خوش آمديد,
مهمان
|
|
به نام ایزد پاک
روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطیبزرگ با درختان میوه داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و باگذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد .یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است . سطل را تمیز کرد ، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد .وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده است . وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت : "هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد" .
اقدامی (روابط عمومی)
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|