شنبه, 29 ارديبهشت 1403

 



موضوع: مدیریت فرهنگی

مدیریت فرهنگی 10 سال 9 ماه ago #30193

چکيده :
بانظر به اينکه انسان موجودي است اجتماعي که نقشها و عملکردهاي آن تنها در تعامل با محيط اطراف و جامعه امکان پذير است ارتباطات جايگاه عظيمي پيدا ميکند به خصوص اگرتعامل در سطح جهاني باشد چرا که در اين سطح تفاوت هاي فرهنگي زيادي وجود دارد.پس چگونگي ارتباط برقرار کردن باوجود تفاوت فرهنگي اهميت و راه وروش ويژه اي ميطلبد.در اين مقاله ابتدا به بيان مختصري از ارتباطات و سپس فرهنگ و بعد از آن تاثير ارتباطات بر فرهنگ مي پردازم. همچنين ارتباطات ميان فرهنگي که در عصر حاضر رو به افزايش است.
کليد واژه ها :
ارتباطات ، فرهنگ ، ارتباطات ميان فرهنگي ، وسايل ارتباط جمعي ، روابط عمومي ، فرهنگ سازي
مقدمه :
عصر حاضر را عصر ارتباطات واطلاعات مي نامند ، زيرا اطلاعات ابزاري لازم براي تصميم گيري بجا و بموقع است تا افراد وسازمان ها بتوانند از ميان گزينه مطلوب به هدف هاي خود دست يابند. براي دسترسي به اطلاعات ابزار و وسايل يا به اصطلاح فناوري اطلاعات ضروري است واين امر در سايه علم ارتباطات امکان مي يابد تا بتوان پيام يا اطلاعاتي را از طريق هوا، امواج راديويي، و ساير انواع رسانه در اختيار کاربران اطلاعات قرار داد و سازمان ها را به هم پيوند زد. زندگي در دنياي امروز به ارتباطات بستگي دارد و متاثر از آن است. نويسندگان، هنر پيشگان، معلمان، فروشندگان، روانپزشکان، منشي ها و...از طريق ارتباط با ساير افراد جامعه به تحصيل و يا ادامه معاش مي پردازند و حتي ارتباطات وعظمت نفوذ آن تا دل زمين کشاورزان يا عمق چاههاي آب حيات نفوذ کرده است.
اشخاص گوناگون در جامعه مدرن به شيوه هاي مختلف با هم ارتباط دارند و نحوه مراوده آن ها شيوه زندگي اين افراد را تشکيل مي دهد ونمايانگر فرهنگ آنان است.
اينکه چه کسي صحبت مي کند؟چگونه صحبت مي کند؟درباره چه کسي صحبت مي کند و... بخشي از سوالات حوزه مشترک ارتباطات وفرهنگ هستند؛ وقتي که عناصر ارتباطات تغيير مي يابد،عناصر فرهنگي همه به تبع آن تغيير مي کند و ارتباطات و فرهنگ جداشدني نيستند.
تعريف ارتباطات :
ارتباطات جمع ارتباط است و هر نوع برخورد بين دو موجود يا پديده که منجر به اشتراک،همبستگي، واکنش و مبادله پيام شود ارتباط نام دارد. وممکن است بين دو فرد، دونظام، دوجامعه، يک فرد و يک جامعه، يک فرد با ماشين، يک فرد با حيوان و حتي حيوان با حيوان اتفاق افتد.از ارتباط تعاريف مختلفي شده است،اما بهترين تعريف از ارتباط تعريف چارلز کولي است که در کتاب معروف خود به نام سازمان اجتماعي چنين تعريف مي کند:ارتباط فرايندي است که روابط انساني بر اساس و به وسيله آن به وجود مي آيد و تمام مظاهر فکري و وستيل انتقال و حفظ آن ها در مکان و زمان بر پايه آن توسعه مي يابد.ارتباطات حالات چهره،رفتارها،حرکات،طنين صدا،کلمات،نوشته،چاپ،راه آهن تلگراف،تلفن و تمام وسايلي رادربر مي گيرد که در راه غلبه برمکان و زمان ساخته شده اند. اما ارتباطات صرفا به اين مورد ختم نمي شود؛ فرهنگ، سياست، اقتصاد و... تحت تاثير ارتباطات هستند؛ مثلا ارتباطات انساني با مجموعه اي از فرايندهاي دقيق و ظريف به صورت کلامي و غير کلامي موجب مي شود مردم با هم تعامل داشته باشند، فرهنگ و شيوه هاي زندگي خود را حفظ کنند و از اين طريق رفتار ديگران را کنترل کنند.
ارتباط در زبان لاتين از کلمه مشتق شده است و معاني مختلفي مانند :گزارش دادن ،پيوند دادن،بيان کردن و منتشر کردن از آن دريافت مي شود.به طور کلي کلمه ارتباط به معناي وسيع آن مفاهيمي نظير انتقال و انتشار و آگاهي وانديشه ها و همکاري عمومي را در بر مي گيرد.(بابايي ،21)
communication فرهنگ دانشگاهي انگليسي (انگليسي -دانشگاهي) آريان پور معادل هاي فارسي زير را براي کلمه آورده است: ارتباط، وسايل ارتباطي، مبادله، گزارش، خطوط ارتباطي، ابلاغيه، ابلاغ، مراوده، اخبار، جلسه رسمي و سري، کاغذ نويسي، مکاتبه، سرايت، راه (آريان پور)
در فرهنگ فارسي معين ،ارتباط در معني مصدر متعدي: بستن، بربستن، بستن چيزي با چيز ديگر، ربط دادن و در معني مصدر:بستگي، پيوند پيوستگي ورابطه آمده است.(معين،189)
قديمي ترين فکر مربوط به ارتباط به وسيله ارسطو بوده است.وي در کتاب(ريطوريقا)از ازارتباط انديشمندانه يا ارتباط عاميانه يا بازاري صحبت مي کند(بابايي،21).
