جمعه, 28 ارديبهشت 1403

 



موضوع: تاثیر تکنولوِزی بر فرهنگ

تاثیر تکنولوِزی بر فرهنگ 10 سال 10 ماه ago #16040

چکیده

خلاصه مقاله حاضر مجموعه مباحثی پیرامون تأثیر تکنولوژیهای جدید در فرهنگ جوامعی است که یا خود، پدیدآورنده این تکنولوژی ها هستند یا در فکر انتقال آنها به درون جامعه خود می باشند. در این مقاله پس از بیان تعاریف مشهور تکنولوژی، از تکنولوژیهای جدید بعنوان یک مهاجم فرهنگی نام برده و مقوله انحصارگری تکنولوژی نیز بررسی شده است. در رابطه با جایگزینی تکنیک بجای تفکر انسانی و هضم شدن انسان و اهداف انسانی در این مسابقه سرسام آور تکنولوژیک که از اختیار بشر امروزی خارج شده نیز بحث شده است.

در این مقاله ضمن توجه به ریشه های غربی تکنولوژی های جدید، تعارض ارزش های منتج از این تکنولوژیها با ارزشهای دینی، مخصوصاً ارزشهای اسلامی بحث شده و این سوال مطرح گشته است که آیا دینی کردن تکنولوژی یا تکنولوژی دینی امکان پذیر است یا خیر؟ در پایان مقاله راه حلی برای سوال فوق ارائه شده است که مستلزم تطابق (دینی کردن) اجزاء تکنولوژی (سخت افزار، عامل انسانی، اطلاعات و سازمان) می باشد. در بخش نتیجه گیری نیز توصیه شده است که به هنگام انتقال تکنولوژیهای جدید، هوشیاری لازم بعمل آمده و شرایط فرهنگی جامعه نیز لحاظ گردد.

واژه های کلیدی

تکنوپولی (انحصارگری تکنولوژی)، تکنوکراسی (فن سالاری)، بومی سازی تکنولوژی، فناوری.

مقدمه

بشر برای تسلط بر طبیعت و استخدام آن جهت رفع نیازهای خود، استعداد فکری خویش را بکار می برد و با کسب علم و آگاهی از قانونمندی های طبیعت، ابزار لازم (تکنولوژی) را کسب می نماید. همین فرآیند مستمر است که تمدن های بشر را شکل می دهد و با توسعه علم و آگاهی خود و بکارگیری تکنولوژیهای پیشین، به تکنولوژیهای جدید و پیشرفته تری دست یافته است و با تکیه بر این دستآوردهای تکنولوژیک بر طبیعت نیز مسلط تر شده است.

اما شواهد نشان می دهند که هرچه تکنولوژی در جوامع پیشرفته رشد یافته تر می گردد، از خود بیگانگی انسان و از دست دادن مفهوم حیات انسان و دوری او از من حقیقی (فطرت) بیشتر خود را جلوه گر می سازد.

این مطلب نه یک ادعا، که حقیقت بیان شده از زبان اندیشمندان و دلسوزان جوامع تکنولوژیک، مخصوصاً جوامع امریکایی و اروپائی است. به این جملات آقای Neil Postman استاد جامعه شناسی دانشگاه نیویورک در کتاب «انحصارگری تکنولوژی» توجه کنید:

اغلب انسانها به «تکنولوژی» به عنوان یک رفیق قابل اعتماد می نگرند؛ به دو دلیل:

* نخست اینکه تکنیک و صنعت، زندگی را آسانتر، تمیزتر و طولانی تر می سازد. مگر از یک دوست و رفیق چه توقعی غیر از اینها می توان داشت؟

* دوم اینکه تکنیک از مدتها قبل و از همان آغاز رابطه ای بسیار نزدیک و در عین حال انعطاف ناپذیر با فرهنگ داشته است. به دلیل همین نزدیکی و اثرگذاری، بررسی تأثیر تکنولوژی در فرهنگ چندان ضروری به نظر نمی رسیده است.

تکنیک در زمره آن گروه از دوستان است که اعتماد و متابعت را طلب می کنند و از آنجا که این دوست نعمتهای بیشماری را به ما ارزانی می دارد؛ اغلب انسانها به خواسته او تن داده و اعتماد به او و متابعت از او را پذیرفته اند. اما چهره این دوست بخش تاریکی نیز دارد؛ هدایای او مستلزم هزینه های سرسام آوری است.

اگر بخواهیم خطرات آن را گوشزد کنیم باید بگوییم که رشد افسار گسیخته و غیر قابل کنترل تکنولوژی، تمام چشمه ها و کانون های لازم زندگی و حیات را نابود می سازد. تکنولوژی مبانی اخلاقی را از فرهنگ زدوده و روابط روحی و روانی انسانها را، که در حقیقت ارزشهای حیات انسانی است، به گور می سپارد. به طور خلاصه: تکنولوژی برای ما هم دوست است و هم دشمن.

شایان ذکر است که چنین نگرش شدیداً منفی نسبت به تکنولوژی از زبان افرادی بیان می شود که در جامعه شدیداً تکنولوژیک همچون امریکا زندگی می کنند و احتمالاً این «درک وجودی» برای «جوامع عقب نگه داشته شده» و غیر تکنولوژیک زیاد ملموس نیست. با توجه به مطالب فوق، از آنجا که تکنولوژی یکی ازعوامل توسعه همه جانبه ملی است و جامعه اسلامی ایران نیز به عنوان یک کشور در حال توسعه به دنبال تکنولوژیک مناسب می باشد، بررسی «تاثیر تکنولوژی بر فرهنگ» از زوایای مختلف امری ضروری خواهد بود. چرا که خواستگاه فرهنگی تکنولوژی های جدید، جهان غرب است. اگر در انتقال این تکنولوژی ها شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران (که منبعث از تعالیم الهی اسلام است) نادیده گرفته شود، چه بسا قدم در راهی گذاشته باشیم که غربی ها قبل از ما آن را طی کرده و به معضلات شدید فرهنگی، اجتماعی و در آخر به بن بست رسیده اند.

سابقه تاریخی تکنولوژی

تکنولوژی به معنای فن شناسی آمده است. بشر در طی تاریخ از دانایی های خود استفاده کرده و برای رفع مشکلات زیستی خویش فنونی را ابداع کرد که این فنون دوران متعددی را طی نموده اند. از سه هزار سال قبل از میلاد که بین النهرین تمدن شهرنشینی به خود گرفت و بشر«خیش» برای تولید و بارکشهای لغزنده را برای حمل و نقل و خشت را جهت سرپناه به کار گرفت، تا سده هجدهم و انقلاب فرانسه که از اعداد و ریاضیات سود جست و تا امروز که از رباط ها استفاده می کند تا خود از قوه دماغیش بهره کافی برد، ده دوره را برای تکنولوژی ذکر می کنند:

1- دوران ماقبل تاریخ، 3000 سال قبل از میلاد.

2- دوران امپراطوری مصر، از سال 3000 تا سال 600 قبل از میلاد.

3- دوران یونان و روم از سال 600 قبل از میلاد تا سال 400 میلادی.

4- دوران قبل از رنسانس که به دوران سیاه تشبیه شده و شامل سال 400 الی 500 میلادی می شود.

