خوش آمديد,
مهمان
|
|
با عرض سلام خدمت استاد گرامي سركار خانم گلستاني موضوع بررسي و مقايسه اديان الهي ارسال ميگردد.
یهودی ها می گویند یهوه (خدا)، مسیحی ها می گویند پدر (خدا)، و شما مسلمان ها می گویید الله (خدا)… پس چرا این قدر با هم فرق می کنید!؟ “ واقعا حرف قابل تاملی است. ما می گوییم که خدای یکتا جهان را خلق کرده است و برای هدایت بشر راهنماهایی به نام پیامبران فرستاده است. هرکدام از آن ها در زمانی و مکانی در بین قوم خود مبعوث شدند تا آن ها را هدایت کنند. به قول قرآن کریم: “(موسی و هارون به فرعون) گفتند: پروردگار ما آن است که به هر چیزی آن نوع خلقتی که شایسته اش بود عطا کرد و سپس آن را هدایت نمود.”] خوب، حالا سوال این است: اگر پیامبران همگی از جانب خداوند متعال برای هدایت بشر آمده اند، این اختلافات و تفاوت ها میان تعالیم آن ها به چه دلیل است؟ دلیل این تفاوت ها را به دو قسمت تقسیم می کنیم: 1 – کم ظرفیتی زمانه: همان طور که گفته شد، هر پیغمبری در میان قوم خودش مبعوث می شد و برای هدایت آن ها می کوشید. اگر در تاریخ دقت کنیم، می بینیم که هر کدام از این پیام آوران متناسب با آداب و رسوم قوم خود و در واقع متناسب با شرایط زمانی و مکانی خودشان مردم را هدایت می کردند. درست است که همه ی آن ها بر روی توحید و عبادت خداوند تاکید می کردند، ولی دستوراتی که از جانب خدا برای هر قوم صادر می شد، متناسب با احوالات همان قوم بود. به عنوان مثال، حضرت لوط در میان قومی ظاهر شد که انحرافات جنسی داشتند، و به همین دلیل، علاوه بر پیام توحیدی، آن ها را به طور خاص از عمل همجنس گرایی منع کرد: “(لوط گفت) آیا بر سر مردان زمانه می روید؟ و همسرانتان را که پروردگارتان برای شما آفریده وا می گذارید؟ به راستی که شما گروهی متجاوزید.” لازم به ذکر است که مردم زمان حضرت لوط آن قدر قدرت درک نداشتند که ایشان بخواهد راه دقیق به سمت سعادت را با تمام جزئیات ،برای آن ها ترسیم کند و به همین دلیل به احکامی اختصاصی از این قبیل بسنده کرده است. در واقع از میان آیین های موجود، هر کدام از آن ها بر مساله ی خاصی تاکید کرده و حول محوری می گردند. هر چه قدر زمان و جامعه ای که پیغمبر در میان آن ها ظاهر شده است ظرفیت کمتری داشته باشد، دستورات آن پیغمبر هم محدودتر خواهد بود. در دنیای امروز که تمام اقوام و مذاهب با هم رو به رو شده اند، این تفاوت های دستوری که از قدیم به دلیل تفاوت های زمان ها و مکان های بعثت بوده است واضح تر به چشم می آید. 2 – تحریفات: یکی دیگر از دلایل اصلی تفاوت ظاهری میان مذهب های موجود در دنیای امروز این است که انسان ها در این دستورات دست برده و آن ها را از راه اصلی که توسط پیغمبر برای آن ها معین شده است منحرف کرده و به مذهب خود نکاتی اضافه و یا از آن کم کرده اند. در تاریخ دیده می شود که بسیاری از مذاهب اصلا هیچ مطلب مکتوب یا منسجمی از پیغمبر خودشان ندارند و حتی دیده می شود که تعداد قابل توجه ای از آیین ها به طور کلی در طول سال ها دگرگون شده اند. حالا مشکل اصلی این است که از میان این دین ها اولاً کدام کامل تر است و به تمام جزئیات پرداخته و دوماً کدام دین شامل کمترین آسیب و تحریف شده و بیشترین دقت تاریخی را دارد. این جا است که یک نکته ی مهم باعث تشویش افکار می شود: تمام آیین های آسمانی جز اسلام یکی یا هر دو ضعف بالا را دارند. جمله ی بالا یک ادعا نیست بلکه یک نکته ی تاریخی و علمی است که به وضوح ثابت شده است. برای اثبات این موضوع در این جا چهار آیین مهم برای ما ایرانی ها یعنی آیین های حضرت موسی(ع) ، زرتشت، مسیح(ع) ، و محمد(ص) را در جنبه ی تحریفات بررسی می کنیم: مقدمه در این عصر ما با انواع ادیان آسمانی و زمینی از جمله یهود، مسیحیت، اسلام و مذاهب شیعی، سنی، فرقه های مورمونیسم، کاتولیک، پروتستانیسم، آئین کنفوسیوس و ...، روبرو هستیم و ناچاریم درباره این کثرتهای دیدگاه ها تفسیری داشته باشیم و در زمینه حقانیت، هدایت یا بطلان و ضلالت آنها، داوری کنیم. در مواجهه با اکثریت ادیان و مذاهب سئوالات متعددی مطرح می شود. سئوالاتی از این قبیل که ادیان مختلف چه بهره ای از حقایق دارند؟ چه دلایلی بر حقانیت ادیان مختلف وجود دارد؟ موضوع مورد بحث اکثریت ادیان، مذاهب و میزان بهره مندی آنها از حقیقت است. ما در این تحقیق سعی نموده ایم که تعدد و اختلاف نظر ادیان را در مورد مفهوم منجی و آخر زمان مورد بررسی قرار دهیم، زیرا که این مفهوم در ادیان مختلف با توجه به تکثر نژادی،رنگی، زبانی و فرهنگی دارای شباهتها و هماهنگی هایی نیز می باشد که جالب توجه نیز می باشد و نشان دهنده این می باشد که این مفهوم یک ریشه فطری و هماهنگی دارد. v بخش اول: مقایسه ی آیین ها آیین حضرت موسی(ع) آیین حضرت زرتشت (ع) آیین حضرت مسیح (ع) آیین حضرت محمد(ص) بخش دوم: ظهور منجی در ادیان و در کتب آسمانی آنها مقایسه منجی گرایی در ادیان منجی گرایی در دین زرتشت منجی گرایی در مسحیت دکترین منجی گرایی در اسلام قیام مهدی (عج) آسیب شناسی دکترین منجی گرایی در اسلام آیین حضرت زرتشت(ع): منشاء کتاب اوستا نیز تا حدودی نا معلوم است ولی محتمل ترین احتمال این است که زرتشت کتابی به نام اوستا داشته که در سلطه اسکندر بر ایران از بین رفته است و بعدا در زمان اردشیر بابکان در سرسلسله ساسانی که با کمک موبدان زرتشت به حکومت رسیده بود نوشته شد. قسمت بعدی که نقل می کنیم قسمت های منقطع از مقدمه کتاب سروده های زرتشت