جمعه, 28 ارديبهشت 1403

 



موضوع: * ساختار سازمانی چیست؟ *

* ساختار سازمانی چیست؟ * 10 سال 9 ماه ago #16126

تعريف ساختار سازماني:

چارچوبي است که مديران براي تقسيم و هماهنگي فعاليتهاي اعضاي سازماني آن را ايجاد مي‌کنند.

• اهداف ساختار سازماني:

1)جهت دادن اطلاعات به سوي مديران مربوط

2)توزيع اختيار براي تصميم گيري به طور موثر

3)تعيين و کنترل روابط ميان واحدهاي کاري


ويژگي‌هاي ساختار رسمي:

1) حالت آرماني دارند.

2) داراي ماهيت غير شخصي مي‌باشد.

3) روابط سازماني به طور مکتوب و به کمک نمودار با دقت زياد براي کارکنان تشريح مي‌شود.

• ويژگي هاي ساختار غيررسمي:

1) بيانگر حالت واقعي است.

2) ماهيت سازمان غير رسمي شخصي است.

3) مدير روابط سازماني را به طور شفاهي براي کارکنان توضيح مي‌دهد.



• انواع نمودار سازماني:

1) نمودارهاي هرمي

2) نمودارهاي افقي

3) نمودارهاي دايره‌اي



• کاربرد نمودارها:

1) نمودارهاي سازماني تصوير خلاصه‌اي از ساختار هر سازمان است.

2) نمودارها نشان‌دهنده کانون توجه هر سازمان است.

3) از نمودارها به عنوان راهنمايي براي کارشکافي، تنظيم شرح و مشخصات مشاغل، ارزيابي مشاغل، تعيين مشخصات مديريت سازمان و نيازهاي آموزشي استفاده مي‌کنند.

4) راهنماي افراد خارج از سازمان هستند که مي‌خواهند با سازمان ارتباط برقرار کنند.



• محدوديتهاي نمودار سازماني:

1) نمودارهاي سازماني الگويي ايستا از فرآيند و موقعيتهاي پويا ارائه مي‌دهند.

2) نمودارها فقط ساختار رسمي هر سازمان را نشان مي‌دهند.

3) نمودارها معمولا در برابر تغييرات سازماني کهنه و منسوخ مي‌شوند.

4) روابط رسمي و مجاري ارتباطي که در نمودارها نشان داده مي‌شوند غالبا مانع پيدايش روابط و مجاري ارتباط غير رسمي مي‌شوند.



• تعريف واحدسازي:(گروه بندی)

واحدسازي ترتيبي است که در آن مشاغل و فعاليتها در گروههاي منطقي دسته‌بندي و هر گروه در بخش و واحد بزرگتري ترکيب مي‌شود تا کل سازمان را شکل دهند.



• واحدسازي وظيفه‌اي:

• اساسي براي گروه‌بندي مشاغلي است که با يک وظيفه سازماني يا مهارت تخصصي مرتبط‌اند مانند:

1. بازاريابي

2. امور مالي

3. عمليات

4. منابع انساني



• مزايا واحدسازي بر اساس وظيفه:

1) روشي منطقي و اثبات شده در طول زمان.

2) بهترين راه ايجاد اطمينان است.

3) از اصل تخصص پيروي مي‌کند.

4) آموزش را آسان مي‌کند.

5) وسايلي را براي کنترل شديد در سطح بالاي سازمان تدارک مي‌بيند.

• معايب واحدسازي بر اساس وظيفه:

1) واحدسازي وظيفه اي بر هدفهاي کلي سازمان تمرکز دارد.

2) تطبيق سريع سازمان را با تغييرات محيطي دشوار مي‌کند.

3) موجب محدود شدن تخصصها مي‌شود.



• واحدسازي بر اساس محصول:

در اين واحدسازي مشاغل بر طبق کالاها و خدماتي که ارائه مي‌دهند گروه‌بندي مي‌شوند.



• مزاياي واحدسازي بر اساس محصول:



1) از سرمايه تخصيص داده شده براي محصولي خاص بهتر استفاده مي‌شود.