وي هدف ارتباط را جستجو براي دستيابي به همه وسايل و امکانات موجود براي ترغيب و اقتاع ديگران مي داند.به اين صورت که برقرار کننده ارتباط از هر راه و وسيله اي که امکان داشته باشد طرف مقابل ارتباط يا مخاطب خود را تحت نفوذ در آورده و نظر و انديشه خود را به او بقوبولاند(صبري،5)
انجمن بين المللي تحقيقات ارتباط جمعي ، ارتباط را اينگونه تعريف مي کند:هنگام صحبت از ارتباط ،منظور روزنامه ها ،نشريه ها،مجله ها،کتاب ها،راديو ها،تلويزيون ها،ارتباط راه دور(تلفن،تلگراف،کابل هاي زير دريايي)و پست است.همچنين ارتباط چگونگي توليد و توزيع کالا ها و خدمات مختلفي را که وسايل و فعاليت هاي فوق به عهده دارند و مطالعات و چژوهش هاي مربوط به محتواي پيام ها و نتايج وآثار آنها را در برمي گيرد(معتمد نژاد،27)
ارتباط را مي توان جرياني دو طرفه دانست که طي آن دو يا چند نفر به تبادل افکار، نظريات، احساسات و حقايق مي پردازند و از طريق به کار بردن پيام هايي که معنايش براي همه آنها يکسان است به انجام اين امر مبادرت مي ورزند.هنگامي که ارتباط را کوشش آگاهانه فرستنده پيام براي سهيم ساختن گيرنده در اطلاعات عقايد و طرز فکرهايشان مي دانيم،مسايله تفاهم وهماهنگي فرستنده و گيرنده اهميت اصلي و اساسي خود را به دست مي آورد.(صبري،55)
اغلب متخصصان براي کلمه ارتباط به طور مفرد communication و کلمه ارتباطات به صورت جمعcommunications معاني متفاوت بيان مي کنند.
کلمه ارتباط به طور مفرد،به معناي جرياني است که ضمن آن يک پيام از يک منشا به يک مخاطب منتقل مي گردد و به زبان ساده تر مي توان گفت ارتباط شامل چگونگي بيان يک مطلب براي يک فرد است.
کلمه ارتباط به صورت جمع معمولا به وسايل و روش هاي ارتباطي اطلاق مي شود.از اين لحاظ يک روزنامه ،يک سازمان راديويي يا تلويزيوني ،يک موسسه مطبوعاتي ،يک کمپاني فيلمبرداري و يک چاپخانه ،از انواع ارتباطات به شمار ميروند.
اهميت ارتباطات :
انسان با استفاده از ارتباطات ،توانايي هاي جديدي را براي خود به وجود ميآورد.مثلا با بهره گيري از علايم و نشانه هاي ارتباطي ،رفتار اجتماعي خود را در شهر ها و اجتماعات بزرگ و کوچک کنترل مي کند.با استفاده از زبان و خط ،فرهنگ،تاريخ،علوم و تجربيات خود را به آيندگان منتقل مي سازد.و از همه مهمتر با استفاده از وسايل ارتباطي ،جامعه را براي توسعه يافتن و بهتر زندگي کردن آماده مي سازد.
از آنجايي که ارتباطات يکي از اهرم ها و وسايل موثر در زندگي اجتماعي انسان به شمار مي رود،نقش ارتباطات را در جريلن توسعه جوامع بشري نمي توان امري ساده تلقي کرد .آنچه در حال حاضر به صورت يک چديده متحول در جوامع مختلف نمود عيني يافته و همه کنش هاي اجتماعي را تحت تاثير قرار داد،چديده اي است که بايد آن را شکل تکامل يافته شبکه هاي ارتباطي بشر نخستين تا به امروز دانست.رشد و تکامل فعاليت هاي ارتباطي و وابستگي جواع حاضر به نقش کليدي آن براي ايجاد تحولات اساسي ،چنان پرشتاب و عميق بوده است که به حق بايستي آن را به مثابه انقلابي عظيم دانست و زمينه اصلي هر گونه دگرگوني اجتماعي و فرهنگي را در گسترش شبکه هاي ارتباطي دانست.
اهداف ارتباط :
به نظر مي رسد که ارتباط براي دستيابي به يکي از اهداف زير برقرار مي شود:
1- خبر دادن يا مطلع کردن
2- آموزش دادن
3- تفريح و سرگرمي
در برخي متون اهداف ارتباط را بي اين شکل بيان کرده اند(صبري،23)
1- فهماندن(خبر دادن آموزش دادن)
2- تغيير عقيده دادن
3- گسترش و توسعه رابطه موجود
4- تفريح
5- ايجاد رفتار مورد نظر
البته اين نکته را نيز يادآوري مي کنيم که براي فرستنده پيام رسيدن به چند هدف همزمان نيز مي تواند مدنظر قرار گيرد که اني امر بستگي به طراحي پيام و رعايت مسائل جزئي تر دارد.
ارسطو هدف از ارتباط را اقناع کردن ديگران مي داند و معتقد است که برقرار کننده ارتباط از هر راه و با هر وسيله اي که امکان داشته باشد مايل است طرف مقابل ارتباط يا مخاطب خود را تحت تاثير و نفوذ خود در آورد و نظر و انديشه خود را به او بقوبولاند(محسنيان،328).(اشرفي-فاصله هاي بي فاصله)
فرهنگ :
فرهنگ"کولتور"(cultur) ابتدا در تمدن اروپايي به عنوان واژه اي براي کشف نظام هاي روابط انساني و کنجکاوي درباره شيوه زندگي مردمان و... به کار مي رفت.
واژه کولتور که از ريشه لاتيني گرفته شده است در اصل به معناي کشت وکار و پرورش بوده و نخستين بار به مفهوم کنوني در زبان آلماني به کار گرفته شده است.واژه فرهنگ در زبان فارسي از واژه هاي کهني است که تنها در متن هاي نثر فارسي دري بلکه در نوشته هاي بازمانده از زبان پهلوي نيز فراوان يافت مي شود . همچنين از مصدر آن يعني "فرهيختن" عبارت و واژه هاي گوناگوني داريم. فرهيختن به معناي ادب و هنر و علم آموختن با آموزاندن بوده است و فرهنگ در اصل به معناي ادب وعلم و هر آنچه که در رده هاي شايستگي هاي اخلاقي و هنروري جاي دارد.
امروزه واژه فرهنگ در زبان فارسي به معناي آموزش وپرورش در برابر education نشسته است.