در مورد تاریخ تولد زرتشت است: روایات به اندازه ای مختلف است که ابداً صلح و سازشی میان آن ها نمی توان داد. یونانی ها زمان پیغمبر را بسیار بالا برده اند که هیچ تاریخی دسترسی به آن اوقات ندارد… مورخین دیگر از او نقل کرده نوشته اند که پیامبر ایرانی شش هزار سال و بنا به نسخ دیگر 600 سال پیش از لشکرکشی خشایارشاه پادشاه هخامنشی، به ضد یونان می زیسته است… جمعی از شاگردان او (افلاطون) می نویسند که زرتشت شش هزار سال پیش از وفات افلاطون می زیست. شاگرد دیگر پنج هزار سال پیش از جنگ یونان و تریاس ذکر می کند… (بروسوس) زرتشت را سر سلسله پادشاهان مادنژاد می داند که از 2300 تا 2000 سال پیش از مسیح در کلده سلطنت کردند… و الی آخر. شما را به خدا، با این اوصاف، چه طور می شود به دیگر جزئیات دین حضرت زرتشت اعتماد کرد؟ آیین حضرت موسی(ع): قسمت کمی از دستورات یهود مستقیماً به زمان خود حضرت موسی (ع) برگشته، و مقدار قابل توجه ای از دستورات در صده های بعد از ایشان به کتاب اضافه شده است. در کتاب “ادیان و مذاهب جهان” بعد از استناد به 12 دلیل آمده است که: “از متن موجود تورات چنین فهمیده می شود که حضرت موسی (ع) فقط ده فرمان یا احکام عشره – که به صورت الواح و بسیار کوتاه و مختصر بوده – را برای قوم خود آورده است، و سایر اسفار کتب تورات در زمان های مختلف توسط افراد متعدد نوشته شده است. همچنین، “حدود 600 سال قبل از میلاد مسیح “بخت النصر” پادشاه بابل به کلدانیان حمله کرد تا کسانی را که معتقد به دین یهود بودند تحت الشعاع خود قرار دهد. بعضی از یهودیان پذیرفتند و با بخت النصر به بابل رفتند و کسانی که نپذیرفتند همه را کشتند و تعدادی هم ماندند و زیر نظر “صدقیا” که بخت النصر تعیین کرده بود، زندگی می کردند. تا این که پس از ده سال صدقینا نیرومند شد و از اطاعت بخت النصر شانه خالی کرد. نافرمانی صدقیا و قومش موجبات حمله دوم بخت النصر را فراهم کرد. در سال 586 قبل از میلاد مسیح در حمله دوم بخت النصر به اورشلیم، صندوقی بود به نام صندوق شهادت یا صندوق عهد که در این صندوق اسفار خمسه (تورات) – همراه با زره و چند یادگاری از حضرت موسی (ع) – نگهداری می شد. این صندوق توسط بخت النصر و سپاهیانش به آتش کشیده شد و از بین رفت و تورات به این ترتیب در آتش سوخت. و حدود پنجاه سال از این ماجرا گذشت تا این که در زمان کورش، بابل به تصرفش در آمد و یهودیان اسیر شده در زمان بخت النصر آزاد شده و به دستور کوروش شخصی به نام “عزرا یا عُزَیز” که یک فرد روحانی بود (و در آینده بعضی از یهودیان منحرف شده و او را پسر خدا خواندند) کتاب تورات فعلی را نگاشت و در این تورات تحریفات آشکاری به وجود آمد. آیین حضرت مسیح(ع): بعد از عروج حضرت مسیح پیروان ایشان به ادامه ی دستورات ایشان پرداختند. تا جایی که پس از حدود چهارصد سال بعد از عروج ایشان مسیحیت به چندین و چند فرقه تقسیم شد که در اساسی ترین مسائل مانند این که حضرت مسیح (ع) پسر خدا است یا خیر مخالفت داشتند! همان طور که در گام قبلی هم گفته شد آنچه امروز به نام انجیل در دست است ساخته و پرداخته احبار و رهبانیون مسیحی است. “این کتاب ها در واقع نوشته هایی است که در طی ادوار مختلف گذشته به دست افراد گوناگون نوشته شد و در قرن چهارم میلادی، امپراطور روم که دین عیسی را پذیرفت، از میان 160 انجیل و رساله و کتب تاریخی که در میان مسیحیان رواج داشت، فقط 27 کتاب و رساله را انتخاب کرد که به نام “عهد جدید” در برابر “عهد عتیق” قرار گرفت. از میان این 27 عنوان فقط چهار انجیل – مرقس، متی، لوقا، یوحنا – در واقع اسکلت بندی و اصول عهد جدید را تشکیل می دهند و بقیه کتب مذکور به منزله فروع آن محسوب می شوند.] همان طور که گفته شد، از لحاظ تاریخی هیچ کدام از نویسندگان این انجیل های چهارگانه حتی حضرت عیسی را ندیده بودند. آیین حضرت محمد (ص): ا مسلمین از صدر اسلام تا عصر حاضر اهتمام بی نظیری در امر قرآن نشان داده اند که نشانه ی شیفتگی آن ها نسبت به قرآن است. قرآن در زمان رسول اکرم به وسیله ی گروهی که خود ایشان معین کرده بودند – که به نام “کاتبان وحی” معروف شدند – نوشته می شد. به علاوه غالب مسلمین اعم از مرد و زن، کوچک و بزرگ، عشق عجیبی به حفظ همه و یا اکثر آیات قرآن داشتند؛ قرآن را در نمازها می خواندند و در غیر نمازها تلاوت آن را ثواب می دانستند و به علاوه از تلاوت آن لذت می بردند.] در واقع یک تفاوت اصلی بین اسلام و دیگر دین ها وجود دارد و آن هم این است که مسلمان ها به کتاب آسمانی خودشان بر خلاف تمام ادیان دیگر به صورت یک کتاب تاریخی نوشته شده به دست بشر نگاه نکرده اند، بلکه کلمه کلمه ی آن را مقدس شمرده، از جانب خدا دانسته، و در بی خدشه شدن آن کوشیده اند. البته ناگفته نماند که در زمان حضرت محمد بر آیات قرآن بر تکه هایی از پوست نوشته می شد و به صورت پراکنده وجود داشت. احتمالا به دلیل این که اکثر اصحاب قسمت های زیادی از قرآن را حفظ بودند جمع آوری کردن این تکه های پوست در اولویت نبوده است. این جمع آوری در زمان ابوبکر (یک الی دو سال پس از رحلت پیامبر) صورت گرفت. و در نهایت در زمان عثمان قدم نهایی برداشته شد که تمام مردم را پیرامون یک قرآن واحد و رسمی گرد آورد. ولی آن چه مسلم است این است که تمامی اصحابی که قرآن را حفظ بوده اند (من جمله علی ابن ابی طالب(ع)) صحت قدم نهایی در زمان عثمان را – که همان قرآن امروزی را تشکیل داده است – تایید کرده اند. در