جمعه, 04 خرداد 1403

 



موضوع: تفاوت جهاني شدن و جهاني سازي - سوال استاد محترم

تفاوت جهاني شدن و جهاني سازي - سوال استاد محترم 10 سال 9 ماه ago #22800

تفاوت جهاني شدن با جهاني سازي
پاسخ: جهاني شدن يعني حركت تمامي جوامع به سوي جهاني وحدت يافته كه در آن، همه چيز در سطح جهاني مطرح و نگريسته مي‌شود. در حقيقت جهاني شدن به معناي آزادي مطلق كسب و كار، برداشته شدن تمامي موانع از سر راه جريان يافتن سهل و آسان سرمايه و نفوذ آن در تمامي عرصه‌ها، حركت روان اطلاعات و امور مالي وخدماتي تداخل فرهنگ‌ها، آن هم به سوي يكسان شدگي و يكدستي و تمام اين امور در مقياس جهاني رخ مي‌دهد و هدف آن، دستيابي به بازار واحد جهاني فارق از موانع توليد و سرمايه گذاري و خدمات و اشتغال خواهد بود.
در اين پروسه جهاني شدن اقتصاد با اهميت ترين بعد است و سياست و فرهنگ تا حد زيادي تحت تأثير نظام سرمايه داري مي‌باشد.
همچنين جهاني شدن يك روند و حركت تدريجي، طبيعي و تكاملي براي ايجاد جهاني با ارزش‌هاي مشترك و احترام به مباني فرهنگي ديگران است. امروزه اين روند طبيعي به سوي اهداف خاص اقتصادي سياسي به نظامي فرهنگي قدرت‌هاي سلطه سوق داده شده است.
قدرت‌هاي پيشرفته غربي و صاحبان شركت‌هاي بزرگ اقتصادي تجاري و ... اين روند را در خدمت منافع خود گرفته‌اند و به نوعي خود را به اين فرايند طبيعي(جهاني شدن) تحميل كرده و نوعي جهاني كردن به ميل خود و در جهت اهداف خود پديد آورده‌اند و سير طبيعي آن را دچار انحراف نموده‌اند؛ به اين پروژه جديد «جهاني سازي» گفته مي‌شود.
به عبارت ديگر جهاني شدن يك سير و روند طبيعي براي حركت جوامع به سوي تكنولوژي پيشرفته و استفاده بهينه از قابليت‌هاي علمي و طبيعي در پرتو استعداد‌هاي انساني است اما وقتي اين حركت و روند طبيعي در اختيار تفكر عده‌اي خاص قرار گيرد و به نوعي با اعمال اراده اين مسير طبيعي را به سوي اهداف خاص و از پيش تعيين شده سوق مي‌دهند، در حقيقت اين حركت را از جهاني شدن به جهاني سازي تبديل كرده‌اند. به عنوان مثال مي‌توان از «انرژي اتمي» كه در اختيار قدرت‌هاي خاصي قرار دارد، نام برد. امروزه جهاني سازي دقيقا همان غربي‌سازي و آمريكايي سازي است؛ يعني تحت سلطه قرار دادن كل جهان از سوي آمريكا با در اختيار گرفتن اهرم‌هاي تعيين كننده در اقتصاد جهاني و سياست جهاني و نهايتاً حاكميت فرهنگ آمريكايي به عنوان يك پروژه نهايي در دستور كار قرار مي‌گيرد.
نتيجه:
جهاني سازي فرايندي در راستاي تامين منافع و تسلط ارزش‌هاي مورد نظر قدرت‌هاي سلطه در عرصه جهاني بر دولت‌ها و ملت‌ها است. و اين پروسه و برنامه كاملا متمايز با پروژه طبيعي و قابل قبول «جهاني شدن» مي‌باشد.
آنچه قابل توجه است اينكه مي‌توان پروژه حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) را در راستاي پروژه جهاني شدن تلقي نمود و در صورت عدم انحراف اساسي در مسير آن مي‌توان آن را منتهي به حكومت عدل جهاني حضرت مهدي(ع) دانست كه حاكميت عدالت در تمامي ابعاد سياسي، فرهنگي، اقتصادي و ... است. اما جهاني سازي و جهاني كردن كه برنامه‌اي بر اساس منافع و اهداف و قدرت‌هاي سلطه در جهان است به هيچ عنوان نمي‌تواند با حكومت مهدوي و اهداف و برنامه‌هاي آن هماهنگ باشد، بلكه يكي از اهداف اساسي حكومت جهاني حضرت مهدي(ع) قطع هر گونه سلطه فرهنگي، سياسي، نظامي و اقتصادي از سوي قدرت‌هاي استعمارگر و ظالم در جهان خواهد بود.


