پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403

 



موضوع: رسانه شناسـی

رسانه شناسـی 10 سال 11 ماه ago #8186

رسانه شناسـی :
جنگ نرم علیه ایران واقعیتی است که همه صاحب نظران به آن اذعان دارند. اما ابزارهای این جنگ نرم چیست؟ نقش رسانه های ایرانی در این تقابل آشکار چیست؟ شبکه های خارجی فارسی زبان چه نقشی در این فرایند ایفا کرده اند؟ رسانه ملی ایران برای مقابله با این جنگ نرم رسانه ای چه اقداماتی انجام داده است؟ فضای سایبر ایرانی چه جایگاهی در این کارزار رسانه ای و سایبری دارد؟ راهکارها و راهبردهای مقابله با این جنگ در شرایط حاضر چیست؟
مقاله حاضر تلاشی تئوریک از سوی محقق است برای پاسخگویی به این سوالات. وی با تکیه بر تالیفات چند جلدی خود در حوزه جنگ نرم و مقالات متعدد در این حوزه تلاش دارد به تببین مهمترین چالش های این حوزه با توجه به تازه ترین رخدادهای مرتبط با ایران بپردازد. این مقاله همچنین حاوی پیشنهاداتی راهبردی به منظور تشکیل مرکز ملی جنگ نرم ایران است.

درآمدی بر جنگ نرم
جنگ نرم نوعی چالش و درگیری بین کشورها است که در حوزه سخت افزاری و تسلیحات نظامی قرار نمی گیرد در حوزه محتوا ها، برنامه ها و نرم افزارهایی قرار می گیرد که عمدتاً از جنس رسانه ها است بنا بر این هر گونه تقابل میان کشورها یا گروه هایی که با هم رقابت یا دشمنی دارند و در آن از ابزارهای رسانه ای، ابزارهای سایبری و نرم افزاری یا مغز افزاری استفاده می شود در دنیا به عنوان جنگ نرم یا soft war تلقی می شود در فضای جنگ نرم شما صحبت از موشک واسلحه وتانک، کشتی و هواپیما نمی کنید بلکه صحبت از ماهواره، اینترنت، روزنامه، خبرگزاری، کتاب، فیلم، سینما می کنید طبیعتاً سربازانی هم که در این جنگ نرم دخیل هستند و به سمت هم شلیک می کنند دیگر ژنرال ها، افسرها و نظامی ها نیستند بلکه روزنامه نگارها، سینما گرها، هنرمندان و فعلان امور رسانه ها هستند.
به طور طبیعی شبکه های ماهواره ای اعم از تلویزیونی و رادیویی در چارچوب مباحث جنگ نرم ادامه سلطه نظام کاپیتا لیستی بوده و به دنبال منافع خودشان تامین منافع واهداف خودشان در کشورهای دیگرهستند و هدف اصلی این نوع شبکه ها تاثیر گذاری بر افکار عمومی کشورهای هدف خود و به هم زدن سیستم اطلاع رسانی داخلی کشورهای مورد نظر هست آنها از ابزارهای تکنولوژیکی متعددی برای رسیدن به برنامه ها، اهداف و سناریوهای خود استفاده می کنند، حالا گاهی این می تواند در قالب راه اندازی یک شبکه فرکانسی رادیویی خبری باشد شبیه بی بی سی که از سال 1330 به این طرف چنین هدفی را دنبال می کند یا اینکه پیشرفته ترین تکنولوژی های روز باشد که امروز به صورت مولتی مدیا و چند رسانه ای با استفاده از تکنیک های رادیویی، تلویزیونی و اینترنتی دنبال می شود.
در واقع هدف در طول این سال ها یکی بوده ولی ابزارهای تکنولوژی و نوع رسانه شکل و فرمت رسانه متناسب با شریط روز زمان تغییر و دگرگونی پیدا می کرده است. در این بستر به خصوص کشورهای غربی از ابزار شبکه های خبری سیاسی یا غیر سیاسی برای نفوذ بر افکار عمومی کشورها به خصوص ایران یا کشورهای اسلامی استفاده کرده اند و به نوعی اینها در طول زمان جاده صاف کن های سیاست های فرهنگی غرب برای این کشورها بودند.
از دهه 70 یک تغییر در رویکرد سیاست کشورهای غربی به خصوص آمریکا در مورد جمهوری اسلامی اتفاق افتاد، یعنی از جنگ سرد به جنگ نرم رویکرد شان را عوض کردند، رویکرد شبکه های خبری در برابر ایران، جنگ نرم بود یعنی ما یک جنگ سخت داشتیم و در کنار آن یک جنگ نرم وجود داشت یعنی حتی قبل از اینکه شبکه های فارسی یا بی بی سی، CNN، اسکای نیوز و فاکس نیوز راه اندازی شوند.
جنگ نرم در تمام طول تاریخ وجود داشته و حتی زمانی که ابزارهای تکنولوژیکی مثل رادیو، تلویزیون، ماهواره نبوده اند جنگ نرم در چارچوب جنگ افکار و جنگ روانی وجود داشته است. ولی چیزی که الان در دنیا مطرح است این است که روش های سخت افزاری یا جنگ های نظامی و سخت، صدمات و پیامد های متعددی را برای کشورهای مهاجم درپی دارد بنابراین آنها سعی کردند با اتخاذ استراتژی جنگ نرم در کنار جنگ های سخت خودشان یا به صورت مستقل و فقط در چارچوب جنگ نرم، به اهداف خود جامه عمل بپوشانند.
طبیعی است که در طول دفاع مقدس، کشورها و حامیان مهاجم جنگ از ابزارهای رسانه ای خود به این منظور استفاده می کردند البته در تمام دنیا رسانه تعریف و چارچوب خاص خودش را دارد یعنی نمی توان گفت یک رادیویی مثل بی بی سی یا انواع رادیو وتلویزیون های دیگر فقط کارکرد خبری دارند. نه شما در همان اوج کارکردهای خبری می بینید که کارکرد سرگرم کننده، انتقادی، اطلاع رسانی و کارکردهای دیگر را در کنارش دارند، ولی به طور طبیعی اهداف اصلی و اساسی و پشت پرده اینها همان برهم زدن نظام اطلاع رسانی کشورها و تاثیر گذاری بر افکار عمومی کشورهاست.
افکار عمومی کشورها بر اساس آن چیزی که خودشان می خواهند. اخیرا یکی از مسولان اجرایی کشور گفته: بی بی سی بعضاً راست هم می گوید باید گفت: اتفاقاً بی بی سی خیلی راست می گوید یعنی ممکن است 80 درصد خبرها را راست بگوید و لابلای اینها 20درصد خبر دروغ هم بگوید و بعد هدفش همان ها باشد به عبارت دیگر اینها در یک فرآیند طبیعی شروع به اطلاع رسانی و پخش برنامه های سرگرم کننده می کنند و هدف اصلی این است که اعتماد مخاطب را به خودشان جلب کنند این اعتماد با بالا رفتن دوز اخبار دروغ یا اخبار کذب یا تهمت یا افترا هیچ وقت به دست نمی آید کما اینکه شما می بینید که شبکه های رادیویی و تلویزیونی هستند که دوز اخبار دروغ و شایعات و جنگ روانی آنها بالا است لذا مورد اعتماد مردم واقع نشده اند و مردم کشور به آنها رویکرد ندارند. (سلطانی فر، 1387، ص 141)
می توان گفت ترکیبی از این 2-3 کاربرد یعنی خبر رسانی، اطلاع رسانی، برنامه های سرگرم کننده و سوژه های انتقادی را استفاده می کنند تا هر رسانه ای متناسب با آن وضعیت حرفه ای خودش ترکیبی از اینها یا دوزی از اینها را برای رسیدن به هدفش استفاده می کند.
بنابراین مقابله با ایران تا یک مقطعی هم جنگ سخت بود هم جنگ نرم اما وجه غالب، جنگ سخت بود و هزینه بر بودن این روند برای کشورهای مهاجم باعث شد که رویکرد قبلی آنها به یک نوع جنگ نرم تغییر کند. در اواخر دهه 70 یعنی زمان اول راه اندازی شبکه های فارسی زبان ماهواره ای رخدادهای دیگری را شاهد بودیم. برای اولین بار سال 78 دریافت شبکه های ماهوارهای در ایران اتفاق افتاد. الان سالها از آن زمان می گذرد تفاوت های جنگ نرم این دو دهه فراوان است. در بخش اول شبکه هایی به صورت شو راه افتادند و بخش دوم شبکه هایی را شاهد بودیم که به صورت حرفه ای وارد لایه های فرهنگی شدند. تفاوت این دو نوع شبکه ها را در حوزه جنگ نرم قابل تامل است. (ضیایی پرور، 1388، ص 80)
هر چه قدر زمان می گذرد با رشد تکنولوژی ها با رشد تکنیک های رسانه ای روش های کار این شبکه ها پیچیده تر می شود طبیعتاً لایه های جنگ نرم پیچیده تر کامل تر و شناخت این ها سخت تر می شود در 20 سال پیش این شبکه ها به عنوان شبکه های لس آنجلسی و عمدتاً با پخش شوها و موزیک ویدیو ها کار خود را شروع کردند و هدفشان نیز بیشتر ایجاد سرگرمی و بیان بخشی از دیدگاه های پنهان یا موسیقی های زیر زمینی یا حتی افکار زیر زمینی به جامعه ایران بود، باید گفت که در داخل هم ضعف هایی داشتیم و به نیاز های مخاطب توجه نکردیم و این زمینه فراهم شد تا ناخودآگاه یا خود آگاه این شبکه ها به لایه های اجتماعی نفوذ کنند.
بعضی از محدودیت هایی که شاید به خاطر شرایط سیاسی استراتژیکی ایران قایل شده بودیم باعث شد که برخی از اقشار به سمت این شبکه ها گرایش پیدا کنند و در نهایت آنها موفق شوند مخاطبانی در داخل ایران جذب کنند و برنامه های خودشان را پخش کنند ولی اندک اندک با گذشت زمان و با پیچیده شدن درگیری ها و چالش هایی که میان نظام سلطه با ایران و بسیاری از کشورهای اسلامی به وجود آمد تکنیک ها و روش های نفوذ آنها در ایران تغییر کرد. بخشی از این تکنیک ها در جنبه های خبری و اطلاع رسانی وجود داشت و سعی کرد سرچشمه ها و سرنخ های اصلی سیستم های اطلاع رسانی کشور را به دست گیرد و برنامه ریزی های متعددی در این راستا انجام شد و هنوز هم این جریان ادامه دارد یعنی شما قطعاً در چند سال آینده شاهد رشد شبکه های بیشتر و متعددتری از این قبیل خواهید بود.