واقع اگر قرار است انسان دین مستندی را برای پیروی کردن انتخاب کند، انتخابی جز اسلام ندارد! هر انتخاب دیگری، یک انتخاب غیر مستند است که در آن حرف خدا با حرف بشر آمیخته شده است. همچنین جالب است که بدانیم قسمت قابل توجه ای از دین های دیگر در اسلام وجود دارند و اسلام در واقع مجموعه ای کامل از تمام آیین های موجود است. به عنوان مثال به نکته ی جالب زیر دقت کنید: همان طور که گفتیم مهمترین اصول اخلاقی و اساس سعادت در دین زرتشت عبارت اند از: هومته (پندار نیک)، هوخته (گفتار نیک) و هورسته (کردانر نیک). شاید اگر از اکثر مردم خواسته شود که دین زرتشت را توضیح دهند، این سه اصل را بیان می کنند و می شود گفت قسمت قابل توجه ای از دین زرتشت در همین سه اصل خلاصه می شود. حال به سوره ی “عصر” از قرآن توجه کن: “سوگند به روزگار. که انسان در خسران و زیانکاری است. مگر کسانی که ایمان آورده، اعمال شایسته می کنند، و یکدیگر را به راستی و درستی سفارش و به استقامت توصیه می کنند.” (سوره عصر 1-3)] با توجه به نکته بالا، به توضیحات زیر دقت فرمائید: “سوگند به روزگار. که انسان در خسران و زیانکاری است. مگر کسانی که ایمان آورده، (تعریف پندار نیک) اعمال شایسته می کنند، (تعریف کردار نیک) و یکدیگر را به راستی و درستی سفارش و به استقامت توصیه می کنند.” (تعریف گفتار نیک)! در واقع کل اصول اخلاقی دین زرتشت در دو خط از قرآن خلاصه شده است! به نظر می رسد که پیامبران و انبیا برگزیده الهی از حضرت آدم تا حضرت خاتم که وظیفه ی هدایت انسان ها و تبلیغ رسالت الهی را به عهده داشته اند، در واقع یک رشته ی واحد را تشکیل داده اند. خیلی جالب است که با تمام اختلافات پیام آن ها کمابیش یک پیام واحد است که حول پرستش خداوند یگانه و اعتقاد به دنیای آخرت می گردد. حضرت علی (ع) می فرمایند: “پس خداوند پیغمبرانش را در میان مردم برانگیخت و ایشان را با فواصل معینی پی در پی فرستاد تا از آنان عهد و پیمان خداوند را که عمل بر وفق پیمان و فطریتشان بود بخواهند و نعمت فراموش شده خداوند را… که توحید فطریشان است به یادشان آورند و از راه تبلیغ با برهان و حجت با ایشان گفت گو گنند. و خدای تعالی، بندگان را از پیامبر فرستاده شده، کتاب نازل شده، برهان قاطع و راه استوار محروم نکرده است.” از کلام فوق استباط می شود که: اولاً: وقتی می بینم که مسیحیان هم کمابیش در پی همان چیزهایی هستند که مسلمان ها در پی آن هستند. این همراستا بودن نشان می دهد که خداوند بشر را تنها نگذاشته است و همواره او را هدایت کرده است. به همین دلیل است که این قدر تشابهات زیادی بین موحدین وجود دارد.. ثانیاً: که چرا این افراد در حال پیروی از دینی هستند که استناد تاریخی ندارد و این همه انسان با روح های پاک در راه مه آلود قدم بر می دارند. مثل این می ماند که فردی را ببینید در دنیایی که در آن هواپیمای جت وجود دارد، برای مسافرت از شهری به شهر دیگری از الاغ استفاده کند و ماه های طولانی در دره ها و کوه ها و صحرا هها به زحمت بیافتد. ثالثاً: چون می بینیم که چه قدر از تمام این دین ها در اسلام وجود دارد، بنابراین در واقع اسلام یک مجموعه ی کامل از تمام دستورات دیگر است. جالب است که قرآن هم بر این که اسلام روح اصلی تمام آیین ها است اشاره می کند. در واقع کل موضوع، دعوت به “تسلیم” بودن در برابر خدا است. مگر وقتی ابراهیم برای قربانی کردن پسرش اقدام کرد، در برابر امر خدا تسلیم نبود؟ و به همین دلیل است که در قرآن می فرماید: “ابراهیم نه یهودی و نه نصرانی (مسیحی) بلکه حق جو و مسلم بود.” (آل عمران 67) وقتی دقت شود دیده می شود که در قرآن هرگز کلمه ی دین به صورت جمع یعنی به صورت “ادیان” نیامده است! یعنی خدا اصلا قبول ندارد که بیش از یک دین وجود دارد. هر چه هست، راهی است که توسط خدا معین شده است. و راه یکی است: “دین در نزد خدا اسلام است.” (آل عمران 19) شهید مطهری در این باره می فرمایند: “گفتیم که پیامبران با همه ی اختلافات فرعی و شاخه ای، حامل یک پیام و وابسته به یک مکتب بوده اند. این مکتب تدریجاً بر حسب استعداد جامعه ی انسانی عرضه شده است تا بدانجا که بشریت رسید به حدی که آن مکتب به صورت کامل و جامع عرضه شد و چون بدین نقطه رسید، نبوت پایان پذیرفت. آن کسی که به وسیله ی او صورت کامل مکتب عرضه و ابلاغ شد، حضرت محمد ابن عبد الله (ص) است و آخرین کتاب آسمانی قرآن است و همان طوری که قرآن کریم فرموده است: “پیام راستین و موزون پروردگارت کامل گشت؛ کسی را توانایی تغییر دادن آن ها نیست.” (انعام 115) ________________________________________ وحی و نبوت، استاد شهید مطهری، چاب بیست و سوم 1385، ص 79-80 قرآن کلام حق: قضایای قرآن در دائره المعارف بریتانیکا، ترجمه دکتر سردار شهابی، دانشگاه شهید چمران اهواز، چاپ 1379، ص 2-3 قرآن مجید، سوره عصر، آیه 1-3 حضرت علی (ع)، نهج البلاغه، خطبه 1 قرآن مجید، سوره آل عمران، آیه 67 وحی و نبوت، استاد شهید مطهری، چاب بیست و سوم 1385، ص 41-42 | ظهور منجي در اديان و در كتب آسماني آنها قرآن كريم : « و ما اراده كرده ايم بر آنانكه در روي زمين به ضعف و زبوني كشيده شده اند ، منت نهاده ، آنها را پيشوايان و وارثان زمين قرار داديم » ( قصص – 5 ) 2) انجيل : « كمرهاي خود را بسته ، چراغهاي خود را افروخته بداريد . و شما مانند كساني باشيد كه انتظار آقاي خود را مي كشند كه چه وقت از عروسي مراجعت كند . تا هر وقت آيد و در را بكوبد ، بي درنگ براي او باز كنند . خوشا به حال آن غلامانی كه آقاي ايشان چون آيد ، ايشان را بيدار يابد ... پس شما نيز مستعّد باشيد ، زيرا كه در ساعتي كه گمان نمي بريد پسر انسان مي آيد . » ( انجيل لوقا ، فصل 12 ، بندهاي 35 و 36 . ) 3) تورات : « ونهالي از تنه يسّي بيرون آمده ، شاخه اي از ريشه هايش خواهد شكفت و روح خدا بر او قرار خواهد گرفت ... مسكينان را به عدالت داوري خواهد كرد و به جهت مظلومان زمين به راستي حكم خواهد كرد ... گرگ با بره سكونت خواهد كرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابيد و گوساله و شير پرواري با هم . و طفل كوچك آنها را خواهد راند ... در تمامي كوه مقدس من ، ضرر و فسادي نخواهد كرد . زيرا كه جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد . » 4) زبور : « زيرا كه شريران منقطع خواهند شد و اما منتظران خداوند ، وارث زمين خواهند شد ، هان بعد از اندك زماني شرير نخواهد بود . در مكانش تأمل خواهي كرد و نخواهد بود . و اما حليمان وارث زمين خواهند شد ... و ميراث آنها خواهد بود تا ابدالآباد » ( عهد عتيق ، كتاب مزامير ، مزمور 37 بند هاي 9 _ 12 و 17 _ 18 ) 5) در منابع زرتشتيان : مقایسه منجی گرایی درادیان زمانی که افلاطون، مدینه فاضله را بیان نمود، تا قرنها بعد که این اندیشه به صورت «آرمانشهر» در آثار فیلسوفان تجلی میکند، تصویرهای گوناگونی از این اندیشه مشهود است. تصویر شهرهای آرمانی در آثار اندیشمندان، بازتابی از اندیشههای بشر محروم و ستمکشیدهای است که با پروراندن چنان اندیشههایی در ذهن خویش، خود را تسلّی میدهد و تلخیهای حال را به امید رسیدن به خوشیهای آینده پذیرا میشود.]1[ جامعه شناسی جدید، این اندیشه را در مفهوم مذهبی آن، یکی از مکتبهای اجتماعی میداند که بر مبنای نصوص دینی، معتقد است در پایان جهان، نجاتدهندهای ظهور خواهد کرد و جهانی بیاندوه و خالی از ستم را خواهد ساخت. چون قدیمیترین اسناد طرح این مسئله، کتابهای آسمانی است، باید تجلیهای این اندیشه را در مکتبهای فلسفی و اجتماعی، پوششهای ثانوی و مادی این اندیشه دینی و الهی دانست.[2] دل بستن به جهانی روشن و تصویر دورنمایی از مدینه فاضله در ادیان، نه جنبه خیالی دارد (آنگونه که در آرمان شهرهای فیلسوفان دیده میشود) و نه جنبه فردی (چنانکه نزد عارفان و زاهدان تجلی مییابد). در اینجا سخن از شهری محدود با دروازههای بسته و برجهای بلند و دیوارهای خاردار نیست، بلکه گفتوگو از جهانی پهناور است که سراسر گیتی را فرا میگیرد؛ با افقی گسترده و بیانتها که در رأس آن، گردانندهای پاکسیرت و به دور از بدیها و سستیهای اخلاقی حاکم است.[3] آینده در ادیان کاملاً روشن مینماید؛ جهان جز به سود ستمدیدگان و رنج کشیدگان مؤمن پایان نمیپذیرد: أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ؛]4[ وَ قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا .]5[ در ادیان، از آیندهای امیدبخش در جامعهای سرشار از عدالت و معنویت گفتوگو میشود که بر اساس نظامی الهی به رهبری مردی خدایی تشکیل میگردد. وی از هوسها و امیال پست فرمانروایان ستمگر پاک است و با عالم ملکوت پیوندی عمیق دارد. اعضای این جامعه نیز مردمی وارسته و آراسته به زیورهای اخلاقی هستند؛ مردمانی که اطاعت و فرمانبری از رهبر الهی خود را عبادت میشمارند. ادیان، حکومت آخرالزمان و منجی را در ارتباط با دستگاه خدایی میبینند. از اینرو، ظهور موعود و تشکیل جامعه مطلوب، تجسم آموزههای ادیان و پیامبران و اولیای الهی تلقی میشود و پایانبخش رنج و درد نوع بشر و برپایی جامعهای پر از عدل و داد و نورانیت و معنویت اعلام میگردد. منجي گرایی در دين زرتشت برخلاف ديگر اديان كه معمولاً منتظر يك موعود نجاتبخش هستند، زرتشتيان منتظر سه موعودند كه هر يك از آنها به فاصله هزار سال از ديگري ظهور خواهد كرد. قبل از پرداختن به مسئله سه موعود، اشارهاي گذرا به بحث ادوار جهاني يا سال كيهاني در آيين زرتشت میکنيم كه ظهور اين موعودهاي سهگانه در چنين چارچوبي جاي داده شده است. البته بايد يادآور شويم كه متنهاي زرتشتي درباره اين كه سال كيهاني از چند هزاره تشكيل ميشود، همسخن نيستند. پارهاي ميگويند از نه هزاره و برخي اين دوره جهاني را به مناسبت دوازده برج سال طبيعي و دوازده نشان منطقهالبروج متشكل از دوازده هزاره ميدانند. قرائني نيز حكايت ميكند رقم اصلي شش هزار سال بوده و بتدريج به نه هزار سال و دوازده هزار سال افزايش يافته است. در سه هزاره اول اهورا مزدا عالم فروهر، يعني عالم روحاني را بيافريد كه عصر مينوي جهان بوده است. در سه هزاره دوم از روي صور عالم روحاني جهان جسماني خلقت يافت. در اين دوره امور جهان و زندگي مردمان فارغ از گزند و آسيب بود و به همين جهت، عصر طلايي تاريخ ديني مزديسنان ناميده ميشود. سه هزاره سوم دوران شهرياري شهرياران و خلقت بشر و طغيان و تسلط اهريمن است. زرتشت درست در آغاز هزاره اول از دوران چهارم زاده شد؛ هنگامي كه بنا بر سنت دوران واپسين از چهار دوره عمر جهان بود. به موجب روايات زرتشتي و بنا به يشت نوزدهم، در آخرالزمان از زرتشت سه پسر متولد ميشود که با نام عمومی سوشيانس خوانده ميشوند. اين نام به خصوص براي تعيين آخرين موعود تخصيص يافته و او آخرين مخلوق اهورا مزدا خواهد بود. كلمه سوشيانس كه از ريشه سو( sav su) به معني سود و سودمند است، در اوستا به شکل سئوشيانت آمده و در پهلوي به اشكال گوناگوني چون: سوشيانت، سوشانس، سوسيوش، و