5- دوران آستانه انقلاب صنعتی، بی سالهای 1500 الی 1750 میلادی.

6- دوران انقلاب صنعتی، بین سالهی 1750 الی 1850 میلادی.

7- دوران 1850 تا 1900 میلادی که به دوران قدرت بخار موسوم است.

8- دوران صنایع اتومبیل و هواپیما بین سالهای 1900 الی 1940.

9- دوران اتم و سفرهای فضایی، بین سالهای 1940 الی 1960.

10- دوران میکروپروسسورها.

تعاریف تکنولوژی

تعاریف متعددی در این موضوع عنوان شده که می توان محتوای مشترکی را از آنها استخراج کرد:

* تکنولوژی وسیله ای است برای تبدیل طبیعت به مصنوعات ساخت بشر.

* تکنولوژی عبارت است از دانش و عمل منسجم که در تمام فعالیت های روزمره کاربرد دارد.

* تکنولوژی اکتشاف علوم، اختراع نبوغ و کاربرد در صنعت است.

* تکنولوژی عبارت از کاربرد علم در اهداف عملی زندگی انسان یا به عبارت دیگر تغییر و تسلط بر محیط انسانی است.

* تکنولوژی ساخته دست انسان و کاربرد علم برای حل مشکلات عملی می باشد، از این رو تکنولوژی متکی بر دانش است.

* تکنولوژی مجموعه ای از دارایی های تجاری است که می توان آن را در معرض خرید و فروش، اجاره، وام و مبادله قرار داد و یا آن را منتقل کرد.

بنابراین تکنولوژی (کنونی) را می توان تجلی آمیخته ای از دانش، ذوق هنری بشر در پدیده های تکوین یافته او برای مرتفع نمودن نیازش دانست. به این جهات تکنولوژی در کلیه فعالیت های انسان جلوه نمایی خواهد کرد و از دانش و معرفت انسان بر نیازهای خویش متأثر خواهد گشت و لذا سیطره فرهنگ، ارزش ها و اعتقادات به واسطه حاکمیت بر چگونگی رفع نیازهای انسانی بر اشکال و ماهیت تکنولوژی مستولی خواهد بود.

تکنولوژی جدید به عنوان یک مهاجم فرهنگی

تکنولوژی تحمیل گر ارزشها و فرهنگ مهاجم بر خود است. اگر در موردی یا زمینه ای راه را برای آن باز گشودیم، باید تمام تبعات آن را بپذیریم. زیرا این پدیده، یک مهاجم است. هیچ جامعه و اجتماعی نمی تواند امروزه خود را از درگیری با این مهاجم در امان نگاه دارد. خواه در این رهگذر خردمندانه و هوشیارانه عمل کند و خواه بی توجه و غافل.

تکنولوژی یک فرمانده تسلیم ناپذیر و هدایت کننده انعطاف پذیری است که تمام مفاهیم و اندوخته های ذهنی را دگرگون می سازد. برای واژه هائی چون آزادی، حقیقت، شعور، واقعیت، خرد، حافظه و تاریخ مفاهیمی تازه می سازد و از این طریق راه به دنیای درون ما باز می کند. این تکنیک دگرگون ساز حتی وقت خود را صرف آن نمی کند که این تغییرات را به آگاهی ما برساند و ما نیز فرصت آن را نخواهیم داشت در جریان این وقایع قرار گیریم و خود را به موقع از آن آگاه سازیم. هجوم تکنولوژی افسار گسیخته به مفاهیم و باورهای انسانی فوق الذکر، اندیشمندان امریکایی را سخت نگران ساخته است. چرا که انحصارگری و تهاجم تکنولوژی به مبانی اخلاقی و انسانی جامعه امریکایی و سردرگم نمودن آن شدیدتر از هر جامعه دیگر است. هر تکنولوژی جدید در این جامعه یکی از عناصر فکری و جهان بینی افراد جامعه را به کنار می زند. گویی که نزاعی میان اندیشه ها و جهان بینی ها در جامعه امریکایی برقرار است. برای مثال: به نزاع تکنولوژی چاپ و تلویزیون توجه کنید نمونه بارز و جامع چنین نزاعی را ما در ایالات متحده به خوبی مشاهده می کنیم در عرصه سیاست، مذهب، اقتصاد و واضح تر از همه در مدارس و آموزشگاه ها، این دو تکنولوژی بر سر به دست گرفتن عنان اندیشه و عقاید دانش آموزان، بدون انعطاف و ترحم در مقابل یکدیگر صف آرایی کرده اند. در یک سوی این جبهه کتاب و حروف چاپ شده با همه خصوصیات آن و تأکید بر منطق، تسلسل، تاریخ، تنظیم و تدوین گام به گام، واقع بینی، نظم و انضباط، مراعات فاصله و حدود، و سرانجام نتیجه گیری استدلالی قرار دارد و در سوی دیگر جهان تلویزیون با خصوصیات و تأکید آن بر خصلت بصری، استنباط لحظه ای و حضوری، همزمانی، صمیمیت، عکس العمل های عاطفی و خلاصه اصول بصری تعلیم و آموزش است.

امروزه دانش آموزان در حالی که مکانیسم تصویری و بصری تلویزیون ریشه در اعماق آنان دوانده است با سیستم کتاب و حروف چاپی وارد یک نزاع درونی و روانی می شوند. این درگیری قربانیان زیادی را می طلبد. کودکان و دانش آموزانی که نمی توانند و یا نمی خواهند از طریق قرائت آموزش ببینند، و یا به طور کلی توانایی خواندن را ندارند، نوآموزانی که قادر به درک تسلسل منطقی حتی یک پاراگراف نیستند و نمی توانند افکار خود را بر روی چند جمله مکتوب متمرکز کنند، دیگر قادر نیستند بیش از چند دقیقه به بیان شفاهی معلم و یا یک سخنرانی توجه کنند و ارتباط منطقی جملات و مطالب را به خاطر بسپارند و یا حتی فرا گیرند. اینها واماندگان و شکست خوردگانی هستند که عقب ماندگی و عدم موفقیت شان علت ذهنی ندارد، بلکه قربانیان جنگ وسایل ارتباطی هستند. دلیل واماندگی آنان این است که در جبهه نبرد دو تکنولوژی، (حداقل برای این دوران و در این مرحله از نبرد) در صف غلط و در طرف نامساعد ایستاده اند.

با ورود کامپیوتر شخصی به کلاس های درسی در مدارس یک روش 400 ساله آموزشی از بین می رود. روشی که در آن، معلم با حضور خود در کلاس ضمن تشریح شفاهی مطالب درسی مکتوب و شرکت دادن دانش آموزان در بحث، ضمن ایجاد ارتباط عاطفی با دانش آموزان، یک روح جمعی و مشارکت عمومی نیز در آنها بوجود می آورد. اینک کامپیوتر پا به عرصه تعلیم و تربیت گذاشته است. این کامپیوتر نیز مبلّغ و مروّج رسالت خود است و با سبک و اسلوب خود مدعی است که توان فردی و قدرت آموزش مجرد و بی نیازی از کار جمعی را در دانش آموزان سبب می شود و او را در طرح سوال و دریافت پاسخ یاری می دهد. آیا در این میدان جدید و با گسترش کامپیوتر به جای کتاب در کلاس درس، روحیه آموزش جمعی و مشارکت گروهی در تعلیم و تعلم یکسره از بین خواهد رفت؟ آیا کامپیوتر روح خود را تا حد یک فضیلت بالا خواهد برد؟

چنین سوالاتی زمانی طرح می گردد که یک دگرگونی تکنولوژیکی در جریان است. در اثر رقابت دو تکنولوژی متفاوت و مغایر با یکدیگر جنگی آغاز می شود که دامنه تأثیرات آن و میزان دخالت تکنیک جدیدتر را در روابط اجتماعی زندگی انسان نمی توان شناخت و حتی پیش بینی کرد و یا دامنه تأثیرات را به بخش خاصی از ارتباط انسانی منحصر ساخت.

