سه شنبه, 01 خرداد 1403

 



موضوع: معرفی خط نستعلیق-نفیسه جعفرپور

معرفی خط نستعلیق-نفیسه جعفرپور 10 سال 6 ماه ago #39150

تاريخ خط
اختراع خط بي شك از مهمترين اختراعاتي است كه تاكنون بدست بشر صورت گرفته است و اگر خط نبودآثار علمي بزرگان سلف ، حفظ نمي شد و به آيندگان نمي رسيد . بديهي است خط مانند هرپديده ديگراجتماعي مشمول قانون تكامل بوده و بتدريج درطول گردش هزارساله خود از شكل اوليّه خارج و بصورت امروز درآمده است وتنها وسيله براي نگاهداري و ثبت ميراثهاي اجتماعي ، فرهنگي و افتخارات قومي محسوب و در روشن كردن تاريخ گذشته سهم بسزايي داشته است . از آنجا كه آغاز پيدايش خط براي ما روشن نيست ، بطور قطع واضع معيني را هم نمي توانيم براي آن پيدا كنيم . بلكه اين امر تدريجي و درطي سالها و يا قرنها آزمايش و تجربه بوده كه صورت تجلي پيدا كرده است . آنچه نتايج تحقيقات محققين نشان داده است ، روشن ميكند كه مخترع خط ، فنيقي ها بوده اند و يونانيان و ساير اقوام از آنان اقتباس كرده اند و هرملّتي مطابق با كلمات و الفاظ اصطلاحي كه وسيله ابلاغ معاني هستند، منويات خود را ابراز ميدارند.به طوركلّي مراحل تطّور وتكامل خط را مي توان به اختصار به چهار صورت تقسيم نمود :
1- خط تصويري 2- خط صوتي 3- خط هجايي 4- خط ميخي ( الفبايي)
خط تصويري : نخستين اقوام بشري كه هنوز لغتي را نمي شناخت تا بتواند فكر و انديشه خود را به ديگري منتقل وتفهيم كند، براي رسانيدن منظور خود از نشانه وخطوطي برخاك يا سنگ و غيره استفاده مي نمود . اين نوع خط درابتداي تمدن باستان خط تصويري ناميده مي شد. مصريان باستان نوع خطي اختراع كردند كه هيروگليف ( خط مقدس) نام گرفت كه دراصل تعديل يافته ی دوره اوّل محسوب ميشود.
خط صوتي ( دوره علامت ورمز) : درمرحله بعدي با دگرگوني صوتي كه انسان خود را نيازمند آن ميديده ، به تلفّظ همراه با ترسيم تمام اشكال شيئي مورد نظر، قسمتي از آنرا نقاشي مي كردند يا اينكه تلفّظ كلّي كلمه را بكار مي بردند نه تمامي آنرا، ناگفته نماند كه درخطوط پارسي و سومري نيز علائمي وجود داشت كه دلالت برمعني ومفهوم كلمه يا انديشه اي ميكرد.
خط هجايي : باگذشت زمان و طي شدن حروف مصوّر دوره هجايي آغاز شد و براي هرهجا بنام سيلاب ويا هراسمي علامت ويژه اي وضع كردند وصنعت خط براي نيل به مقصود ،آخرين مرحله تكامل خود را با خط الفبايي آغاز كرد اگرچه اين تغيير وتحول از خط تصويري تا خط الفبايي هنوز معلوم نشده است كه به ابتكار كداميك از اقوام بشر صورت گرفته امّا اصطلاح الفبا مدّتها ثابت كرد كه اين اصطلاح از دو كلمه ( آلفا وبتا) كه در زبان فنيقي به معني گاو وخانه است تشكيل گرديده است .
