خوش آمديد,
مهمان
|
|
رضا شاقلانی دانشجوی رشته خبر نگاری
انسان توده ای : در جامعه توده وار ، انسان از کانون زندگی گروه محلی و فرهنگ سنتی جدا شده و در دنیای وسیع و ناشناخته کنونی خود را تنها و رها شده احساس میکند . توده سازی : این واژه نو را در معنایی مستهجن و جهت ساختن این واقعیت به کار میبرند که نیروهای فشار جمعی ، مردم را وادار به داشتن نوع زندگی و رفتاری یکسان ، فاقد تمایز و تفاوت واز خارج تعیین شده می کند. فرهنگ توده ای یا عامه : فرهنگ عامه از کلمه فرهنگ و عامه تشکیل شده است . فرهنگ به معنای در ک و لذت و عامه در مقابل سلطه قرار می گیرد . ویلیامز : فرهنگ توده ای را متشکل از افراد پراکنده ای می داند که هیچ رابطه منسجم و معنا داری باهم ندارند و روابط آنها قرار دادی و سرد و فاقد انسجام است. نظریه های مطرح در مورد فرهنگ عامه: - مخالفان هویت استقلال فرهنگ عامه: مخالفان این نظریه هیچ خلاقیتی برای فرهنگ مردمی قائل نیستند ، فرهنگ سلطه از سوی کسانیکه قدرت را دوست دارند تشکیل میشوند . این فرهنگ بعنوان فرهنگ والا و نخبه معرفی میشود . مدافعان فرهنگ عامه : در مقابل دیدگاه مخالفان که حداقل گرا بود این دیدگاه حداکثر گرا است . در این دیدگاه جایگاه مقاومت گونه ی فرهنگ زیر سلطه است . معتقدان به وضعیت تعاملی فرهنگ عامه و فرهنگ سلطه: هر کدام از نظریات قبل از نظر تاریخی ، تجربی و نظری مشکلاتی دارند، نه فرهنگ توده ای و نه فرهنگ مسلط به تنهایی سازنده حیات فرهنگی و اجتماعی نیستند .برخی از جامعه شناسان فرهنگ های مردمی را مدیون کوشش طبقات مردمی برای مقاومت در برابر سلطه فرهنگی می دانند . دیدگاه جان فیسک : فرهنگ عامه فرهنگ بی قدرت ها و زیر سلطه هاست . از طرف دیگر عامه با فرهنگ عامیانه نیز متفاوت است . فرهنگ عامیانه نه فقط مختص جوامع ابتدائی نیست این فرهنگ در جوامع مدرن نیز یافت میشود . از ویژگی های فرهنگ عامه : عضویت در گروه را در مقابل گروه رقیب معلوم می کند . به صورت غیر رسمی و شفاهی انتقال می یابد. دیدگاه ویلیامز : در گذشته فرهنگ عامه نه با مردم بلکه توسط سایرین تعریف می شد وهنوز هم دو مفهوم قدیم تر را باخود دارد : کارهای پست تر مثل ادبیات عامه متمایز از ادبیات والا و کارهایی که عمدتن به قصد جلب حمایت آغاز میشود . براساس این نظریه جامعه ما قبل توده ای یک واحد یکپارچه جمعی بود که مردم آن مجموعه ای از ارزشها ی مشترک و سلسله مراتب و تفاوتها را به رسمیت میشنا سد اما به ظهور صنعتی شدن و شهری شدن این موقعیت تعقییر میکند . مکتب فرانکفورت : مکتب فرانکفورت نیز نقاط مشترک بسیاری با نظریه فرهنگ توده ای دارد . این مکتب با نقد روشنگری سرو کار داشت و معتقد بود نوید روشنگری و ایمان به پیشرفت علمی برای انسان به کابوس تبدیل شده است. فاصله مکتب فرانکفورت از مارکسیسم براساس میزان تاکید تاکید آن براقتصاد گرایی است. کالای مارکس از نظر مکتب فرانکفورت و آددورنو نظریه ای است که می گوید اشکال فرهنگی از قبیل موسیقی پاپ می تواند تسلط اقتصادی ، سیاسی و اید ئولوژی سرمایه را تضمین کنند. مارکسیسم ، اقتصادی سیاسی و ایدئولوژی : براساس این نظریه علی رغم تاکیدی که بر تولید میشود ، مصرف فرهنگ عامه یک عامل بسیار مهم اقتصادی در تلاش برای افزودن سود است و اگر منابع ارتباط جمعی نتواند آن را در نظر گیرند سود نخواهند برد . براین مبنا ساختار مالکیت و کنترل چگونه نمی تواند محبوبیت فرهنگ عامه را توجیه کند . فمینیسم و فرهنگ عامه : افزایش توجه به حضور زنان در فرهنگ عامه بخشی از تجدید حیات و سیعتر نظریه فمینیستی است . بسیاری از آثار اولیه در باره زنان و فرهنگ عامه برآنچه تاکمن آن را فنای نمادین زنان نامیده است متمرکز بوده اند این نکته به عدم توجه تولید فرهنگی و باز تولید رسانه ای به زنان و در نتیجه در حاشیه قرار گرفتن و ناچیز محسوب شدن زنان و منافع آنان اشاره می کند . پست مدرنیسم : پست مدرنیسم ظهور یک نظم اجتماعی را توصیف می کند که در آن اهمیت و قدرت رسانه های جمعی و فرهنگ عامه برتمام اشکال دیگر روابط اجتماعی حاکمند و به آنها شکل می دهند. نتیجه آنکه پست مدرنیسم هر نظریه ای را که به داشتن دانش مطلق مدعی ست رد می کند این تفکر جریان هایی را در معماری ، سینما، تبلیغات و موسیقی پاپ به وجود می آورد. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|