فرهنگ ابزار، تکنوکراسی و تکنوپولی

در خصوص تعامل تکنولوژی و فرهنگ در جوامع بشری آقای نیل پستمن در یک تقسیم بندی به سه نوع فرهنگ متمایز معتقد است:

* فرهنگ ابزار

* فرهنگ تکنوکراسی

* فرهنگ تکنوپولی (انحصارگری تکنولوژی)

به اعتقاد او تا قرن 17 میلادی فرهنگ های جوامع گوناگون، فرهنگ ابزارآلات بوده است. وجوه اشتراک همه این فرهنگ ها در این بود که آنها این ابزار را به دو منظور و برای تامین دو هدف اختراع می کردند؛ یا این ابزارها می بایست نیازهای مشخص و اساسی زندگی مادی انسانها را برآورده می کردند، نظیر استفاده از نیروی آب یا باد برای آسیاب کردن، استفاده از پروانه های بزرگ و سخت برای توربین و مصارف دیگر و یا می بایستی در خدمت مظاهر و سمبل های عقیدتی، در استخدام هنر و قدرت آفرینندگی انسان و یا در سیاست و افسانه ها و سنن و آداب و مسائل دینی به کار می رفتند، نظیر بنای قلعه ها و کلیساها و معابد مذهبی و یا اختراع ساعت برای نظم و سامان بخشیدن به زمان عبادت های جمعی. در هر کدام از این دو مورد و اهداف، هیچ گاه ابزارآلات اختراع شده دخالت و یا نفوذی در مبانی فرهنگی آن جامعه نداشتند و عقاید و سنن را دگرگون نمی کردند و یا حداقل به قصد این دگرگونی و با هدف تخریب این مبانی و شایستگی ها و پیوستگی های اجتماعی، ساخته و به کار گرفته نمی شدند. صرف نظر از مواردی استثنایی، این ابزارآلات مانع انسانها برای انجام آداب و سنن خود و یا اعتقادشان به خدا و یا معارض مبانی اندیشه سیاسی شان نبود و نیز تأثیری در روش و اسلوب تربیتی آنها نداشت. این وسایل خدشه ای در مشروعیت سازمانها و نهادهای اجتماعی آنان و نیز تردیدی در عقیده به این مشروعیت ها ایجاد نمی کرد. حتی بالاتر از این، این عقیده و پایبندی به آن بود که گاه اختراعات را هدایت می کرد و ضرورت ساخت ابزاری را مطرح میکرد و حتی برای کاربرد پاره ای از این ادوات محدودیت ها و یا شرایطی قائل می شود.

اگر اروپای قرون وسطی را به عنوان مثال و شاهدی به فرهنگ ابزار در نظر بگیریم، می بینیم که چگونه این ابزار و ادوات اختراع شده در جامعه هضم شده و در خدمت عقاید انسان ها بوده است.

در گذشته تعالیم مذهبی و جهان بینی دینی، ایدئولوژی هدایت کننده و کنترل کننده ای بوده که کاربرد ابزارآلات و کم و کیف استفاده از آنها را تعیین می کرد. به عبارت دیگر این ابزار بود که در خدمت ایدئولوژی قرار داشت. تفکر دینی است که به هستی معنی می بخشد و مانع آن می شود که تکنیک، خود را بر انسان ها و نیازهای آنان تحمیل کند و به بیان دیگر حاکمیت تکنیک بر انسان ها را تقریباً غیر ممکن سازد. در فرهنگ تکنوکراسی یا فن سالاری ابزار و آلات نقش کلیدی را در جهان اندیشه های فرهنگی آن جامعه بر عهده دارند.

در همه شرایط، تحولات، خواسته ها و در همه ویژگی های اجتماعی باید تا حدود زیادی تابع خواسته های این ابزار و سیر تحولات آنها شد. در جامعه ای که فرهنگ تکنوکراسی حاکم است ابزار و تکنیک در فرهنگ و اجتماع هضم نمی شود، بلکه به آن هجوم می برد و خود را به فرهنگ تحمیل می کند. در اینجاست که باید سنن و آداب، افسانه ها و عقاید، سیاست و مقررات و حتی مذهب برای بقای خود وارد نزاع شود و دست به مقاومت بزند. ریشه نهال فرهنگ فن سالاری مدرن مغرب زمین، در قرون وسطای اروپا نهفته است که سه اختراع ساعت، ماشین چاپ و دوربین نجومی آن را آبیاری کرد. اختراع ساعت که با آن برداشت جدیدی از زمان حاصل شده (ساعت وسیله ای برای تنظیم اوقات کاری کارخانه ها و نه مشخص کردن زمان عبادت در کلیسا)، صنعت چاپ که عصر نقل های شفاهی را پایان داد و اختراع دوربین نجومی که باعث شد نگرش بشر به آسمان تفاوت کند. کپرنیک، کپلر، گالیله، دکارت و نیوتن بنیانگذاران فن سالاری بودند ولی خودشان به جامعه ای با فرهنگ ابزار تعلق داشتند.

اواخر قرن 18 و قرن 19 اوج فن سالاری بود. پریدن انسان از آسمان و اتکاء به خود بود. این فن سالاری که به بشریت اندیشه پیشرفت و ترقی را عطا کرد، بندها و قیود سنتی و مذهبی و حتی سیاسی را سست کرد. انسان ها قادر شدند که همه کارها را به سرعت انجام دهند. تکنولوژی بر زمان پیروز شدو سرانجام این پیروزی آن شد که دیگر مجال و زمان باقی نماند که به گذشته نگاهی افکنده شود و تفکری صورت گیرد تا معلوم شود که چه چیز قربانی شده و از دست رفته است.

در قرن 19 با وجود آنکه تکنوکراسی قادر به تعیین جایگاه مشخص برای روح آدمی نبود ولی انسان های این دوره سخت بر این باورند که افزایش رفاه مادی قدرت جبران خسارت های وارده به فرهنگ و جامعه ای را که به دست خود ارزشهای آن را معیوب ساخته است، هرگز نخواهد داشت. بدین ترتیب بود که دو جهان بینی در کنار یکدیگر و در عین حال رو در روی هم قرار گرفتند: تکنولوژی و دیگری سنت و فرهنگ.

در امریکای قرن 19 این دو مبنای فکری در جدال با یکدیگر بودند.