کارکرد سرگرمی رسانه ها
در بعد سرگرم کنندگی نیز این شبکه ها به موضوعات مختلفی روی آوردند که مشخصاً در چند سال گذشته شاهد این هستیم که به سمت فیلم و سریال و فیلم های سینمایی و نشان دادن سبک زندگی کشورهای غربی و مردمان غربی در قالب چیزی که ما به عنوان تهاجم فرهنگی می گوییم گرایش پیدا کرده اند.
به عبارت دیگر آنها نوک پیکان خود را در جنگ نرم به جای هدف قرار دادن مستقیم فرهنگ ایرانی و اسلامی یا آموزه ها و تعالیمی که مردم ایران با آن بزرگ شده و خو گرفته بودند به سمت دیگری نشانه گرفتند. یعنی به جای اینکه که به اینها هجوم بیاورند سبک دیگری از زندگی را که عمدتاً سبک زندگی غربی و به طور مشخص سبک زندگی آمریکایی است در قالب فیلم ها، سریال ها، برنامه ها و شوها و موضوعات مختلف ترویج کرده و به سمت ایران گسیل کردند.
حجم این برنامه ها و تعداد شبکه ها و ساعات پخش اینها بسیار زیاد شد و هم زمان با آن در داخل کشور هم به لحاظ دسترسی به ابزارهای دریافت این شبکه ها تحولاتی در داخل کشور صورت گرفت که در نهایت وضعیتی را که ما الان درآن قرار داریم به وجود آورد که می شود گفت کاملاً در یک فضای جنگ نرم قرار داریم که ابزارهای ماهواره ای و رادیویی وتلویزیونی در کنار ابزارهای سایبری یک جنگ تمام عیار نرم را علیه جمهوری اسلامی ایران شکل داده اند.
تفاوت های جنگ نرم شبکه های کشورهای دهه 70 مانند شبکه های NITV وPARSو IRAN با شبکه های فعلی بسیار ملموس است.
شاید آن موقع بیشتر گردانندگان وتاسیس کنندگان آن شبکه ها بیشتر خود ایرانی ها بودند یعنی مجموعه ای از گروه اپوزیسیون و گروه های فراری یا بعضی از گروه های فرهنگی مخالف نظام که در خارج از کشور هستند اینها شکل دهنده بودند بیشتر هم اهداف سیاسی داخلی را دنبال می کردند و اگر چه در چارچوب اهداف نظام سلطه قرار می گرفتند ولی اینها ابتکارهای شخصی یا گروهی بود که در خارج از کشور در بین فارسی زبان ها صورت گرفته بود، ولی رویکردی که در چند سال گذشته شاهد هستیم یک رویکرد برنامه ریزی شده در چارچوب دیپلماسی عمومی کشورهای سلطه گر می باشد، یعنی برنامه هایی است که بعضاً مصوب کنگره ها و پارلمان های این کشورها است که بودجه های رسمی دارد یعنی مثلا بی بی سی یا VOA بودجه های سالیانه دارند که در آن محل درآمد های اینها را نشان می دهد و روسای جمهور یا نخست وزیران کشورهای متبوعشان موظف به ارایه گزارش رسمی به پارلمان های آنها شده اند .
به طور آشکار می شود گفت شبکه های جدید، بخشی از دیپلماسی عمومی کشورها هستند که یا زیر نظر کنگره یا پارلمان یا وزارت خارجه یا دستگاه دیپلماسی فعالیت می کنند.