داستان تاثير يک لبخند
بسياري از مردم کتاب "شاهزاده کوچولو " اثر اگزوپري " را مي شناسند. اما شايد همه ندانند که او خلبان جنگي بود و با نازيها جنگيد و کشته شد . قبل از شروع جنگ جهاني دوم اگزوپري در اسپانيا با ديکتاتوري فرانکو مي جنگيد . او تجربه هاي حيرت آور خود را در مجموعه ا ي به نام لبخند گرد آوري کرده است . در يکي از خاطراتش مي نويسد که او را اسير کردند و به زندان انداختند او که از روي رفتارهاي خشونت آميز نگهبانها حدس زده بود که روز بعد اعدامش خواهند کرد مينويسد :" مطمئن بودم که مرا اعدام خواهند کرد به همين دليل بشدت نگران بودم . جيبهايم را گشتم تا شايد سيگاري پيدا کنم که از زير دست آنها که حسابي لباسهايم را گشته بودند در رفته باشد يکي پيدا کردم و با دست هاي لرزان آن را به لبهايم گذاشتم ولي کبريت نداشتم . از ميان نرده ها به زندانبانم نگاه کردم . او حتي نگاهي هم به من نينداخت درست مانند يک مجسمه آنجا ايستاده بود . فرياد زدم "هي رفيق کبريت داري؟ " به من نگاه کرد شانه هايش را بالا انداخت وبه طرفم آمد . نزديک تر که آمد و کبريتش را روشن کرد بي اختيار نگاهش به نگاه من دوخته شد .لبخند زدم ونمي دانم چرا؟ شايد از شدت اضطراب، شايد به خاطر اين که خيلي به او نزديک بودم و نمي توانستم لبخند نزنم . در هر حال لبخند زدم و انگار نوري فاصله بين دلهاي ما را پر کرد ميدانستم که او به هيچ وجه چنين چيزي را نميخواهد ....ولي گرماي لبخند من از ميله ها گذشت وبه او رسيد و روي لبهاي او هم لبخند شکفت . سيگارم را روشن کرد ولي نرفت و همانجا ايستاد مستقيم در چشمهايم نگاه کرد و لبخند زد من حالا با علم به اينکه او نه يک نگهبان زندان که يک انسان است به او لبخند زدم نگاه او حال و هواي ديگري پيدا کرده بود. پرسيد:
" بچه داري؟ " با دستهاي لرزان کيف پولم را بيرون آوردم وعکس اعضاي خانواده ام را به او نشان دادم وگفتم :" اره ايناهاش " او هم عکس بچه هايش را به من نشان داد ودرباره نقشه ها و آرزوهايي که براي آنها داشت برايم صحبت کرد. اشک به چشمهايم هجوم آورد . گفتم که مي ترسم ديگر هرگز خانواده ام را نبينم.. ديگر نبينم که بچه هايم چطور بزرگ مي شوند . چشم هاي او هم پر از اشک شدند. ناگهان بي آنکه که حرفي بزند . قفل در سلول مرا باز کرد ومرا بيرون برد. بعد هم مرا بيرون زندان و جاده پشتي آن که به شهر منتهي مي شد هدايت کرد نزديک شهر که رسيديم تنهايم گذاشت و برگشت بي آنکه کلمه اي حرف بزند.
بله لبخند بدون برنامه ريزي بدون حسابگري لبخندي طبيعي زيباترين پل ارتباطي آدم هاست ما لايه هايي را براي حفاظت از خود مي سازيم . لايه مدارج علمي و مدارک دانشگاهي ، لايه موقعيت شغلي واين که دوست داريم ما را آن گونه ببينند که نيستيم . زير همه اين لايه ها من حقيقي وارزشمند نهفته است. من ترسي ندارم از اين که آن را روح بنامم من ايمان دارم که روح هاي انسان ها است که با يکديگر ارتباط برقرار مي کنند و اين روح ها با يکديگر هيچ خصومتي ندارد. متاسفانه روح ما در زير لايه هايي ساخته و پرداخته خود ما که در ساخته شدنشان دقت هولناکي هم به خرج مي دهيم ما از يکديگر جدا مي سازند و بين ما فاصله هايي را پديد مي آورند وسبب تنهايي و انزوايي ما مي شوند."
داستان اگزوپري داستان لحظه جادويي پيوند دو روح است آدمي به هنگام عاشق شدن ونگاه کردن به يک نوزاد اين پيوند روحاني را احساس مي کند. وقتي کودکي را مي بينيم چرا لبخند مي زنيم؟ چون انسان را پيش روي خود مي بينيم که هيچ يک از لايه هايي را که نام برديم روي من طبيعي خود نکشيده است و با هم وجود خود و بي هيچ شائبه اي به ما لبخند مي زند و آن روح کودکانه درون ماست که در واقع به لبخند او پاسخ ميدهد.
فرهنگ و ارتباطات و قدرت ارزشها :
فرهنگ تاثير عميقي بر موضوع و شيوه ارتباطات دارد، ارزش ها به عنوان باورهاي بزرگ و مهمي که داراي ارزش احساسي و روحي هستند، در اين باره بسيار کارسازند. ارزش ها به عنوان راهنمايي قوي براي جهت دادن به افکار، قضاوت ها و رفتار اعضاي اعمال مي شوند و بسته به نوع فرهنگ مثلا آسيايي يا غربي اثرات و...متفاوت است.
مثلا در فرهنگ آسيايي ها، معمولا روابط و ارتباط مابين مردم در مقايسه با فرهنگ هاي غربي، بسيار رسمي است، فرد به جاي تکيه بر موضوعات دنيوي، براي ساختن خود و ارتقا خويش از نظر روحي تلاش مي کند. ارزش ها تشکيل دهنده جزئي يکپارچه ازهر فرهنگ خاص هستند و با آن ها همبستگي دارند. ارزشها به عنوان ساخته دست بشر و وجه مشترک اعضاي يک گروه فرهنگ يا جامعه به دليل اهميتي خاص که دارند بر تصميم گيري درباره چه موضوعي با چه کسي و به چه نحوي بايد ارتباط برقرار کرد که تاثير گذار است. مثلا در بسياري از فرهنگ ها، ادب حکم مي کند به روشني آنچه که افراد در فکر و ذهن خود دارند بيان نکنند؛ بلکه آن را با ايما و اشاره بيان کنند ولي در فرهنگ هاي غربي اينگونه نيست اين هم يعني تاثير ارزش هاي در فرهنگ و اثر کل اين فرايند بر نوع ارتباطات در جامعه ،که نحوه تعامل فرهنگ و ارتباطات را به خوبي مشخص مي کند.مجموعه اين تعاريف و مثال ها نشان مي دهد که تفاوت هاي فرهنگي در بين جوامع نوع ارتباطات آنها را مشخص مي کند و از سويي نوع ارتباطات(سنتي يا مدرن) مي تواند فرهنگ هر جامعه را به اقتضاي بافت فرهنگي و اجتماعيش تحت تاثير قرار دهد.
همچنين تفاوت معني ودرک هر جامعه از نمادها و نشانه ها در ايجاد يا عدم ايجاد ارتباط موثر است. کارورزان رسانه ها در بررسي ها و پژوهش هاي ارتباطي با ظرافت خاصي به اين حوزه مهم يعني تاثير متقابل ارتباطات و فرهنگ توجه داشته اند.
