دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403

 



موضوع: صنايع فرهنگي و هويت ملي

صنايع فرهنگي و هويت ملي 10 سال 8 ماه ago #32052

صنايع فرهنگي و هويت ملّي
دورکهايم و آدورنو در کتاب «ديالکتيک روشنگري» گفته اند که «هر اندازه موقعيت صنعت فرهنگ مستحکم تر باشد، به همان نسبت سريع تر مي تواند به نيازهاي مصرف کننده پاسخ گويد و به توليد،کنترل و تنظيم اين نيازها بپردازد». امّا مهم تر از جنبه هاي اقتصادي صنايع فرهنگي، جنبه هاي سياسي و اجتماعي آن است که در نهايت به شکل گيري هويت ملّي ملّت هاي جهان منجر مي شود.
دورکهايم و آدورنو در کتاب «ديالکتيک روشنگري» گفته اند که «هر اندازه موقعيت صنعت فرهنگ مستحکم تر باشد، به همان نسبت سريع تر مي تواند به نيازهاي مصرف کننده پاسخ گويد و به توليد، کنترل و تنظيم اين نيازها بپردازد». امّا مهم تر از جنبه هاي اقتصادي صنايع فرهنگي، جنبه هاي سياسي و اجتماعي آن است که در نهايت به شکل گيري هويت ملّي ملّت هاي جهان منجر مي شود. غرب با شناخت دقيق و کامل اين جنبه ها توانسته است اولاً گفتمان تجدد را با به وجود آوردن غيريت هاي هويتي به وجود آورد و تثبيت کنند، ثانياً آن را فراگير نمايد و به سمت جهاني شدن سوق دهد. متأسفانه در کشور ما به صنايع فرهنگي، که يکي از ارکان مهم هويتي ملّت هاست، چندان توجه نشده است و در بعضي دوره ها و عرصه ها آن قدر که صنايع فرهنگي ما در خدمت به گفتمان مدرن عمل مي کنند، هم جهت با فرهنگ ملّي و ريشه هاي هويتي ما نيستند. مقالۀ زير در اين خصوص پژوهش و نگارش يافته است.
هويت، به معني «چه کسي بودن»، از نياز طبيعي انسان به شناخته شدن و معرفي شدن به چيزي يا جايي ناشي مي شود. اين احساس نياز به تعلق، نيازي ذاتي و اساسي است که در هر فرد وجود دارد. به عبارت ديگر بايد گفت هويت تعريفي است که فرد از خود و وجود خود مي کند، به پرسش هايي چون چيستم و چه مي خواهم، پاسخ مي دهد و از طريق آن به ابعاد شخصيت خود، نوعي هماهنگي و انسجام نسبي مي بخشد و از نظر رواني و رفتاري در زمان و مکان موضوع يابي مي کند. هويت وجه تمايز بين «من» يا «ما» با غير و ديگري و احساسي است که تعلق فرد به کشور، جامعه يا مجموعۀ خاصي را نشان مي دهد. تاريخ، منابع و سرنوشت مشترک از جمله ابعاد اين هويت اند.
بايد توجه کرد که هويت ملّي مسئله اي انفرادي، شخصيتي و رواني نيست، بلکه پديده اي جمعي است که به بنيادهاي فرهنگي، تاريخي و اعتقادي ملّت مربوط مي شود.
براي تمام ملّت هاي جهان، هويت ملّي اهميت خاصي دارد. در واقع، هويت ملّي براي هر ملّتي، مانند روح براي بدن است که فقدان آن به منزلۀ مرگ آن ملّت خواهد بود. هويت ملّي، هم عامل همبستگي و شکل گيري روح جمعي در درون هر ملّتي و هم وجه مشخصه و معرفۀ آن در ميدان ملل ديگر است. در واقع، قوام و دوام زندگي توأم با عزّت و آزادي هر ملّتي، به هويت ملّي آن در معناي عام و گسترده بستگي دارد؛ لذا تفسيرهايي که امروزه از هويت يا بحران هويت مي شود و منظور از آن تعارضات ناشي از مدرنيته و شکاف ميان نسل جديد و قديم يا به طور کلي مشکلات نسل جوان است، به درستي بر بحث هويت ملّي منطبق نمي شود، بلکه بيشتر مقوله اي روان شناسانه يا جامعه شناسانه است.