خط ميخي : خط الفبايي قديم خط ميخي بود ومحقّقان همگي اتّفاق نظر دارندكه نخستين بار واضع اين خط اقوام سومر بوده اند . آنان درحدود چهار الي پنج هزارسال پيش از ميلاد درجلگه بين النهرين ساكن بوده اند . اين خط كه داراي علاماتي شبيه ميخ، عمودي ، مايل و افقي بود ، توسط آكادها كه درشمال شرقي جلگه بين النهرين در سه هزار سال قبل از ميلاد ساكن بوده اند ،ساده ترگشت و بعدها آشوريها، ايلامي ها و بابلي ها اين خط را از آنان اقتباس كردند . الفبا دراين دوره از دوجهت دگرگوني پيدا كرد :
1-الفباي سامي هاي شمالي ، يعني كنعانيان
2-الفباي سامي ها كه درجنوب جزيرة العرب بودند .
خط مسند از جمله قديمي ترين خطّي است كه دربين اقوام عرب شناخته شده است .
خط ميخي درايران :
مسلم است كه اولين خطي كه ايرانيان مورد استفاده قرارمي داده اند خط ميخي بوده . اين خط پيش ازتشكيل سلسله هخامنشي ويا همزمان با آغاز اين دوره بنا به نظر مورّخين و شرق شناسان در زمان مادها نيز مرسوم بوده است . ايرانيان خط ميخي را با ابتكارات وتصرّفاتي كه درآن نمودند، بصورت الفبايي درآورده و بسياري از علائم آنرا كه بالغ بر هشتصد علامت يا بيشتر بوده حذف نمودند .اين خط از خطوط ديگر كامل تر و به مراتب ساده تر و زيباتر جلوه كرد و نمونه هاي آن از دوران هخامنشي باقي وگواه اين مدعاست . خط ميخي ايراني ازچپ به راست نوشته مي شد و داراي چهل و دو علامت بود . اين خط در زمان اشكانيان منسوخ وخط آرامي جاي آنرا گرفت . شواهد نشانگرآن است كه اين خط دردوره هخامنشيان نيز درايران متداول بوده و زبان پارسي باستان را هم به خط آرامي مي نوشتند .تا اينكه در دوره اشكانيان از روي خط آرامي، خطي پديد آوردند كه خط پهلوي ناميده شد. اين خط مقطع وجدا از هم و از راست به چپ نگاشته مي شد و داراي هيجده تا بيست وپنج حرف بود . درطيّ دوران 800 ساله و چندي كه سلطنت اشكانيان وساسانيان برقرار بود، خط پهلوي از اصل خود كه خط آرامي بود، كاملاً متمايز و در اواسط سلطنت ساسانيان كاملاً جايگاه خود راپيدا كرده بود.
خط اوستايي :
اوستا كه زبان قديمي مشرق ايران بود، صدها سال خط مخصوص به خود نداشت و بزرگان دين زردشتي مجبور بودند آنرا حفظ و بخاطر بسپارند .ظاهراً درآنزمان خطي كه كافي براي جزييات صدا ها باشد ؛ براي كتابت اوستا كامل نمي ديدند، در زمان شاپور دوّم موبد بزرگ ايران ( آذربدماراسپند) و ساير بزرگان دين زرتشت ازخط پهلوي خطي بوجود آوردند، بنام ( دين دبيره) كه براي نوشتن اوستا بكار برده اند ، اين خط از كاملترين خطوط الفبايي است كه تاكنون بشر اختراع كرده است .

خط كوفي :
باتوجه به اسناد تاريخي موجود ، عربها قبل از ظهور اسلام خط درميانشان رواج داشته ، اين سرزمين محلّ تردد كاروانهاي بزرگ بازرگاني بوده و طي مسافرتهاي خود بقصد تجارت به حيره كه پايتخت دولتي بنام لخمي درجنوب كوفه فعلي بوده يك نوع خط كه بين سريانيها متداول بود فراگرفتند وآنرا در سرزمين حجاز معمول ساختند . اين خط ( السطرنجيلي ) نام داشت و پس از رواج آن توسط اقوام قريش درجزير¸ العرب و شهرت ظهورآن در شهركوفه آنرا كوفي ناميدند. آنچه آشكار است ،خط عربي در قرون اوليه اسلامي خط كوفي بوده و خط نسخ كه خط امروز عربها ميباشد ازخط كوفي پديد آمد .خط عربي ابتدا چهارنوع : مكّي ، مدني ، مصري و كوفي بوده است و اوّلين كسي كه درصدر اسلام قرآن نوشت و بخوبي خط معروفيّت داشت خالدبن ابوهيتاج بود .
