تشکیل می دادند که شاه بیشتر آنان را در گردش و شکار و به صورت تصادفی، یافته و به همسری برگزیده بود. اغلب این زنان وضعیت رضایت بخشی نداشته اند به گونه ای که تعداد زیادی از این زنان، تنها چند بار در سال همسر خود را می دیدند، و گاه اتفاق می افتاد که شاه از تولد و مرگ فرزندان این زنان خویش آگاه نمی شد. تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه درباره وضع این زنان شاه نوشته است: در خانه هایی که دیوارهایش از سه تا پنج ذرع ارتفاع دارد، مخلوقاتی سر و دست شکسته، بعضی با رنگ های زرد و پریده، برخی گرسنه، برخی برهنه، بعضی در تمام شبانه روز منتظر و گریه کننده، در زنجیر به سر می برند. در مقابل این زندگانی تاریک،
مرگ، روز سفید ماست (مجله زنان،1380: 20). لذا تلاش این دسته از زنان در مخالفت با سلطنت را نمی توان در پرونده زنان مرفه و اشراف قرار داد، آنان بیش از آن که به دربار تعلق داشته باشند، به جامعه دهقانی و روستایی تعلق داشتند و به همین دلیل، فعالیت ضددولتی آن ها را باید بخشی از فعالیت توده زنان مسلمان این مرز و بوم به حساب آورد. با توجه به نکات فوق، برخی از مهم ترین حرکت های ضددولتی آن ها را می توان نام برد:
1 یکی از برجسته ترین مخالفت های این دسته از زنان درباری با اقدامات شاه، طغیان آن ها علیه قرارداد رژی بود. در این حادثه بسیاری از زنان درباری به حدی منقلب بودند که تمام غلیان های بلوری، چینی و گلی را شکستند، و همه آثار دخانیات را از عمارت سلطنتی پاک کردند. در این حرکت،همه زنان، چه کوچک و چه بزرگ هم دست بودند، هم دستی زنان و پافشاری شان، شاه را شگفت زده کرد، به طوری که شاه با خشم و غضب می گفت: زن هایم حاضر بودند، برای خوشی من، جان خود را فدا کنند، اما امروز، حتی از دادن یک سیگار به من مضایقه می کنند (اجتهادی، 1382: 162).
2 جلوه دیگر از مخالفت زنان شاه با قرارداد رژی، زمانی ظاهر شد که مأموران دولتی به سوی مردان و زنان تظاهرکننده آتش گشودند. در پی آن، زنان اندرونی بنای گریه و زاری گذاشتند، یکی از آن ها، گریه و زاری بیشتر می کرد. ناصرالدین شاه وقتی او را دید، برای آرام کردنش گفت: حکم تحریم تنباکو، از میرزای شیرازی نیست، والا من هم اطاعت می کردم. آن زن پاسخ داد: پس این صدای تیر و تفنگ که به طرف سادات و علما شلیک می شود را نمی شنوید. شاه برای گمراه کردن آن زن گفت: این تیرها به هوا شلیک می شود (بوشهری، 1347: 48).
3 اوج مخالفت زنان حرمسرا با قرارداد، را می توان در اقدام انیس الدوله، زن سوگلی شاه دید. شاه غلیان خواست، ولی او که ریاست حرمسرا را برعهده داشت، گفت: کشیدن غلیان حرام است. شاه گفت: چه کسی آن را حرام کرده، وی جواب داد: همان کسی که مرا بر تو حلال کرده است. علاوه بر آن، انیس الدوله که دختر یکی از دهقانان لواسان تهران بود، و در جریان مسافرت شاه به لواسان به عقد شاه درآمد، بارها در جهت خواست عمومی گام برداشت. به عنوان مثال: وی از شاه خواست که رکن الدوله حاکم شیراز را عوض نکند تا مردم مجبور نشوند با آمدن حاکم جدید، دوباره مالیات بدهند. شاه با تقاضای وی موافقت کرد (آدمیت و ناطق، 1356: 156).
