شنبه, 29 ارديبهشت 1403

 



موضوع: توسعه فرهنگی بخش دوم

توسعه فرهنگی بخش دوم 10 سال 9 ماه ago #25650

  • حمید کوشا
  • حمید کوشا's Avatar
  • آفلاين
  • دانشجو
  • ارسال ها: 61
  • Thank you received: 10
د کتر مصطفی از کیا و دکتر غلامرضا غفاری – جامعه شناسی توسعه -
چاپ ششم – سال 1384 – انتشارات کیهان
مصادیق و قلمرو توسعه فر هنگی :
این مصادیق مباحث چندان گسترده و متنوعند که می باید در بر نامه ها ی دراز مدت منظور شوند وبه تدریج به مرحله اجرا در آیند .
نقش یونسکو در زمینه توسعه فر هنگی در بر نامه های مطلوب 5 ساله اول دهه 70 عبارت بود از بررسی مفاهیم اساسی و ارائه وسایل و روش هایی که به لحاظ تشخیص نیاز های فر هنگی به کار می آیند و مسا عد کردن زمینه ی آفرینش هنری و تأ مین مشارکت گسترده تر مردم در زندگی فرهنگی ولی به عهده دولت هاست که محتوی وارزش های حاکم بر سیاست های فرهنگی خود را مستقلا تعیین کنند . در سال 1966 کنفرانس عمومی یونسکو برای اجرای مقصود تکیه بر ضرورت تهیه یک بر نامه دراز مدت کرد که در وهله اول بر پایه اطلاعات وتجارب میان مسئولان توسعه فر هنگی استوار بوده است .
در همان کنفرانس بنیان انتشار رساله هایی در باره سیاست های فر هنگی در کشورهای عضو گذارده شد وانجام بررسی ها یی در باب اقتصاد وفر هنگ ، آمار های فر هنگی ، نقش مدرسه در توسعه فر هنگی ، شکل های جدید کمک به آفرینش هنری ، اثرات فرهنگی وسایل ار تباط جمعی وبه ویژ ه تلویزیون نقش مراکز فر هنگی ، تر بیت کار گزاران فر هنگی به تصویب رسید . در برنامه آینده یونسکو توسعه فرهنگی اصولا با سیاست فر هنگی مطرح شده است در برنامه های سال 973-1974 گذشته از نکاتی که در بالا ذکر شد به کار برد وسایل سمعی وبصری به وسیله مرکز حفظ سنت شفاهی وجهت یابی جدید در جشنواره های هنرهای نمایشی ، تر بیت هنر مندان حرفه ای ، رابطه فرهنگ با محیط زیست ، تقویت مر کز اسناد و اطلاعات و تحقیقات در مورد توسعه فرهنگی ، انتشار آثار هنری در سطح بین الملل و تبادل آثار ادبی و هنری تجسمی و موسیقی تایید شده است .در سال 1975 -1976 ضرورت انجام مطالعات اجتماعی و اقتصادی در رابطه با سیاست های فرهنگی ، تربیت کار شناسان فر هنگی در ارتباط با مفهوم آموزش مداوم ، دسترسی عموم به زندگی فر هنگی ایجاد صندوق بین المللی ، استفاده از ماهواره برای اجرای برنامه های فر هنگی از طریق تلویزیون ، توسعه مراکز اسناد و اطلاعات و تحقیقات در زمینه توسعه فرهنگی به میان آمد ه است .
این موارد نمایشگر قلمرو توسعه فرهنگی از دیدگاه یونسکو است که هم برداشت کلی آن سازمان را می رساند وهم بر پایه آن فعالیت های مشخص سازمان تنظیم شده است .
چنگیز پهلوان و دیگران – توسعه فر هنگی ( مجموعه مقالات ) ترجمه احمد صبوری –
سال 1381 – انتشارات فر هنگ و ار شاد اسلامی
موضوعات قابل طرح در توسعه فرهنگي:
امروزه بحث درباره فرهنگ برپايه تمدن، شيوه هاي زندگي و رفتار صورت مي گيرد و گسترش زمينه هاي فرهنگي به علم، رسانه هاي ديداري- شنيداري، محيط زيست، ضدفرهنگ و فرهنگ هاي سنتي در سياست هاي كلاسيك فرهنگي بايد مدنظر قرار گيرند. در اين خصوص بايد به موضوعات زير پرداخته شود.