2) از تخصصها و مهارتهاي نيروي انساني حداکثر استفاده به عمل مي‌آيد.

3) هماهنگي ميان فعاليتهاي وظيفه‌اي را بهبود مي‌بخشد.

4) زمينه آموزش را براي مديران فراهم مي‌کند.

5) موجب تنوع توليد کالا و بهبود ارائه خدمات مي‌شود.



• معايب واحدسازي بر اساس محصول:

1) استخدام افراد بيشتري با تواناييهاي لازم در مديريت را الزامي مي‌کند.

2) به دليل تکرار خدمات و فعاليتهاي مشابه در واحدهاي مختلف هزينه بيشتري را به سازمان تحميل مي‌کند.

3) مديريت عالي سازمان به دشواري مي‌تواند کنترل لازم را اعمال کند.

4) مشتري براي خريد چند نوع کالا مجبور است به واحدهاي مختلف سازمان مراجعه کند.

5) کارکنان ممکن است آنچنان بر محصول خود تمرکز يابند که فعاليتهاي وسيع سازمان را فراموش کنند.



• واحدسازي جغرافيايي يا منطقه‌اي:

منابع بر اساس مکاني که قرار است کار سازمان در آنجا اجرا شود يا حوزه بازار منطقه‌اي که نظام مديريت در آن فعاليت دارد واحدسازي مي‌شود.

• مزاياي واحدسازي جغرافيايي:

1) تشريک مساعي محلي را در تصميم گيريها تشويق مي‌کند.

2) امکان استخدام افراد محلي را افزايش مي‌دهد.

3) ارتباط متقابل با مردم محل توسعه پيدا مي‌کند.

4) امکان پاسخگويي سريع و کارآمد به شرايط محلي در محلهاي مختلف فراهم مي‌شود.

5) توانايي اداره کارآامد و موثر عمليات پراکنده در حوزه‌اي وسيع ايجاد مي‌شود.



• معايب واحدسازي منطقه اي يا جغرافيايي:

1) کمبود نيروهاي متخصص و کارآمد که ممکن است رشد سازمان را محدود سازد.

2) تکرار برخي خدمات در مناطق مختلف.

3) مديريت عالي سازمان به دشواري مي‌تواند کنترل لازم را اعمال کند.

4) مناطق جغرافيايي گوناگون را به دشواري مي‌توان هماهنگ کرد.



• واحدسازي بر اساس مشتري:

عامل کليدي در دسته بندي فعاليتها در اين نوع واحدسازي مشتري يا ارباب رجوع است.



• مزاياي واحدسازي بر اساس مشتري:

1) به مزاياي اقتصادي دست مي‌يابد.

2) فناوري تخصصي را به کار مي‌برد.

3) مهارتهاي ويژه را بهبود مي‌بخشد.

• معايب واحدسازي بر اساس مشتري:

1) ممکن است هماهنگي عمليات را براي پاسخ به تقاضاهاي مشتريان مشکل کند.

2) به مديران و کارکنان ماهر در رابطه با مشکلات مشتريان نياز دارد.

3) ممکن است نتواند گروههاي مشتريان را همواره خوب تعريف کند.



• واحدسازي بر اساس فرآيند توليد:

بر فرآيند توليد کالا و خدمات تاکيد دارد و بر طبق مراحل اصلي فرآيندي که براي توليد محصول و خدمات به کار رفته است.



• مزاياي واحدسازي براساس فرآيند توليد:

1) به مزاياي اقتصادي دست مي‌يابد.

2) فناوري تخصصي را بکار مي‌برد.

3) مهارتهاي ويژه را بهبود مي‌بخشد.

• معايب واحدسازي براساس فرآيند توليد:

1) هماهنگي واحدها دشوار است.

2) مسئوليت سوددهي با مديران سطح بالاي سازمان است.

3) اين شيوه براي پرورش مديران عمومي نامناسب است.



• پيش دانسته هاي الگوهاي جديد واحدسازي:

واحد صف:

واحدهايي که وظايف آنها به طور مستقيم در تامين هدفهاي سازمان موثر است.

