شنبه, 29 ارديبهشت 1403

 



موضوع: جهانی شدن و جهانی سازی

جهانی شدن و جهانی سازی 10 سال 9 ماه ago #25681

مفهوم جهاني شدن و جهاني سازي

مقدمه:

موضوع جهاني شدن يكي از بحث هاي رايج در دنياي سياست، فرهنگ و اقتصاد مي باشد. ولي اختلافات زيادي پيرامون آن در نزد انديشمندان و همچنين مردم وجود دارد.

اينكه جهاني شدن چيست و از چه زماني آغاز شده و چه تفاوتي با جهاني سازي دارد از جمله مواردي است كه مورد بحث و جدل مي باشد.

اختلاف بر سر موضوع جهاني شدن از مفهوم آن آغاز مي شود، بسياري از مردم درباره جهاني شدن عقايدي را بيان مي كنند بدون اينكه مشخص كنند كه منظور آنها چه مي باشد.

دليل اختلاف نظر در مفاهيم جهاني شدن به خاطر تعريف هاي متفاوتي است كه از آن مي شود. بعضي تحليل گران، جهاني شدن را مرحله اي از سرمايه داري يا مدرنيته جديد توصيف نموده و آن را شيوه جديدي از تفكر مي دانند . در ادامه خواهيم گفت كه اساسا جهاني شدن با جهاني سازي كه نوعي غربي شدن است تفاوت دارد.

پنج برداشت از مفهوم جهاني شدن:

در واقع پنج نوع برداشت را از مفهوم جهاني شدن مي توان مشخص نمود، يكي از برداشت هاي رايج جهاني شدن به معناي بين المللي شدن مي باشد. از اين ديدگاه اين واژه صفتي براي توصيف روابط برون مرزي ميان كشور ها و مشخص كننده توسعه مبادلات بين المللي و وابستگي متقابل است.

در برداشت دوم جهاني شدن به معني آزاد سازي است يعني فرايندي براي برداشته شدن محدوديت هايي مي باشد كه دولتها در فعاليتهاي ميان كشورها برقرار مي كنند. اقتصاد جهاني آزاد و بدون مرز است و در اثر آن نوعي يكپارچگي اقتصادي بين المللي ايجاد مي شود.

در برداشت سوم جهاني شدن به معناي جهان گستري است يعني عمومي نمودن و ادغام فرهنگ هاي روي زمين و انتشار تجربيات گوناگون براي همه مردم در دنيا مي باشد.

نگرش چهارم، جهاني شدن را نوعي قلمرو زدايي مي داند يعني شكل بندي جديد جغرافيايي به طوري كه فضاي اجتماعي به طور كامل بر حسب سرزمين ها، فاصله هاي ارضي و مرز هاي سرزميني شناسايي نمي شود.

در برداشت پنجم جهاني شدن به معناي غربي كردن به ويژه شكل آمريكايي آن مي باشد. از اين ديدگاه جهاني شدن موجب تغيير ساختارهاي اجتماعي شده و در اثر آن سرمايه داري، عقل گرايي، صنعت گرايي در سراسر دنيا گسترش يافته و فرهنگهاي پيشين محلي را نابود خواهد كرد. جهاني شدن بدين مفهوم را گاهي امپرياليسم نيز توصيف مي كنند. اين نوع از جهاني شدن همان چيزي است كه كشورهاي جهان سوم آن را استعمار مي دانند.

جهاني شدن يك واقعيت:

آنچه مسلم است جهاني شدن به عنوان يك واقعيت هم اكنون وجود دارد و به سرعت نيز در حال گسترش مي باشد و توانسته است خصوصا در زمينه اقتصاد و تجارت، منافع و آثار مثبتي را براي بسياري از كشورها به همراه آورد.

اساسا جهاني شدن شكلي از روابط متقابل بين كشورها و ملت ها مي باشد كه بشر از ابتداي تاريخ تا به امروز به صورت يك فرآيند آن را طي كرده است.

جاده ابريشم ياد آور نمونه اي از اقداماتي است كه براي برقراري و ايجاد رابطه متقابل بين كشورهاي آن زمان برقرار شد كه نقش ايران در تنظيم اين جاده بين المللي حائز اهميت بود.

امروز مي توان با ارائه راهكارها و راهبردهاي مناسب جهاني شدن را مديريت نمود و از مزايا و منافع آن بهره مند شد. امروزه وابستگي متقابل دولتها بيشتر شده است و نمي توان از تعامل بين ملت ها جلوگيري نمود.

به دليل آسيب هايي كه ممكن است موضوع جهاني شدن به بعضي كشورهاي ضعيف وارد كند مخالفتهايي نيز با اين پديده مي شود اين امر از اينجا ناشي مي شود كه به اعتقاد آنها قدرتهاي بزرگ و برتر در دنيا به دنبال اين هستند تا از اين موضوع به نفع خود بهره برداري نمايند.