ضعف های دیپلماسی عمومی ایران
البته دیپلماسی عمومی و دیپلماسی رسانه ای در همه کشورها از جمله در ایران وجود دارد اما در باره دیپلماسی رسانه ای ایران در جنگ نرم باید اذعان کرد که این دیپلماسی بسیار ضعیف اجرا شده و به هیچ وجه در حد و اندازه ی ظرفیت های فرهنگی و رسانه ای نیروی انسانی و قدرت نرم افزاری ما نبوده است. خلا هاو ضعف هایی در بعد داخلی مشاهده می شود که به برخی از آنها اشاره می شود: اولین مشکل و ضعفی که داریم عدم استفاده از تمام ظرفیت های نرم افزاری ما در جنگ سایبری و دیپلماسی عمومی است. وقتی بحث جنگ پیش می آید دیگر جناح و گروه و آدم وگرایش و قشر و فرقه و این چیزها نداریم، مرز نمی شناسد تمام گروه های داخلی در این زمینه باید فعال شوند. مثلا تخریب چهره هنرمندان ملی ایران مانند شجریان و آقای افتخاری خلاف منافع ملی کشور است. اینکه ما بیاییم آدم هایی که استوانه های موسیقی ما هستند اینها را به هر دلیل و بهانه ای دفع بکنیم باعث شود که به اردوگاه جنگ نرم دشمن بروند.
وقتی یک شهروندخارجی وارد ایران می شود و با فرهنگ ایرانی تماس می گیرد اول از همه، موسیقی را از ایران درک می کند، هنر را درک می کند، فیلم را درک می کند، سینما و تئاتر را درک می کند و اصلاً کاری ندارد این موسیقی در چارچوب اختلافات داخلی ایران در کدام جناح یا قدرت یا دسته بندی قرار می گیرد مااز درون اینها را شقه شقه می کنیم. دفع می کنیم یعنی داریم به زیر ساخت ها و ریشه های قدرت نرم خودمان ضربه می زنیم. ژوزف نای در کتابش با عنوان قدرت نرم، عناصری را به عنوان زیر بناهای قدرت نرم معرفی می کند که برخی از آنها موسیقی و هنر هستند همین ها زیر ساختهای جنگ نرم را نیز می سازند. وقتی شما مبانی قدرت نرم را بشناسید خواهید دانست ورزش جز مبانی قدرت نرم است موسیقی، هنر، دانشگاه ها، توریسم، گردش گری، آثار باستانی، فرهنگ یک ملت و سبک زندگی یک ملت، قدرت نرم است اگر ما به بهانه های مختلف تیشه به ریشه اینها بزنیم این پایه های قدرت نرم ما را فرو می پاشاند و نمی توانیم در جنگ نرم موفق باشیم.
متاسفانه ما در بحث قدرت نرم بیشتر حالت دافعه داریم تا جاذبه. در حالی که طبق رهنمود مقام معظم رهبری، ما باید در عرصه داخلی جذب حداکثری و دفع حداقلی داشته باشیم یعنی از تمام ظرفیت های نظام برای تقابل فرهنگی با کشورهای مخاصم استفاده کنیم.

مردم و قدرت نرم
مبنایی ترین عنصر قدرت نرم، مردم هستند، برخی دیگر از عناصر قدرت نرم عبارتند از: سرمایه اجتماعی، اعتماد عمومی، مشارکت عمومی، فرهنگ عمومی، آموزش های عمومی و تمام داشته هایی که در مردم وجود دارد، محلی گرایی، بومی گرایی، خرده فرهنگ ها، فرهنگ های سنتی و لایه های مختلفی که در درون مردم وجود دارد.
این چیزی است که اتفاقاً ما باید بیشترین تمرکز را برایش داشته باشیم چون ما نقطه قوتمان این است، ما یک فرهنگ تازه متولد شده بی ریشه در دنیا نیستیم، ما ملتی هستیم که بزرگترین روسای جمهور دنیا به احترام فرهنگ این مردم کلاه خود را از سرشان بر می دارند، فرهنگی که چند هزار سال ریشه دارد، در دنیا تمدن ساز بوده و این چیزی است که مشخصه و ویژگی مردم ایران است این هیچ ربطی به این دولت، دولت قبل وآینده ندارد، اصلی ترین ویژگی قدرت نرم ایران مردم هستند. اگر ما بتوانیم از ظرفیت های مردم برای مقابله با این هجمه های خارجی استفاده بکنیم بیشترین موفقیت را کسب خواهیم کرد.
اما از این ظرفیت ها و پتانسیل ها و سرمایه های مردم چگونه وکجا ها باید استفاده شود؟ اولین چیز استفاده در رسانه است. یک اصطلاح در علوم ارتباطات به نام تصویر ملی یا ایمیج یا انگاره ملی وجود دارد. کشورها را با این ایمیج ها و تصویر ها می شناسند. هویت ملی در دنیا با تصویر ملی مشخص می شود، یعنی آن نگاه تصور و تجسمی که یک ملت از خودش دردنیا به جا می گذارد، وقتی شما می شنوید آلمان یا مردم آلمان چه تصویری در ذهنتان شکل می گیرد؟ وقتی می گوید مردم افغانستان چه تصویری شکل می گیرد؟ وقتی می گوید مردم ژاپن یا چین یا کشورهای عربی چه تصویری شکل می گیرد؟ این تصویر، تصویری است که در دنیا قدرت آفرین است و حرف می زند، ما در داخل ایران در ترسیم این تصویر ضعف داشته ایم.
برای ایجاد یک تصویر مطلوب از ایران باید از ساده ترین ابزارها استفاده کرد از جمله پیشنهادات عملی که رسانه هایی مانند صدا و سیما قادر به اجرای آن هستند، نشان دادن زندگی افراد عادی جامعه است. وقتی یک توریست وارد کشور می شود وارد فرودگاه می شود تصویرش از ایران به هم می ریزد، چرا؟ چون فکر می کرده وارد ایران که بشود باید سینه خیز برود الان همه جا خشونت و بمب و موشک و اینها است، حتماً یقه اش را می گیرند می اندازند زندان! الان قرار است یک حادثه ای برایش رخ بدهد، وقتی وارد ایران می شود تعجب می کند ، در سال 1376 کنفرانس سران اسلامی برگزار شد خیلی از خبرنگار های کشور های عربی وارد ایران که شدند کنفرانس را ول کردند رفتند در خیابان از خانم هایی که رانندگی می کردند فیلم می گرفتند از آنها سوال شد اینها که جذاب نیست فیلم برنامه کنفرانس اسلامی را بیایید بگیریدگفتند نه این برای ما مهم تر است این برای ما عجیب است ما به دنیا باید این تصاویر را مخابره کنیم یعنی که تصور واقعی از ایران نداشتند کما اینکه ما فکر می کنیم در عربستان مردم با شتر رفت وآمد می کنند در حالی که آن تصویر تغییر کرده به نظر من اولین چیز تغییر دادن تصویر ذهنی مردم دنیا از مردم ایران است این هم با نشان دادن زندگی اجتماعی ایران فراهم می شود مثل نشان دادن وضعیت خیابان های ایران، مردم چه طور کار می کنند، پوشش مردم چه طوری است، کار مردم چه طوری هست، مردم چه طوری غذا می خورند، ما کجا ها رفت وآمد می کنیم، اماکن دیدنی ایران کجا است، نقاط طبیعی و اکولوژیکی چی هست اینها را با راه اندازی شبکه هایی مثل شبکه مستند که تلویزیون راه انداخته، می توانیم ایجاد کنیم. این تصویر وقتی به وجود بیاد دیگر بگویند مردم ایران مردم تروریست هستند ایران یک کشور خشونت طلب است ایران به دنبال جنگ است این تصویر ها فرو می پاشد و دیگر آنها موفق نمی شوند روی این موضوعات برنامه ریزی بکنند.

