پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403

 



موضوع: قرون وسطي

قرون وسطي 10 سال 4 ماه ago #45348

"قرون وسطی" بر طبق یک تقسیم سنتی تاریخ اروپا به سه "دوران" تقسیم می شود: تمدن باستان مربوط به عهد باستان، قرون وسطی و عصر جدید. قرون وسطی اروپای غربی به طور معمول از قرن پنجم امپراتوری روم (امپراتور روم غربی و امپراتوری روم شرقی. بربرها تا قرن شانزدهم از دوران مسیحیت که شامل جنبش دین پیرایی پروتستان و گسترده شدن اروپاییان در سطح دنیا در اوائل کاوشهای برون مرزی اروپا است، ادامه می یابد. این تغییرات گوناگون همه نشانگر آغاز یک عصر آغازی مدرن که پس از آن انقلاب صنعتی رخ داد، بودند. قرون وسطی را معمولاً با نام دوره وسطایی یا فقط وسطایی که املاهای متفاوتی در انگلیسی دارد، می شناسند.
اوائل دوران قرون وسطی

در اروپای غربی از قرن سوم به بعد، وحدت سیاسی امپراتوری روم آغاز به از هم پاشی کرد. به عنوان قدرت مرکزی روم، مرزهای امپراتوری توسط موج های پیاپی از تشکل های قبیله ای بربرها مورد نفوذ قرار گرفتند. بعضی از این قبایل بربر فرهنگ باستانی روم را نپذیرفتند، در حالی که برخی دیگر مانند گوت ها، آن را مورد تحسین و تمجید قرار دادند. مجارها، بلغارها و آوارها و Magyarها همراه با تعداد کثیری از ژرمانیک و سپس اسلاوها، گروه های عمده قبیله ای بودند که به قلمرو روم مهاجرت کردند. برخی از هجوم ها با توافق هایی از طرفین همراه بودند که گروههای قبیله ای ملزم می شدند که از زمین استفاده کنند و در مناطقی سکنی گزینند و در عوض به عنوان متحدانی برای روم خدمت کنند. در موارد دیگر، بویژه از قرن چهارم به بعد، هجوم ها خصمانه بودند و تصاحب زمین کشاورزی همراه با زور و حمله بود. تا اواخر قرن قرن پنجم، نهادها و سازمانهای امپراتور روم غربی تحت فشار این هجوم ها قدرت خود را از دست دادند. در جاهایی که هنوز آثاری از حکومت روم برجای بود، عمدتاً شهرهای دور افتاده ای بودند که تنها از یک حکومت ضعیف برخوردار بودند و یا فرماندهان نظامی بودند که خود را در غیاب یک حکومت مرکزی، قدرتمندانی محلی محسوب می کردند. در نیمه شرقی امپراتور که کمی توسعه یافته تر بود، با این وجود، نهادهای تمرکز یافته هنوز مشغول به ادامه فعالیت بودند و تمرکز خود را بر روی شهر قسطنطنیه که مورد دفاع جدی بود، می گذاشتند. این امپراتور روم شرقی که اکنون اغلب به نام امپراتوری بیزانس از آن یاد می کنند، تداوم همان امپراتور مسیحی روم مربوط به اواخر عهد باستان (عتیق) بود. این دوره که مورخان آن را به علت تغییرات اساسی که در جمعیت و فرهنگ آن رخ داد، می شناسند، گاهی به نام دوره مهاجرت و توسط مورخان آلمانی به نام آوارگی ملل شناخته می شود. از لحاظ تاریخی، این دوره توسط برخی از مورخان اروپای غربی به نام قرون سیاه یا دوران تاریک قرون وسطی شناخته می شود. نام قرون سیاه اکنون محبوبیت خود را از دست داده است، که بخشی از آن به علت پرهیز از تداعی مفاهیم و معانی کلیشه ای با این عنوان است و بخش دیگر، به علت اینکه تحقیقات اخیر و یافته های جدید باستان شناسی مربوط به این دوره نشانگر تأثیرات پیچیده فرهنگی هستند که اثراتشان تا آخر این دوره باقی بود.

معماری به سبک رومیایی که در اوائل «قرون وسطی» رشد و توسعه یافت.