زنان در شورش نان: از حوادث مهمی که در دوره پادشاه ناصرالدین شاه روی داد، اعتراض مردم به ویژه بانوان به کمبود نان بود.کمی نان، دلایل مختلفی داشت، از جمله: قحطی، خشک سالی، خرابی راه های کشور و سوء استفاده دولتی ها که موجب می شد به اندازه کافی گندم برای پخت نان به تهران نرسد، لذا مردان و زنان به اعتراض دست زدند، اما بی فایده بود، و همچنان نانوایی ها شلوغ و نان کم بود، تا این که هزاران زن، جلوی شاه را در بازگشت از شکار گرفتند و از شاه تقاضای نان کردند. شاه نه این که ترتیب اثر نداد، بلکه دستور داد برای مهار و سرکوب شورش، دروازه های شهر را ببندند، ولی چند هزار زن هجوم آوردند و با سنگ و چوب، دروازه بانان را از پای درآوردند. مأموران محمودخان نوری، کلانتر تهران به اشاره شاه، به زنان حمله بردند، حتی کلانتر با چوب دستی اش، چند نفر از زنان را مضروب ساخت، با این وصف، غوغای زنان برای نان ادامه داشت. شاه یا به دلیل ناتوانی کلانتر در مهار شورش و یا برای خواباندن ماجرا، فرمان داد، کلانتر را در همان مکان به دار آویختند. آن روز، طغیان فرو نشست، اما مشکل نان حل نشد (نجمی، 1370: 159).
روز بعد زنان بار دیگر اجتماع کردند. این بار شاه سربازان و توپچی ها را وارد عمل کرد، ولی در بین زنان، عده ای بودند که شجاعانه به سربازان و نظامیان حمله آوردند، به زحمت جلوی زنان را گرفتند. برای متفرق ساختن زنان به حیله ای دست زدند و آن که گوش چند نفر از مردان معترض به کمی نان را جلوی زنان بریدند، در پی آن، زن ها متفرق شدند، ولی آنچه به آرام شدن نهایی شورش نان کمک کرد، آن بود که به دستور شاه، بزرگان شهر در خانه نصرت الدوله جلسه ای ترتیب دادند، میرزا موسی، وزیر دارالخلافه ناصری را که گفته می شد با نانوان ها سروسری داشت از کار برکنار کردند و امور نانوایان را به ملک التجار واگذار نمودند. علما موضوع را پایان یافته تلقی کرده و از زنان و مردان، خواستند که به غائله خاتمه دهند (کاساکوفسکی، 1353: 240).
هم زمان با تهران، کمبود نان در تبریز هم آشوب آفرید.در این شورش، حدود سه هزار زن چوب به دست به رهبری زینب باجی علیه ناتوانی دولت در تأمین نان شهروندان به اعتراض دست زدند. در آن روز و روزهای بعد، 8 زن جان خود را در تیراندازی دولتی ها از دست دادند و تعدادی هم زخمی شدند. زینب باجی تنها به سازمان دادن زنان در تظاهرات علیه دولت بسنده نکرد، بلکه با شناسایی و حمله به انبارهای گندم احتکار شده، آن را در میان مردم تقسیم می کرد. یکی از این انبارها، انبار والی آذربایجان بود. در جریان حمله گروه زینب به این انبار، 30 نفر کشته و 60 نفر مجروح از طرفین به جای ماند، سرانجام والی با پناه بردن به خانه ولیعهد، تسلیم شد و از مبارزه با گروه زینب دست برداشت و انبار گندمش به دست زینب پاشا افتاد.
البته همه فعالیت سیاسی اجتماعی زنان دوره ناصری به آنچه برشمردیم، خلاصه نمی شود، بلکه تاریخ، فعالیت های دیگری را از آنان ثبت کرده است. از جمله: افزایش رنگ و بوی سیاسی مجالس روضه خوانی (مانند سخنرانی های سیاسی واعظ اصفهانی در مجالس روضه زنان) و قلم زنی در عرصه اعتراض سیاسی (مانند رساله نوری خانم جان تهرانی درباره راه نجات زنان). بر اثر همین تلاش هاست که خانم مری شیل همسر وزیر مختار انگلیس در زمان ناصرالدین شاه می نویسد: باید اعتراف کنم با آن که پنهان بودن آن ها در ورای حجاب و پوشیدگی کامل شان یک حقیقت انکارناپذیر است، ولی مطرود بودن زن های ایرانی، واقعیت ندارد (مری شیل، 1368: 175).