البته نبايد فراموش کرد که با ظهور شاهراه هاي اطلاعاتي (شکل گيري جامعۀ اطلاعاتي) و سير آزادسازي بازارهاي جهاني (در قالب سازمان تجارت جهاني) مشکلات عمده اي در برابر مبادلات فرهنگي آينده و چگونگي توزيع محصولات و کالاهاي فرهنگي، و همچنين الگوهاي رفتاري افراد به وجود آمده است. بنابراين نسل جديدي از «مصرف کنندگان فرهنگي» در کشورهاي صنعتي روبه توسعه در حال ظهور است. به علاوه امروزه صنايع فرهنگي تأثير بسيار مهمي در توليد ناخالص داخلي اکثر کشورهاي صنعتي دارند. در اين کشورها صادرات کالاهاي فرهنگي و توليدات فکري افراد به مراتب مهم تر از صادرات کالاهاي صنعتي متعارف است. اما متأسفانه صادرات فرهنگي، در کشورهاي روبه توسعه، جايگاه شايستۀ خود را ندارد و اقتصاد آنها بيشتر بر صادرات مواد خامِ فاقدِ ارزش افزوده متکي است و اين کشورها به راحتي از فرصت بالقوۀ صادرات محصولات فرهنگي و توليدات فکري خود چشم مي پوشند. همچنين نبايد سهم بسزايي «خلاقيت ملّي» و صنايع فرهنگي داخلي در توسعۀ ملي را در کشورهاي روبه توسعه فراموش کرد و در زمينۀ تدوين سياست ها و استراتژي هاي حمايت از صنايع فرهنگي غفلت ورزيد؛ چراکه تجدد غربي، با توجه به مباني فلسفي و معرفتي اش، و نيز با حاکميت اهداف و اصول بنيادين و راهبردي اش بر نظام اجتماعي، اينک به گفتمان غالب بر عصر جديد مبدل گرديده است و سلطه خود را بر نظام جهاني اعمال مي کند.
مفهوم صنايع فرهنگي
مفهوم «صنايع فرهنگي» نخستين بار طي جنگ جهاني دوم و در مکتب فلسفي فرانکفورت براي توصيف صنعت قدرتمند فيلم سازي امريکا به کار رفت.[۱] طبق تعاريف متداول، صنايع فرهنگي محصول بنگاه هايي است که براي عموم مردم، اطلاعات و سرگرمي هاي آموزشي، علمي و فرهنگي، در قالب هاي مختلفِ تکثيرشدني، طراحي و تهيه مي کنند. هدف صنايع فرهنگي (که با عناوين ديگري همچون «صنايع رسانه اي»، «صنايع حق تکثير (کپي رايت)» و حتي «صنايع محتوايي» نيز شناخته مي شود) مفهوم سازي، هماهنگ سازي، توليد، ارتقا و تجارت کالاهاي فرهنگي در قالب هاي مختلف، اعم از کتاب، مجله، روزنامه و ژورنال، فيلم و محصولات صوتي ــ تصويري، ويديو و نوارکاست، نرم افزار، لوح فشرده (سي دي رام) و ديگر محصولات است. شايان ذکر است اخيراً با توجه به پيشرفت هاي فنّاوري مي توان محتواي موجود در اين محصولات کم وبيش «سنتي» را به راحتي و در کمترين زمان از طريق شبکه هاي الکترونيکي از جايي به جاي ديگر منتقل کرد. کشورهايي که به اهميت استراتژيک صنايع فرهنگي پي برده و اقدامات مناسبي انجام داده اند امروزه از نظر اقتصادي و همچنين نفوذ فرهنگي، در سطح بين المللي، موقعيت ممتازي دارند و به عکس کشورهايي که به دلايل مختلف، اعم از ايدئولوژيک، سياسي، اهداف اقتصادي کوتاه مدت يا حتي ماهيت فرهنگي، از صنايع فرهنگي خود حمايت نکرده اند امروز به هجوم