شبکه های اجتماعی در جنگ نرم
موضوع بعدی نقش شبکه های اجتماعی در جنگ نرم است . برای درک مفهوم شبکه های اجتماعی یا رسانه های هم گرا باید به تاریخچه ابداع اینترنت و فناوری هایی که اصطلاحاً اینترنت پایه یا آی پی پایه هستند بپردازیم. خیلی ها معتقدند اختراع یا ابداع اینترنت هم یک بخش فرآیند تکمیل نظام سرمایه داری غرب است مثلاً مانوئل کستلز، هربرت شیلر و بسیاری از نظریه پردازان جامعه اطلاعاتی این دیدگاه را دارند به خصوص نظریه پردازان مکتب انتقادی که اینترنت و فناوری های اطلاعاتی را ادامه نظام سلطه غرب می دانند و معتقدند مثلا یک کمپانی چند ملیتی که در آمریکا بود یک شاخه اش در کره و یک شاخه اش در آلمان فعالیت می کرد یک شاخه اش در برزیل بود این برای اینکه خودش را اداره کند نیاز به یک شبکه همزمان فرا ملیتی داشت. آنها می خواستند زمان ها و مکان ها را یکی بکنند وکنترل مرکزی داشته باشند .این دیدگاهی است که خیلی راجع به آن بحث و نظریه پردازی شده و به نظر می رسد که تا حدی هم این دیدگاه درست باشد چرا که بیشترین بهره وری از ظرفیت های اینترنت و شبکه های اطلاعاتی را خود غربی ها کرده اند اما این اینترنت در طول حیات خودش دو سه دوره را سپری کرده یک دوره تا سال 1990 هست 1969-1990 دوره نهفتگی اینترنت نام دارد و نزدیک دو دهه را سپری کرده و فناوری های که در این بستر جاری بود عمدتاً ایمیل و بی بی اس ها و شبکه های خیلی فرد به فرد و معدود بود، حتی ما وارد وب نشده ایم، 1990 که تیم برنزلی وب را ابداع کرد ما دنیای وب را شاهد بودیم که عصر انفجار عمومی وب بود ولی مشخصاً عرصه اصلی این دوره از سال 1990 تا 2000 عمدتاً عصر اطلاع رسانی یک سویه بوده یعنی از طرف سازمان ها، دولت ها، دستگاه های بزرگ، کمپانی ها به سمت مردم اطلاع رسانی می شده از سال 2000 به این طرف ما شاهد یک فناوری جدیدی که اسمش را وب تو پوینت او یا وب 2 گذاشتند و شبکه های اجتماعی یکی از زیر ساخت های وب2 محسوب می شوند اما این وب2 چی می گوید برای اینکه مفهوم سوشیال نت ورک را درک بکنیم اول باید بدانیم وب 2 چی هست وب 2 در واقع یک ساختار فنی را ایجاد می کند که افراد بتوانند در بستر اینترنت به صورت چند سویه با هم ارتباط داشته باشند تعامل و ارتباط متقابل داشته باشند و حتی می توانیم بگوییم ارتباطات دو سویه تعاملی بلکه ارتباطات چند سویه و شبکه ای و گروهی گروه ها و مجموعه ای از افراد تیم ها و آدم های با سلایق و علایق یکسان با هم ارتباط برقرار می کنند این دوره، دوره ای است که به شدت محتواها از تولید به گروه های بزرگ و شرکت ها به سمت تولید توسط آدم ها و افراد وگروه ها تغییر پیدا می کند البته این ظرفیت های متعددی را برای کشورهای در حال توسعه ایجاد کرده و ما باید بتوانیم در جای خودش ما به درستی از آن استفاده کنیم.
اما کارکردی که این شبکه ها دارند و بزرگترین آن فیس بوک است با یک چیزی حدود 520 میلیون کاربر در سال 2010 اگر ما بخواهیم به لحاظ جمعیتی فیس بوک را با دنیا مقایسه کنیم سومین کشور پرجمعیت دنیا بعد از هند و چین می شود و بعد سایت هایی مثل توئیتر که اصطلاحاً میکرو بلاگ هستند پیام های کوتاه را می دهند خود پدیده وبلاگ ها وبلاگستان خود ما در این بخش در ایران خیلی ظرفیت داریم و من از منتقدانی هستم که معتقدم در ایران از این ظرفیت وبلاگ ها نتوانستیم استفاده کنیم، ما در وبلاگستان جهان خیلی ظرفیت داشتیم چون پیشرو بودیم و باز تاکید مردم وقتی من در بحث قدرت نرم گفتم مردم، در اینجا وبلاگ ها مردمند دیگر دولت نیست، دولت وبلاگ نویس نیست مردمند که وبلاگ می نویسند و ما تا رتبه های سوم و چهارم جهانی پیش رفتیم یعنی توانستیم قدرت خود را در دنیا به رخ بکشیم در همین موضوع وبلاگ ها در موضوع جنگ نرم در تحریف نام خلیج فارس ایرانی ها آنچنان قدرت خودشان را نشان دادند که یک زمانی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی در سفر نیویورک درکنار آقای ریس جمهور گفت که ما خوستار تکرار جنبش های نرم افزاری شبیه خلیج فارس هستیم (ضیایی پرور،1387، ص 29)