موضوع اول، علم و فناوري است كه دستاورد انقلاب صنعتي محسوب مي شود ولي با وجود رسوخ آنها در همه زمينه هاي زندگي براي اغلب مردم واقعيتي عجيب و گاه بيگانه است. لذا بايد شرايطي را فراهم آورد كه مردم به فناوري ها دسترسي داشته و تحت آموزش هاي علمي قرار گيرند.
موضوع دوم، رسانه هاي ديداري- شنيداري (به ويژه راديو و تلويزيون) است كه جايگاه بالايي در مصرف فرهنگي دارند. حالت منفعل در برابر اين رسانه ها و مصرف زدگي فرهنگي سبب تخريب خلاقيت هاي فرهنگي فردي مي شود. از اين رو، اهميت تلويزيون هاي جماعتي و محلي كه به جنبه هاي فرهنگي مورد علاقه مردم و ارائه فرصت هاي بيشتر به آنها براي بيان موفقيت خود نظر دارند، مضاعف مي شود.
موضوع سوم، رابطه ميان فرهنگ و محيط زيست است. فرهنگ در شرايط زندگي به معناي سؤال از انسان در رابطه او با محيط است. امروزه انسان از ابعاد معنوي فرهنگي، طبيعت از بعد زيست شناختي، خانه از معناي مركز زندگي خانوادگي و شهرهاي حاشيه اي و آپارتمان ها از امكان اجتماعي براي ارتباط سهل تر ميان افراد و گروه ها تهي شده است كه ضروري است ساكنان آنها شرايط زندگي خود را مجددا بررسي و تطبيق بخشند.
موضوع چهارم، ظهور ضدفرهنگ است كه نتيجه مستقيم شرايط زندگي و فرهنگ كشورهاي توسعه يافته اقتصادي است. پس از گذشت سال ها از سياست هاي كلاسيك فرهنگي، توده هاي مردم و به ويژه جوانان، در شرايط نوين پيش آمده، شيوه ديگري به غير از زندگي در جريان فرهنگي معين را برگزيده اند.
موضوع پنجم، پديده حيات مجدد فرهنگ هاي سنتي است كه به عنوان طريقي براي زيرسؤال بردن سيستم فرهنگي غالب محسوب مي شود.
موضوع ششم، جنبش هاي زيست محيطي اي كه انتقال تجربيات و ارزش هاي فرهنگي به ساير فرهنگ ها براي تحقق زندگي مطلوب در مركز توجهات آنها قرار دارد. اگر امروزه محيط زيست ابعاد سياسي به خود گرفته است، پرواضح است كه اين موضوع درواقع واكنشي به گونه اي فرهنگي از روابط ميان مردم با هم و با محيط پيرامون آنهاست.
به طور خلاصه، توسعه فرهنگ علمي، ابعاد فرهنگي رسانه هاي جمعي، روابط ميان فرهنگ و محيط، ظهور ضدفرهنگ، حيات مجدد فرهنگ هاي سنتي و مطالبات روزافزون زيست محيطي، موضوعاتي است كه بايد در سياست هاي فرهنگي مدنظر قرار گرفته و پاسخ هاي سازماندهي شده اي را براي آنها تدوين كرد.
شاخص هاي توسعه فرهنگي :
1- حقوق فردي و اجتماعي
در اين بخش تلاش مي شود تا شاخص هاي فرهنگي توسعه ارايه گردد. نخستين مجموعه شاخص هاي فرهنگي توسعه انساني مربوط به فهرست آزادي هاي فرهنگي شامل حقوق گروهي نظير حقوق زباني اقليت ها و حقوق فردي همانند آزادي بيان است. معمولا براي معرفي اين حقوق از شاخص هاي كيفي استفاده مي شود. نمونه بارز فهرست تركيبي اين شاخص ها، فهرست شاخص هاي آزادي سياسي مندرج در گزارش توسعه انساني سال 1991 است. در اين گزارش آزادي به پنج دسته يكسان دسته بندي شده است: 1- تماميت نفس يا امنيت شخصي، 2-حكومت قانون؛ 3-مشاركت سياسي؛ 4-آزادي بيان؛ 5-تساوي در برابر قانون.