مشارکت سیاسی اجتماعی زنان در انقلاب مشروطه
مشروطه تنها محصول کار مردان نیست، بلکه زنان به صور مختلف در آن شرکت جستند، البته از همان روزهای آغازین مشروطه، بازتاب دو گرایش فکری دیگر در فعالیت سیاسی اجتماعی زنان به چشم می خورد. اول آن که عده ای از زنان به تأثیرپذیری از اروپایی ها یا اروپا زده ها، با افکار فمینیستی به میدان آمدند. عده ای دیگر تحت تأثیر جنبش سوسیالیسم در روسیه قرار داشتند، اما تعداد هواداران و میزان فعالیت این دو جریان فکری محدود باقی ماند، و توده زنان مسلمان، هم چنان پیشقراول حرکت های سیاسی ضد استبدادی و استعماری این دوره بودند.
حمایت از علمای دین: هنگامی که علاءالدوله (حاکم تهران) برخی از بازرگانان متدین و محترم را به بهانه گرانی قند به فلک بست، مردم در اعتراض به ظلمی که به این عده بی گناه شد، مغازه ها را بستند و در مسجد شاه به تحصن پرداختند، علما نیز از این اقدام حمایت کردند. عین الدوله (صدراعظم) دستور داد تا مردم و علما را متفرق سازند. با ضرب و شتم مردم، وعاظ و هتک حرمت علمای متحصن، آن ها به حضرت شاه عبدالعظیم پناه بردند و در آن مکان، متحصن شدند. نمایندگانی از سوی علما برای مذاکره درباره تأسیس عدالت خانه نزد عین الدوله آمدند، او به آن ها اجازه بازگشت نداد، در پی آن، مردم بار دیگر شورش کردند و بازارها را بستند.
در همین گیرودار، شاه به میهمانی خانه امیر بهادر (وزیر جنگ) می رفت، دو زن، عریضه هایی به شاه دادند، شاه پس از ورود به خانه امیر بهادر، آن دو عریضه (نامه) را گشود و خواند، ولی به فکر فرو رفت، زیرا خلاصه آن دو نامه عبارت بود از: ای کسی که تاج سلطنت را بر سر تو گذارده ایم و عصای سلطنت را به دست تو داده ایم، بترس از وقتی که تاج را از سر تو بگیریم. زنان به هنگام بازگشت شاه، راه را بر او بستند و برگرد کالسکه او جمع شدند و فریاد می زدند: ما آقایان و پیشوایان دین را می خواهیم ما مسلمانیم و حکم آقایان را واجب الاطاعه می دانیم، عقد ما را آقایان بسته اند، خانه های ما را آقایان اجاره می دهند، تمام امور م
در دست آقایان بوده و هست، چطور راضی شویم، علما را نفی بلد و تبعید نمایند. ای شاه، اگر وقتی روس و انگلیس با تو طرف شوند، ملت ایران به حکم این آقایان جهاد می کنند. پس از حوادثی از این دست بود که شاه به عین الدوله دستور داد، خواسته علما را بپذیرد و آنان را به تهران برگرداند، و خود نیز، فرمانی برای تأسیس عدالت خانه صادر کرد (کرمانی، ج2، 1362: 395).
از دیگر اقدامات زنان، تلاش برای حفظ جان علما بوده است. به دیگر بیان، زنان ضمن همراهی با مردان در آوردن علما به مسجد برای سخنرانی، گاهی مسئولیت حفظ جان آن ها را هم بر عهده داشتند، حتی زنانی چون همسر حیدرخان تبریزی، با چماق هایی که زیر چادر پنهان می ساختند، می کوشیدند مانع از هرگونه اغتشاشی به هنگام سخنرانی شوند (ناهید، 1360: 55).
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: سعید غفاری