مساله خلیج فارس
در مساله خلیج فارس قدرت ایران در فضای سایبر قرار دارد نه درفضای واقعی، یعنی کسی بخواهد در کشورهای عربی علیه ما در مساله خلیج فارس حرف بزند ممکن است یک بیانیه از طرف وزارت خارجه یا دستگاه دیپلماتیک ما منتشر شود و آنها عمل بکنند یا نکنند ولی میلیون ها کار بر به صورت خود جوش گوگل بمبینگ می کنند تکنیک های بمباران را انجام می دهند اینها یعنی جنگ نرم یعنی قدرت نرم.
البته متاسفانه ما یک موازنه یا تعادل در حوزه دیپلماسی سایبر نداریم. دستگاه های متولی به هیچ وجه با یکدیگر هماهنگ نیستند، دستگاه دیپلماسی ما می آید یک بیانیه می دهد راجع به قضیه گوگل ارث که از اساس اشتباه است. ما هنوز در شناخت و درک مفاهیم دچار مشکل هستیم، در این پدیده بین بخش سایبر و دیپلماتیک مان هماهنگی وجود ندارد و به همین جهت من می خواهم بگویم قدرت بسیار بزرگی دربخش مردمی در فضای سایبری نهفته است به خصوص در بخش وبلاگ ها که ما گاهی با بعضی اقدامات تنگ نظرانه به این فضا ضربه می زنیم.
این فضایی که این قدر به نفع منافع ملی، جوش وخروش دارد حالا امکان دارد یک جا خطا یی هم بکند ما بیاییم این را مسدود بکنیم جلوش را ببندیم، به خاطر یک دستمال قیصریه را آتش نمی زنند در بلاگ سرویس ورد پرس، هزاران وبلاگ حزب اللهی هست حالا 4 تا وبلاگ خطایی کرده اند کل ورد پرس را نباید فیلتر کرد چرا که ورد پرس یک سرویس دهنده وبلاگی است که میلیون ها وبلاگ دارد بعد 4 تا خطا درآن انجام شده کلش را بلوک کنید این مثل کشتن یک پشه با پتک است ما باید ظرفیت های این فضا را بشناسیم. در جنگ نرم با ابزار های سخت و روش سخت برخورد نمی کنند. البته باید با متخلفان به طور هدفمند و هوشمندانه برخورد شود و متخلفان را به سزای اعمالشان برسانند ولی اینکه ما یک دفعه با همه با یک روش برخورد کنیم این از دست دادن قدرت نرم ما در این عرصه ها خواهد بود به هر حال بحث شبکه های اجتماعی بسیار گسترده است ما الان در گیرش هستیم در فضای درونی این شبکه ها قرار داریم ظرفیت ها را باید بشناسیم.
در ادبیات ارتباطی ایران نیز هیچ تالیفی در زمینه شبکه های اجتماعی وجود ندارد، هنوز حتی یک ترجمه در این زمینه نداریم، ما در مرحله شناخت مشکل داریم، 5- 4 سال است موضوع شبکه های اجتماعی در دنیا مطرح است، جنگ سایبری امروز در شبکه های اجتماعی است امروز بی بی سی خبر شبکه ماهواره ای اش را در کنار سایت فیس بوکی و توئیتری اش دارد جلو می برد یا یوتیوب یا بقیه شبکه های دیگر به همین شکل عمل می کنند.
اخیراً یکی از تینک تنک هایی که در حوزه مطالعات استراتژیک در ایران کار می کند به من سفارش تدوین یک کتاب راجع به شبکه اجتماعی داد من این را در چند فاز تعریف عملیاتی کردم گفتم فاز 1 شناخت است، شما ببینید یوتیوب چگونه به وجود آمد؟ چه جور شد که یوتیوب را گوگل خرید؟ این یوتیوب چه امکاناتی در اختیار ما قرا می دهد؟ این امکانات چی هست که مردم به آن نیاز پیدا می کنند؟ اگر این را شناختیم خودمان هم می توانیم یک یوتیوب راه بندازیم کما که الان بعضی افراد این ظرفیت ها را شناختند به طور فردی و برای جذب منافع تجاری و پول رفتند ایجاد کردند فیلتر است ولی ما کلام تی وی را داریم که یک ایرانی راه انداخته و رسمیت دارد، در نمایشگاه های الکترونیک غرفه می گیرد و فیلم های مجاز نشان می دهد این را ما باید تقویت بکنیم.

فعالیتهای سایبری ایران
راجع به فعالیت هایی که در فضای سایبر در ایران انجام شده به چند نکته اشاره می شود:
ما یکی از کشورهایی هستیم که بسیار با تاخیر قانون مبارزه با جرایم رایانه ای و اینترنتی را تصویب کردیم البته این قانون هنوز هم به طور کامل اجرا نمی شود یعنی شاید اگر این قانون زودتر تصویب می شد دیگر نیاز به این اقدامات سلبی فعلی بریخ دستگاه های اجرایی نبود یعنی دستگاه قضایی خودش می توانست اینها را کشف کرده و با آنها برخورد کند و جلوی اینها گرفته شود ولی این فضای رها شده که وجود داشت و عملاً هیچ کنترلی براین فضا نبود باعث شد که یک عده بیایند سایت های مستهجن و فساد انگیز ایجاد کنند جوان ها را به انحراف بکشانند و بعد دستگاه هایی مثل سپاه مجبور شوند خودشان وارد عمل شده و با اینها مقابله بکنند ولی من بحثم فراتر از اینهاست من معتقدم در فضای جنگ سایبر ایران بایستی قدرت دفاعی خودش را در این فضا تقویت بکند بخشی از این قدرت دفاعی در چارچوب پدافند غیر عامل کشور قرار می گیرد که من اطلاع دارم کارهای خیلی خوبی در این بخش دارد صورت می گیرد. بخش دیگر در فضای عمومی است یعنی قدرت هکر های ایرانی، قدرت بازدارندگی امنیتی سایت ها و وبلاگ های ایرانی و فعالین وکاربران ایرانی، اینها هم بخشی از این فضا است که با آموزش و با بالا بردن سواد رسانه ای و سواد دیجیتالی امکان پذیر است.
اما در خصوص شبکه های ماهواره ای یک مقدار وضعیت پیچیده تر است اولاً کل این دو فضا یعنی تکنولوژی های اینترنتی و تکنولوژی های ماهواره ای معمولاً ضدش را در خودش دارند یعنی شما یک سایت را فیلتر می کنید فردا یک سایت دیگر باز می شود یک روش را می بندید 100 روش دیگر درست می شود علت هم این است که سر منشا این تکنولوژی غربی ها است یعنی یک راه را شما می بندید یک راه دیگر را ابداع می کنند حمایت می کنند پول تزریق می کنند ایجاد می شود و دوباره در دسترس قرار می گیرد. پس در این صورت یا ما باید به کشورهایی بپیوندیم که درب را به طور کامل به روی اینها بسته اند مثل کره شمالی و ویتنام و بخشی از کوبا، این ها در را بسته بودند خیال خودشان را راحت کرده بودند و می گفتند ما این تکنولوژی ها را نداریم و به طور کامل ممنوع هست و زیر ساخت هم فراهم نکردند در نتیجه خیالشان راحت بود صورت مساله را پاک کرده بودند، اما در ایران این طور نیستیم سیاست های کلی که مورد تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار گرفته و رهبر معظم انقلاب تایید کرده توسعه شبکه های اطلاع رسانی است.
با در نظر داشتن منافع ملی و تعالیم اسلامی به نظر می رسد باید با توجه به این راهبرد، با استفاده از ظرفیت این شبکه ها ما به تقویت درونی خود و تولید محتوا و تربیت نیروی انسانی متخصص بپردازیم و ساختار های دولتی و دفاعی و امنیتی خودمان را در این حوزه تقویت کنیم. اگر این کار صورت بگیرد به نظر من حتی شاید بسیاری از این خلاها و مشکلاتی را که وجود دارد نیاز نباشد که این اقداماتی راکه الان هست را انجام بدهیم. به این می گویند اقدامات پیشگیرانه به جای اقدامات درمان گرایانه.
در مورد شبکه های ماهوارهای هم وضعیت به همین ترتیب است. ما الان 3 شبکه جام جم، شبکه العالم، شبکه برون مرزی، شبکه پرس تی وی داریم و قراره شبکه اسپانیولی خبر راه اندازی شود. هر چقدر از این شبکه ها راه بیفتد کم است من به شما می گویم اگر یک شبکه زنده داشته باشیم که فقط طبیعت ایران و اجتماع ایران و مردم ایران را نشان بدهد این هم در خارج و هم در داخل مخاطب دارد کما اینکه بنده در شبکه های ماهوارهای دیدم که در روسیه شبکه ای است به نام راشیا تراول گاید که نشان می دهد مردم آنجا چه جوری ماهیگیری می کنند چه جوری از کوه بالا می روند چه جوری راه می روند در خیابان چه طور از اماکن بازدید می کنند محیط کار چی هست صنعت چی هست رودخانه چی هست درخت و دارشان چی هست یعنی آن دارد برای من تصویر می سازد ما از این کانال ها 100 تا هم داشته باشیم کم است قطعاً اگر شما کمیت را درست بکنید و حتی از ظرفیت های بخش خصوصی هم با نظارت وکنترل صدا وسیما استفاده شود.
ممکن است گفته شود که در این زمینه مشکل قانون اساسی وجود دارد اما بنده اعتقاد دارم موقع آن فرا رسیده که همان طور که در چارچوب اصل 44 بسیاری از معضلات را در این زمینه حل کردیم با مشورت کارشناسان در رابطه با صداوسیما راهکارهایی اتخاذ کنیم. من نمی گوییم آن اصل زیر پا گذاشته شود بلکه می تواند چارچوب جدید تعیین شود، می تواند صدا و سیما کنترل و نظارت سیاست گذاری، تبیین راهبردها، تعیین مدیران وکنترل بعد از پخش همه اینها را بر عهده داشته باشد ولی اداره تولید سوژه محتوا پخش و انتشار را بر عهده بخش هایی که توانش را دارند بگذارد. حتی بر عهده سازمان های دولتی. چرا الان سازمان گردشگری ما 5 تا شبکه تلویزیونی ندارد؟ چه طور است که در شمال عراق در یک منطقه ای که یک دهم خاک ایران هم نمی شود 15 تا 20 شبکه تلویزیونی وجود دارد؟ یا به عنوان مثال ما در ترکیه در همسایگی مان ترکیه 200 تا شبکه خصوصی دارد و افغانستان طبق آمار جدید 56 شبکه دارد؟ چه طور هست که آنها می توانند و ما نمی توانیم؟ مگر بزرگترین و پر مخاطب ترین شبکه فارسی زبان را یک شرکت بخش خصوصی در افغانستان با نام فارسی وان راه اندازی نکرده است؟ اینها ضعف هایی که وقتش است به فکرش بیفتیم منفعتی که از طریق نشان دادن فرهنگ، اجتماع وتکنولوژی و طبیعت ایران و افکار ایرانی وجود دارد خیلی بیشتر از آن ضرر هایی که ما الان در چارچوب منحصر کردن آن به ساختار دولتی داریم تحمل می کنیم.

