یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403

 



موضوع: هنر و رابطه ی آن با اخلاق

هنر و رابطه ی آن با اخلاق 10 سال 5 ماه ago #40770

با سلام و عرض ادب و خسته نباشید خدمت شما استاد گرامی

استاد شهید مرتضی مطهری در این رابطه می گوید:

شهید مطهری از اولین نظریه پردازان تعامل زیبایی و اخلاق در ایران است. ایشان حس زیبایی را از اموری می داند كه در پرتو اعتقاد به خدا پرورش می یابد. و اززیبا شناسی در فلسفه اخلاق بهره می گیرد مطهری در یكی از آثار خود تأثیر زیبایی روح در انسان در باب معیار فعل اخلاقی و نیز تفاوت دیدگاه های مختلف پیرامون زیبایی فعل و زیبایی روح در انسان و رابطه آن با اخلاق را به دقت بررسی می كند. 7 او در بیان تفاوت نظریه ای كه زیبایی را با توجه به اصل غایت ارزیابی می كند و نظریه ی كه زیبایی را صفت فعل می داند و مدعی است انسان به اعتبار فعلیش زیبا می شود، می گوید: چنین نیست، روح زیباست، از روح زیبا فعلی صادر می شود كه بناچار زیباست، زیرا معمول آن علت است و نتیجه می گیرد: پس بنا بر یك فریضه، انسان از فعلش زیبایی كسب می كند و بنا بر یك نظر دیگر، فعل از انسان زیبایی كسب می كند. دلیل اینكه مطهری به رابطه زیبا شناسی و اخلاق اهمیت می دهد، این است كه از نظر ایشان، شناختن اینكه اخلاق از چه مقوله ای است تأثیر فراوانی در تكمیل و تتمیم اخلاق و جامعه دارد و به ما یاد می دهد از كجا باید شروع كنیم. از نظر ایشان اخلاق مربوط به روح زیباست و از فلاسفه ای كه معتقد هستند اخلاق از مقوله ای زیبایی است نقل می كند باید حس زیبایی را در بشر پرورش داد، بشر اگر زیبایی مكارم اخلاق و اخلاق كریمانه و بزرگوارانه را حس كند، دروغ نمی گوید و خیانت نمی كند. علت اینكه بعضی افراد دروغ می گویند این است كه زیبایی راستی را درك نكرده اند، علت اینكه بشر خیانت می كند، این است كه زیبایی امانت داری را درك نكرده است.

باید ذوق زیبایی او را پرورش داد تا گذشته از زیبایی های محسوس، زیبایی های معقول ومعنوی را هم درك كند. اما در عین حال در فلسفه هنر مطهری، به جنبه های ذوقی ولذت بخش هنر نیز توجه شده است از نظر ایشان انسان از راه هنر است كه احساسات وعواطف وادراكات و آرزوهای خود را به نمایش می گذارد. در باور مطهری زیبایی برای انسان موضوعیت دارد. لذتجویی از عوامل توجه انسان به زیبایی است. انسان زیبایی های طبیعت را دوست دارد و ازدیدن آب صاف وزلال، دریا، منظره های خیلی عالی، طبیعی، آسمان، افق وكوه ها لذت می برد. این لذت فراتر از لذت جسمانی است. لذت روحانی با فكر و تامل توام است واختصاص به اشخاص تعلیم یافته، متفكر و سعادتمند داد.

وی این گرایش به زیبایی واحساس لذت از آن را امری فطری وذاتی آدمی زیبایی آفرینی به معنای مطلق در انسان وجود دارد وهیچ كس نیست كه از این حس فارغ وتهی باشد و مظاهر زیبایی آفرینی انسان را چنان كه پیش از این اشاره كردیم، گوناگون می داند و می نویسد: انسان لباس هم كه می پوشد، كوشش می كند تا حدی كه برایش ممكن باشد وضع زیباتری برای خودش به وجود بیاورد. البته ایشان زیباشناسی را در همه انسانها یكسان نمی داند. این شناخت در شرایطی برای روح به عنوان فاعل شناخت، فراهم می شود كه هر یك از از قوای انسان به كمال خود رسیده باشد. بر این اساس تربیت ذائقه و حسی را در شناخت زیبایی ها از زشتی های متعفن وگندناك، لازم می داند وفراغت و فرصت را از ضروری ترین عوامل می داند كه یك هنرمند برای آفرینش كارهای هنری خود به آن نیازمند است ودر كتاب فلسفه تاریخ خود می نویسد: یك هنرمند باید زندگی اش آسوده ومرفه باشد تا بتواند فكرش متمركز در كار هنر باشد والا آدمی كه از صبح تا غروب یك كار سنگین بدنی می كند، بدیهی است كه دیگر شب نمی تواند چند ساعت كار عملی یا هنری بكند، این است كه جامعه هایی كه مردمش دائماً درگیر معیشت هستند، در میان آنها هنر وعلم رشد نمی كند چون فراغتی برای آنها ندارند.

هنر امریست ذوقی وتفننی ودرمنظر مطهری، انسان وقتی كه ذهن و خیالش از همه جا فارغ شد می رود سراغ مسائل ذوقی، اما وقتی كه پای ضرورت درمیان باشد، همه اینها را طرد می كند. منظور مطهری این نیست كه هنر را امری گذرا تلقی كند كه تنها محیط زندگی انسان را زینت می بخشد و به مقتضیات برونی زندگی خوشایندی می بخشد و اشیا را با تزئین، چشمگیر می سازد، چون در چنین حالتی هنر نه مستقل است و نه آزاد، بلكه خدمت گزار است. هنری مورد توجه او است كه متعالی ترین شرایط و مناسب ترین اوقات و از روی تأمل و تعشق ساخته و پرداخته می شود. در این شرایط است كه می توان هنر را هنر خواند. در این حالت است كه عنصر خدایی هنر، یعنی ژرفترین علایق انسان و جامعترین حقایق روح بروز می یابد. این هنر است كه كلید رمز و فهم و فرزانگی و فرهیختگی و دین و دینداری بسیاری از جامعه هاست. بر اساس آنچه گفته شد به دست می آید كه زیبایی شناسی و هنر در فلسفه مطهری جامع دو مكتب است كه در غرب رابطه هنر و اخلاق را تبیین كرده اند و دلیل این جامعیت را باید در تفاوت مفهوم اخلاق در اسلام مسیحیت جست. در اسلام اخلاقی بودن یك پدیده با لذت بخش بودن آن می تواند منافات نداشته باشد.
با تشکر
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: کبرا گلستانی, محسن کاظمی نسب
مدیران انجمن: کبرا گلستانی