خوش آمديد,
مهمان
|
|
تفاوت جهانی شدن و جهانی سازی
جهاني شدن يعني حركت تمامي جوامع به سوي جهاني وحدت يافته كه در آن، همه چيز در سطح جهاني مطرح و نگريسته ميشود. در حقيقت جهاني شدن به معناي آزادي مطلق كسب و كار، برداشته شدن تمامي موانع از سر راه جريان يافتن سهل و آسان سرمايه و نفوذ آن در تمامي عرصهها، حركت روان اطلاعات و امور مالي وخدماتي تداخل فرهنگها، آن هم به سوي يكسان شدگي و يكدستي و تمام اين امور در مقياس جهاني رخ ميدهد و هدف آن، دستيابي به بازار واحد جهاني فارق از موانع توليد و سرمايه گذاري و خدمات و اشتغال خواهد بود. در اين پروسه جهاني شدن اقتصاد با اهميت ترين بعد است و سياست و فرهنگ تا حد زيادي تحت تأثير نظام سرمايه داري ميباشد. همچنين جهاني شدن يك روند و حركت تدريجي، طبيعي و تكاملي براي ايجاد جهاني با ارزشهاي مشترك و احترام به مباني فرهنگي ديگران است. امروزه اين روند طبيعي به سوي اهداف خاص اقتصادي سياسي به نظامي فرهنگي قدرتهاي سلطه سوق داده شده است. قدرتهاي پيشرفته غربي و صاحبان شركتهاي بزرگ اقتصادي تجاري و ... اين روند را در خدمت منافع خود گرفتهاند و به نوعي خود را به اين فرايند طبيعي(جهاني شدن) تحميل كرده و نوعي جهاني كردن به ميل خود و در جهت اهداف خود پديد آوردهاند و سير طبيعي آن را دچار انحراف نمودهاند؛ به اين پروژه جديد «جهاني سازي» گفته ميشود. به عبارت ديگر جهاني شدن يك سير و روند طبيعي براي حركت جوامع به سوي تكنولوژي پيشرفته و استفاده بهينه از قابليتهاي علمي و طبيعي در پرتو استعدادهاي انساني است اما وقتي اين حركت و روند طبيعي در اختيار تفكر عدهاي خاص قرار گيرد و به نوعي با اعمال اراده اين مسير طبيعي را به سوي اهداف خاص و از پيش تعيين شده سوق ميدهند، در حقيقت اين حركت را از جهاني شدن به جهاني سازي تبديل كردهاند. به عنوان مثال ميتوان از «انرژي اتمي» كه در اختيار قدرتهاي خاصي قرار دارد، نام برد. پنج برداشت از مفهوم جهاني شدن: در واقع پنج نوع برداشت را از مفهوم جهاني شدن مي توان مشخص نمود، يكي از برداشت هاي رايج جهاني شدن به معناي بين المللي شدن مي باشد. از اين ديدگاه اين واژه صفتي براي توصيف روابط برون مرزي ميان كشور ها و مشخص كننده توسعه مبادلات بين المللي و وابستگي متقابل است. در برداشت دوم جهاني شدن به معني آزاد سازي است يعني فرايندي براي برداشته شدن محدوديت هايي مي باشد كه دولت ها در فعاليت هاي ميان كشورها برقرار مي كنند. اقتصاد جهاني آزاد و بدون مرز است و در اثر آن نوعي يكپارچگي اقتصادي بين المللي ايجاد مي شود. در برداشت سوم جهاني شدن به معناي جهان گستري است يعني عمومي نمودن و ادغام فرهنگ هاي روي زمين و انتشار تجربيات گوناگون براي همه مردم در دنيا مي باشد. نگرش چهارم، جهاني شدن را نوعي قلمرو زدايي مي داند يعني شكل بندي جديد جغرافيايي به طوري كه فضاي اجتماعي به طور كامل بر حسب سرزمين ها، فاصله هاي ارضي و مرز هاي سرزميني شناسايي نمي شود. در برداشت پنجم جهاني شدن به معناي غربي كردن به ويژه شكل آمريكايي آن مي باشد. از اين ديدگاه جهاني شدن موجب تغيير ساختارهاي اجتماعي شده و در اثر آن سرمايه داري، عقل گرايي، صنعت گرايي در سراسر دنيا گسترش يافته و فرهنگهاي پيشين محلي را نابود خواهد كرد. جهاني شدن بدين مفهوم را گاهي امپرياليسم نيز توصيف مي كنند. اين نوع از جهاني شدن همان چيزي است كه كشورهاي جهان سوم آن را استعمار مي دانند. جهاني شدن يك واقعيت: آنچه مسلم است جهاني شدن به عنوان يك واقعيت هم اكنون وجود دارد و به سرعت نيز در حال گسترش مي باشد و توانسته است خصوصا در زمينه اقتصاد و