جهاني شدن، پروسه يا پروژه:

موافقين جهاني شدن را به عنوان يك پروسه (فرآيند) مي دانند كه در فرهنگ، انديشه، اقتصاد، سياست و حاكميت كشورها اثر خواهد گذاشت و اين يك سير تحول تاريخي و امري بديهي مي دانند .

اما گروهي كه عقيده مخالف دارند مي گويند به لحاظ ويژگي هاي جهاني شدن اين فرآيند تبديل به يك پروژه به نام جهاني سازي شده و اين دنياي غرب است كه كنترل آن را به دست گرفته و دنياي غرب آن را براي ادامه تسلط خود در جهان ساخته است و در دهه هاي اخير به آن شدت داده و دليل مخالفت بعضي دولتها و مردم آن كشورها با روند جهاني سازي در دنيا به خاطر همين موضوع حس برتري طلبي و تسلطي است كه كشورهاي قدرتمند به ديگر كشورها وارد مي كنند و از اين جهت يك پروژه است كه آنها قصد دارند منابع دنيا را به مقصدي خاص و دلخواه خود هدايت كنند، البته گروه ديگري كه موافق جهاني شدن هستند اعتقاد دارند كه جهاني شدن با جهاني سازي كه يك پروژه است تفاوت دارد و جهاني شدن يك فرآيند است كه در اثر روند تاريخي به وجود آمده و غير قابل اجتناب است و لذا بايد با آن هم جهت و هم سو شد و با توجه به به اصل وابستگي متقابل بين ملت ها اجازه داد هر كشور و ملتي مزيت هاي نسبي خود را در عرصه اقتصاد، فرهنگ و سياست مشخص نموده و به جهانيان عرضه دارد.

جهاني شدن ديپلماسي صلح:

از زاويه ديگر جهاني شدن به معناي واقعي مي توان نوعي از ديپلماسي دانست كه با داشتن اثرات مثبت زمينه ايجاد ارتباط بيشتر ملت ها را فراهم نموده و بين آنها قرابت ايجادخواهد نمود و همچنين زمينه لازم را براي حل اختلافات فراهم مي نمايد و دنيا را به صلح و دوستي نزديك مي كند و به اين ترتيب با پيوند بين ملت ها مقررات حقوقي مربوط به بحث هاي حقوقي اقتصادي جايگزين بحث هاي مربوط به معاهدات جنگي خواهد شد .

از آنجا كه اسلام دين صلح مي باشد و بر اساس تعاليم خود در پي تشكيل امتي واحد است كه در آن همه انسانها بتوانند لذا در كمال عدالت و تساوي زندگي كنند لذا جهاني شدن فرصتي مناسب است تا بتوان در بُعد فرهنگي آن تعاليم مكتب حيات بخش اسلامي را در اختيار ديگر جهانيان قرار داد.

جهاني شدن يك بحران:

جهاني شدن مي تواند يك بحران باشد و اگر نتوانيم اين پديده را با همه فرصت ها و تهديدهاي آن خوب درك كنيم و يك رويكرد فعالانه واحدي را در مقابل آن اتخاذ نماييم، طبعاً امواج جهاني آن ما را در بر خواهد گرفت ولي اگر واقع گرا باشيم و به جاي محكوم كردن و يا دوري و انزوا از آن با اتخاذ موضعي فعال بتوانيم جهاني شدن را مديريت كنيم هرگز دچار مشكل نخواهيم شد.

نتيجه گيري:

پس در پايان بايد گفت: جهاني شدن يك فرآيندي است مثبت كه كنترلي بر ايجاد، ابقا و نظارتي بر اوضاع آن نيست و اين ما هستيم كه مي توانيم با نقش خود در آن اثر بگذاريم و جهاني سازي تعبيري از جهاني شدن است كه غرب به عنوان يك پروژه درصدد است تا براي بدست آوردن بيشتر منافع خود آن را كنترل نمايد و به دنبال صدور فرهنگ ليبراليستي به تمام دنيا باشند، حتي غرور حاصله از تسلط آنها موجب شد تا فوكوياما صحبت از پايان تاريخ و ايده برتري ارزش هاي غرب را مطرح نمايد و به دنبال پروژه جهاني سازي از اين نوع غربي باشد، اما ايجاد زمينه هاي مختلف براي بوجود آوردن زمينه هاي اقتصادي در شرق آسيا و همچنين بعضي كشورهاي اسلامي و وجود فرهنگ متعالي اسلام اين باور را به وجود آورده كه جهاني شدن به سير روال تاريخي خود ادامه خواهد داد و پروژه جهاني سازي غرب با شكست مواجه خواهد شد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: کبرا گلستانی