سيوسوش آمده است. در فروردين يشت، بند 129 در معني سوشيانت چنين آمده است: او را از اين جهت سوشيانت خوانند كه او به جهان مادي سود خواهد بخشيد. اين كلمه چندين بار در گاتاها براي شخص زرتشت به كار رفته و پيامبر خود را سوشيانت خوانده؛ يعني كسي كه از وجودش سود و نفع برميخيزد و سود رساننده است. (يسنا، 11:45، 9:48، 2:53) همچنين چند بار ديگر در سرودها، اين واژه به صورت جمع آمده و زرتشت، خود و يارانش را سود رسانندگان معرفي كرده است. (يسنا، 13:34، 3:46، 12:48) در ساير قسمتهاي اوستا نيز غالباً سوشيانسها به صورت جمع آمده و منظور از آنها، پيشوايان و جانشينان زرتشت است كه در تبليغ دين كوشا هستند و مردم را به راه راست هدايت ميكنند. در يسنا (5:24) از سوشيانسها با عنوان نوكنندگان جهان و مرداني كه هنوز متولد نشدهاند، ياد ميشود: ستايش و نيايش و خشنودي و آفرين با فروهرهاي همه پاكان؛ آن پاكاني كه مردهاند و آن پاكاني كه زندهاند و آن مرداني كه هنوز زاييده نشده، سوشيانتهاي نوكننده هستند. اما عمده مطالب درباره سوشيانسها در يشتهاي سيزدهم و بويژه نوزدهم آمده است. در يشت 19، بند 88 به بعد، درباره ظهور سوشيانس در آخرالزمان و نو شدن گيتي و سپري شدن جهان چنين آمده است: فر كياني نيرومند مزدا آفريده را ما ميستاييم؛ (آن فر) بسيار ستوده زبردست، پرهيزگار، كارگر چست را كه برتر از ساير آفريدگان است؛ كه به سوشيانت پيروزمند و به ساير دوستانش تعلق خواهد داشت. در هنگامي كه گيتي را نو سازد؛ (يك گيتي) پير نشدني، نمردني، نگنديدي، نپوشيدني، جاودان بالنده و كامروا. در آن هنگامي كه مردگان دگر باره برخيزند و به زندگان بيمرگي روي كند. پس آن گاه او (سوشيانت) به در آيد و جهان را به آرزوي خود تازه كند. پس جهاني كه فرمانبردار راستي است، فناناپذير گردد. دروغ دگر باره به همان جايي رانده شود كه از آن جا براي آسيب رساندن به راستيپرستان و نژاد و هستي وي آمده بود. تباهكار نابود خواهد گرديد؛ فريفتار رانده خواهد شد. بر اساس روايات پهلوي، نطفه زرتشت در درياچه هامون، [كيانسيه يا كسه اُيه] قرار دارد. در آخرين هزاره از عمر جهان (هزاره دوازدهم) سه دوشيزه از اين نطفه بارور ميشوند و سه موعود مزديسنان را ميزايند. در يشت سيزدهم، بندهاي 128 و 129 مهم و قابل توجه هستند. در بند 128 مجموعاً از نه پارسا – كه شش تن از آنها ياران سوشيانس و سه تن ديگر موعودهاي آيندهاند- ياد شده و فر وشيشان ستوده شده است. اين سه تن در اصل همان سه پسر آينده زرتشت يا موعودهاي نجاتبخش هستند كه در هزاره آخر عمر جهان به فاصله هزار سال از یکديگر ظهور خواهند كرد. اين سه تن عبارتند از: 1.اوخشيت ارته، يعني پروراننده قانون مقدس (نيرو دهنده و روا كننده قانون دين و داد زرتشت). امروزه اين نام را اوشيدر يا هوشيدر گويند، و در كتب پهلوي به صورت خوشيتدر يا اوشيتر آمده است. گاه كلمه بامي را به آن افزوده، هوشيدر بامي ميگويند كه به معني هوشيدر درخشان است. 2. اوخشيت نمه، يا اوخشيت نمنگه، يعني پرواننده نماز و نيايش. امروزه آن را اوشيدر ماه يا هوشيدر ماه ميگويند، ولي در كتب پهلوي به صورت خورشيتماه و اوشيترماه ضبط شده است. 3. آستوت ارته، يعني كسي كه مظهر و پيكر قانون مقدس است. در خود اوستا نيز به معني لفظي اين كلمه اشاره شده و در بند 129، يشت سيزدهم، ميخوانيم: كسي كه سوشيانت پيروزگر ناميده خواهد شد و استوت ارته ناميده خواهد شد. از اين جهت سوشيانت، براي اين كه او به سراسر جهان مادي سود خواهد بخشيد؛ از اين جهت استوت ارته، براي اين كه او آنچه را جسم و جاني است، پيكر فناناپذير خواهد بخشيد، از براي مقاومت كردن بر ضد دروغ جنس دو پا (بشر)، از براي مقاومت كردن در ستيزهاي كه از طرف پاكدينان برانگيخته شده باشد. و اين استوت ارته همان سوشيانس، يعني سومين و آخرين موعود در آيين مزديسناست. چنان كه اشارت رفت، اين سه برادر از پشت و نطفه زرتشت، پيامبر ايران هستند. بنابر سنت نطفه زرتشت را ايزد نويوسنگ برگرفت و به فرشته آب (ناهيد) سپرد كه آن را در درياچه كيانسيه (هامون) حفظ كرد. در آيين زرتشت نيز به ظهور مصلح ومنجي آخر الزمان تاكيد شده است بشارتهاي مختلفي در اين آيين از آمدن مردي الهي و درستكار خبر مي دهند كه با ظهورش صلح و راستي را بر عالم حاكم مي كند . در آيين زرتشت سه موعود وجود دارد كه آنها را (سوشيانت)مي نامند و به ترتيب عبارتند از (هوشيدر)پرورآننده قانون (هوشيدر ماه )پرورآننده نماز ونياييش (استوت آرت)آخرين منجي كه با آمدنش جهان نو ميشود. سوشيانسيا سوشيانت به معناي خاص كسي است كه در پايان جهان ظهور خواهد كرد و آن كه سوشيانت پيروز گر نام خواهد داشت استوت آرت نيز ناميده خواهد شد.(اوستا دفتر سوم فروردين پشت بند 11)در اوستا كلمه ي سوشيانت حداقل هشت بار و استوت آرت حداقل دو بار ذكر شده است .در آنجا براي اين مصلح موعود صفات گوناگوني ذكر شده است از جمله: 1)در آن هنگام كه مردان ديگر بار برخيزند و بي مرگي به زندگان روي آورند (سوشيانت)پديدارشود و جهان را بخواست خويش نو كند(اوستا زامبياد پشت بند 11 (ج1ص 487) 2)بدان هنگام كه( استوت ارت)پيك مزدا اهوره-پسر (ويسپ تورويري)از اب كيا نسيه برآيد گرزي پيروزي بخش برآورد كه فريدون دلير هنگام كشتن (دهاك)داشت (اوستا زامياد پشت بند 93(ج1ص502) 3)ياران استوت آرت پيروزمند بدر آيند آنان نيك انديش، نيك گفتار، نيك كردار، نيك دين اند و هرگز سخن دروغ بر زبان نياورند. از موارد ياد شده استفاده مي شود كه در اوستا ءعلاوه بر بشارت ظهور مصلح در آخر الزمان ، به صفاتي همچون پيروزگر بودن موعود ، قيام با شمشير و داراي ياراني با خصال نيك اشاره دارد.