خوش آمديد,
مهمان
|
|
اندیشه ام از تو سبز و آباد شده
از جهل وغم این فکرتم آزاد شده در مکتب پاک و شاد استاد ببین غم رفته زجانم ودلم شاد شده * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * در مکتب تو همیشه شاگردم من دور از رخ تو همیشه پر دردم من در فصل بهار و روز استاد ببین بی نور معلم این چنین زردم من * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آموزش عشقم از همین مکتب توست اندوخته ی سوادم از این لب توست گفتم که مریضم و بیا بستر من چون عامل دردم این غم و این تب توست * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * با این گچ عشق تخته ی جانم زن خطّی ز کلام خود به ایمانم زن صد درس در این کلاست آموخته ام یک درس ز عشق جان ویرانم زن . . . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * تو ستاره پردازی ستاره هارا نقش میبندی جلا میدهی و در آسمان زندگی رها میکنی و من ستاره ی کم سوی دست نشانده ی تو ام ای استاد مرا روشن ترین ستاره ی عالم کن * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
salam mamnon khanom ezami omidvaram hame shoma ra dar karshenasi arshad bbeinam .
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|