شنبه, 29 ارديبهشت 1403

 



موضوع: نقش رهبری و مدیریت در سازمان

نقش رهبری و مدیریت در سازمان 10 سال 7 ماه ago #37098

مديريت» يا «رهبري»، کدام يک براى موفقيت يک سازمان مورد نياز است؟

يک سازمان براى آنکه به اهداف عالى خود دست يابد بايد به دو مقوله «رهبري» و «مديريت» توجه داشت باشد. چرا که در جهان صنعتى امروز صرفاً برخوردار بودن از مهارتهاى مديريتى براى موفقيت يک مدير کافى نيست، بلکه مديران بايد شناختى اساسى از تفاوت ميان «مديريت» و «رهبري» داشته باشند و بدانند چگونه اين دو فعاليت براى تحقق موفقيت سازمان بايد با هم ترکيب شوند.

در يک سازمان با وجود تفاوت عمده بين «رهبري» و «مديريت»، ارتباط تنگاتنگى بين آن دو وجود دارد؛ يک رهبر مى تواند مدير باشد و يک مدير نيز مى تواند «رهبري» کند. عکس اين قضيه نيز صادق است؛ يعنى يک فرد مى تواند داراى هنر «رهبري» باشد بدون اينکه قادر باشد هدفهاى سازمانى را تحقق بخشد (مدير نباشد) و يا اينکه يک فرد ممکن است مدير منظمى باشد ولى کارکنان از روى ترس و اجبار وظايف خودشان را انجام دهند (رهبر نباشد(

در اين نوشتار سعى داريم به اين سئوال پاسخ دهيم که براى موفقيت يک سازمان به کدام يک از دو مقوله «مديريت» يا «رهبري» نياز داريم؟




تعريف رهبرى

فرآيند نفوذ در ديگران و برانگيختن آنها براى همکارى با يکديگر در جهت تحقق هدف هاى گروهى را «رهبري» مى گويند. يا مى توان گفت: رهبرى استفاده از فرآيند ارتباطات در موقعيتى خاص براى اعمال نفوذ در ميان افراد و جهت دادن آنها به سوى مقاصدى مشخص است. و يا رهبرى فرآيند نفوذ در ديگران است به طورى که آنها با اشتياق و جديت در دستيابى به اهداف سازمانى تلاش نمايند.

«رهبري» را اصولاً «هنر نفوذ در ديگران» مى دانند. بدين معنى که پيروان به دلخواه نه از روى اجبار، از رهبر اطاعت مى کنند.

بنابراين، منظور از رهبرى به طور عام، تأثير گذارى بر افراد و انگيزش آنان به طورى است که از روى ميل، علاقه و با اشتياق براى دستيابى به هدف هاى گروهى تلاش کنند.

تعريف مديريت

فرآيند برنامه ريزي، سازماندهي، هدايت و نظارت بر کار اعضاى سازمان و کاربرد کليه منابع قابل دسترسى براى رسيدن به هدفهاى تعيين شده سازمان را «مديريت» مى گويند.

«مديريت» به عنوان « هنر انجام دادن کارها به وسيله ديگران» نيز تعريف شده است. چرا که مدير با اتخاذ تدابيرى براى انجام کارها توسط ديگران و نه شخص مدير به اهداف سازمان نايل مى شود.


تفاوت مدير و رهبر
بسيارى از مديران سازمان ها، از تفاوت ميان رهبرى و مديريت آگاهى ندارند و همين امر باعث مى شود که در اجراى وظايف سازمانى خود ، به اشتباه عمل کنند.

رهبرى همان مديريت نيست. اگر چه بسيارى از مديران رهبرند و بسيارى از رهبران مدير، ولى فعاليت هاى رهبرى و مديريت فعاليت هاى يکسانى نيست.

بايد توجه داشت که «مديريت» با «رهبري» تفاوت هاى عمده اى دارد که بايد مديران در اجراى وظايف خود به اين تفاوت ها توجه داشته باشند، براى آشنايى مديران، به چند مورد از تفاوت هاى يک «مدير» با يک «رهبر» در يک سازمان اشاره مى کنند:

-1 مديران در پست خود منصوب شده اند. آنان قدرت قانونى دارند که اجازه مى دهد در مواقع ضرورى به ديگران پاداش دهند يا آنان را تنبيه کنند. در حالى که يک رهبر ممکن است منصوب شده و يا از درون گروه پديد آمده باشد و اين اجازه را نداشته باشد که در مواضع ضرورى ديگران را تشويق يا تنبيه کند چرا که قدرت قانونى ندارد.