براي آگاهي بيشتر بايد به ديگر كتب زرتشتيان كه در تفسير اوستا و تبيين اين آيين نوشته شده است رجوع نماييد. منجیگرایی در مسیحیت امید بستن به جهانی نورانی که در آن، آدمی به همه خواستهای خود برسد و از تمامی گناهان پاک و از همه دلبستگیهای مادی رهایی یابد و نیز ایمان به نجاتدهندهای که برآوردهکننده این آرزوها باشد، در کتاب مقدس آشکارا دیده میشود. کلیسای اولیه نیز به تبیین رجعت و نجاتبخشی مسیح، علاقه فراوانی داشت. رسولان منتظر بودند که مسیح در عصر آنان ظهور کند و نسلهای بعدی نیز همین امید باشکوه را حفظ کردند. این انتظار طاقتفرسا تا قرن سوم میلادی به شدت ادامه داشت، ولی از زمان امپراتوری کنستانتین و ایمان آوردن او به مسیحیت و کم شدن سختیها و مصیبتهای مسیحیان (قرن چهارم میلادی)، بازگشت و ظهور مسیح کمکم به فراموشی سپرده شد. گفتنی است در قرنهای اخیر، در کلیساها دوباره بر این حقیقت تأکید میشود و در مواردی هنوز غفلتها و مخالفتهایی وجود دارد، ولی علاقه به این آموزه کتاب مقدس رو به افزایش است. روزانه میلیونها مسیحی دیندار این دعا را زمزمه میکنند که: «آمین، بیا ای خداوند عیسی».]6[ 1- اهمیت این آموزه در مسیحیت کتاب مقدس، به موضوع نجات و بازگشت دوباره مسیح اهمیت فروانی میدهد. رجعت مسیح، در عهد جدید بیش از سیصد بار آمده است و چندین باب کامل، به این موضوع اختصاص دارد.]7[ برخی از رسالههای عهد جدید نیز به این موضوع مربوط است.[8] بنابراین، میتوان گفت این آموزه از مهمترین آموزههای مسیحیت به شمار میرود. هنری تیسن مینویسد: درک صحیح رجعت مسیح، کلید کتاب مقدس میباشد. بدون درک صحیح رجعت مسیح، نخواهیم توانست بسیاری از تعالیم و آیینهای مقدس و وعدهها و نمونههای کتاب مقدس را درک نماییم. مثلاً اینکه مسیح هم پیامبر، هم کاهن و هم پادشاه است، بدون درک رجعت قابل فهم نیست. ... در آیات زیادی، مسیحیان تشویق شدهاند که برای بازگشت مسیح آماده باشند و از این حقیقت تسلی پیدا کنند و ضعیفان را برای این حقیقت تقویت نمایند، سختیها را تحمل کنند و اعتماد خود را حفظ نمایند؛ زیرا خداوند به زودی مراجعت خواهد کرد و برای منتظران خود برکت و اجر و پاداش خواهد آورد.]9[ یکم. امید کلیسا رجعت مسیح، امید بزرگ کلیساست و با انتظار منجی مسیحیت حیات مییابد، چنانکه پطرس میگوید: مبارك باد خدا و پدر خداوند ما، عیسی مسیح که به حسب رحمت عظیم خود، ما را به وساطت برخاستن عیسی مسیح از مردگان، از نو تولید کرد و برای امید زنده.]10[ یوحنا میگوید: ای حبیبان! الآن فرزندان خدا هستیم و هنوز ظاهر نشده است، لیکن میدانیم که چون او ظاهر شود، مانند او خواهیم بود؛ زیرا او را چنانکه هست، خواهیم دید و هر کس این امید را بر وی دارد، خود را پاک میسازد؛ چنانکه او پاک است.[11[ دوم. امید مسیحیان آمدن منجی و بازگشت مسیح، امید اصلی مسیحیان است. باور به این آموزه، انگیزهای قوی برای ثبات ایمان و اعتقاد و پاکی[12] و تقوا و پایداری و ثبات قدم[13] ایجاد میکند. هنری تیسن، اعتقاد به ظهور مجدد مسیح را سرچشمه بسیاری از باورها و اعمال میداند و مینویسد: قبول این عقیده باعث میشود که ما خودمان را پاک کنیم[14] و مواظب و پایدار باشیم.[15[ این عقیده، لغزش خوردگان را به بازگشت تشویق میکند[16] و باعث هشدار بيدينان میگردد[17] و در مشکلات و ناراحتیها، باعث پایداری و استقامت میشود.]18[ روشن است که این اعتقاد، انگیزه مسیحیت رسولمان بود؛ کسانی که شنیده بودند مسیح گفته است که باز میگردد، ممکن نبود فریب دنیا را بخورند. آنها در انتظار بازگشت او بودند و با همین اعتقاد زندگی میکردند و تلاش مینمودند دیگران را هم به سوی او بیاورند و به بازگشت او معتقد سازند.[19[ کتاب مقدس با وعده و تشریح رجعت مسیح، محرکی بسیار قوی برای اعمال و خدمات مسیحی ایجاد میکند: در ساعتی که گمان نبرید، بر انسان میآید. پس آن غلام امین و دانا کیست که آقایش، او را بر اهل خانه خود بگمارد تا ایشان را در وقت معین خوراک دهد. خوشا به حال آن غلامی که چون آقایش آید، او را در چنین کار مشغول یابد.[20[ پولس رسول در آموزههای خود گوشزد میکند: پس حق هرکس را به او ادا کنید؛ باج را به مستحقِ باج و جزيه را به مستحقِ جزيه و ترس را به مستحقِ ترس و عزت را به مستحقِ عزت! مدیون احدی به چیزی نشوید، مگر به محبت نمودن؛ زیرا کسی که دیگری را محبت مینماید، شریعت را به جا آورده باشد؛ زنا مکن، قتل مکن، دزدی مکن، شهادت دروغ مده، طمع مورز و هر حکمی دیگر که هست، همه شامل است در این کلام که همسایه خود را چون خود محبت نما! محبت به همسایه خود بدی نمیکند، پس محبت تکمیل شریعت است. و خصوصاً چون وقت را میدانید که الحال ساعت رسیده است که باید از خواب بیدار شویم؛ زیرا که الان نجات ما نزدیکتر است. از آن وقتی که ایمان آوردیم، شب مقتضی شد و روز نزدیک آمد. پس اعمال تاریکی را بیرون کرد، اسلحه نو را بپوشیم و با شایستگی رفتار کنیم؛ چنانچه در روزه، نه در بزمها و سکرها و فسق و فجور و نزاع و حسد، بلکه عیسی مسیح خداوند را بپوشید و برای شهوات جسمانی تدارک نبینید.