این که چه بر سر ملل سکنی یافته و رومی شده امپراتور غربی آمد، سؤال پیچیده ای است. در برخی موارد مورخان این گونه می پندارند که افراد موجود یا بیرون رانده شدند یا به طور کلی توسط افراد مهاجمی که وارد این سرزمین می شدند کشته می شدند. تنها در انگلستان، زبان های رایل ولی و بالکانز که توسط بومیان استفاده می شدند ناپدید شدند و جای آن ها را زبان های مهاجمان و تازه ورود ها گرفت (در مورد معنی این اختلاف نظر جود دارد). با این حال، تغییرات در هر کجا، با توجه به این که جامعه تحت تأثیر تغییراتی در قانون، فرهنگ، دین و الگوهای مالکیت املاک قرار گرفت، به همین میزان چشمگیر بود. پاکس رومانا، که با خود امنیت تجارت و تولید و یک محیط فرهنگی، آموزشی متحد که روابط زیادی با نقاط دور دست داشت، را به همراه آورده بود، قبل از به پایان رسیدن قرن پنجم شروع به زوال کرده بود. حال، بخش اعظمی از آن از دست رفته بود و قانون قدرتمندان محلی که همراه با تغییرات اساسی در روابط و زیر ساخت های اقتصادی و اجتماعی بود، جای آن را گرفت. با این حال ملاک رومی، نمی‌توانستند به راحتی زمین خود را بردارند و به جای دیگری روند. برخی از آنها دارایی خود را از دست دادند و برخی دیگر پیمان بیعت خود را با حاکمان جدید بستند. در مناطقی مانند اسپانیا و ایتالیا که شیوه های رومی قانون و دین هنوز بر جای بود، این تبعیت از یک قدردانی صرف از حاکمان فراتر نمی رفت. در مناطق دیگر که حجم بیشتری از جابجایی جمعیتی در آنها رخ داده بود، لازم بود که شیوه های جدید لباس، زبان و سنن اتخاذ شود. در این مناطق، آنانی که می ماندند، به زودی ظاهر قبلی یک شهروندی رومی را رها می کردند، تا آنجا که طی یک یا دو نسل بازشناسی یک رومی و یک بربر کار مشکلی بود. فرو ریزی جامعه روم، با نا امن شدن سفرها یا حمل کالا به نقاط دیگر، بسیار چشمگیرتر شد و در پی آن تجارت و تولید برای صادرات نیز متوقف شد. صنایع مهم که وابسته به تجارت در دور دست بودند، مانند تولید ظروف سفالی در مقیاس بزرگ، تقریباً یکشبه در مناطقی مانند بریتانیا ناپدید شدند. هجوم های مسلمانان در هفتم و هشتم که سرزمین های شرق مدیترانه. آفریقای شمالی، اسپانیا، پرتقال و برخی جزایر دریای مدیترانه (که شامل سیسیل هم می شد) را فتح کردند، و این امر با متوقف کردن تجارت دریایی، باعث شد مردم در نقاط خاصی تجمع جمعیتی پیدا کنند. بنابراین، با وجود اینکه مناطقی مانند تینتاگل در کرُنوال توانسته بودند در قرن ششم ذخایر خوبی از کالاهای تجملاتی مدیترانه ای را جمع آوری کنند، اکنون به عنوان یک نقطه ارتباطی از دست رفتند. زیر ساخت حکومتی، آموزشی و نظامی امپراتور روم به سرعت محو شد، و منجر به کاهش سواد در میان طبقه خواص و اشراف جامعه (اکثریت جمعیت روم، همیشه بی سواد بودند) و پیچیدگی حکومتی که در بالا ذکر شد، گردید. در حالی که قدرت روم کاهش یافت، قدرت اسقف ها افزایش یافت. آگوستین هیپو مثال خوبی از این دست به شمار می رود و گاهی برای نشان دادن پایانی دوره باستانی و آغاز قرون وسطی از او یاد می کنند. یک مورخ (توماس کیهیل) این گفته را که آگوستین آخرین مرد عهد باستان و اولین شخص از قرون وسطی است، تأیید می کند.
نظم جدید