اما از اشكالات خط عربي درابتدا اين بود كه نقطه نداشت و با گسترش اسلام دركشورهاي ديگر و اينكه زبان عربي براي خواندن قرآن مورد استفاده قرارمي گرفت; اين در امر خواندن قرآن توليد اشكال مي كرد و موجب غلط خواني آن ميگرديد. از اينرو شخصي بنام ابوالاسود دوئلي را برآن داشت تا براي خواندن صحيح قرآن دستوري ايجاد نمايد . وي نقطه را به عنوان اعراب براي خط انتخاب كرد . اما هنوز بخاطر مشابهت نقطه واعراب اشكالات وجود داشت . اينكار ديري نپاييد كه براي حروف، نقطه و براي اعراب علاماتي بوجود آوردند/ پس از تكوين خط عربي امركتابت به دوخط كوفي و نسخ انجام مي پذيرفت .
خط كوفي درايران :
درايران پس از انتشار دين اسلام تقريباً ازنيمه دوّم قرن اوّل هجري، خط كوفي جايگزين خط پهلوي ساساني و دين دبيره اوستايي گرديد .چون در زبان وخط پهلوي كه آنرا فارسي ميانه مي نامند ؛ دشواري ها ونقايص و اشكالاتي وجود داشت و از سويي خط عربي ( كوفي) سهل و ساده بود، همين سادگي انتشار اين خط را دراكثر شهرهاي ايران سرعت بخشيد و نتيجه اينكه با آميخته شدن زبان فارسي با بعضي ازكلمات عربي, زباني تشكيل شد موسوم به ( فارسي دري ) كه اساس زبان فعلي ما گرديد . خط كوفي بيش ازپنج قرن مورد استفاده ايرانيان قرارگرفت . دركتابت قرآن ، نگارش كتيبه هاي مختلف وتزيينات قرار مي گرفته كه به دونوع ساده و تزييني منقسم است . درنوع ساده آن اصول و قواعد تقريباً به همان شكل اوليه خود پايدار ماند ; اما درنوع تزييني به غيراز رعايت اصول به مدد قريحه و استعداد ايراني ضمن تصرّفات وابداعات بسيار، قرينه سازي ، نظم ، فضا سازي مناسب ، تزيينات هندسي وگل و برگه همراه حروف بكاربرده ميشد. ولي خط ايرانيها براي سايرحوائج خط نسخ بود كه با نسخ جديد متفاوت بود و همين خط بعدها اساس خط فعلي و معروف ايراني يعني نستعليق شد . نظرمحققان مؤيد آن است كه شش گونه خط ازنسخ استخراج گرديد كه آنها راخطوط اصول يا اقلام سته گويند بنامهاي : محقق ، نسخ ، ريحان ،توقيع، ثلث ، رقاع .