[21[ 2- مراحل رجعت و ظهور مسیح براساس آموزههای کتاب مقدس، رخدادهای آخرالزمان و بازگشت مسیح برای نجاتبخشی، در چندین مرحله انجام میپذیرد که عبارتند از: يكم. رجعت اولیه مسیح یا آمدن مسیح به آسمان این مرحله شامل ربودن کلیسا (مؤمنان) و بردن آنان به آسمان است. در یک چشم به هم زدن، به صورت ناگهانی و بدون آگاهی قبلی، حضرت عیسی(ع)، آنهایی را که آماده بازگشت او هستند، میرباید و به آسمان میبرد. پولس رسول در آموزههایش میگوید: همانا به شما سری می گویم که همه نخواهیم خوابید، لیکن همه متبدل خواهیم شد، در لحظهای و طرفۀ العينی، به جهت نواختن صور اخیر؛ زیرا کرنا صدا خواهد داد و مردگان بیفساد برخواهند خاست و ما مقبول خواهیم شد.[22[ اما وطن ما در آسمان است که از آنجا نجاتدهنده، یعنی عیسی مسیح خداوند را انتظار میکشیم که شکل جسم ذليل ما را تبدیل خواهد نمود تا به صورت جسم مجید او مصور شود.[23[ هدف از این ملاقات در آسمان، دادرسی مؤمنان و دادن پاداش به آنان و حساب پس دادن در استفاده از استعدادها و اموال و فرصتهایی است که به آنها داده شده بود.[24[ هدف مهم دیگر، آماده کردن اوضاع و از میان بردن موانع ظهور است. موانع ظهور ممکن است دولتهای بشری یا شیطان باشند که از آن با عنوان بیدین، دجال، ضد مسیح و قانونشکن یاد شده است.[25[ دوم. دوران مصیبت عظیم پس از مرحله اول ظهور مسیح و پیش از مرحله دوم آن، دوران مصیبت بسیار شدیدی پیشگویی شده است. در این دوره که بنابر برخی اشارهها هفت سال طول خواهد کشید،[26] چنان زمان سخت و تنگی خواهد شد که از هنگام پیدایش امتها تا بدین روز، همانندی نداشته است.[27[ هنری تیسن با استفاده از آموزههای کتاب مقدس، این دوران را چنین ترسیم میکند: وقتی کلیسا ربوده شود، دیگر نمک و نور در جهان نخواهد بود. مدت کوتاهی پس از ربوده شدن کلیسا، تا زمانی که مردم به سوی خداوند بازگشت نکردهاند، بر روی زمین هیچ موجود نجات یافتهای وجود نخواهد داشت. روح القدس، خدمت بازدارنده خود را از جهان خواهد برداشت. در آن زمان، فساد و ظلمت به سرعت زیاد خواهد شد. گناه همه جا را فرا خواهد گرفت و مرد بیدین ظهور خواهد کرد. شیطان و فرشتگانش بر روی زمین قدرت زیادی خواهند داشت، ولی آمدن مسیح، مانعی را که در راه اشاعه بیدینی و برنامههای آخرالزمان وجود داشت، از میان خواهد برد.[28[ سوم. بازگشت ثانویه مسیح و سلطنت هزارساله او بر زمین برابر آموزههای کتاب مقدس، هنگامیکه سالهای مصیبت بی¬سابقه، به پایان خود نزدیک شود، روحهایی از دهان اژدها و از دهان وحش و از دهان نبی کاذب بیرون میآیند و بر پادشاهان ربع مسکون زمین خروج میکنند تا ایشان را برای جنگ عظیم در «حارمجدون» فراهم آورند.[29[ آنان جمع میشوند تا «اورشلیم» را تصرف کنند و یهودیان و فلسطین را به اسارت درآورند.[30] ولی وقتی به پیروزی نزدیک شدهاند، مسیح با لشکریان خود از آسمان نزول خواهد کرد و در جنگ نهایی، پس از غلبه بر آنان، پیشوایانشان، گرفتار و به دریاچه آتش افکنده خواهند شد.[31[ سپاهیان آنان نیز با شمشیری که از دهان مسیح خارج میشود، کشته خواهند شد و راه برای استقرار حکومت مسیح هموار خواهد گردید.[32[ این دوره، هزارسال به طول میانجامد و مسیح فرمانروای جهانی پرستش خواهد شد و عدل و انصاف کامل در جهان برپا خواهد گشت.[33] شیطان و روحهای شریر بسته میشوند و به مدت هزار سال در «هاویه» افکنده خواهند شد.[34[ 3- اهداف ظهور حضرت عیسی(ع) هدف حضرت عیسی از رجعت دوم به زمین چیست؟ ظهور او چه نتایجی را درپیخواهد داشت؟ نویسندگان مسیحی به استناد کتاب مقدس، اهدافی را برای ظهور عیسی برشمردهاند که به برخی از آنها اشاره میشود: یکم. ظاهر ساختن شکوه و جلال خود یکی از اهداف حضرت عیسی از ظهورش، نشان دادن خود و عظمتش به جهانیان است. تمام طوایف زمین، پسر انسان را خواهند دید که بر ابرهای آسمان، با قوت و جلال عظیم میآید.[35[ او بر دشمنانش نیز ظاهر خواهد شد: «اینک با ابرها میآید و هر چشمی او را خواهد دید و آنانی که او را نیزه زدند و تمامی امتهای جهان، برای وی خواهند نالید.»[36[ دوم. استقرار حکومت جدید مسیح به همراه لشکریان خود (گروه فرشتگان و انبوه نجاتیافتگان) که هنگام ظهور همراه او هستند،[37] با دشمنانش (نبی کاذب و لشکریان او) درگیری خواهد داشت، ولی این جنگ، کوتاه و با پیروزی قطعی آن حضرت همراه خواهد بود.[38] «در پی آن درگیری، مخالفت سیاسی علیه مسیح و ملکوت او از بین خواهد رفت و راه برای استقرار نظام جدید هموار خواهد گردید.»[39[ سوم. نجات اسرائیل هنگامی که مسیح رجعت کند، بنیاسرائیل را از دشمنانش رهایی خواهد بخشید: «پس بگو خداوند یهود چنین میافزاید: شما را از میان امتها جمع خواهم کرد و شما را از کشورهایی که در آنها پراکنده شدهاید، فراهم خواهم آورد و زمین اسرائیل را به شما خواهم داد.»[40[ همچنین اسرائیل نجات خواهد یافت، چنانکه مکتوب است، نجات دهندهای از صهیون ظاهر خواهد شد و بیدینی را از یعقوب خواهد برداشت.[41[ برخی از نویسندگان مسیحی معتقدند وعده نجات اسرائیل به این معنا نیست که تمام اسرائیل به تدریج وارد کلیسا خواهند گردید، زیرا نجات اسرائیل به طور مخصوص به دیدن مسیح در زمان رجعت مربوط است، چنانکه آمده است: در آن روز، خداوند، ساکنان اورشلیم را حمایت خواهد نمود و ضعیفترین ایشان در آن روز، مثل داوود خواهد بود و خاندان داوود مانند خدا و مثل فرشته خداوند در حضور ایشان خواهند بود. در آن روز، قصد هلاک کردن جمیع امتهايي که بر ضد اورشلیم میآیند، خواهد نمود. و بر خاندان داوود و ساکنان اورشلیم، روح فیض و تضرعات را خواهم ریخت و بر من که نیزه زدند، خواهند نگریست و برای من، مثل نوحهگری برای پسر یگانه خود نوحهگری خواهند کرد.