با ظهور کنوپولی (انحصارگری تکنولوژی) یکی از این دو جهان فکری از صحنه حذف می گردد. امپراطوری تکنولوژی به حذف رقیب خود می پردازد. آلدوکس هاکسلی در کتاب خود به نام « دنیای قشنگ جدید » توصیف می کند، این امپراطور رقیب خود را از مشروعیت ساقط نمی کند، به او انگ بی خردی و جنون نمی زند، و حتی از شهرت او نمی کاهد، بلکه او را نامرئی ساخته و بی تاثیر می کند و این توفیق را از این راه به دست می آورد که به مذهب، هنر، خانواده، سیاست، تاریخ، حقیقت، حوزه شخصی افراد، هوشیاری و روشنفکری، مفاهیمی دیگر می دهد، آنها را آن طور معنی و معرفی می کند که توقعات این امپراطور آن را ایجاب می کند. به عبارت دیگر تکنوپولی، تکنوکراسی غلبه یافته مستبد و بلامنازع است. این امپراطور، همان تکنوکراتی است که اینک حاکم تمام عیار است.

هم اکنون فرهنگ امریکایی اولین فرهنگی است که به یک تکنوپولی بدل شده است. این امپراطور هنوز جوان است، اما می توانیم بر این اعتقاد باشیم که نه تنها اولین امپراطور از این نوع می باشد، بلکه گسترش یافته ترین و کامل ترین شکل این تکنوپولی نیز خواهد ماند. هم از این رو است که دیده نگران ایالات متحده امریکا متوجه ژاپن و معدودی از کشورهای اروپایی است که در مرحله انتقال به تکنوپولی و کسب عنوان آن هستند.

شروع انحصارگری تکنولوژی را در پیدایش امپراطوری هنری فورد و سپس نظریات فردریک تیلور در مدیریت علمی و صنعتی می دانند. اصول تبلور مبانی اولیه یک فرهنگ را شکل می دهد و امروزه محورهای اساسی تکنوپولی امریکایی را قوام بخشیده و شکل داده است. از جمله این مبانی پذیرش این اصل است که اولین – و اگر نگوییم تنها – هدف تلاش و کوشش و نیز تفکر بشری، ایجاد کارآیی و بازدهی است. همچنین از مبانی اصلی و پایه ای تکنوپولی این واقعیت است که تکنیک جای تفکر را اشغال می کند.

تکنولوژی ها آن چنان با سرعت سرسام آور ظهور و سقوط می یابند که بشر حتی فرصت فکر کردن در مورد هدف زندگی و بکارگیری این تکنولوژی ها را نمی یابد. انفجار اطلاعات و تکنولوژی مربوط به آن، چنان گسترده است که هیچ نقطه ای در امان نیست. خانواده ها دیگر نمی توانند تربیت خاص خود را در مورد فرزندانشان مدنظر قرار دهند. فرزند با اطلاعات رایگانی که در حال هجوم است رشد می یابد. هیچ کس از قدرت درک متکی به مبانی اعتقادی شخصی و نیز هدف یابی و معنی بخشی به زندگی خویش برخوردار نیست. اگر برای اطلاعات جایگاهی معین وجود نداشته باشد، اگر متکی بر نظریه و تئوری مخصوص به خود نباشد، اگر طرح و نقشه جامعی نباشد که آنها جزئی از آن طرح را تشکیل دهند، اگر هدف و مفهوم و معنایی مافوق همه اینها نباشد که آنها را در خدمت خود قرار دهد و به استخدام خود درآورد، اطلاعات بسیار خطرناک خواهند بود.

مطالب فوق بیانگر هجوم تکنولوژی به تمامی زوایای روحی، فکری و زندگی بشریت امروزی است بشکلی که نوعی بی ایمانی و از خود بیگانگی و سرشکستگی در او بوجود آورده است.

تکنولوژی جدید و نوین

یکی از سوالات بسیار مهم این است که آیا تکنولوژی های جدید می تواند با فرهنگ و ارزش های دینی جامعه ما سازگار باشد؟ باید اذعان نمود که تکنولوژی جدید، میوه درخت علم جدید است و علم جدید ریشه در زمین فرهنگ و سیاست و اقتصاد و اخلاق دنیای جدید (غرب) دارد. یعنی تا چنین زمینی با چنان ترکیبی وجود نمی داشت، نهال علم جدید بارور نمی شد و از پس آن تکنولوژی جدید به ثمر نمی نشست.

حال آیا امکان دارد که در زمینی دیگر و از درختی دیگر تکنولوژی جدید کنونی بروید؟ آیا امکان دارد درخت علم و میوه آن (یعنی تکنولوژی جدید) که در دنیای غرب روئیده است بدون آفاقش، دوباره رشد نماید؟ ریشه های تکنولوژی جدید، سیاست جدید، آزادی های جدید و اخلاق جدید و اقتصاد جدید و فرهنگ جدید و مانند آن است و در مقابل تکنولوژی جدید در خدمت و تقویت همین ریشه هاست، اما آیا می توان این ریشه را قطع نمود و تکنیک جدید را به فرهنگ و اخلاق و اقتصاد و ارزش ها و سیاست های دینی پیوند زد، بدون آنکه این ثمره (تکنیک جدید) بر آن شاخسار دیانت خشک شود یا آن فرهنگ و اخلاق و اقتصاد و ارزش های دینی در به بار آوردن این ثمره (تکنیک جدید) عقیم شود؟ عرصه کنونی نسبت دین و تکنیک در جامعه ما، میزان عملی پاسخگویی به چنین پرسش های علمی و نظری است.

گرچه تفاوت عینی (و نه علمی) میان دنیای جدید غرب و فرهنگ عینی و ملموس دینی و اسلامی ما چنان نیست که بگوییم با وارد شدن تکنولوژی جدید از دنیای غرب به دنیای اسلام، گویی در واقع تکنولوژی از یک شاخسار و ریشه و زمینی به طور کلی قطع می شود و بر زمین و شاخساری به طور کامل متفاوت از آن قبلی قرار می گیرد. ولی در عین حال تردیدی در این نیست که جهان اسلام و بالاخص جامعه ایران اسلامی سعی دارد که همان تکنیک غربی را بدون عوارض و لوازم و ریشه های نادرستش به فرهنگ اسلامی پیوند بندد و در دامان دیانت به پرورش آن بپردازد.

اما به نظر می آید، اگر نگوییم به همراه تکنیک جدید، تمامی ریشه ها و عوارض و لوازم آن انتقال می یابد، حداقل برخی از ریشه ها و عوارض و لوازم آن انتقال می یابد و حداقل برخی از ریشه ها و عوارض و لوازمش منتقل می شود. تجربه نشان داده است که تکنولوژی جدید به هر جایی پا گذاشته است قسمت عظیمی از آن ریشه ها و عوارض و لوازم، انتقال یافته اند. شما به تکنولوژی جدید که مرکب از اجزاء چهارگانه ابزار، مهارت، دانش و سازمان است توجه کنید؛ همین که بیرونی ترین لایه تکنولوژی (یعنی شیء تکنیکی) آمد به دنبال آن باید مهارت های مربوطه، دانش و روشهای مربوطه و سازمان ها و تشکیلات اداری مربوطه نیز سرازیر شوند تا تکنولوژی تازه وارد بتواند به حیات و بقاء خویش ادامه دهد و البته آن مهارت ها و دانش ها و سازمان ها نیز به دنبال خود لوازم و اجزاء دیگری را به همراه می آورند و این روند همچنان ادامه دارد.