تاریخچه خط نستعلیق
خط نستعلیق دومین خط خاص ایرانیان می‌باشد که پس از خط تعلیق در در اواخر سده هشتم و اوایل سده نهم هجری یعنی در عهد تیموری پا به عرصه وجود گذاشت. ابداع خط نستعلیق را به میر علی تبریزی (درگذشت ۸۵۰ ه‍.ق) نسبت داده‌اند.در رساله‌های قدیمی خوشنویسی داستانی نقل شده که میرعلی شبی در خواب پرواز غازهای وحشی را دید و حرکات سیال نستعلیق را از حرکات نرم بدن این پرندگان هنگام پرواز الهام گرفت.میرعلی تبریزی در اوایل قرن نهم هجری و همزمان با تیمور گورکانی می‌زیسته‌است. هر چند پیش از او نمونه هایی ابتدایی از نستعلیق موجود است اما نقش میرعلی تبریزی در تدوین نستعلیق آنچنان مهم و اساسی بود که استادان بعدی از وی به عنوان ابداع کننده نام برده‌اند. پس از وضع خط نستعلیق تقریباً بیشتر کتاب‌های فارسی با آن نگارش می‌یافت . نستعلیق به‌سرعت پله‌های ترقی را طی کرد و محبوبیتی تمام یافت. در ۸۳۳ به فرمان شاهزاده بایسنقر میرزا که خود خوشنویسی صاحبنام بود، شاهنامه بایسنقری به‌خط نستعلیق جعفر تبریزی کتابت شد که هم اکنون در کتابخانهٔ سلطنتی سابق در موزه کاخ گلستان (ش ۴۷۵۲) موجود است. با این کار نستعلیق به‌عنوان خطی رسمی و در ردیف خطوط ششگانه مطرح شد. در سده‌های آغازین پیدایش خط نستعلیق، دو سبک متفاوت از آن در نقاط مختلف ایران ظاهر شد؛ یکی شیوه جعفر تبریزی و اظهر تبریزی بود که بعدها سلطانعلی مشهدی آن را کامل‌تر کرد و در ناحیه خراسان و اطراف آن متداول شد؛ دیگری شیوه عبدالرحمن خوارزمی، خوشنویس دربار سلطان یعقوب آق قویونلو (ح: ۸۸۴-۸۹۴ ه‍. ق) است که در بخش‌های غربی و جنوبی ایران رواج یافت و بعدها فرزندان وی عبدالرحیم و عبدالکریم و پیروانشان، آن را رواج دادند. خط‌شناسان بر این باورند که از آغاز پیدایش خط نستعلیق به مدت یک قرن و نیم، ستاره درخشان آسمان خوشنویسی نستعلیق، میرعلی هروی بود؛ اما در نیمه دوم قرن ۱۰ ق.، هنرمندی دیگر نستعلیق را به اوج تکامل و زیبایی رساند. «عماد الحسنی قزوینی» (۹۶۱-۱۰۲۴ ق.) معروف به «میر عماد» خوشنویسی توانمند بود که آثار گذشتگان، حتی میرعلی هروی، را تحت‌الشعاع قدرت و صلابت قلم خود قرار داد میر عماد در قرن یازدهم و در دوره صفویه زندگی می‌کرد و با ابتکار و خلاقیت خود و مهارت بالایی که در نستعلیق بدست آورد دارای سبک و مکتبی شد که هنرمندان خوشنویس سالیان بسیار پس از او از شیوه وی پیروی کردند. این پیروی تاکنون و نزدیک به ۴۰۰ سال است که همچنان کم و بیش ادامه دارد. پس از میرعماد نستعلیق کم کم جایگاه رفیع خود را در خوشنویسی جهان باز کرد. بسیاری از هنرمندان ایران و منطقه هرات را در پی تحولات سیاسی رخ داده پس از پایان حکومت تیموری، در سال ۱۵۰۶ دیار خود را ترک کردند و به هند رفتند. همچنین پس از قتل میرعماد به فرمان شاه عباس نیز بسیاری از خوشنویسان از دربار صفوی به دربار گورکانیان هند یا عثمانی رفتند و خط نستعلیق را در آن سرزمین‌ها رواج دادند و از آنجا در بسیاری از کشورهای اسلامی راه پیدا کرد. به‌ویژه در شبه‌قاره هند نستعلیق به خط مورد علاقه گورکانیان هند تبدیل شد و آثار درخور توجهی در