جريان انساني بين مرزهاي ملي :
ارتباطات ميان فرهنگي :
روابط آموزشي ، هنري ،علمي ،تحقيقي به شکل عام و منافع خاص افراد و گروهاي اقصادي ،سياسي و فرهنگي و نيز منافع دولت - کشورها،جنبه مهمي از جريان اطلاعات جهاني و بين المللي را تشکيل مي دهند.اززمان جنگ جهاني دوم و به ويژه در 30 سال اخير،شاهد گسترش فعاليتهاي مهم در محدوده ارتياط وانتقال علمي و فرهنگي بين المللي بوده ايم که در تاريخ بيسابقه است.
اين واقعيت که جريان اطلاعات آموزشي و فرهنگي بخش مهمي از الگوي رايج روابط بين المللي است را نمي توان انکار کرد.چنين مجاري ارتباطي و اطلاعاتي وسيله اي در اختيار تجارت ،جامعه ديپلماتيک و موسسات سياست خارجي قرار مي دهند که توانايي بالقوه آن بسيار زياد است.توانايي بالقوه که رفته رقته آن را احساس مي کنيم.به هر حال آموزش بين المللي و فعاليتهاي فرهنگي تنها ابزار سياستهاي خارجي نيستند.آن ها بخش اساسي آن چيزي هستند که سياست خارجي ،روابط سياسي و اقتصادي بين المللي به شکل عامو ارتباط بين المللي به شکل خاص را تشکيل مي دهند.علاوه براين در جهان امروز نمي توان آن ها را از جريان اطاعات فراهم شده به وسيله ديگر مجاري ملي،منطقه اي ،بين المللي و جهاني مانند رسانه هاي جمعي ،ارتباطات راه دور ، و انبوهي از موسسات سياسي و اقتطاعاتي جدا کرد.
در عين حال ،دهکده جهاني ((اي که انتظار مي رفت در اثر گسترش بي سابقه توانايي هاي ارتباطي جهان گستر ناشي از پيشرفت در فناوري ارتباطي))به وجود آيد،هنوز پديد نيامده است.بنابراين امر حائز اهميت روز افرون و مورد توجه محققان و شرکت کنندگان در حوزه بين المللي اين است که ما پل معناداري براي تسهيل تفاهم و هماهنگي بين مردم جهان بنا کنيم.خلاصه اين که از آنجا که آنان درارتباطات بيشتربه کيفيت علاقه مند هستند تا کميت ،آموزش بين المللي و مبادلات فرهنگي مي تواند بيانگرراه هاي ديگريبه سوي ارتباطات سياسي و اقتصادي بين المللي باشد.همچنين اين گونه هاي جريان اطلاعات به سوي افراد ويژه اي متوجه است که درجوامع خود بالقوه يابالفعل رهبر هستند و در واقع عناصر ضروري و بسترهاي گونه هاي ديگرپيام هاي دريافتيرا تامين مي کنند.سرانجام ،فرض شده است که چنين جريان فرهنگي و آموزشي اطلاعات ممکن است به توسعه زمينه مشترک منافعي که ملتها در آن سهيم هستند و مي توان تشريک مساعي را برپايه آن استوار کرد،کمک کند.
در حوزه هاي روابط بين الملل و ارتباطات بين الملل،از گذشته توجه زيادي به خط مشي هاي نظامي ،اقتصادي ،ديپلماتيک،ارتباطات راه دور ارتباطات گروهي شده است،در حاليکه خط مشي آموزشي و فرهنگي موردتوجه نظري يا تجريه و تحليل نظام مند نسبتا کمي واقع شده است.بااين وجود،سنت مبادله دانشجو،محقق،هنرمند وحتي ورزشکار يک اقدام بين المللي ريشه دار است.توجه به اين نکته اهميت دارد که سطح برنامه مبادله عمومي و خصوصي هردو از جنگجهاني دوم فبه ويژه از دهه1960،که شماري از کشورها در جهان کمتر صنعتي شده به فهرست ملت هاي مستقل اضافه شده اند،به شکل غيرمنتظره اي افزايش يافته است.رشد اهميت چنين فعالتهايي به عنوان پايه اي از سياست ملي با افزايش فراواني مبادله ها طي سه دهه اخير برابري کرده است.امروز ابعاد آموزشي و فرهنگي امور بين الملل نه تنها آشکارترند،بلکه بيش از پيش مهم تر تلقي مي شوند.
برحسب جريان اطلاعات، ويژگي تغيير يافته و اهميت آموزش بين المللي و مبادله فرهنگي را مي توان به امور زيرنسبت داد :
1-تغييرات در ماهيت و منابع نوآوري فناورانه.
2-تغييرات در فنون ارتباطات سريع راه دور و در شوار مخاطباني که در معرض پيام ها هستند.
3-تغييرات در ماهيت و منابع انتقال فناوري از موادفماشين آلات و اشيا گرفته تا تحقيق و اموزش مهارت- مدار.
4-تغييرات در برداشت از معرفت شنايس ،فلسفه و روش شناسي هنرها و علومدر همه جهان به ويژه <<نافجار علم>> .
5-شناسايي جريان آموزشي و فرهنگي به عنوان بعدي از سياست توسعه ملي(به ويژه در کشورهاي در حال توسعه) و در بسياري موارد،به عنوان بخشي از خط مشي ها سياسي و مرامي (بويزه در کشورهاي صنعتي).
6-گسترش معاملعه و تجارت در بين مرزهاي ملي و پيدايش بازيگران فراملي متنوع.
7-افزايش در شمار سازمان هاي دولتي و غير دولتي و همچنين شمار موسسات و افراد درگير در فعاليت هاي آموزشي،فرهنگي وهنري .
جريان الاعات از راه جنبش هاي بشري ،مانند فعاليتهاي آموزشي و فرهنگيفبيشتر طنين انداز شده است،زيرا هم براي ارتباطات بين الملل و هم براي ارتباطات ميان فرهنگي مناسب است.روشن است که ارتباطات بين الملل به لحاظ نظري شامل ارتباطات در بين مرزهاي ملي و بين کشورها ميشود،در حالي که ارتباط ميان فرهنگي در هر جا بين مردم داراي فرهنگ هاي متفاوت رخ مي دهد.اما درعمل اين دويکي هستند،چون ارتباطي که از مرزهاي ملي فراتر ميرود بيشتر فرهنگ هاي مختلف رادر بر مي گيرد،براي نمونه مبادله هنرمندان نمايشي نه تنها مستلزم عبور از مزهاي ملي است،بلکه نيازمند تماس و ارتباط با مردم داراي فرهنگ هاي متفاوت است.