در انتها وقتی به این سلسله بلند لوازم و توابع نگاه کنید، می بینید با ورود تکنولوژی به هر سرزمینی، اجزای دیگر دنیای جدید نیز روانه آن دیار می شوند و در اینجا است که آدمی به تفکر فرو می رود که آیا بر فرض آنکه در مقام نظر بتوان راه حلی برای پیوند تکنیک جدید با دین و دنیای دینی پیدا کرد، آیا در عمل نیز می توان آن پیوند را تحقق بخشید؟ به هر حال هم چنان که گفتیم این ادعای پیوند و آن راه حل گره زدن بین دین و تکنیک باید در عمل آزموده شود تا امکان صحت یا عدم صحت آنها اریابی شود.

گو اینکه به گمان برخی از متفکرین غربی هیچ راه حل مشخصی برای فرار از دنیای تکنیک زده کنونی وجود ندارد و تکنولوژی جدید محل التقای تنزل تفکر و تنزل هستی است. به تعبیر دیگر، تکنولوژی جدید نماینده انحطاط علم و حقیقت است و هیچ منافاتی ندارد که از این علم منحط (یعنی تکنولوژی جدید) نیز بتوان استفاده های انسانی و صحیح کرد. یعنی انحطاط آلوده بودن و زشت بودن تکنولوژی جدید و استفاده انسانی از آن، با یکدیگر مانعه الجمع نیستند. بر این مبنا حتی اگر تکنولوژی جدید با دیانت اسلامی پیوند زده شود و رشد بیابد، تا مادامی که ماهیت تکنولوژی جدید دگرگون نشده است، ولو آنکه از این تکنیک استفاده های دینی و انسانی نیز بشود از خطرناک بودن تکنیک جدید هیچ کاسته نشده است.

دیدگاه های ارزشی نسبت به تکنولوژی

سه دیدگاه در مورد موقعیت تکنولوژی به لحاظ ارزشی وجود دارد:

* تکنولوژی عین خبر است.

* تکنولوژی عین شر و خطر است.

* تکنولوژی خنثی و بی طرف است، از این رو بر اساس چگونگی استفاده از آن مهر خیر و شر بودن بر او زده می شود.

بسیاری از دانشمندان نظر سوم را قبول دارند که تکنولوژی از نظر ارزشی خنثی بوده و نیکی و بدی در ذات آن وجود ندارد. از این رو نه ذاتاً خیر و نه ذاتاً شر است لذا می توان هم آن را در راه خیر و هم در راه شر استفاده کرد. تعدادی نیز نظر دوم را پذیرفته اند و اعتقاد دارند که عین خطرناک بودن تکنولوژی، منافاتی با استفاده مناسب از آن ندارد. دیدگاه اول – عین خیر دانستن تکنولوژی – طرفداری ندارد. به نظر می رسدکه تکنولوژی نه عین شر باشد و نه خنثی که خوبی و بدی اش به نوع استفاده از آن بستگی داشته باشد و بس. باید به دیدگاهی میان این دو عقیده متعقد شویم با این توضیح که گرچه تکنولوژی عین خطر نیست ولی مقتضیات و توابعی دارد که می توان آنها را به گونه ای کنترل کرد تا آسیبی نرساند. در این میان، آدمی موجود دست بسته ای نیست که منتظر بنشیند تا تنها خدا بیاید و او را نجات بخشد. تکنولوژی جدید اگرچه اقتضائات و خصائلی چون کمیت آفرینی، کثرت زایی، تنوع پروری و مانند آن دارد و این امر حاکی از بی طرف نبودن آن است. اما از طرف دیگر آدمی نیز در برابر اقتضائات و خصائل تکنولوژی دست بسته و پذیرشگر صرف نیست، بلکه کاملاً در تغییر و تحول آنها مؤثر و دخیل است.

فرهنگ تکنیکی و فرهنگ دینی

فرهنگ به عنوان شیوه زندگی از جمله زمینه های مشترکی است که دین و تکنیک بر آن تاثیر می گذارند. فرهنگ تکنیکی و فرهنگ دینی بیانگر دو نوع فرهنگی هستند که چهره غالب هر یک از آنها بر اساس آثار ناشی از حضور تکنولوژی و دین تجسم یافته است. فرهنگی را که دین مروج آن است با شیوه زندگی و فرهنگی که مبتنی بر تکنولوژی جدید است تفاوتهای اساسی (و در مواردی تضاد صریح) دارد. اگر چه فرهنگ تکنیکی به سیئات و مظاهر منفی اش محدود نمی شود و از حسنات متعددی هم برخوردار است، اما مظاهر منفی فرهنگ تکنیکی که سراسر جوامع صنعتی را می پوشاند بر شاخصه های مثبت آن سیطره و غلبه دارد.

پاره ای از مهمترین ابعاد یا مظاهر منفی فرهنگ تکنیکی که هر بعد آن به نوبه خود نیز تبدیل به یک فرهنگ و شیوه زیستن شده است و در مجموع چهره غالب فرهنگ عمومی جامعه تکنیکی را تشکیل داده است، عبارتند از: لذت پرستی، سود پرستی، رفاه پرستی و راحت طلبی، قدرت طلبی، شهرت طلبی، تجمل گرایی، مصرف گرایی، مد پرستی و نو گرایی، تفنن طلبی این جنبه های متعدد فرهنگ تکنیکی که در قالب ها و صورت های مختلف در جوامع تکنیک گرا شیوع می یابند، با فرهنگ دینی هیچ سازگاری و هماهنگی ندارد. تکنولوژی جدید از لایه های بیرونی حیات آدمی شروع به نفوذ کرده و فرهنگ مطلوب خود را می پروراند و در مقابل فرهنگ دینی از درونی ترین لایه های (یعنی بینش ها و اعتقادات) وجود انسان شروع به نفوذ می کند تا به لایه های بیرونی (رفتار و افعال) برسد. دین می کوشد به واسطه هدایت های خود، همه سطوح بینشی و اعتقادی، اخلاقی و عاطفی و افعالی حیات آدمی را سیرت و صورت دینی ببخشد. به تعبیر دیگر اعتقادات و اخلاق و فقه در صدد نفوذ بر سراسر حیات درونی و بیرونی انسان است.

بینش ها و اعتقادات و بخشی از اخلاق دینی عهده دار دینی کردن و الهی نمودن درون انسان هستند. یعنی افکار، گرایش ها، عواطف، محبت ها، نفرت ها و دیگر درونیات انسان را دینی می کنند. فقه و بخش دیگری از اخلاق دینی ظواهر حیات و بیرون آدمی را دینی می نمایند. اما فرهنگ دینی و فرهنگ تکنیکی چگونه با هم کنار می آیند؟ برخی عنوان می کنند که تکنیک صورت و ظاهر حیات آدمی را شکل می دهد و دین محتوا و مضمون آن را، از این رو دین و تکنیک می توانند در کنار هم باشند و فرهنگ را شکل دهند.