-2توانايى تاثيرگذارى مديران بر افراد سازمان، بر مبناى اختيار رسمى است که از پست سازمانى آنها ناشى شده است در حالى که رهبران مى توانند بر عملکرد ديگران تاثير بگذارند بدون آنکه قدرت تاثيرگذارى آنان از اختيار رسمى ناشى شده باشد.

-3مدير اداره مى کند در حالى که رهبر ابداع مى کند.
-4مديريت» يک رونوشت است در حالى که «رهبري» يک اصل است.
-5مدير امور را نگهدارى مى کند در حالى که رهبر آنها را بهبود مى بخشد.
-6مدير روى سيستمها و ساختار تمرکز دارد ولى رهبر روى افراد تمرکز مى کند. در واقع مديريت به فرآيندهاى سازمانى توجهى حساب شده دارد در حالى که رهبرى به کارکنان به عنوان افراد انسانى توجه واقعى دارد.
-7مدير از اجراى يک شغل اطمينان حاصل مى کند، در حالى که رهبر مراقب فردى است که آن شغل را اجرا مى کند و به او توجه دارد.
-8مدير نظارت مى کند، ولى رهبر اعتماد مى پراکند.
-9مدير ديدگاه محدودى دارد، ولى رهبر از ديدگاه وسيعى برخوردار است.
-10مدير «چگونه و چه وقت» را مى پرسد، در حالى که رهبر «چه چيز و چرا» را مى پرسد.
-11مدير نظر به انتهاى خط دارد، ولى رهبر چشم به افق دارد.
-12مدير پيروى مى کند، در حالى که رهبر سرچشمه مى گيرد.
-13مدير وضع موجود را مى پذيرد، ولى رهبر با وضع موجود در جدال است.
-14مدير سرباز قديمى خوبى است، اما رهبر آدم خودش است.
-15مدير کارها را درست انجام مى دهد، در حالى که رهبر کارهاى درست را، انجام مى دهد.


برخى از خصوصيات عمده براى رهبران موفق

برخى اعتقاد دارند که يک شخص يا رهبر متولد مى شود يا نه. از نظر اين افراد رهبران ابرمردانى هستند که به علت ويژگى هايى که موهبت الهى است شايستگى رهبرى پيدا کرده اند، بنابراين کسانى مى توانند نقش رهبرى را در سازمان ايفا کنند که داراى خصوصياتى چون هوشمندي، برونگرايي، تسلط بر خود، اعتماد به نفس، سخنورى و جاذبه کلام، زيبايى و جذابيت سيما و چهره و مانند آنها باشند.
از جمله خصوصيات عمده اى که براى رهبران ذکر مى شود، مى توان به موارد زير اشاره کرد:

-1هوش: تحقيقات انجام شده بر روى رهبران موفق سازمانى نشان مى دهد که هوش آنان از ميانگين هوش پيروان و زيردستانشان بيشتر است.

-2خصوصيات ظاهرى و فيزيکى مانند قد، سيما و حرکات دست.

-3بلوغ اجتماعى و وسعت ديد: رهبران از جهت عاطفى با ثبات و داراى اعتماد به نفس اند و نسبت به مسايل و رويدادهاى اطراف خود ديد و بينش وسيعى دارند.

-4رهبران شخصيت برونگرا دارند.

-5انگيزه هاى توفيق طلبى و نيل به هدف: رهبران داراى انگيزه هاى قوى براى موفقيت هستند و توفيق طلب اند.

-6خصوصيات شغلى مانند پشتکار و تلاش و ابداع و ابتکار.
-7خصوصيات اجتماعى مانند مرتب اجتماعى و سياسى.
-8انسانگرايى: انسانگرايى و تاکيد بر ارزش انسانها خصوصيت بارز ديگر رهبران موفق است.

هر چند که عده اى عقيده دارند که توانايى رهبرى با خصوصيت فرد يا ويژگى هاى موروثى قابل بيان است، ولى بايد اين نکته را در نظر داشت که مى توان براى رهبر خوب شدن آموزش ديد و با برنامه هاى آموزشى يک رهبر موفق شد.

مهارتهاى مورد نياز مديران
مديران در هر سطحى که باشند و در هر نوع سازمانى که فعاليت کنند بايد به مهارتهاى خاصى مجهز شوند تا بتوانند در نيل به اهداف تعيين شده سازمان را يارى رسانند. اين مهارتها عبارتند از: مهارتهاى ادارکي، مهارتهاى انسانى و مهارتهاى فنى.
-1مهارتهاى ادارکى: اين مهارتها توانايى هماهنگى کردن و وحدت همه فعاليت هاى سازمان را به مدير مى دهند تا بتواند سازمان را به صورت يک کل در محيطى که آن را احاطه کرده است مشاهده، و روابط متقابل بخشهاى مختلف و چگونگى تاثير تغيير هر قسمت در کل سازمان را پيش بينى کند.