اثرات ارتباطات ميان فرهنگي :
ويژگي هاي که پيشتر مرور شد ه ،پرسش هاي بسياري را در باره اثرات مبادله آموزشي بين المللي مطرح مي سازد .مطالعات انگاره -نگرش اثرات را بر روي افراد بررسي مي کند.بادر نظر داشتن مبادلات آموزشي و فرهنگي به عنوان بخشي از جريان جهاني اطلاعات ،پرسش مهم اين است که آيا مبادله آموزشي تغييرات انگاره - نگرشي مثبت نسبت به کشور ميزبان به وجود مي آورد يا نه.پاسخ هاي گوناگوني ار تحقيقات زير به دست مي آيد.<<هربرت سي.کلمان>>کشف کرد<<تغيير دلخواه به سبب وقوع همزمان دو شرط تسهيل مي شود :اطلاعات واقعا ديد درباره کشور و مردم بايد در بستر تعامل مثبت بين شهروندان کشورهاي شرکت کننده فراهم شود>>.تحقيق <<ريچاردمريت>> بر اين نظريه <<کلمان>> هراه با تعدادي شرايط ديگر است که براي افزايش اين احتمال که يک دانشجوي خارجي انگره و نگرشي مثبت به کشور ميزبان داشته باشد ضروري است.اين شرايط شباهت بيشتر بين کشورها،نگرش مساعدتر کشور ميزبان نسبت به کشور بومي دانشجو و شهروندان و دوستي صميمانه شهروند کشور ميزبان را شامل مي شود.
مطالعات مقايسه اي <<آنيتا ميشلر>> از آن حکايت دارند که دانشجويان مبادله اي در نتيجه تجريبات مبادله اي خود <<انگاره اي پيچيده تر و برجسته تر از کشور ميزبان>>دارند.يک دانشجوي مبادله اي در آمريکا ممکن است احساساتي مثبت نسبت به آمريکا بيان داشته باشد،اما اين ضرورتا به معناي يک نگرش مثبت غيرارادي نسبت به خط مشي ها و رفتارهاي ملي آمريکايي نيست.در واقع،باتوجه به نظرات گوناگون آمريکايي ها در مورد خط مشي هاي خارجي و ملي کشور خود،هيچ دليلي نداريم که باور کنيم تجربه يک دانشجوي خارجي باورهاي اورادر مورد خط مشي هاي دولت تعيين تماس ميان فرهنگي اشخاص را توانامي سازد تا پيچيدگي هاي يک جامعه ديگر را بفهمند وبا افراد متعلق به فرهنگي ديگر همدردي کنند.توانايي فهم ديگر فرهنگ ها ممکن است پايه تفاهم بين المللي و صلح جهاني را نشان دهد.در مطالعات <<بارجورن>>و<<ميتسکي يويچ>>درباره مبادلات شوروي -آمريکا شواهدي به دست آمده است دال بر اين که تفاهم بين المللي از مبادله آموزشي ناشي مي شود.اين بررسي نشان دادکه مبادلات <<اعتماد به امکان همزيستي را فراهم و تحمل و تسامح نسبت به نظام اجتماعي وسياسي طرف ديگر را افزايش داده است>>اما اين فرصت آموزشي ،تنها براي شمار کمي از افراد کشورهاي خاصي وجود دارد.شمار دانشجويان کشورهاي توسعه يافته که در کشورهاي کمتر توسعه يافته تحصيل مي کننداندک است.بنابراين،افراد در کشور هاي صنعتي شده امکان کمتري براي درک فرهنگ کشورهاي کمتر توسعه يافته دارند.
همچنين،دانشجويان مبادله اي کشورهاي در حال توسعه که در کشورهاي توسعه يافته تحصيل مي کنند بيشتر مظهر نخبگان کشورهاي خود هستند.آنان به ميزان خود تصويري ناقص ونامشخص از فرهنگ هاي خود ارائه ميدهند.در نتيجه جوامع گوناگون کشورهاي درحال توسعه ئر جهان صنعتي اغلب بد معرفي مي شوند.در مجموع جايي که بيشترين سوءبرداشتها روي مي دهد،نبود مبادله دو سويه وبنيادي سوءبرداشتها را سخت تر مي سازد.
دانشجويان خارجي، چون در حکم حلقه رابط مهمي در تفاهم بين کشور بومي خود و کشور ميزبان هستند، منابع با ارزش اطلاعاتي در ارتباطات بين المللي وميان فرهنگي به شمار مي روند.آنان نماينده فرهنگ بومي خود هستند وممکن است تنها مجراي ارتباطي اي باشند که بسياري از کشورهاي ميزبان با آن فرهنگ ويژه دارند.همچنين،هموطنان آنان ممکن است يک فرهنگ خارجي را تنها نيابتا،يعني از راه تجارت مربوطه دانشجويان در بازگشت به وطنشان تجريه کنند.به اين دلايل ،بررسي نگرش دانشجويان خارجي نسبت به کشور ميزبان و کشور خود،تغييرات کلي در اين نگرش ها و دلايل اين تغييرات جالب است.همچنين بررسي تبلور تجارت گوناگوني که دانشجويان به وطن خود مي آورند و در آميختگي آن ها باساختارهاي ارزشي فردي جالب است. همچنين،به عنوان بخشي از جريان دوسويه اطلاعات ،بررسي تاثير اين دانشجويان بر کشور ميزبان وانواع اطلاعات،انگاره هاونگرش هايي که شهروندان کشور ميزبان در نتيجه چنين تعاملاتي به وجود آورند اهميت پيدا مي کند.
براي تعيين برخي از اثرات احتمالي بحث شده،ضروري است نوع سابقه اي که دانشجويان خارجي با خود به همراه مي آورند را بررسي کنبم .عوامل فرهنگي مهم ساختارها،ارزش هاوشخصت را شامل مي شوندکه از آنها همبافت انگيزه هاوانتظاراتي ناشي مي شود که واکنش هاي دانشجويان نسبت به کشور ميزبان را تعيين خواهد کرد.از آن جايي که خود-انگاره فرد بسيار پيچيده است،جداسازي سه ساختار آن و تعيين چگونگي تحت تاثير قرار گرفتن آنها سودمند است.اين مجرا مليت ،سابقه اختماعي اقتصادي و ساختار فرهنگ هستند.