2- امنيت شخصي، آزادي بيان از اين پنج مقوله اي كه براي تدوين شاخص هاي آزادي سياسي پيشنهاد شده است مي توان سه مقوله امنيت شخصي، آزادي بيان و تساوي در برابر قانون را در فهرست شاخص هاي آزادي فرهنگي قرار داد. امنيت شخصي با اساسي ترين و قطعي ترين آزادي انسان يعني مصونيت از شكنجه و بازداشت خودسرانه سروكار دارد. بي گمان هيچ دولتي نمي تواند ادعا كند كه به استناد ارزش هاي فرهنگي خود، حق دارد تا شهروندانش را شكنجه كند. آزادي بيان عبارت است از حق گروه ها به ابراز و بيان ارزش هاي فرهنگي شان؛ يعني نبود سانسور در نوشتار و يا ديگر شيوه هاي ارتباطي.
3- تساوي در برابر قانون :تساوي در برابر قانون، به معناي نبود تبعيض به جهت تعلق به يك گروه خاص نژادي، قومي، مذهبي، طبقاتي و جنسي است. نبود تبعيض يك حق بنيادي
است كه اجراي حقوق ديگر را ميسر مي سازد و به خصوص براي آزادي گروه هاي قومي يا بومي اهميت دارد.
۴ - حق تعيين سرنوشت :چهارمين دسته كه وجود آن در تدوين شاخص هاي آزادي فرهنگي ضروري است، حق تعيين سرنوشت خود است. درحالي كه شاخص آزادي فرهنگي نشانه احترامي است كه جامعه براي آزادي هاي اساسي انسان قايل است، شاخص خلاقيت مي تواند نشان دهد كه آيا جامعه به گونه اي فعال مردم را تشويق مي كند تا به شيوه اي خلاق و نوآورانه ابراز وجود كنند و در جامعه مشاركت ورزند؟ خلاقيت با مشاركت اجتماعي انسان ارتباط تنگاتنگ دارد. خلاقيت را مي شود برحسب فرصت ها و امكاناتي كه جامعه در اختيار شهروندان خود قرار مي دهد، يعني دسترسي به ابزار بيان يا برحسب نتايج خلاق مانند آثار هنري و نوآوري هاي ديگر ارزيابي كرد. خلاقيت به طرق پيچيده اي ابراز مي شود. نتايج كار خلاق ممكن است اجتماعي يا فردي باشد و نيز مي تواند به شكل پديده اي اجتماعي و يا انفرادي بروز
كند. چنان كه خلاقيت مي تواند اشكال متنوع فعاليت هاي انساني، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي را نشان دهد. خلاقيت مي تواند به اشكال مختلف افزون بر خلاقيت فكري بروز و ظهور كند و همه اشكال نوآوري را دربرگيرد.
5- شاخص هاي اقتصادي و رفاه اجتماعي :
برخي شاخص هاي رفاه را براي ارزيابي توسعه انساني ملاك قرار مي دهند كه به نظر مي رسد كه جنبه اي از توسعه انساني و فرهنگي باشد. ناديده گرفتن و يا غلو در اين بعد مي تواند زيانبار باشد. در توسعه فرهنگي مي بايست به همه ابعاد انساني توجه شود و ساختن كاريكاتوري از شاخص ها نه تنها مفيد نيست بلكه موجب مي شود تا تصوير درستي از شاخص ها و مولفه هاي توسعه انساني نداشته باشيم. از اين رو ضروري است در بحث توسعه فرهنگي به همه ابعاد توسعه از جمله توسعه اقتصادي و رفاه اشاره شود؛ زيرا فرهنگ عبارت از دستاوردهاي فكري و زيباشناسي يك ملت است. در واقع فرهنگ شامل هنرها، ساير نمودها و آفرينش هاي فكري جمعي انسان است كه در قالب تمدن و رسوم و سنت ها در جامعه وجود
دارد. از اين رو نمي توان آن را از شاخص هاي اقتصادي چون رفاه بيرون دانست كه بعد تمدني ملت و فرهنگي را نشان مي دهد. گزارش كميسيون جهاني فرهنگ و توسعه با عنوان تنوع خلاق ما، فرهنگ را در مفهومي وسيع: دستاوردهاي فكري انسان، به كار مي برد.