مهارتهاى ادارکى توانايى تحليل موقعيت و تعيين ريشه مسايل و تدوين برنامه مناسب را به مدير مى دهند. اين مهارتها خصوصاً براى مديران عالى سازمان که بايد اهداف وسيع و برنامه هاى بلند مدت سازمان را براى آينده طرح ريزى کنند، ضرورى است.
-2مهارتهاى انسانى: اين مهارتها به مدير امکان مى دهند تا با افراد، در کنار آنها و به طور موثر با آنها کار کند. مديران در همه سطوح به اين مهارت نياز دارند، چون براى نيل به اهداف سازمان به افراد داخل و خارج سازمان وابسته اند. مديرانى که مهارتهاى انسانى خوبى دارند مى توانند نيازها و انگيزه هاى افراد را درک و آنان را تشويق کنند تا بدون نگرانى در تصميم گيرى ها مشارکت داشته باشند.

-3مهارتهاى فنى: اين مهارتها به معنى توانايى به کار بردن ابزار، شيوه ها و دانش مورد نياز براى اجراى يک زمينه تخصصى است.

وظايف مدير

براى يک مدير، وظايف متنوعى عنوان شده است، اما در حالت کلى مى توان وظايف يک مدير را به صورت زير خلاصه کرد:

-1برنامه ريزى: مدير اهداف سازمان در درجه اول تعريف مى کند سپس با تعيين راهبرد تحقق اين اهداف و ايجاد مجموعه اى از برنامه ها براى يکپارچه و هماهنگ کردن فعاليت در جهت نيل به اين هدف ها گام بر مى دارد.

-2سازماندهى: مدير مشخص مى کند که در يک سازمان چه وظايفى بايد اجرا شوند و چه کسانى بايد اين وظايف را انجام دهند. وظايفى که مى توانند با هم يک گروه شغلى تشکيل دهند، تعيين مى شوند.

-3هدايت: مدير فعاليت هاى افراد سازمان را هدايت مى کند و آنها را هماهنگ مى کند و با ايجاد انگيزه در زيردستان فعاليت هاى آن را جهت مى دهد، موثرترين مجارى ارتباط را انتخاب و تعارض ميان اعضاى سازمان را بر طرف مى کند.

-4نظارت: مدير براى اطمينان از اجراى درست و به موقع همه کارها عملکرد سازمان را ارزيابى مى کند و عملکرد واقعى سازمان را با هدفهايى که از قبل تعيين شده بود، مقايسه مى کند تا اگر انحراف هايى از برنامه هاى تعيين شده مشاهده شد، آنها را اصلاح کند.

-5خلاقيت: مدير براى آنکه با تحولات شتابان انديشه ها سازگار شد و در صحنه رقابت با رقباى متعدد دوام بياورد، بايد شرايط لازم را براى بروز خلاقيت يعنى پيدايش انديشه هاى نو در افراد سازمان به وجود آورد.

نتيجه گيرى:

يک سازمان براى آنکه به اهداف عالى خود دست يابد بايد به دو مقوله «رهبري» و «مديريت» توجه داشت باشد. چرا که در جهان صنعتى امروز صرفاً برخوردار بودن از مهارتهاى مديريتى براى موفقيت يک مدير کافى نيست، بلکه مديران بايد شناختى اساسى از تفاوت ميان «مديريت» و «رهبري» داشته باشند و بدانند چگونه اين دو فعاليت براى تحقق موفقيت سازمان بايد با هم ترکيب شوند.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

رهبر و مدیر 10 سال 4 ماه ago #55455

  • علی پوراشراف
  • علی پوراشراف's Avatar
رهبر به منش و شخصیت خود متکی است، مدیر به پاداش، تنبیه و مقررات
رهبر در کنار افراد قرار می گیرد، مدیر در مقابل
رهبر با تحریک احساسات و باورهای افراد پیشروست، مدیر با چارچوپ وظایف مشخص

چقدر خوب است که مدیران علاوه بر مهارت و وظایف تعیین شده خود به بعد رهبری نیز توجه داشته باشند و با انگیزه دادن به کارکنان خود باورها و اهداف سازمانی را به باور و ارزش های شخصی نزدیک کنند.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.