ظرفیت های اطلاع رسانی ایران
ظرفیت های نظام جمهوری اسلامی در حوزه داخلی و خارجی بسیار بالا است اولین ظرفیت خبر رسانی است امروز جمهوری اسلامی ایران در مرکز ثقل اخبار دنیاست ایران کشوری خبر خیز است اما کشور خبر رسان نیست یعنی تمام کشور های دنیا خبرها را از کشورهای دیگر به جز ایران در مورد ایران دریافت می کنند ما خبر اول ایران را خودمان تولید نمی کنیم بعضاً در منابع داخلی ما از منابع خارجی استفاده می شود یعنی ما رسانه های داخلی مان از منابع خارجی اخبار ایران را می دهند من باید شب کانال بی بی سی را ببینم بفهمم در تهران چه اتفاقی افتاده رسانه های ما ظرفیت خبری های بسیار بالایی دارند سرعت و دقت هم در کنارش به وجود خواهند آمد اگر شما این ظرفیت را ایجاد کنید دانشگاه های شما هم به تحرک در خواهد آمد ظرفیت تربیت نیرو بیشتر خواهد بود ژورنالیست های دیگری به این سمت خواهند شد چرا ما در ایران رشته ژورنالیسم تلویزیونی فقط محدود در یک جا داریم چرا ما ژورنالیسم پخش زنده تلویزیونی نداریم چرا ژورنالیسم محیط زیست نداریم چرا ژورنالیسم سایبر نداریم؟ پاسخ این است: چون نیازی نبوده است. من یک مثال خارج از حوزه رسانه بزنم شما وقتی دانشکده هوا و فضا داشته باشید تربیت متخصص هوا و فضا داشته باشید ولی سازمان هوا فضا یتان قوی نباشد که این را جذب کند این می رود خارج از کشور.کم کم این دانشکده فرو می پاشد باید در حوزه رسانه ظرفیت های پخش، تولید و به کار گیری به وجود بیاید تا نیروها ی متخصص هم به این سمت جذب شوند. ما ظرف 5-4 سال می توانیم این وضعیت را کاملاً دگرگون کنیم پس اولین ظرفیت خبر و اطلاع رسانی است.
دومین ظرفیت سرگرمی است. ملت ایران ظرفیت های فرهنگی بسیار بالای در حوزه سرگرمی دارد. ما امروز رسانه ای مثل بازی های رایانه ای را داریم امروز ابزار موبایل در دسترس ما است.
باید بتوانیم بر بستر آن اطلاع رسانی کنیم و سرگرمی ساز باشیم ما یک چیز داریم که کشور های دیگر ندارند: گنجینه های غنی ادبی و فرهنگی. الان حوزه علمیه ما به محض اینکه وب سایت زده رتبه 1 وب سایتها در ایران شده چرا؟ چون آن پشت یک گنجینه غنی مذهبی دینی و تعالیم آموزه های اسلامی داشته که حالا رسانه جدید پیدا کرده، اینها را لود کرده روی این رسانه. این ظرفیت بسیار بزرگی است، ما گنجینه های غنی ادبی و فرهنگی را داریم که فراموش شده است و گاهی خارجی هایی می آیند از این ظرفیتها استفاده می کنند. در حالی که خود ما زباد از این ظرفیتها استفاده بکنیم طوری که مولوی ما در دنیا پر فروش ترین کتاب دنیا می شود وکلیله ودمنه ما، منطق طیر ما، دیوان های اشعار ما، کتاب های داستان ما و انواع و اقسام گنجینه های معنوی می توانند به کار گرفته شوند در فرمت های جالب در فرمت گیم، فیلم سریال، انیمیشن، بازی ها و انواع چیز های دیگر در این بستر رسانه ها جاری شوند.