یکی شکل ظاهری فرهنگ را می سازد و دیگری محتوای فرهنگ را. اما این مطلب با واقعیت ها سازگار نیست. امکان دارد دین و تکنیک گاهی در عرصه فرهنگ به نحو مطلوبی با یکدیگر مصاحبت کنند. اما به شرطی که شرایط مصاحبت فراهم باشد نه شرایط مزاحمت. در حال حاضر تکنیک جدید نمی تواند با دین مصاحب باشد مگر با از دست دادن پاره ای از آرمان های دینی و دینداری. چرا؟ چون تکنولوژی جدید فقط صورت و ظاهر فرهنگ را نمی سازد. محتوی و مضمون آن را نیز تغییر می دهد. مهمتر آنکه در حال پیشروی است که دست تصرف بر دامان سیرت فرهنگ دینی و انسانی دراز کرده و با اصول و قواعد و خصلت های خود به تخریب آن می پردازد. برخی از این اصول تکنولوژی جدید عبارتند از:

* استاندارد سازی

* تخصصی کردن

* همزمان سازی

* تمرکز

هر یک از این اصول به شکلی ابعاد زندگی انسان را تحت تأثیر قرار می دهند. این قواعد و اصول حاکم بر تکنولوژی جدید به هر جا راه یابد آثار و نتایج مشابهی – یا تفاوت شدت و ضعفش – در هر فرهنگ و ملیتی پدید می آورد.

با توضیحات فشرده ای که در باب محتوا بخشی و صورت بخشی تکنولوژی به فرهنگ بیان شد، حال معلوم شد که چرا می گوییم نمی توان تکنولوژی و فرهنگ مبتنی برآن را صرفاً در قالب ابزاری که در هر زمانی با دین و دیانت سازگاری دارد، تلقی کرد. آری می توان فرهنگ دیگری برآمده از تکنولوژی دیگری پدید آورد که با فرهنگ دینی به طور کامل سازگار افتد اما تکنولوژی جدید و فرهنگ مبتنی بر آن، در غالب جنبه های متعددش با فرهنگ دینی سازش ندارد.

نظری بر زیر و زبر جامعه تکنیکی

به منظور تکنیکی شدن یک جامعه لازم است دو جنبه ذهنی و عینی آن جامعه تغییر پذیرد. تا مادامی که خرد و بینش جامعه ای تکنیکی نشود، نوبت به پیدایش و شیوع تکنولوژی در آن جامعه نمی رسد.

امروزه تکنیکی شدن خرد و بینش، فقط بر اساس فشار و تحمیل خارجی فرد یا افراد خارجی نیست. بلکه همه انسان هایی که می خواهند در عصر کنونی با «قدرت و صحت» زندگی کنند، برای حیات و بقای خویش چاره ای جز ورود به بزرگراه یک طرفه سبقت و رقابت در مسیر تکنیکی تر شدن ندارند.

کشورهای توسعه یافته صنعتی، علی رغم مشاهده مشکلات فراوانی که آن را برآمده از زندگی صنعتی می دانند (برای نمونه در بعد اقتصادی، مشکلاتی چون ازدیاد فقر، تشدید فاصله طبقاتی و تکاثر ثروت برای قشری خاص، بیکاری و بدهی های فزاینده، آلودگی محیط زیست) به سرعت در مسیر رشد تکنیکی گام برمی دارند و از آن طرف نیز نظریه پردازان خوش گمانشان مداوم با خوش بینی وعده می دهند که در این بین نیز کشورهای توسعه نیافته و غیر صنعتی هم، با آنکه تمامی این مشکلات و اشکالات جامعه صنعتی را می بینند، برای اینکه بتوانند پا به پای کشورهای قدرتمند صنعتی در جهان فعلی زندگی کنند و در عین حال از تنعمات خیره کننده زندگی صنعتی نیز بهره مند شوند خود را ناگزیر از صنعتی شدن می بینند.

آری، امروزه ادامه زندگی در دنیای متمرکز کنونی که ادعای برنامه ریزی چند ساله دارد، برای هر جامعه ای اعم از دینی و غیر دینی با هر فرهنگ و ملیتی، بدون توسعه تکنیکی امکان ناپذیر می نماید. اما پیامد این توسعه تکنیکی، غالباً هضم شدن در علاقه ها و سلیقه های جوامع تکنیکی و جهان تکنیکی است. زیرا توسعه تکنیکی، بدون ورود به عرصه رقابت بین المللی غیر ممکن است و لازمه ورود به عرصه رقابت بین المللی نیز هماهنگ ساختن خود با نیازها، علاقه ها و سلیقه های جامعه تکنولوژیکی جهانی است.

شاید حتی بتوان تصور کرد که جامعه ای در عمل بتواند، سازی در مخالفت با ساز جهان تکنیکی بنوازد چه رسد به اینکه در عمل بتواند در مسیری غیر از مسیر تکنیکی شدن حرکت کند. ما (یعنی جوامع غیر صنعتی اعم از دینی و غیر دینی) تصور می کنیم که به آسانی می توانیم، نحوه زیستن، ارزش ها، فرهنگ، ساختار حکومتی، اقتصاد خود را فقط و فقط خودمان انتخاب کنیم. حال آنکه واقعیت گواهی می دهد که چنین نیست. زیرا پیوند اطلاعاتی و اقتصادی و تکنولوژیکی جوامع با یکدیگر آنچنان تنگاتنگ شده است و این پیوندها آن چنان دیگر شئون حیات را (مانند حکومت و فرهنگ و اخلاق) تحت تاثیر قرار داده است و می دهد که یک جامعه کمتر تاب و توان یا فرصت آن را می یابد که ارزش ها و اهداف و الگوهای مطلوب خود را به طور مستقل و یا با تأثیر کمتری از نظام تکنیکی جهانی، در زمینه های حکومت، اقتصاد و بازار، فرهنگ و نحوه زیستن را پیاده کند.

امروزه حتی الگوهای مصرف ما بر اساس علاقه و خواست و استانداردهای کشورهای توسعه یافته صنعتی شکل می گیرد. ما امروز آنچه را می خواهیم، دیروز کشورهای صنعتی آنرا خواسته بودند. جنس این اشیاء ممکن است تفاوت کند، اما نوع آنها یکی است. فاکس و کامپیوتر و رادیو و تلویزیون و ماشین و حتی لوازم (تکینیک) تفریحی و صدها چیز دیگر تکنیکی که ما استفاده می کنیم. چیزهایی است که ضرورت مصرف کردن آن را در جوامع تکنیکی در ما ایجاد کرده اند. صحبت بر سر خوب بودن یا بد بودن این ضرورت ها نیست. صحبت این است که ما به هیچ عنوان تصمیم نمی گیریم یا کمتر امکان تصمیم گرفتن داریم.