نحوه تفكيك شاخص هاي فرهنگي توسعه از شاخص هاي توسعه انساني:
ولي پرسش اين است كه اگر فرهنگ در مفهوم وسيع و گسترده آن به كار رود، چگونه مي توان شاخص هاي فرهنگي توسعه را از مجموعه ديگر شاخص هاي توسعه انساني جدا كرد؟ به عنوان مثال آيا شاخص هاي فرهنگي صرفا بايد درصدد بررسي جنبه هاي عملكردهاي زيادي وابسته به جنبه هاي جسمي نظير اميد به زندگي و تغذيه مناسب باشد؟
بي گمان مي بايست ميان شاخص هاي فرهنگي محض و شاخص هاي ديگر توسعه انساني جدايي انداخت و اين ممكن نمي شود مگر آن كه معناي خاص و اخص از مفهوم فرهنگي در نظر گرفته شود. برخي از اين اساس شاخص هاي فرهنگي توسعه را عملكردهاي فكري و زيباشناختي در نظر گرفته و به آموزش، پژوهش، انتشار كتب و مقالات، توليد موسيقي و هنرهاي هشتم و مصرف توليدات و محصولات فرهنگي به عنوان شاخص توسعه فرهنگي توجه داده اند. به هر حال مي توان گفت كه اين شاخص ها و نيز شاخص هاي پيش گفته را به عنوان شاخص هاي توسعه فرهنگي مورد توجه قرار داد و براين اساس به داوري و سنجش پرداخت.
توسعه فرهنگي و آموزه هاي قرآني :
بر پايه اين برداشت نگرش قرآن به توسعه فرهنگي چگونه است؟ به نظر مي رسد كه قرآن به عنوان رسالتي كه برعهده پيامبران گذاشته شده، به مقوله توسعه فرهنگي اهتمام ويژه داشته
است. حركت فرهنگي پيامبر در راستاي روشنگري و ايجاد تمدن فرهنگي بود. آموزه هاي قرآني به دنبال امت سازي مي بايست به توسعه همه جانبه يعني توسعه انساني توجه مي داشت.
توسعه انساني دربرگيرنده توسعه فرهنگي است. اگر بپذيريم که شاخص هاي توسعه فرهنگي امور پيش گفته است، همه اين موارد را مي توان در آموزه هاي تمدن ساز و امت ساز قرآن يافت. حتي در ابعاد هنري و هنرهايي كه اكنون به عنوان شاخص هاي اصلي فرهنگي شمرده مي شود، قرآن به آن موارد توجه داشته است.
موسيقيايي آيات قرآن موجب شد تا هنر موسيقي در تمدن اسلامي از شكل لغو و بيهوده خود خارج شده و به عنوان خلاقيت و تاثيرگذاري فرهنگي و تمدني نقش فعال و سازنده اي را به عهده گيرد. قصص و داستان هاي قرآن، جو فرهنگي را به شيوه اي تغيير مي دهد كه داستان به عنوان ابزاري مفيد و سازنده با كاركرد و كار ويژه هاي خاص در توسعه فرهنگي نقش بازي مي كند. اين گونه است كه هر امر فرهنگي مضر و زيانبار يا تغيير ماهيت و هويت مي دهد و يا با بازسازي و دگرديسي در راستاي اهداف توسعه انساني وارد ميدان مي شود.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: کبرا گلستانی