آن سرزمین به خط نستعلیق خلق شد. در ایران پس از رکودی نسبی، که بر اثر افول دولت صفوی روی داد، در اوایل دوره قاجار دوباره نستعلیق با قدرت و زیبایی تمام اجرا شد و آثاری ماندگار در این عرصه به‌وجود آمد و هنرمندان بزرگی ظهور کردند. سپس در قرن سیزدهم سبک و شیوه جدیدی در نستعلیق بوجود آمد. این کار به‌وسیله هنرمندی به نام «محمدرضا کلهر» صورت گرفت. در زمان کلهر صنعت چاپ به روش چاپ سنگی به ایران آورده شد. ظریف بودن حروف مانعی برای چاپ سنگی نستعلیق بود و همین امر سبب گردید که کلهر با تغییراتی در سبک و روش میر عماد شیوه تازه‌ای را برای نستعلیق بوجود آورد که مناسب برای صنعت چاپ باشد. در اواخر دوره صفوی با شکستن حروف و تندنویسی خط نستعلیق شیوه‌ای معروف به شکسته در ایران رایج شد که خود خطی مستقل است و سومین خط ایرانی به‌حساب می‌آید و خوشنویسان در این عرصه نیز آثاری بدیع پدید آورده‌اند. امروزه هرچند با توسعه صنعت چاپ کاربرد کتابت نستعلیق محدود شده اما بسیاری از خوشنویسان ایرانی در نهایت قدرت به خلق آثار هنری قابل توجهی در این شیوه پرداخته‌اند. صدها و بلکه هزاران نمایشگاه خوشنویسی طی سال‌های گذشته در داخل ایران یا کشورهای دیگر برگزار شده و کتاب‌ها و آلبوم‌های ارزشمندی در این باب چاپ شده است. می‌توان گفت هرگز در طول تاریخ اینچنین قطعات مختلف هنری به‌ویژه در ابعاد بزرگ و قلم جلی نگاشته نمی‌شده است. در دهه‌های اخیر هنرمندانی خط نستعلیق را با روش‌های نقاشی ترکیب کرده‌اند و نوعی زمینه هنری بنام نقاشیخط بوجود آورده‌اند. به طور خلاصه خط نستعلیق به تدریج از سده ۴ تا ۸ هجری به ویژه در خراسان بزرگ و آذربایجان شکل گرفت. در سده هشتم در هرات شکل واقعی خود را پیدا کرد و رسمیت یافت و در قامت خطی قابل رقابت با خطوط ششگانه قدیمی قد علم کرد؛ به نحوی که از آن پس اغلب کتاب‌ها و مطالب فارسی و شاید تمامی موتون غیر مذهبی به این خط نوشته شد. سپس در آسیای مرکزی و خراسان بزرگ (بخارا٬ مشهد و هرات) توسعه یافت و پس از آن بود که در قزوین و اصفهان در سده یازده به اوج شکوه و زیبایی خود دست پیدا کرد. سپس برای مدتی دربارهای هند و تاحدی عثمانی مسکن و ماوای نستعلیق شد. پس از آن دوباره در شیراز و تهران به حیات و رشد خود ادامه داد. نستعلیق خط ملی ایرانیان و عصاره زیبایی‌شناسی این مردمان است و در همه جا به عنوان سمبل هنر ایران شناخته می‌شود همچنین در تمامی اقوام و مللی که برای مدتی تحت نفوذ فرهنگ ایران بوده‌اند یا هستند و از این حوزه فرهنگی ارتزاق کرده‌اند محبوبیت و دلپذیری خود را دارد. هرچند بهترین نمونه‌های نستعلیق در هرات و مشهد و قزوین و اصفهان تولید شد اما آثار درخشانی از قاهره و گرفته تا دهلی و حیدرآباد نیز سراغ داریم.
نگاهي به هنر خوشنويسي ايراني
خوشنويسي ايراني بخشي از خوشنويسي اسلامي است که در ايران و سرزمين¬هاي وابسته يا تحت نفوذ آن همچون کشورهاي آسياي ميانه، افغانستان و شبه قاره هند به تدريج و براساس فرهنگ و هنر ايراني شکل گرفت. و نه تنها مايه افتخار هنر ايراني بلکه مايه افتخار هنر اسلامي و حتي هنر جهان به شمار مي¬آيد.