[42[ بنابراین، سختدلی اسرائیل تا زمان «پُری» امتها (یعنی دوره فیض که برای نجات امتها تعیین شده است) ادامه خواهد یافت .در آن روز، اسرائیل توبه کرده، به سوی خداوند بازگشت خواهد کرد».[43[ چهارم. داوری امتها مسیح، غیر از داوری درباره پادشاهان و رئیسان و لشکریان، داوری دیگری در میان امتها دارد و آن هنگامی است که جنگ در هارمجدون به پایان رسیده و حکومت مسیح استقرار کامل یافته باشد. در این داوری، مسیح بر تخت باشکوه خود مینشیند و میان مردمان و امتها داوری میکند و از طرز رفتار آنها با برادران خداوند خواهد پرسید. در این داوری، برای گوسفندان (خوبان)، حیات ابدی و ملکوت و برای بزها (بدان)، مجازات ابدی در نظر خواهد گرفت. پنجم. برکت دادن به زمین با گسترش عدالت برکت بخشی به زمین، ایجاد عدالت، صلح و آرامش، از اهداف مسیح از بازگشت و ظهور به شمار میرود، زیرا خشکی زمین و خار و خس آن، نتیجه گناه و بیعدالتی انسان است. با رجعت مسیح و برطرف شدن لعنت و گناه، همه موجودات حتی زمین و گیاهانش نجات مییابند. و بیابان مثل گل سرخ خواهد شگفت و آبها در بیابان و نهرها در صحرا خواهد جوشید و مکانهای خشک به چشمههای آب مبدل خواهد گردید.[44[ و نهالی از تنه «يسّي» بیرون آمده، شاخهای از ریشههایش خواهد شکفت و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت؛ یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوت و روح معرفت و ترس خداوند. و خوشی او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رؤیت چشم خود، داوری نخواهد کرد و بر وفق سمع گوشهای خود تنبیه نخواهد نمود، بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهد نمود. و جهان را به عصای دهان خویش زده، شریران را به نفخه لبهای خود خواهد کُشت. کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت. گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری با هم و طفل کوچک آنها را خواهد راند و گاو با خرس خواهد چرید و بچههای آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد و طفل شیر خواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل از شیر باز داشته شده، دست خود را بر خانه افعی خواهد گذاشت. در تمامی کوه مقدس من، ضرر و فسادی نخواهند کرد؛ زیرا جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود مثل آبهایی که دریا را میپوشاند.[45[ دکترین منجیگرایی در اسلام بنابر روایاتی که از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است، اعتقاد به وجود منجی آخرالزمان، در میان تمامی مسلمانان وجود دارد. همگی آنها در انتظار ظهور نجاتدهندهای که نام و لقب و کنیهاش همانند نام و لقب و کنیه پیامبر اکرم(ص) باشد، به سرمیبرند. میان آموزه منجیگرایی در اسلام و در مسیحیت، شباهتها و تفاوتهایی هست. شاید بتوان ادعا کرد که تفاوت اصلی میان آن دو، تکامل این آموزه در اسلام و جدا شدن آن از برخی باورهای خرافی است. در ادامه، خلاصه ای از باورهای مسلمانان را درباره منجی آخرالزمان به اختصار بازگو می کنیم. 1- معرفی منجی پیامبر اسلام(ص( فرموده است: یخرج من آخر الزمان رجل من ولدی اسمه اسمی و کنیته کنیتی. یملأ الأرض قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و جوراً فذلک هذا المهدی؛[46[ در آخرالزمان مردی از فرزندان من خروج میکند که نام و کنیهاش همانند نام و کنیه من است. او زمین را از قسط و عدل پر میکند، پس از آن که از ظلم و جور پر شده است. پس آن مرد، مهدی این امت است. احادیث در اینباره و با این مضمون، چنان فراوان است که درباره آنها میتوان ادعای تواتر کرد.[47[ در احادیث شیعه، نسب مهدی(عج) از طرف پدر به امام حسن عسکری(ع)، امام یازدهم شیعیان و از طرف مادر، به نرجس، دختر یوشع بن قیصر، پادشاه روم میرسد. مادر او از نژاد شمعون و از حواریون حضرت عیسی(ع) بوده است.[48[ او در 5 سالگی (سال 260 هـ .ق) و پس از درگذشت پدر بزرگوارش، به امامت رسیده و از آن زمان تا سال 329 هـ .ق، یعنی حدود 69 سال، نوعی زندگی مخفی داشته است. در این مدت، ارتباط او با پیروانش از طریق نوّاب صورت میگرفت که از آن دوران به غیبت صغرا تعبیر میشود. پس از آن تاریخ، از دیدگان عموم پنهان میشود و غیبت کبرا آغاز میگردد تا زمانیکه به امر پروردگار ظهور کند و جهان را پر از عدل و داد گرداند.[49[ 2- وضعیت جهان در زمان انتظار جهان در زمان غیبت امام مهدی(عج)، آمیختهای از خوبیها و بدیها، زشتیها و زیباییها، کامیابیها و ناکامیها، مرادها و نامرادیها و صلاحها و فسادهاست. حق نابود نشده و گویندگان و جویندگان آن از میان نرفتهاند، ولی مسیر کلی جامعه به سوی گسترش زشتیها و نامردمیهاست. خرابیها کمکم فزونی میگیرد و رژیمهای اجتماعی فاسد قدرتمندتر میگردند تا آنجاکه خفقان محیط به اوج خود میرسد و نابودی اخلاق و معنویت آشکارا دیده میشود تا جایی که همگان ناامید میشوند و جز اندکی که به انتظار سرآمدن این شب سیاه پایدارند و به بردباران همکیش خود بشارت آمدن مهدی(عج) را میدهند، دیگران بر صراط حق و ایمان و عدالت باقی نمیمانند. در این دوران، از قیامهای حق و آشوب گریهای باطل سخن به میان آمده است که برخی از آنها از نشانههای ظهور منجی آخرالزمان به شمار میرود.[50[ قیام مهدی(عج) کسی از زمان قیام و خروج او آگاهی ندارد. تنها میتوان گفت این امر زمانی رخ میدهد که جها |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|