جنیفر تسلیم شده بود.اون دیگه واسه اینکه همیشه باید بله قربان گوی اندرو باشد خسته شده بود. من هیچ وقت اونو بخاطر کارش سرزنشش نمی کنم. در واقع اندرو از اون انتظار داره که جینفر باید همیشه دست به سینه در خدمتش باشه. اون منشی اندرو بود نه برده اش! و این بیشتر از حدش بود. .
وقتی جینیفر اولین روز کایشو شروع کرد واسه اینکه خجالتی بود همیشه جلوی اندرو خم و راست میشد و هر چی که اندرو میگفت رو بی چون وچرا اطاعت میکرد.

من تصورم این است که جنیفر خیلی بهش احترام گذاشته و توی همه کارها بهش کمک میکرد تا کار جدیدی رو شروع کنه و با موفقیت تمومش کنه واز مخمصه نجاتش بده.! آخه تو اداره اون تنها فرد مهربون و صمیمی بود.اگه کسی تو کارش مشکلی داشت این جنیفر بود که به کمکش می اومد.

اما اندرو واسه اینکه اشتباهات خودشو لا پوشونی کنه و زحمتها ی جنیفر رو نادیده گرفت . و بهش گفت که اگه میخواد قدم از قدم برداره باید اجازه بگیره گفت که وظیفه ات اینه که هر جوری شده کاری که من بهت میگم رو انجام بدی این یعنی در واقع کار خودتو انجام دادی. خوب جنیفر دوست نداشت که اینو بپذیره وقتی هم که اجازه ای در کار نبود و اجبارا باید کاری رو انجام میداد و این باعث شد جنیفر که از خواسته های پلید او خسته شده بود استعفا داد.