بخش اصلي تبديل نگارش معمولي کلمات به خوشنويسي هنرمندانه در جهان اسلام به عهده ايرانيان بوده است، و ايرانيان رفته رفته سبک و شيوه¬هاي ويژه خود را در خوشنويسي ابداع کردند. هرچند اين شيوه¬ها و قلم¬هاي ابداعي در ساير کشورهاي اسلامي هم طرفداراني دارد اما بيشتر مربوط به ايران و کشورهاي تحت نفوذ آن همچون کشورهاي آسياي ميانه، افغانستان، پاکستان و هند مي¬باشد. در اين منطقه خوشنويسي همواره به عنوان والاترين شکل هنرهاي بصري مورد توجه بوده و داراي ظرايف زيبايي خاصي است.
در ايران فتح شده توسط مسلمانان، خطاطي به شيوه نسخ وجود داشت. با حمايت¬هاي ابوبکر بن سعد زنگي حاکم فارس در زمان سعدي)، ده¬ها نسخه قرآن به نگارش درآمد. در زمان حکومت ايلخانان، به دليل نفوذ هنر چين و تسلط مغول¬ها بر ايران صفحات کتب براي اولين بار تزئين شدند و هنز تذهيب شکل گرفت.
در زمان حکومت تيموريان در ايران خط و خوشنويسي به اوج کمال خود رسيد.. مشهورترين خطاط قرآن در اين دوره بايسنقر ميرزا بود.
آن چه که به عنوان شيوه¬ها يا قلم¬هاي خوشنويسي ايران شناخته مي¬شود در کنار جنبه¬هاي ديني¬اش بيشتر براي نوشتن متون غير مذهبي¬اش مثل ديوان اشعار، قطعات ظريف هنري و يا مراسلات و مکاتبات اداري¬ها ابداع شده و به کار رفته است. اين در حالي است که خط نزد اعراب و ترکان عثماني بيشتر جنبه ديني و قدسي داشت. هرچند آنان هم براي امور منشي¬گري و غير مذهبي قلم¬هايي را بيشتر به کار مي¬برند اما اوج هنرنمايي آنان برخلاف خوشنويسان ايراني، در خط ثلث و نسخ و کتابت قرآن و احاديث بود. در ايران نيز براي امور مذهبي چون کتابت قرآن يا احاديث و روايات و همچنين کتيبه نويسي مساجد و مدارس مذهبي بيشتر از خطوط ثلث و نسخ استفاده مي¬شد که نزد اعراب هم رواج بيشتري داشت. هرچند ايرانيان در اين قلم¬ها هم شيوه¬هايي منحصر به فرد و مختص به خود را ابداع کردند.
«خط تعليق»: خط تعليق اولين نوع خطوط عربي مخصوص ايرانيان است که در اواسط قرن هفتم از ترکيب دو خط توقيع و رقاع به وجود آمد. تعليق اولين نوع خوشنويسي بود که براي خط فارسي ابداع شد و در آن علامت¬هاي فتحه و کسره و ضمه به کار نمي¬رفت. عده¬اي ابداع آن را به خواجه تاج سلماني اصفهاني نسبت مي¬دهند. خط تعليق تا سده دهم هجري قمري در ايران متداول بود ولي با پيدايش خطوط نستعليق شکسته و نستعليق از رونق آن کاسته شد.
خط نستعليق يکي از خاستگاه¬هاي مهم خطوط نستعليق و شکسته نستعليق است. تعليق خطي تو در تو و متصل به هم است و واژه¬ها و حروف آن يکنواخت نيستند يعني گاهي درشت و گاهي ريز به نگارش درمي-آيند.