همچنين استدلال شده است که مبادلات آموزشي و فرهنگي در سطح فرد به فرد به ملتها و فرهنگها در بنياد نهادن <<هم سطح سازي از طريق پل زدن>>يعني ايجاد حوزه افقي ارتباطات کمک خواهد کرد.در بيشتر موارد،ارتباطات ميان فرهنگي بين <<شرکاي ارتباطي>>که اشتراک زيادي دارندرخ مي دهد ،براي نمونه دانشمندان،هنرمندان،ورزشکاران و تسکين هاي داراي حرفه اي مشترک،سطح مشابهي از تحصيلات و يا منافع و انگيزه هاي مشترک با همتاي خود در ديگر فرهنگ ها دارند.عليرغم موانع عمودي اي که بين فرهنگ ها به دليل فاصله شناختي جهان بيني ها يا ملاک هاي داوري متفاوت ايجاد ميشود،خطوط افقي ارتباطات توسعه مي يابند.
در سال هاي اخير چندين گزارش در ايالات متحده ،فرانسه،آلمان وبريتانيا با ارائه سند و مئرک اهميت مبادله آموزشي را به عنوان بعدي فراگير از خط مشي هاي ملي و خارجي به خوبي اثبات کرده اند،براي نمونه رد گزارش سال 1980 کميسيون زبان خارجي و مطالعات بين المللي رئيس جمهور <<کارتر>>بيان ميکند که مبادلات آموزشي براي منافع ملي مهم است و براي يک شهروند آگاه و علاقه مند به ايالات متحده اساسي است.
اين گزارش به ويژه در مورد چهار گونه از مبادلات آموزشي بحث مي کند:مبادله دانش آموزان و هيات علمي ،برنامه هاي تحصيل در خارج براي دانشجويان دانشکده هاو دانشگاهها،دانشجويان خارجي در ايالات متحده آمريکا و مبادله هيات علمي دانشکده ها و دانشگاهها. کميسيون به نقاط قوت و ضعف برنامه ها در هر يک ازچهار حوزه مي پردازد و در پايان راه هاي افزايش شرکت در مبادلات آموزشي را پيشنهاد مي کند.(مولانا:297-294)
حوزه ديگر تاثر جريان آموزشي و فرهگي ازراه جابه جايي هاي انساني دربين مرزهاي ملي وميان فرهنگها، مساله<<وابستگي>>يا<<تسلط>>و اثر احتمالي آن بر توسعه ملي و بين المللي است.باز،از بعدي مثبت،مطالعات نشان داده اند آموزش خارجي مي تواند به توسعه ملي و بين المللي کمک کند،به ويژه اگر بر يک خط مشي آموزشي وتوسعه اي محکمي بنا شده باشد،براي نمونه،بررسي<<ريچارد ماير>>در مورد فارغ التحصيلان کشورهاي در حال توسعه از جهار دانشگاه آمريکا آشکار ساخت <<45 درصد اين فارغ التحصيلان در سازمانهايي کار مي کنند که نقش خيلي مهمي در توسعه ملي دارندو 37درصد در سازمان هايي که به شکل متعادل به توسعه ملي مربوط هستند>>.همچنين اين بررسي نشان داد<<تحصيلات 21 درصد آنها در آمريکا تقريبا به شکل کامل استفاده حرفه اي دارد،در حالي که تحصيلات آمريکايي 48 درصد افراد تا اندازه زيادي و 26 درصد افراد تا اندازهاي استفاده شغلي داشته است>>
از سوي ديگر موضوع جاري مشاجرات بين المللي ،جريان نابرابر اطلاعات در جامعه جهاني بوده است.الگوي جريان اطلاعات ،ارتباطات دوسويه بين کشورهاي توسعه يافته و انتشار يک سويه اطلاعات به سوي ملت هاي در حال توسعه از ناحيه جهان صنعتي را شامل مي شود.همچنين استدلالشده است که اين الگوي جريان از راه مبادلات بين المللي اشخاص نسخه برداري شده است.هر ساله هزاران دانشجو از کشورهاي از حال توسعه در حال توسعه در کشورهاي صنعتي تحصيل مي کنند.اين دانشجويان نظريه ها ،نظام هاي فلسفي ،فناوري ها و روش هاي کشور ميزبان خود را فرا مي گيرند. اگرچه دانشجويان تصوير مشخص تري از کشورميزبان خود به دست مي آورندن،ولي تحت تاثير فرهنگي که در آن به سر مي برندقرار مي گيرند.بسياري از آنها که به کشور خود باز مي گردند به لحاظ فکري و روحي از فرهنگ بومي خود جدا مي شوندو از اين رو،توانايي خودرا براي کمک به توسعه ملي از دست مي دهند.بنابراين،مبادلات آموزشي که اهداف توسعه ملي را در نظرنميگيرند به تقويت اين سندروم وابستگي پيوند خورده اند.
اين وابستگي و نفوذ در روابط فرهنگي ايالات متحده-ايران پيش از انقلاب اسلامي به بهترين شکل به تصوير کشيده شده است.آخرين دوره حکومت شاه پيشين ايران،در سال هاي 78-1953،را مي توان دوره اي که در آن روابط فرهنگي و آموزشي ايالات متحده -ايران از نظر آمريکا واقعا چند بعدي شد توصيف کرد.به گروه بيست تايي سازمانهاي دولتي فعال آمريکا در ايران در طول اين دوره بسياري از دانشگاهها و برنامه هاي همکاره در رشته هايي مانند تجارت ،مديريت،آموزش،بازاريابي،تبليغات و رسانه اهي گروهي،ورزش ها و سرگرمي اضافه شدند.شمار دانشجويان ايراني که در آمريکا در حال تحصيل بودند به سرعت افزايش يافت و به ندرت موسسه اي نوين در شهرهاي اصليايران وجود داشت که تحت نفوذ کارآموزشي صنفي و آموزش عالي آمريکايي نباشد.تاآن زمان،ايالات متحده به عنوان اصليارزش هاي فرهنگي،علمي و آموزش غربي در ايران جايگزين فرانسه و بريتانياشده بود.