مجله انتظار شماره 35
انديشة انتظار و جهاني‌شدن
حجت‌الاسلام والمسلمين قنبرعلي صمدي

انتظار، انديشة جهاني
خاستگاه اصلي ايدۀ مهدويت و انتظار، انديشۀ امامت است و تفكر شيعي طراحي و تبيين اين ايده را برعهده دارد؛ اما اين ايده، ذاتاً يك ايدۀ جهاني است که متعلق به نوع انسان و همة نژاد‌ها و فرقه‌ها است و داراي گستره و ابعاد فرامرزي و جهان شمول است. چه اين‌که مهدي موعود عليه السلام نيز صرفاً منجي جهان تشيع يا جهان اسلام نيست؛ بلكه منجي و رهبر نوع بشريت و مصلح جهاني است، انتظار ظهور او نيز انتظار عدل جهاني و انتظار نجات وآقايي و سعادت همة انسان‌هاي روي زمين است.
از اين نظر، انديشة مهدويت و انتظار، از نظر ماهيت، يک انديشة جهاني و فرامليتي است که همة قلمروهاي جغرافيايي و انساني را در برمي‌گيرد و در فرجام تاريخ، نوع بشريت از برکات و دستاورد‌هاي سترگ آن، بهره‌مند خواهند شد؛ به همين سبب مي‌طلبد که اين تفکر به دليل جامعيت و فراگير بودن آن در جايگاه يک نظرية غالب، جهاني‌سازي شود.
ضرورت جهاني‌سازي انديشة انتظار
يکي از نکات مهم و کاربردي در حوزة مباحث مهدويت و انتظار، بحث از ضرورت جهاني‌سازي انديشة ظهور و بررسي بايسته‌ها و راهکارهاي تحقق اين مهم است. امروزه ضرورت دارد که جهاني‌سازي و طرح بين المللي اين تفکر و تبديل شدن آن به مهم‌ترين گفتمان جهاني، در دستور کار انديشمندان اسلامي و شيعي و نهاد‌هاي ديني قرار گيرد، تا اين ايده، به صورت يك جريان فكري زنده و مرتبط با حيات اجتماعي از سوي افکار عمومي مورد توجه قرار گيرد و آثار الهام‌بخش آن تدريجاً پديدار شود.
امروزه شرايط جهاني به‌گونه‌اي است كه خوشبختانه زمينه‌هاي اين تأثير گذاري تا حد زيادي مهيا است؛ زيرا بشر به طور فطري، ميل شديد به وجود يك ايده نجات بخش را در درون خود احساس مي‌كند؛ هرچند در بسياري از موارد، اين احساس، ناخود‌آگاه است. اگر چنين انديشه نابي که برخاسته ازجانمايه‌هاي انساني وفطري است، با روش منطقي وفرمول نظام‌مند و منطبق با فاكتورهاي هويتي و آرماني، بر خردها عرضه شود، بدون شك ازهمة پوسته‌ها و مرزهاي تصنعي، عبورخواهد كرد و انگيزه‌هاي نهادي و دروني بشرمعاصر را برخواهد انگيخت و يك‌باره همة توجهات و نگاه‌ها را به سوي خود معطوف خواهد نمود.
اين انگاره، نه يك خوش‌بيني صرف، بلكه اقتضاي سنت و قانون تبدُّل و تغييرنظام‌مند حاكم برشرايط اجتماعي است. براساس اين اصل(تبدُّل و تغيير نظام مند)، انديشه‌هاي باطل و بي‌ريشه، برخلاف جولان‌هاي زودگذر آن، محكوم به زوال ونابودي است و ثبات و پايداري، ازآنِ انديشة اصيل فطري است كه وارث تاريخ بشرخواهند بود؛ زيرا معيار اصالت يك انديشه و فرهنگ نيز برتري قدرت مادي يا گسترۀ جغرافيائي آن نيست. هرگز