«خط نستعليق»: خط نستعليق يکي از خط¬هايي است که در نوشتن متون فارسي، اردو و گاهي عربي کاربرد دارد. اين خط بيشتر در ايران رواج داشته و خوشنويسان ايراني از آن استفاده مي¬کنند. در اواخر سده هشتم و اوايل سده نهم هجري يعني در عهد تيموري از ترکيب دو خط نسخ و تعليق خط جديدي در ايران به وجود آمد که ابتدا « نسخ تعليق» ناميده و بعدها «نستعليق» خوانده شد. نستعليق دومين خط مخصوص ايرانيان است. خط نستعليق هم فاقد علائم فتحه، کسره و ضمه بوده و با توجه به ظرايف و گردش¬هاي زيبايي که در حرکات و شکل حروف داشت، کم کم جايگاه ويژه خود را در خوشنويسي جهان پيدا کرد. برخي از آن با عنوان «عروس خطوط اسلامي» ياد مي¬کنند.
/از ديگر کساني که در تکامل اين خط نقش داشته¬اند مي¬توان از سلطان علي مشهدي و ميرعلي هروي نام برد. اما هنرمندي که نستعليق را به اوج تکامل و زيبايي رساند، عمادالحسني قزويني معروف به عماد بود که در دوره صفويه و در قرن يازدهم مي¬زيست.
ميرعماد مهارت فراواني در خوشنويسي به شيوه نستعليق داشت و داراي سبک خاصي بود که هنرمندان خوشنويسي سالياني طولاني پس از او از شيوه¬هايش پيروي کردند.
در قرن سيزدهم سبک جديدي در نستعليق شکل گرفت. اين کار به وسيله محمدرضا کلهر انجام شد. در زمان کلهر صنعت چاپ سنگي به ايران آمد. ظريف بودن حروف، مانعي جدي براي چاپ سنگي خطوط نستعليق بود و همين مسئله موجب شد که کلهر با تغييراتي در روش ميرعماد، شکل تازه¬اي را براي نستعليق به وجود آورد که مناسب براي چاپ باشد.
نوعي از خط نستعليق معروف به شکسته نيز در ايران رايج شد و خوشنويسان از آن استفاده کردند. در دهه-هاي اخير خط نستعليق با نقاشي آميخته شده و نوعي شيوه هنري به نام «نقاش خط» به وجود آمده است.
« خط شکسته نستعليق»: در اواسط قرن يازدهم سومين خط ايراني يعني شکسته نستعليق توسط مرتضي قلي خان شاملو (حاکم هرات) با تغييراتي در خط تعليق شکل گرفت. علت ابداع اين خط را مي¬توان مرتبط به تندنويسي و راحت نويسي در امور منشي گري و تحت تاثير نبوغ و خلاقيت هنرمندان ايراني دانست.
همان طوري که بعد از پيدايش خط تعليق، ايرانيان به خاطر سرعت در کتابت، شکسته تعليق را بوجود آوردند. به علت اينکه نوشتن خط نستعليق هم وقت و دقت زيادي را طلب مي¬کرد. خط شکسته نستعليق از ترکيب خط تعليق و نستعليق بوجود آمد تا دو عنصر مهم سرعت و زيبايي را توأمان داشته باشد.
خط شکسته نستعليق توسط ميرزا شفيعا هراتي کاملتر شد و درويش عبدالمجيد طالقاني براي آن قواعد جديدي بوجود آورد و اين خط را به کمال رسانيد. درويش عبدالمجيد طالقاني خط شکسته نستعليق را به جايي رساند که ميرعماد توانسته بود چنين جايگاهي را به خط نستعليق ببخشد.
از قرن يازدهم هجري شيوه سياه مشق از شکل يک تمرين ساده شکل به يک صورت بياني جديد و خلاقانه درآمد و در قرن سيزدهم به اوج خود رسيد. اين شيوه در عصر قاجار به دست خطاطان مهمي مثل ميرزا غلامرضا اصفهاني و ميرحسين خوشنويس به اوج زيبايي و تکامل رسيد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: کبرا گلستانی