چهارشنبه, 19 ارديبهشت 1403

 



موضوع: ترجمه

ترجمه 10 سال 4 ماه ago #54385

Anger

‘what’s wrong? aksed Claire. ‘You ‘ve been like a bear whith a sore head all morning. ‘ ‘I’ ve had it up to here, ‘I replied. ‘I’ replied. ‘I’ve got three reports to write by five o ‘clock,and if I don’t finish them on time,Bill’s going to hit the roof.I’ve already put his back up by refusing to work late ,and he’s likely to blow a fuse if I din’t get this job done.’Just then ,the phone rang. IT was the managing director asking me if I would help show some clients around the office. This was the second time she’d asked me and, although it was a pain in the neck, I had to agree because she was the one person I didn’t want to rub up the wrong way. Two hours later , I was still busy.As we reache my department, Claire came running up to me.
‘Where’ve yon been?’ she whispered.’Bill’s on the warpath because you haven’t done those reports yet .’ At that moment, he appeared by the door,whit a face like thunder. He was just about to let rip when he saw the managing director standing next to me.’Hello,Bill,’ she said. ‘let me introduce you to some very important clients.’
خشم
کلیر پرسید:"موضوع چیست؟از صبح تا حالا مثل خرس هستی که سردرد دارد.
جواب دادم:"کارم راتااینجا داده ام .تاساعت 5باید3گزارش آماده کنم اگربه موقع آنها را آماده نکنم بیل سقف را روی سرم خراب می کند. همین الان هم ازاینکه قبول نکردم تادیروقت کارکنتم اوراعصبانی کرده ام واگراین کاررا هم انجام ندهم او یک بمب منفجر می کند."
درست درهمین موقع تلفن زنگ زد. مدیر عامل بود که ازمن خواست به اوکمک کنم تابه چندمشتری اداره (دفتر)رانشان دهم. این دومین باری بود که او ازمن درخواست می کرد وباوجوئ اینکه گردنم درد می کرد،مجبوربودم که قبول کنم چون مدیر عامل کسی بود که نمی خواستم بامشکل مواجه شوم.دوساعت بعد هنوز هم مشغول بودم.همین که به دفترم رسیدیم،کلیر باعجله به سمت من آمد.به آرامی درگوش من زمزمه کرد"کجابودی؟بیل ازاینکه هنوز هم گزارش ها راتمام نکرده ای عصبانی است."ودرهمان لحظه بیل باصورتی مثل رعدوبرق جلوی درظاهرشد.داشت به سمت من هجوم می آورد که مدیر عامل رادید که کنار من ایستاده بود.مدیر عامل گفت"سلام بیل ، اجازه بده چندمشتری هم رابه تومعرفی کنم."
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

ترجمه 10 سال 4 ماه ago #54782

  • سلمی پتگر
  • سلمی پتگر's Avatar
  • آفلاين
  • مدرس
  • ارسال ها: 83
  • Thank you received: 118
این متن مربوط به رشته مترجمی است. من این متن را در تالار انها گذاشته ام.مربوط به شما نیست.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: سلمی پتگر