واحد ستاد:

واحدهايي که وظايف آنها به طور غيرمستقيم در تامين هدفهاي سازمان موثر است .



• انواع ستاد:

1)ستاد عمومي

2)ستاد شخصي

3)ستاد تخصصي

• اختيارات ستاد تخصصي:



1. )مشورتي

2. )خدماتي

3. )نظارتي

4. )وظيفه‌اي

• واحدسازي بر مبناي پروژه:

در سازمانهايي که هدف و ماموريت آنها را مي‌توان در قالب پروژه‌ها و برنامه‌هاي نسبتا مستقلي اجرا کرد، اين ساختار سازماني قابل استفاده است.

• سازمان ماتريسي و خزانه‌اي:

سازمان برمبناي وظيفه و سازمان برمبناي پروژه با هم سازمان ماتريسي را بوجود مي‌آورند.

در ساختار ماتريسي نيروهاي متخصص سازمان در خزانه‌هاي تخصصي قرار مي‌گيرند.



• ساختار سازماني موقتي ويژه(ادهوکراسي)

سازمانها ويژه و موقت، برخلاف سازمانهاي بوروکراتيک،کمتر به ضوابط و قواعد سازمان تاکيد دارند و براي نيل به هدفهاي ويژه‌اي تشکيل مي‌شوند.



• حيطه نظارت:

شامل عده افراد و تعداد واحدهايي است که به طور مستقيم به يک مدير گزارش مي‌دهند.

• زنجيره فرماندهي بر دو اصل استوار است:



1) اصل وحدت فرماندهي

2) اصل سلسله مراتب



• عوامل موثر برحيطه نظارت:

1) پيچيدگي کار

2) استاندارد کردن کار

3) محل کار کارکنان

4) سطح مهارت

5) فعاليتهاي غيرسرپرستي

6) اولويتهاي شخصي

• تمرکز و عدم تمرکز:

تمرکز:

وقتي تحقق مي يابد که اختيار در سطوح عالي مديريت جمع شده و باقي مانده است.

عدم تمرکز:

يعني واگذاري اختيار به سطوح پايين‌تر مديريت.



• عوامل موثر در غيرمتمرکز کردن سازمان:

1)اندازه فعلي سازمان

2)مشتريان سازمان

3)تجانس خط توليد سازمان

4)عرضه کنندگان کالاهاي مورد نياز سازمان

5)اتخاذ تصميمات سريع

6)مطلوب بودن خلاقيت در سازمان



• تعريف قدرت:

توانايي اعمال نفوذ بر ديگران، به طوري که رفتار آنان مطابق نظر صاحب قدرت تغيير کند.

• منابع قدرت:

1. قدرت پاداش

2. قدرت قانوني

3. قدرت اجبار

4. قدرت تخصص

5. قدرت مرجع

• تعريف اختيار:

حقي است که به پستي داده مي‌شود تا فرد بتواند بر مبناي آن قوه تشخيص خود را براي اتخاذ تصميماتي جهت تاثير بر ديگران به کار بندد.

• نظريه‌هاي اختيار:





1)نظريه کلاسيک اختيار

2)نظريه پذيرش اختيار



• اصول واگذاري اختيار:

1)واگذاري اختيار نسبت به قسمتي از اختيارات ممکن است نه نسبت به تمام آنها.

2)واگذاري اختيار از واگذارنده اختيار سلب مسئوليت نمي‌کند.

3)واگذاري اختيار قابل فسخ است.

4)واگذاري اختيار بايد با نظارت توام باشد.

5)تناسب بين اختيار و مسئوليت بايد حفظ شود.

• مزاياي واگذاري اختيار:

1)مدير فرصت بيشتري خواهد داشت تا به مسئوليتهاي مهمتر خود در سطح عالي مديريت بپردازد.

2)واگذاري اختيار موجب اتخاذ تصميمهاي معتبر مي‌شود.

3)به تصميم گيري سرعت مي بخشد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: سیاوش دانیالی