ما به طور مستقل احساس ضرورت نمی کنیم، جامعه صنعتی و نظام صنعتی است که یک طرفه ما را وادار به ضرورت هایی می کند و ما باید تصمیم بگیریم که به آن ضرورتها و نیازی که در ما بوجود می آورد، پاسخ مثبت دهیم حتی خود کشورهای صنعتی نیز، امروزه کمتر فرصت و قدرت تصمیم گیری در برابر تکنولوژی جدید را دارند. زیرا جوامع تکنیکی در مسابقه تکنیکی تر شدنی که خود به راه انداخته اند، اسیر شده اند؛ چرا که نه می توانند خود را از مسابقه تکنیکی تر شدن کنار بکشند، زیرا کنار کشیدن از مسابقه مساوی است با بازندگی و آنها نمی خواهند بازنده باشند چون، خود یکی از شرکت کنندگان در این مسابقه هستند و نه می توانند رقیبان خود را از این مسابقه حذف کنند. هیچ یک از سه حالت مذکور امکان ندارد و به همین جهت است که می گوییم، جوامع تکنیکی و در کل نظام تکنیکی در سراشیبی تند تکنیکی تر شدنی اسیر شده است که هیچ راهی برای رهایی از آن نمی شناسد.

در برابر این وضعیت، جوامع غیر صنعتی قرار دارند که از جمله آرزوهای بزرگ آنها، این است که در آینده، از حالت دنباله روی صنعتی خارج شدند و خود، جزو کشورهای رهبر صنعتی قرار گیرند و برخی از کشورها نیز وقتی عیوب و آفات جدی جامعه صنعتی را می بینند، برای مقابله با آن و در عین حال عرض اندام کردن در میان کشورهای صنعتی، می کوشند هرچه زودتر و بیشتر صنعتی شوند و درست در راستای همین جهانی شدن حیات صنعتی است که این پرسش اساسی برای بسیاری از متفکران جوامع صنعتی و غیر صنعتی مطرح می شود که آیا تمدن غرب، سرنوشت محتوم همه کشورهای در حال صنعتی شدن است؟ بی درنگ بسیاری از کشورها و فرهنگ ها و به خصوص فرهنگ های شرقی صنعتی شده یا در حال صنعتی شدن، با اعتماد و اطمینان، در مقام نظریه پردازی ادعا می کنند، ما تافته ای جدا بافته از نظام تکنیکی هستیم زیرا تکنولوژی غربی را اخذ می کنیم، اما آن را با ادغام در فرهنگ خود، بومی کرده و مصرف می کنیم. لذا از این طریق اعلام می داریم اولاً ما در ذیل تمدن غربی قرار نگرفته و نمی گیریم، دوم اینکه تمدن غرب تنها تمدن ممکن صنعتی و سرنوشت تمدن محتوم کشورهای صنعتی نیست.

اما علی رغم اینکه امکان تحقق چنین اموری را نفی نمی کنیم، وقتی به موقعیت عینی این فرهنگ ها و کشورها نگاه می شود بر خلاف همه آنان سخنان تفاخر آمیز و جنجال برانگیز، تمامی ادعاهای ایشان را در عمل، نقش بر آب می بینیم. زیرا این کشورها و فرهنگ ها علی رغم بعضی خصوصیات فرهنگی و حکومتی و مانند آن پس از صنعتی شدن صورت و سیرتشان (در اقتصاد، حکومت، فرهنگ، هنر، آموزش و پرورش، بهداشت، صنعت، اخلاق و ...) همان می شود که در جوامع صنعتی رواج دارد. برای نمونه به ژاپن به عنوان یک فرهنگ شرقی صنعتی شده در حال توسعه صنعتی نگاه کنید تا معلوم شود این جوامع مدعی، چگونه با صنعتی شدن خویش آتش در پنبه ادعای خود زده اند.

از آنجا که مفهوم تکنولوژی تابعی از مصداق تکنولوژی است لذا با تناسب تحول تکنولوژی، مفهوم و معنای آن نیز تغییر می یابد و از این رو در هر مرحله از توسعه تکنیکی باید مفهوم و میزان شخصی برای تکنولوژی و جامعه تکنیکی و صنعتی تعریف کرد. حال تکنولوژی به گونه ای، گسترده و فراگیر شده است که فقط تولید یا ساخت، سیمان و آهن، کامپیوتر و هواپیما و پل و سد را در بر نمی گیرد بلکه اداره یک کشور، شهر، کارخانه و یا یک شرکت را که در مقوله توسعه تکنیکی است در بر می گیرد. زیرا بدون دانش های لازم و کاربرد تکنولوژی های مربوطه، اداره این مکان ها ممکن نیست.

به همین خاطر است که استفاده از علم جدید و تکنولوژی نوین به همان میزان برای اداره یک کارخانه سیمان و ذوب آهن ضروری و طبیعی است که استفاده از آنها برای اداره کشور و شهر و کارخانه. بر این مبنا تکنیکی شدن یک جامعه فقط بر اساس حضور انبوه سخت افزارهای صنعتی در آن جامعه ارزیابی نمی شود. بلکه داشتن نرم افزار تکنولوژی یا همان اداره و استفاده و کاربرد جنبه سخت افزاری تکنیک و استفاده از آن در زمینه تدبیر مکان ها و مراکز مختلف، بخشی از گستره تکنولوژی به معنای امروزی آن را تشکیل می دهد.

با این اوصاف به گمان ما جامعه صنعتی، جامعه ای است که بر مدار گسترش و رشد تکنولوژی و خصایل تکنیکی و قواعد تکنیکی به فرهنگ، اخلاق، حکومت، اقتصاد و دیگر امور خود سامان می بخشد. کانون مرکزی در جامعه تکنیکی به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه، خواسته یا ناخواسته محافظت و مراقبت و رشد خصلت های تکنیکی و قواعد تکنیکی و خود تکنولوژی است. در واقع نفوذ و شیوع همین خصلت های تکنیکی و اصول و قواعد تکنیکی است که چون رشته ای همه اجزای منظومه حیات تکنیکی را به یکدیگر پیوند می دهد. آری به واقع بر جبین تمامی عرصه های حیات انسان تکنیکی، از معماری، ساختمان سازی، ورزش، تفریح و بازی او گرفته تا هنر، اقتصاد، حکومت، علم و فلسفه آن مهر تکنولوژی زده شده است. یکی از آثار فراگیر شدن تکنولوژی و خصایل و قواعد مربوط به آن در دنیای امروز این است که دیگر به زندگی تکنیکی (و جامعه تکنیکی) فقط به عنوان یک روش زیستن (و الگوی زیستن) که در آن ابزار آلات پیشرفته و احکام و قواعد خاص برای تدبیر عرصه های مختلف حیات استفاده می شود، نگاه نمی شود. بلکه به آن، به عنوان یک ارزش نیز نگریسته می شود و لذا فرد یا جامعه ای که از این ارزش صنعتی بودن در دنیای جدید محروم باشد، در مقام ارزش گذاری فاقد یک جنبه مهم ارزشی و کمالی است.

بنابراین جوامع و کسانی که به زندگی تکنیکی روی می آورند نه به دلیل ناگزیر بودن است، بلکه برخی نیز به این منظور از تکنولوژیک زیستن، استقبال می کنند که آن را نوعی ارزش محسوب می کنند که باید به آن آراسته شد.