مرکز ملی هماهنگ کننده جنگ نرم
اگر قرار باشد صدا و سیما را در مرکزیت هماهنگی های قدرت نرم قرار بدهیم هیچ نهادی نخواهد آمد خودش را با این سازمان هماهنگ کند چون سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی زیر بیرق صدا و سیما نمی رود، وزارت خارجه نمی رود نهاد های دیگر نمی روند صدا وسیما بزرگترین ابزار رسانه ای و فرهنگی کشور ما است ولی ما چیز های دیگری هم داریم مثلاً ما 20 تا نهاد شبیه صدا و سیما داریم، دانشگاه ها هستند حوزه علمیه، وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات هست، سازمان فرهنگ و ارتباطات است به نظرمی رسد الان وقتش رسیده یک مرکز فرا بخشی داشته باشیم یک مرکز ملی هماهنگ کننده جنگ نرم یا هماهنگ کننده استراتژی رسانه ای کشور با این عنوان حالا عنوان را هر چیزی می توانیم بگذاریم ولی یک مرکز فرا بخشی.
نظام جامع اطلاع رسانی کشور پیش نویس هاش دارد مطرح می شود وزارت ارشاد یک طرحی را آورده ما در این حوزه بسیار مشکل داریم آن مرکزی که به صورت فرا بخشی اینها را کنترل بکند می تواند با مصوبه مجلس تشکیل شود جایگاه هم جایگاهی باشد حتی فراتر از قوه مجریه، می تواند زیر نظر رهبر معظم انقلاب باشد و تمام نهادهایی که در این حوزه فعال هستند بر اساس استراتژی که این مرکز تدوین می کند فعالیت کنند. در این صورت می توان گفت اینها سیاست هایشان با هم هماهنگ است در غیر این صورت صداوسیما یک استراتژی را مثلا ًاز طریق شبکه العالم جلو می برد وزارت خارجه یک چیز دیگر را می گوید.
تا وقتی که وضعیت این طوری باشد که هر مرکزی مستقل برای خودش عمل کند موازی کاری و تکراری کاری و تضاد با هم دیگر و خنثی کردن انرژی هم پیش خواهد آمد ولی مرکز کنترل کننده بالا تقسیم کار و تقسیم موضوع می کند یک محتوا را ممکن است به سازمان های مختلف در فرمت های مختلف بسپارد که انجام بدهند در نتیجه سیاست ها هماهنگ تر خواهد شد صدای واحد و دقیقی ازایران شنیده خواهد شد.

تدابیر راهبردی برای مقابله با جنگ نرم
اما مصادیق جنگ نرم فعلی با ایران چیست؟ ماجرای تحریف نام خلیج فارس حوادث بعد از انتخابات 88 از مصادیق جنگ نرم است که البته این ماجرا هنوز تمام نشده یعنی رخداد های فیزیکال در حوزه شهری تمام شده ولی رخداد های سایبری جنگ نرم هنوز تمام نشده و در رابطه با انتخابات موضوع جاری است و کماکان هم ادامه دارد و شبکه های مختلف اجتماعی فعال هستند گروه های مختلف سیاسی در این زمینه فعال هستند و می شود گفت آن چالش های سیاسی که ما بعد از انتخابات داشتیم الان از فضای فیزیکی جامعه به فضای سایبر منتقل شده ولی تمام نشده است.
اما در بین این شبکه های ماهواره ای که متمرکز در بحث قدرت نرم کدام شبکه ها بیشترین نفوذ رادارند؟ به طور طبیعی از نظر رتبه بندی در شبکه های خبری بی بی سی و در شبکه های سرگرمی فارسی 1 (منظور بی بی سی فارسی است).
در حوزه شبکه های ماهواره ای 2 تا کشور آمریکا و انگلیس بیشترین حوزه جنگ نرم را دارند تفاوت هایی بین جنگ نرم مثل بی بی سی فارسی و VOAوجود دارد اما قطعاً اساس استراتژی شان یکی هست یعنی هر دو در جهت تحریف واقعیت های خبری ایران گام بر می دارند و بر روی نفوذ بر افکار عمومی ایران به منظور مقابله با استراتژی های دولت جمهوری اسلامی ایران کار می کند ولی در روش اینها متفاوتند چرا؟ چون آدم های متفاوت دارند به لحاظ حرفه ای متفاوتند تاثیر گذاری بی بی سی خیلی بیشتر است و بیشتر روی نخبگان کار می کند و اجتماعی است بی بی سی خیلی سعی کرده تمرکزش را روی حوزه اجتماعی ببرد شما در کوران حوادث سیاسی در ایران می دیدید بی بی سی خیلی خونسرد اخبار اجتماعی اش را پخش می کند و در کنارش یک ناخنکی می زند به بحث های سیاسی. این رویکرد برای ما که رسانه ای هستیم شفاف است ولی برای عامه مردم نه. یعنی کسی که به عنوان شهروند 8 ساعت بیننده بی بی سی فارسی است برنامه های اجتماعی می چربد به سیاسی اش ولی در لابلای اینها حرف سیاسی خودش را می زند که آن تاثیر گذاری آن قدر عمیق است که خود مخاطب هم ممکن است متوجه نشود ولی VOA خیلی آشکار و رو بازی می کند، فحش می دهد اصلاً تبلیغ مستقیم فحش یعنی پیچ را که باز می کنید شروع می کند به فحش دادن به مسولان کشور و بد و بی راه گفتن و آدم های تابلو را آوردن.
برای مقابله با جنگ در حوزه جنگ نرم با شیوه ای که بی بی سی عمل می کند اولین موضوع بالا بردن سواد رسانه ای جامعه است (سلطانی فر ، 1382، ص 67) در مورد مردم این معنی اش این نیست برنامه افشاگرایانه علیه بی بی سی پخش کنید. شما سواد رسانه ای جامعه را بالا ببرید به مخاطب بگویید که در یک برنامه گفتگویی، در یک برنامه حیات وحش، در یک برنامه تفسیر چه جور القائاتی صورت می گیرد، تکنیک های پشت صحنه این را بداند و بفهمد برای این که یک فیلم تلویزیونی به نام تاجیکستان پخش شود این چه فرآیند هایی طی می شود از چه کسی امتیاز های این خریده می شود چه آدم هایی دخیل اند؟ برای اینکه یک برنامه دوبله شود چه فرآیند هایی انجام می شود؟ ما باید سواد رسانه ای مان را متناسب با تکنیک های پیچیده ای که این شبکه های ماهواره ای به کار می برند بالا ببریم.
با توجه به این که مردم ایران مردمی سیاسی هستند راجع به چارچوب های رسانه ای اطلاعات و تحلیل قدرت آنالیز کافی ندارند در این زمینه اولین کار همین بالا بردن سواد رسانه ای مردم است که باید صورت بگیرد در بحث چند صدایی هم من تصورم این است که ما حتماً بایستی رسانه های جایگزین که می توانند به صورت واقعی تر مسایل را بگویند داشته باشیم. منظورم لزوماً تلویزیون خصوصی نیست رسانه های آلتر ناتیو مدیا در حوزه های مختلف تکنیکال تعریف دارند یعنی این که صدا و سیما می آید در حوزه اینترنت رادیو ایران صدا را راه می اندازد یا معاونت رسانه مجازی راه می اندازد اینکه می آید در حوزه هایی که کمتر مرسوم بوده بسیار مهم است. تکثر در حوزه رسانه چند صدایی در حوزه رسانه و استفاده از ظرفیت تکنولوژیک دنیای جدید می تواند کمک بکند به این که تاثیر گذاری رسانه هایی مثل بی بی سی کم شود و هر چقدر ما روایت های دیگری چه توسط مطبوعات چه توسط خبرگزاری ها، وبلاگ ها، وب سایت ها، محیط اینترنت، محیط موبایل و انواع و اقسام اطلاع رسا نی ها داشته باشیم، قدرت ما در این فضای سایبری بیشتر خواهد شد و تاثیر گذاری آن رسانه ها که الان دارند یکه تازی می کنند را خیلی خیلی کمتر خواهد کرد.
واقعیت این است که رسانه های داخلی ما در حوزه سرگرمی و تفریح نتوانستند نیاز مخاطب را برآورده کنند. تلویزیون ما، رادیو ما، رسانه ما، مطبوعات ما به طور طبیعی رسانه های شادی نیستند. بیشتر رسانه های غمگین و حزن آوری هستند در همه موضوعات در حوزه تولید محتوا به تکراری و تکراری گویی افتاده اند آن چیزی را که مردم نیاز دارند در ارتباط با زندگی روزمره قشرهای مختلف مردم پاسخگویشان نبوده است.