تا چندی پیش از بربرها به عنوان درنوردیدن مرزهای شاهنشاهی و ورود به آن و ایجاد امپراتوری روم یاد می شد. اکنون مورخان مدرن، اذعان می کنند که این تنها صورت ناقصی از یک دوره پیچیده مهاجرت است. در برخی موارد با اهمیت، مانند فرانک ها که وارد گال شدند، اسکان تازه ورودان در طی چند دهه صورت گرفت، زیرا گروههایی که خواهان کسب موقعیت های جدید اقتصادی بودند، به قلمرو روم وارد می شدند، رهبری قبیله ای اولیه خویش را باز می ستاندند، و فرهنگ گالی- رومی را اغلب بدون خشونت و توسلی به زور در سطح گسترده، عوض می کردند. مهاجرت بربرها به امپراتوری روم طی چنان مدت زمان بلندی رخ داد که رومی ها اصلاً حضور آنها را به عنوان یک تهدید متوجه نشدند. صحبت از این دوره به عنوان حمله های بربرها، اینگونه القاء می کند که این یک حمله سازمان یافته بود، که چنین نبود. دیگر گروه هایی که وارد این سرزمین شدند مانند تئوردوری های اهل اُسترگُس، با اینکه جنگجو بودند، خود را پیروان سنت رومی دیدند و از وزیران با فرهنگ رومی مانند کاسیودوروس بهره جستند. فرانک ها و بورگوندی ها هم مانند گوت ها تازه واردانی فودراتی بودند که متحدان نظامی امپراتور روم حساب می شدند و حق سکونت در آن مکان را یافته بودند. بین پنجم و هشتم، یک زیر ساخت کاملاً جدید سیاسی و اجتماعی در سراسر زمین های امپراتوری روم شکل گرفت که بر پایه خانواده های اصیل محلی، و پادشاهی های تازه تأسیس یافته استروگوس ها در ایتالیا، ویسیگوس ها در اسپانیا و پرتغال، فرانک ها و بورگوندی ها در سرزمین گال و آلمان غربی و ساکسون ها در انگلستان بنا شده بود. این زمین ها همچنین از آنِ مسیحی ها بودند و فاتحان آریانیسم آنها به زودی به دنبال مثال فرانک کلوویس اول، تغییر دین دادند. رابطه متقابل بین فرهنگ تازه واردها، بقایای فرهنگ باستان و تأثیرات مسیحیت، یک مدل جدید اجتماعی را بوجود آورد. سیستم های مدیریتی تمرکز یافته رومی ها در مقابل تغییراتی برای جبران کمبود یک مبنای مالیاتی مقاومت نکرد و همچنین حمایت سازمان یافته از برده داری مربوط به اموال در مقیاس بزرگ به مقدار زیادی از بین رفت. سیستم جدید توانایی حمایت زیر ساخت عمیق موجود برای نگهداری از کتابخانه ها، حمام های عمومی، عرصه ها و موسسات مهم آموزشی را نداشت.در حالیکه حاکمان جدید، عمداً چنین چیزهایی را نابود نمی کردند. هیچ دلیلی برای نگهداری از آنها نمی دیدند و توجیه اقتصادی برای حفاظت و حمایت از آنها دیگر وجود نداشت. ساختمان های جدید در مقیاس های کوچک تر ساخته می شدند. خارج از ایتالیا، ساخت بناهای سنگی دیگر انجام نمی شد، تا اینکه در قرن هشتم، گونه جدیدی از معماری که رومی ارومیایی نام داشت و بر پایه گونه های رومی بنا شده بود، به تدریج شکل گرفت. در عرصه هنر، گونههای بربری سنتی و ژرمانیک در هنر مسیحی جذب شدند، با وجود اینکه تأثیر اصلی ازآن رومی ها و بیزانسی ها بود. جواهرات و تصویر پردازی های مذهبی با کیفیت در سراسر اروپای غربی تولید شد، شارلمان و دیگر پادشاهان حمایت خود را از کتاب و اثرات هنری مذهبی و دینی نشان دادند. برخی از اثرهای هنری مهم آن دوران، بارو نکردنی (دست نوشته های تذهیب کاری شده و نورانی) بودند و توسط راهبان بر روی میشَن یا کاغذ مُهر کشیده و با استفاده از رنگ های طلایی، نقره ای و قیمتی برای نورانی کردن بخشهایی از نوشته های کتاب مقدس تولید شدند. از نمونه های اولیه آن می توان کتاب کل ها و بسیاری از دست نوشته های کارولینگی و اوتونیایی فرانکی را نام برد. کلیسای مسیحی که تنها نهاد تمرکز یافته ای بود که از حادثه سقوط امپراتور روم غربی همچنان دست نخورده باقی مانده بود، عامل مؤثر عمده فرهنگی و اتحاد بخشی بود که آموخته های لاتین و هنر نوشتن را نیز حفظ کرد و همچنین از سیستم مدیریتی تمرکز یافته ای که در شبکه اسقُفان خود داشت، حفاظت کرد. اسقفان به علت سوادی که داشتند نقش مرکزی را در قرن وسطی داشتند. در نتیجه، آنها اغلب در شکل دهی یک دولت مناسب، نقش مهمی را ایفا می کردند. با این حال، خارج از مناطق اصلی اروپای غربی، مردم بسیاری بودند که تقریباً هیچ ارتباطی با مسیحیت یا فرهنگ باستانی روم نداشتند. جوامع نظامی از قبیل آوارها و وایکینگ ها هنوز توانایی ایجاد اخلالهای عمده را در جوامع در حال ظهور اروپای غربی را دارا بودند.
آخرين ويرايش: 10 سال 4 ماه ago توسط هاجر عاشوری.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: هاجر عاشوری