تجارت، منافع و آثار مثبتي را براي بسياري از كشورها به همراه آورد. اساسا جهاني شدن شكلي از روابط متقابل بين كشورها و ملت ها مي باشد كه بشر از ابتداي تاريخ تا به امروز به صورت يك فرآيند آن را طي كرده است. جاده ابريشم ياد آور نمونه اي از اقداماتي است كه براي برقراري و ايجاد رابطه متقابل بين كشورهاي آن زمان برقرار شد كه نقش ايران در تنظيم اين جاده بين المللي حائز اهميت بود. امروز مي توان با ارائه راهكارها و راهبردهاي مناسب جهاني شدن را مديريت نمود و از مزايا و منافع آن بهره مند شد. امروزه وابستگي متقابل دولتها بيشتر شده است و نمي توان از تعامل بين ملت ها جلوگيري نمود. به دليل آسيب هايي كه ممكن است موضوع جهاني شدن به بعضي كشورهاي ضعيف وارد كند مخالفت هايي نيز با اين پديده مي شود اين امر از اينجا ناشي مي شود كه به اعتقاد آنها قدرتهاي بزرگ و برتر در دنيا به دنبال اين هستند تا از اين موضوع به نفع خود بهره برداري نمايند. جهاني شدن يك بحران: جهاني شدن مي تواند يك بحران باشد و اگر نتوانيم اين پديده را با همه فرصت ها و تهديدهاي آن خوب درك كنيم و يك رويكرد فعالانه واحدي را در مقابل آن اتخاذ نماييم، طبعاً امواج جهاني آن ما را در بر خواهد گرفت ولي اگر واقع گرا باشيم و به جاي محكوم كردن و يا دوري و انزوا از آن با اتخاذ موضعي فعال بتوانيم جهاني شدن را مديريت كنيم هرگز دچار مشكل نخواهيم شد. ساز وکار جهانیسازی جهانیسازی با ساز وکار داد وستد بازرگانیاش، به هم وابستگی بیش از پیش تنگاتنگ اقتصادهای بسیاری از کشورها دامن میزند. جهانیسازی به ویژه شامل مبادلات مالی میشود، زیرا که آزادی گردش جریان پول در آن تمام و کمال است. و بنا بر این، بخش مالی بر طیف اقتصاد چیره میشود. شرکتهای جهانیشده دست به پیمانکاری و فروش در سراسر دنیا میزنند و خود را دارای ویژگی فراملیتی میدانند که رفتار آنها از کنترل کمی برخوردار است. از این رو، جهانی سازی، گسست عظیم اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به شمار میرود. جهانیسازی، شهروندان را تحت سلطه فرمانی واحد قرار میدهد: «تطبیق خود با شرایط جدید». جهانی سازی واژهای است که از حدود سال ۱۹۶۰ رواج یافتهاست و فرهنگ وبستر اولین فرهنگ معتبری بود که در سال ۱۹۶۱ میلادی تعاریفی برای این اصطلاح ارائه کرد. هنگامی که از جهانیسازی و جهانی شدن سخن به میان میآید، نام هربرت مارشال مکلوهان، دانشمند علوم ارتباطات و جامعهشناس کانادایی که این نظریه را برای نخستین بار به شکل کنونی ارائه کرد نیز مطرح میشود. جهاني سازي فرايندي در راستاي تامين منافع و تسلط ارزشهاي مورد نظر قدرتهاي سلطه در عرصه جهاني بر دولتها و ملتها است. و اين پروسه و برنامه كاملا متمايز با پروژه طبيعي و قابل قبول «جهاني شدن» ميباشد. آنچه قابل توجه است اينكه ميتوان پروژه حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) را در راستاي پروژه جهاني شدن تلقي نمود و در صورت عدم انحراف اساسي در مسير آن ميتوان آن را منتهي به حكومت عدل جهاني حضرت مهدي(ع) دانست كه حاكميت عدالت در تمامي ابعاد سياسي، فرهنگي، اقتصادي و ... است. اما جهاني سازي و جهاني كردن كه برنامهاي بر اساس منافع و اهداف و قدرتهاي سلطه در جهان است به هيچ عنوان نميتواند با حكومت مهدوي و اهداف و برنامههاي آن هماهنگ باشد، بلكه يكي از اهداف اساسي حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) قطع هر گونه سلطه فرهنگي، سياسي، نظامي و اقتصادي از سوي قدرتهاي استعمارگر و ظالم در جهان خواهد بود.
پيوست:
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: کبرا گلستانی
|