از آنجا که خون تکنولوژی در همه رگ ها و مویرگ های حیات بشر امروز جریان یافته است تکنولوژی به یک ایدئولوژی که در جا حاضر شود، جهان بینی، و ارزش ها و آداب و رسوم، فرهنگ و باید و نبایدهای خود را دیکته می کند و اگر قدرت آن را ندارد، اما قصد دارد که همه جنبه های حیات آدمی را – همراه سلف خود (یعنی علم جدید) – تدبیر و تنظیم کند. در اصل یکی از ویژگی های عصر تکنولوژی جدید این است که همه موضوعات ایدئولوژیزه می شوند. یعنی هر موضوعی به سهم خود می خواهد، در مقام یک ایدئولوژی عمل کند. اقتصاد، علم و تکنولوژی، ایدئولوژی می شود، یعنی هر یکی از اینها می خواهند هم به انسان جهان بینی و بینش بدهند و هم می خواهند برای او باید و نباید را مشخص کنند.

و از این رو دوره ما دوره تعاون ایدئولوژی ها و تزاحم ایدئولوژی ها است. در این میان تکنولوژی جدید نیز به مثابه یک ایدئولوژی و مکتب و بینشی فراگیر، در عصر جدید جلوه کرده است که سعی آن دارد تا روز به روز بر شئون مختلف حیات انسانی سیطره یابد. ممکن است برخی مطرح کنند مگر اشکالی دارد روز به روز تکنولوژی گسترش یابد و در عرصه های مختلف حیات حضور یابد. مگر خود شما در ابتدا، خاستگاه اصلی و منشاء اساسی پیدایش تکنولوژی جدید را همان نیاز طبیعی انسان به ابزار بیان نکردید، حال چه اشکالی دارد نتیجه این نیاز طبیعی، رشد و گسترش طبیعی ابزار تکنیکی و پذیرفتن طبیعی این رشد و گسترش طبیعی باشد؟ پاسخ این است که حضور تکنولوژی جدید، نتیجه نیاز طبیعی آدمی به تکنولوژی است. اما آیا هر چیزی که نیازی را برآورده ساخت، یعنی طبیعی (به معنای درست و منطقی) و پذیرفتنی است؟ به گمان ما پاسخ این سوال خیر است. زیرا برآورده کردن یک نیاز طبیعی است اما هر طریقی که بتواند این نیاز را برآورده سازد درست، صحیح، طبیعی و پذیرفتنی نیست. نیاز به ابزار و تکنیک یک نیاز طبیعی است. اما اولاً تکنولوژی کنونی یکی از مصادیق تکنیکی است که این نیاز را برطرف می کند و نه تنها مصداق تکنیک برای رفع آن نیاز. بنابراین در تکنولوژی کنونی، نه تنها نوع تکنولوژی ممکن است و نه بهترین نوع تکنولوژی ممکن. دوم اینکه توابع و آثار تکنولوژی جدید مانع از آن است که او به عنوان یک مصداق مطلوب و صحیح و پذیرفتنی برای رفع نیاز به ابزار تلقی شود.

آیا دینی کردن تکنولوژی امکان پذیر است؟ با توجه به توضیحات راجع به تکنیک و جامعه تکنیکی و اشاره به پاره ای از مغایرت ها اصول و ارزش ها و نگرش های آن با اصول و ارزش ها و نگرش ها و اولویت های جامعه دینی، باید گفت آیا نمی توان در مقام حیات فردی و اجتماعی، میان دین و تکنیک توافق حاصل کرد و یک جامعه دینی تکنیکی بوجود آورد؟ به گمان ما چنین امری نه تنها محال نیست، بلکه به طور کامل ممکن و مطلوب است. ولی در عین حال بسیار بسیار دشوار و طاقت فرسا است. نزدیک ترین راه (و نه ساده ترین راه) برای نیل به این مقصود، دینی کردن تکنولوژی است ولی چگونه می توان تکنولوژی را دینی کرد؟ تکنولوژی از دید جامعه شناسانه و کاربرد آن، در مفهوم امروزی خود از چهار بخش تشکیل شده است. بخش سخت افزاری تکنولوژی که در اشیاء تکنیکی و فنی ظهور می کند و شامل ماشین آلات و ابزار تکنولوژیکی و مانند آن است. بخش انسانی تکنولوژی که شامل خلاقیت ها، مهارت ها، تجارب و مانند آن است و در انسان ظهور می کند. بخش اطلاعاتی که شامل روشها، دستور کار و فرآیندها و استانداردها و مانند آن است و در مدارک و اسناد علمی بروز می کند. بخش سازمانی که شامل شیوه های مدیریت و اداره سازمان و ساختار سازمانی و مانند آن است که در قالب نهادها و تشکیلات اداری و سازمان تجلی می کند. هر چهار بخش یا چهار جزء تکنولوزی (با تفاوت در شدت و ضعفش) دینی شدنی است. یعنی دین می تواند، بر دینی بودن و دینی کردن این چهار جزء نظارت و دخالت کند. مهمترین جزء این مجموعه جزء انسانی آن است – البته نه فقط به مفهوم مهارت ها و تجارب – که اگر این جزء دینی شود به طور خودکار همه اجزا دیگر تکنولوژی می تواند رنگ و بوی دینی پیدا کند. انسان دینی یعنی انسانی که بینش و اخلاق و افعالش، هماهنگ و موزون با سلیقه و خواست دین است و آنچه از این انسان صادر می شود علی القاعده هماهنگ با دین است.

تکنولوژی دینی تکنولوژیی است که هم بعد انسانی و هم بعد مدیریت اداری و تشکیلاتی و هم از لحاظ دستوری و روشهای علمی و هم خود شیء تکنولوژیکی در عین هماهنگی درونی با یکدیگر به طور کامل مورد تصدیق دین و هماهنگ با اهداف و راهنمایی های دینی باشد و حداقل مخالفت و ضدیتی با دین نداشته باشد. در این صورت است که می توان به دینی شدن تکنولوژی امید بست با دینی شدن یک بعد از ابعاد تکنیک ولو مهمترین بعد آن – بعد انسانی – باشد.

تکنولوژی دینی با دینی کردن تکنولوژی طبیعی ترین و معتدل ترین راه برای تجمع میان دین و تکنیک در عرصه های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اخلاقی، حکومتی و مانند آن است. باید افزود که تکنولوژی دینی و جامعه دینی تکنیکی، تکنولوژی و جامعه ای بی عیب و آفت نیست مگر می شود حقیقتی به عالم ماده و طبیعت پا بگذارد اما عیب و آفتی گریبانگیر او نشود؟ اما در عین حال تکنولوژی دینی، تکنولوژیی است که اگر تحقق یابد به لحاظ وجودی و معرفتی و اجتماعی با اضلاع وجودی و معرفتی و اخلاقی و اجتماعی دین همسازتر و هم آواتر است و حداقل کمترین تفاوتها میان او و دین ممکن است ظهور نماید.

نتیجه گیری

نگرانی های شدید انیشمندان جوامع پیشرفته تکنولوژیک از حاکمیت بلامنازع تکنیک بر انسان و تبدیل شدن انسان به یک ابزار و تهی ساختن وی از هر نوع حیات معقول انسانی، نشانه بارزی از دوری انسان امروز از خدا و تعالیم الهی انبیاء است. در این میان اگر تلاش مجددی صورت گیرد که انسان به فطرت دینی و الهی خویش برگردد و در اندیشه و عمل مطابق آنچه که خدا و پیام آوران او بیان داشته اند حرکت صور
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: سعیده حاج علی