نبايد شوكت ظاهري يا پهناي جغرافيايي وكثرت طرفداران يك انديشه و مكتب را ملاك سنجش قرار داد؛ زيرا اين فاكتورها، مقطعي و درحال نوسان است، چون بيش از هرچيز، معلول شرايط حاصل از نوع تعامل انسان‌ها است؛ بلکه اصالت و جاودانگي يك تفكر و فرهنگ را مي‌بايد در هماهنگي و هم‌خواني آن با آرمان‌هاي فطري و گرايش‌هاي جاودانة انساني آن دانست. اين اهداف و انتظارات، به بهترين وجه در انديشة مهدويت، مد نظر قرار گرفته است و اساساً رمز پويايي و برتري انديشه مهدويت در اين است كه اهداف و برنامه‌هاي آن، براساس اصول انساني و نيازهاي جاودانه و ماندگار تنظيم شده است. اين هم‌خواني و هماهنگي، موجب جاودانگي، سرزندگي و پويايي اين انديشة متعالي شده است.
هم اکنون نگاه عموم، به چشم‌انداز آيندة تمدن بشري، يک نگاه اميدوارانه و مثبت است. اين نگاهِ آميخته با دغدغه و اميد، امروزه شرايط جهاني را تاحد زيادي براي ايجاد يک دگرگوني بنيادين درگفتمان كنوني، ازحالت متورم انفجاري به سوي يك انديشة اصيل الهي و جهاني، مساعد كرده است؛ زيرا از يك‌سو، رشد چشمگير تكنولوژي ارتباطات، امكان انتقال پيام را باسرعت فوق العاده‌اي در گستره‌اي جهاني، ميسر كرده است و از سوي ديگر، روند جهاني شدن، ايده‌ها، فرهنگ‌ها، دغدغه‌ها و نيازها، زمينة رقابت عقيدتي مكاتب و انديشه‌ها را براي رسيدن به آرمان مورد انتظار بشر، فراهم ساخته است؛ همان آرمان ديريني كه پا به پاي انسان تا پايان تاريخ، با او همگام و همراه خواهند بود. بديهي است که اين روند، تدريجاً بشرمعاصر را به گزينش راه آينده و انتخاب نوع فرهنگ و ايده‌اي که به خلق تمدن آرماني او بينجامد، ناگزير خواهد كرد.
آنچه در بحث جهاني شدن انديشة ظهور، حائز اهميت است، تكيه بر اصول، مباني و هويت اصيل تشيع از يك‌سو، شناخت و به‌كارگيري روش‌هاي تأثيرگذار، براي عرضة اين تفكرالهي بر افكار جهاني براي تسخير ذهن‌ها و قلب‌ها است.
اين مهم، در بدو امر ممكن است قدري دشوار به نظر آيد؛ امّا با اندك تأملي در ادبيات و محتواي نظريه‌هاي مطرح درگفتمان معاصر، آسيب‌پذيري و شكنند‌گي اين وضعيت و امكان ايجاد يك چرخش عظيم در افكارعمومي، به خوبي آشكار مي‌شود. كافي است بشرمعاصر به اين باور برسد كه حتي آنچه آنان ازآن به نام«منافع» ياد مي‌كنند و با چنگ و دندان دورآن حلقه زده‌اند، با راه و رسم ديگري به بهترين وجه قابل حصول است.
بديهي است که دست‌يابي به چنين رهيافت سترگي، راهکارها و چاره انديشي شيوه‌هاي خاص خود را مي‌طلبد که لازم است انديشوران ديانت و سياست دربارة ساز وکارها و راهبرد تحقق اين رسالت بزرگ، با خرد و تدبير، چاره‌انديشي كنند.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: کبرا گلستانی
مدیران انجمن: کبرا گلستانی