در سال 1977نزديک به 300سازمان آموزشي و تجاري آمريکايي دست اندرکار جنبه اي تعليم آموزشي و تجاري در ايران بودند.بنابراين،پرکارترين و جسورانه ترين دوره روابط فرهنگي ايران-آمريکا سيرطبيعيخود را در زماني طي کرد که بيشترموسسات فرهنگي،آموزشي،مذهبي و سنتي ايران تحت اقدامات به شدت سرکوب گرايانه شاه قرار داشتند.ايران زمين حاصلخيزي براي کاشت ساختارها و ارزش هاي آموزشي آمريکايي بود. با الگوي توسعه غربي در ذهن و ذخاير کافي نفت در دست،دولت شاه برپايه ريزي 74ارتباط مستقيم بين دانشکاه هاي ايراني و آمريکايي نظارت داشت و نظام آموزشي آمريکا را به عنوان الگوي آينده خود گرفته بود.در همان زمان،شمار زيادي از ايرانيان که هم در ايران و هم در آمريکا يا اروپا تحصيل کرده بودند براي هميشه در آمريکا يا اروپا ساکن شدند.مثلا160نفر از 315پزشکي که در ژوئن 1966 ازدانشکده پزشکي دانشکاه تهران فارغ التحصيل شده بودند تا ده سال بعد در آمريکا و بيش از اين تعداد در انگليس و اروپاماندگار شدند.
چندين دانشکاه ايراني در جهت يک مدل دانشگاه آمريکايي حرکت کرده بودند.رئيس دانشگاه پهلوي در يک مناسبت،اهميت اين رابطه را به شرح زير خلاصه کرد)(ما عمدا تلاش کرديم فناوري غرب را اتخاذ کنيم و نيروي انساني مورد نياز براي ايجاد نظام دولتي جديد را آموزش دهيم...آنچه اهميت زيادي داشت تشکيل گروهي از اساتيد همگون بود که در نظام آموزشي آمريکايي آموزشديده باشند)).در طي همين دوره،دانشجويان ايراني براي تحصيل در ايالات متحده هجوم آورده بودند.تا اواخر 2-1971،اين دانشجويان تنها 6365نفر بودند(4درصد از کل ثبت نام دانشجويان خارجي).تا6-1975دانشجويان ايراني(19000يا11درصد)بيش از هر کشوريديگري در دانشگاهها و دانشکده اي آمريکايي مشغول تحصيل بودند.درست پيش از انقلاب در سال 1978،حتي اين تعداد تقريبا دو برابر و به 36220نفر(4/15%)رسيده بود.در سال 1978،برآورده شد66000دانشجوي ايراني تنها در دانشکده هاي گوناگون در آمريکا ثبت نام کردند،در حالي که کل دانشجويان دانشکده هاي ايران از 120000نفر تجاوز نميکرد.در يک دوره ،ايران به نخبگانش زبان فرانسه را آموزش داد که با اين کار همه انديشه فرانسوي،ادبيات فرانسه و روش هاي فرانسوي به ايران سرازير شد.در طي دهه 1960و دهه1970،زبان انگليسي آمريکايي غالب شد.تا اواسط دهه1970،کم کم نشانه هاي مهمي از انقلاب در محيط دانشکده هاي ايران و در ميان دانشجويان ايراني در خارج از کشور پيدا شد.هزاران دانشجو،محقق و دانشمند ايراني درخارج و همتاهاي خارجي و آمريکايي آن ها که در ايران ساکن بودند به جنبه مهمي از جريان اطلاعات ايراني -آمريکايي و در حقيقت جريان اطلاعات جهاني تبديل شده بودند.
اگر جهت ،محتوا و شدت اين نوع جريان اطلاعات در تجزيه و تحليل توسعه در ايران و منطقه در نظر گرفته شده بود،همچننا که وقايع آشکار ميشدند،تحصيلگران غربي و دانشجويان علوم سياسي که از انقلاب ايران و پيامد آن دچار شگفتي شده بودند تصوير فهم بهتري مي داشتند.در حقيقت و ديدگاه مسلط درباره آنجه <<واقعا>> داشت در ايران پيش از سرنگوني شاه رخ مي داد_اولي فرهنگ و جامعه ايراني را تحت سلطه کامل غرب مي ديد ودومي ادعا مي کرد که راه توسعه در ايران روندي گريزناپذير و برگشت ناپذير به سوي نوسازي غير دينيزير نظر شاه است_اشتباه از آب درآمد.تحليلگران اين دو نظريه هايشان را بر اساس اطلاعات رسمي ،محتواي رسانه ها و داده هاي اقتصادي استوار بودند.هر دو به اسلام و اطلاعاتي که از راه مراکز سنتي و ملي و نيز دانشجويان و موسسات دانشگاهي توليد و توزيع مي شدند به عنوان اموري کم اهميت بي توجه بودند.سوءبرداشت هاي مشابهي در مورد حال و هواي ايران از منابع متعدد دانشگاهي هم در ايالات متحده و هم در اروپاکه از جهات ديگر تخصصي و قابل اعتماد بودند،نشات مي گرفت.مطالعه انقلاب ايران بر اهميت ارزش قائل شدن براي جريان اطلاعات از راه مجاري آموزشي،فرهنگي،وسنتي و کل نظام ارتباطي در يک فرهنگ ديگر تاکيدکرد.(مولانا-ارتباطات عالمگير)
روابط عمومي و فرهنگ سازي:
ازآن جايي که فرهنگ سازي يک فعل اجتماعي است که در ارتباط با گستره وسيعي از انسان ها سرو کار دارد و مي خواهد بر رفتار و ذهنيت تعداد زيادي از آدميان تاثير بگذارد يک عمل روابط عمومي است زيرا شناخت افکار عمومي و تاثير و نفوذ در آن يکي از وظايف و شايد مهمترين وظيفه روابط عمومي است. شناخت افکار عمومي نقش بسيار زيادي در فرايند فرهنگ سازي خواهد داشت به اين دليل که فرهنگ و رفتار يک جامعه ناشي از نوع تفکر و انديشه حاکم بر اذهان مردم آن جامعه است و تغيير و اصلاح فرهنگ يک جامعه با تغيير و اصلاح فکر و انديشه مردم آن جامعه ممکن مي شود. ازاين رو روابط عمومي به عنوان نماينده رسمي و علمي شناخت و مطالعه افکار عمومي اهميتي مضاعف مي يابد.روابط عمومي به دليل وظيفه درون سازماني و برون سازماني، بيش از همه در اعتلا و رشد فرهنگ و رفتار با انسان سر و کار دارد که از زمينه ها و امکانات و ابزارهاي خوبي جهت اين اعتلا قدم بردارد و با مخاطب شناسي براي اقناع و نفوذ در مخاطبين دست يابد. طريق شناخت علمي و صحيح مخاطبان به راهبردهاي معين و اجراي برنامه هاي سازماندهي شده به اطلاع رساني و تدوين فرهنگ صحيح فردي و اجتماعي بپردازد وبا تعميم وسيع براي ترويج و تبليغ يعني جاانداختن رفتارها و الگوهاي مناسب رفتاري به مقوله "فرهنگ سازي" به اجرا در آورد.تبليغ، ترويج، اقناع، اطلاع رساني، آموزش، زمينه سازي، فضاسازي و... روش ها و راهبردهايي است که به عنوان وظايف و کارکردهاي روابط عمومي در فرايند فرهنگ سازي نقش موثري دارند.با مطالعه در نقش و کارکردهاي روابط عمومي مي توان به امر "فرهنگ سازي" که در درون هر يک از وظايف جاي دارد دست يافت.روابط عمومي از طريق سه وظيفه اصلي مي تواند به فرهنگ سازي بپردازد:
1-اطلاع يابي:که مي تواند در اين بخش به تهيه و توليد اطلاعات لازم در مورد فرهنگ بپردازد.2-اطلاع شناسي:که در اين بخش هم روابط عمومي مي تواند به شناخت علمي وتجزيه و تحليل يافته هاي خود در مورد فرهنگ وارزش هاي فرهنگي پرداخته و فرهنگ صحيح و مناسب را تنظيم کند.3-اطلاع رساني:در اين قسمت با توجه به ترويج و اشاعه فرهنگ صحيح دست مي زند و آن را به جامعه انتقال مي دهد.