محصولات و محتواهاي فرهنگي بيگانه گرفتار شده اند و در معرض همه گونه پيامدهاي جدي آن، همچون به خطرافتادن هويت فرهنگي و پرداخت هزينه هاي سنگين يا فشار براي ايجاد مانع در برابر واردات فرهنگي، قرار گرفته اند و بدين سبب، چه از لحاظ اقتصادي و چه فرهنگي، در معرض خطر انزوا قرار دارند. در واقع، صنايع فرهنگي سهم چشمگيري در دسترسي افراد به اطلاعات، آموزش، و فرهنگ و نيز اشتغال زايي دارند و در ارائۀ تصوير فرهنگي يک کشور يا ملّت و ايجاد جايگاه مناسب در اقتصاد بين المللي مؤثرند. به همين علت در تحليل عميق و مستدل فرهنگي و تدوين استراتژي هاي حوزۀ «فرهنگ و توسعه» بررسي دقيق صنايع فرهنگي هم اکنون از اولويت هاي کاري بسياري از دولت ها، سازمان ها و نهادهاست.
صنايع فرهنگي بهترين منبعي است که براي روشن شدن فرهنگ و هويت کشورها بررسي مي شود؛ زيرا فرهنگ، پايه و اساس تمدن هر کشوري است که نسل هاي انساني در زمان حيات خود از آن بهره مي جويند و با اتکا به آن، به زندگي و فعاليت هاي روزمرۀ خود در کنار يکديگر شکل مي دهند.
مي توان گفت صنايع فرهنگي حاصل فعاليت هاي نويسندگان، هنرمندان، معماران، موسيقي دانان، و تجلي معنويت مردم و ارزشهايي است که به زندگي معنا مي دهند.
صنايع فرهنگي نتيجۀ عوامل محسوس و نامحسوس است که خلاقيت مردم از طريق آنها متجلي مي شود. اين عوامل عبارت اند از: زبان، آداب و رسوم مذهبي، باورها، مکان ها و يادمان هاي تاريخي، ادبيات، کارهاي هنري، آثار موجود در آرشيوها و مراکز اسناد و کتابخانه ها و نظاير آن، که در قالب صنايع فرهنگي مي توان آنها را ارائه کرد.[۲]
در نگرش جديد، صنايع فرهنگي جزئي از زندگي روزمرۀ انسان ها شده اند، به طوري که آن را مي توان عاملي هويت بخش ناميد. بيانگر چيستي و کيستي يک جامعه يا شهر و روستاست و چون با زندگي مردم عجين مي شود، ميراث فرهنگي زنده خواهد ماند.
هويت هر جامعه و نگاه مردم آن به يک پديده در صنايع فرهنگي انعکاس مي يابد. کيفيت زندگي، آداب و رسوم، عقايد، ارزش ها، هنجارها و بالاخره فرهنگ هر جامعه اي در ميراث فرهنگي آن جامعه نهفته است.
ميراث موجود و سنّت هاي حاکم بر زندگي دوره هاي قديم و تعلق محله اي کارکردهايي داشت که ضمن داشتن ضعف هايي، نقاط مثبتي داشت که مي توانست به نتايج خوبي منجر شود. محله ها درون خود زندگي واقعي داشتند و با همين زندگي هاي واقعي اداره مي شدند.
با توجه به اينکه صنايع فرهنگي مفهومي هويتي است، تشخص و هويت هر جامعه با آن صنايع ارتباط دارد و پيوند نسل ها را طي تاريخ به وسيلۀ صنايع و ميراث فرهنگي مي توان حفظ کرد.[۳]
حال اين ميراث، که نشان دهندۀ هويت جامعه است، در فرآيند جهاني شدن دستخوش تحولاتي مي شود، بر همين اساس مهم ترين مسئله حفظ و حراست از صنايع و ميراث فرهنگي و اشاعۀ آن به جوامع ديگر جهان است.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

صنايع فرهنگي و هويت ملي 10 سال 8 ماه ago #33118

Khob bod merci
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: افسانه غمخوار