مردم و رسانه ملی
امروز من به جرات می گویم بسیاری از مردم پیج رسانه ملی را بسته اند، به این رسانه انتقاد دارند چون نیازشان را برطرف نمی کند، چون یک بخش خبری می گذارد ازساعت14 تا 24 تکرار می کند چون یک فیلم می گذارد و فکر می کند مردم به خاطر این فیلم حاضرند چند ساعت بنشینند آن فیلم را ببینند البته اخیراً رسانه ملی اندکی تکان خورده است، شاید اگر رقابت با این رسانه های جدید نبود هیچ تحولی رخ نمی داد. من می خواهم این را بگویم که تلنگر بزنم که ما بایستی همان دسته از مخاطبانی که به خاطر تفریح و سرگرمی به سمت این شبکه های خارجی رفتند آنها را هم جذب بکنیم چه طور که شما در ایران یک فیلم و سریال خوب پخش می شود در آن ساعت هیچ شبکه ماهوارهای مخاطبی ندارد پیچ ها را می بندند چون رسانه ملی دارد برنامه مورد علاقه مردم را پخش می کند.
تنوع و تکثر محتوایی توجه به نیازهای قشر های مختلف بسیار مهم است. یکی از قشرهایی که فراموش شده اند دختران جوان و نوجوانند این قشر فراموش شده ای است که فارسی1 اینها را جذب کرده، مخاطب را دقیقاً شناسایی کرده مثلاً برای من نوعی فارسی1 جذاب نیست ولی برای دختر جوان به خصوص دختران جوان و نوجوان، دختران قبل از سن ازدواج بسیار جذاب است، حتی برای پسر ها هم اینقدر جذاب نیست. وقتی یک کانال تلویزیونی ازساعت 7 تا 12 شب بکوب فیلم و سریال پخش می کند یعنی هیچ جایی برای کسی قایل نمی شود که نفس بکشد ما امروز با یک همچین دنیایی سر و کار داریم با شهروندی سر وکار داریم (ضابط، 1385، ص 7) که خواه و نا خواه دسترسی به این رسانه ها پیدا کرده و تنوع رسانه ها باعث شده که انتخاب کند اگر ما نتوانیم اول از همه مخاطبان را بنشانیم پای تلویزیون خودمان، هیچ نوع محتوایی را نمی توانیم ارائه بدهیم اول باید توجه واعتمادش را جلب بکنیم بنشانیمش قانع اش بکنیم پیچ ما را باز بکند کانال را عوض نکند و بعد بهش محتوا بدهیم ما می خواهیم بگوییم اول بیاید محتوای ما را ببیند و بعد قضاوت بکند. خوب سال ها برنامه های ما را دیده اگر ما به ضعف های خودمان در رسانه پی نبریم نمی توانیم در مقابل این ها برنامه ریزی بکنیم.
بخشی هم ناشی از آن فقدان رقابتی بوده که رسانه ملی تا الان داشته است من به نظرم همین کاری که آقای مهران مدیری کرده و یک کانال جدید راه انداخته با این توزیع خودش یک تحول جدید دارد ایجاد می کند که در نهایت به نفع صدا وسیما خواهد بود، چرا؟ چون احساس رقابت خواهد کرد. ما در این حوزه ها باید رقیب به وجود بیاوریم. شما ببینید در خارج از کشور یک کمپانی یا یک رسانه می خواهد فعالیت بکند و کنارش رقیب می تراشند رقیب هم نداشته باشد برایش می تراشند تا کارکردش بالا برود. عملکرد انحصاری و یونیک باعث رقابت نمی شود باعث بهتر شدن کیفیت نمی شود.
ما می توانیم سریال مذهبی بسازیم سریال های خانوادگی بسازیم با فرهنگ ایرانی با سنت ایرانی. مگر سریال هایی که در ماه مبارک رمضان پخش می شود از کره مریخ آورده ایم. نه از دل همین فرهنگ بیرون آمده، فرهنگ ما غنی است پرشور است زاینده است ولی وقتی ما به حد کافی تولید نمی کنیم و سلیقه های مختلف را پوشش نمی دهیم طبیعی است که مخاطب می رود جای دیگری. وقتی می رود ما فکر می کنیم گولش زدند یا کسی تحریکش کرده. نه آن اول به عنوان سرگرمی رفته بعد در حین آن سرگرمی، طبیعی است که آن فرهنگ غربی و فرهنگ مستهجن غربی به او القا می شود.
من در حوزه افکار عمومی خارج، توسعه شبکه های متعدد تلویزیونی به زبان های مختلف برای فرهنگ های مختلف را پیشنهاد می کنم چون ببینید امروز رسانه های دنیا هیچ کدام بلند گو و منعکس کننده صدای ایران نیستند، ما خودمان باید این رسانه ها را داشته باشیم البته جاهایی هم از این ظرفیت ها استفاده کرده ایم همین که فرمودید دولت جلو بوده توانسته از ظرفیت دیگران استفاده بکند هیچ جا با ظرفیت رسانه ملی جلو نرفته از ظرفیت CNN وFOX NEWS و CBS و آنهای دیگر استفاده کرده ما خودمان باید رسانه هایی داشته باشیم که نفوذ بکند در کشور های دیگر و صدای ما را به آنها برساند این صدا و تصویر هم ضرورتاً صدای سیاسی نیست هر چیزی صدای عمومی، فرهنگ، مردم، اجتماع، داشته ها و توانمندی های مادر حوزه داخلی است تکثر رسانه ای اولین و فوری ترین راهکاری است که می تواند ما را به این مساله رهنمون بکند. دلیلش هم این است که با افزایش جمعیت و
پيوست:
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.