اگر پنج نقش عمده براي روابط عمومي در نظر گرفته شود با کمي دقت مي توان نقش فرهنگ سازي را در درون آن پيدا کرد:
1-نقش نمايشي: در اين قسمت با استفاده از سخنراني، مراسم و برپايي نمايشگاه مي توان به فرهنگ سازي پرداخت. مثلا با برپايي نمايشگاه سلامت مي توان فرهنگ صحيح سلامتي را در ميان مردم رواج داد و يا با سخنراني و مراسم هاي خاص مثل راهپيمايي کودکان در روز هواي پاک ،فرهنگ ترافيک را اصلاح کرد.
2-نقش اظهاري: در اين نقش، روابط عمومي با پاسخگويي و خبرسازي مي تواند به اطلاع رساني و تبليغ و آموزش فرهنگ درست در زمينه هاي مختلف بپردازد.به عنوان مثال وزارت بهداشت مي تواند با تهيه خبر در مورد موادغذايي آلوده، مردم را به استفاده درست از موادغذايي ترغيب کند. يا نيروي انتظامي مي تواند با اطلاع رساني و فرهنگ سازي رانندگي شيوه هاي درست رانندگي را به مردم آموزش دهد.
3-نقش مشورتي: روابط عمومي مي تواند با تبيين و جا انداختن تاثير و اهميت افکارعمومي در فرايند تصميم گيري و سياستگذاري مديران ارشد، ضمانت اجرايي فرهنگ سازي را تامين کند. اينجاست که نقش روابط عمومي نه به عنوان تسهيل گر و مجري ارتباطي بلکه به عنوان سياستگذار به اثبات مي رسد.
4-نقش مذاکره اي: در اين نقش روابط عمومي با استفاده از ابزارها و فعاليت هاي خاص حرفه اي به ايجاد سازش و تفاهم بين سازمان و گروه هاي مخاطب دست مي يابد واز رهگذر اين گونه فعاليت ها مي تواند فرهنگ صحيح و پويا را تبليغ کند. مخاطب شناسي به عنوان يکي از وظايف روابط عمومي اينجاست که اهميت مي يابد.
5-نقش تفسيري: در اين جا روابط عمومي به کار علمي تري در زمينه فرهنگ سازي دست مي زند و آن تجزيه و تحليل گروه هاي مخاطب و سنجش افکار عمومي و تحليل محتواي آن ها است.
لازم به ذکر است که ساختن فرهنگ و رفتار يک جامعه قبل از هر چندنيازمند شناخت و آگاهي از فرهنگ و رفتارهاي مردم آن جامعه است، لذا شناخت فرهنگ، خرده فرهنگ ها و الگوهاي رفتاري حاکم بر مردم جامعه بسيار با اهميت است. روابط عمومي مي تواند از طرق مطالعات پيمايشي مانند نظر سنجي و پرسشگري به شناخت علمي از فرهنگ و رفتار مردم اطلاع يابد و اين گامي مهم در فرهنگ سازي محسوب مي شود.
روابط عمومي همچنين با استفاده از ابقزارها و تکنولوژي هاي ارتباطي همچون تيزر و آگهي تبليغاتي، بيلبورد، تابلوهاي الکترونيکي، ساخت فيلم هاي کوتاه و شيوه هاي ديگر در ترويج فرهنگ هاي صحيح در هر چيزي بهره گيرد.
امروزه برخي عصر جديد را عصر ارتباطات مي دانند و غالبا سخن از وسايل ارتباط جمعي زياد به ميان آورده مي شود. در جامعه امروزي همه افراد از رسانه هاي گروهي تاثير مي پذيرند و در واقع 3/1 اوقات بيداري ما در مصاحبت با اين رسانه ها سپري مي شود.
لذا بين مجموعه فرهنگ و ارتباطات روابط تنگا تنگ و پويايي وجود دارد. وقتي که از فرهنگ يا فرهنگ عمومي بحث مي کنيم، نمي توانيم از نقش رسانه هاي همگاني يا وسايل ارتباط غفلت کنيم زيرا اين وسايل نقش و تاثير بسزايي در فرهنگ سازي دارند.آگاهي‌هاي اجتماعي در يک جامعه وقتي به صورت فرهنگي عمومي در مي آيد که به طور مستمر از طريق وسايل ارتباط جمعي و در مجامع مختلف مطرح شود.با اين توضيح مقدماتي آنچه که در اين مقاله مورد بررسي قرار مي گيرد، تاثير اجتماع و نهادهاي اجتماعي (در اينجا اختصاصا وسايل ارتباط جمعي) در شکل گيري و انتقال اخلاق اجتماعي و محتواي آن بالخص در ميان نوجوانان و جوانان است.
تعريف اخلاق اجتماعي به زبان جامعه شناسي:
آنچه که زبان جامعه شناسي به عنوان اخلاق اجتماعي شناخته مي شود و بيشتر مبتني بر مباحث روانشناسي مي باشد، همان چيزي است که تحت عنوان جامعه پذيري (Socialization) در فرآيند دروني شدن عقايد، ارزش ها و هنجارها و يگانگي فرد با فرهنگ و جامعه از آن بحث مي شود و به طور خلاصه در بحث از فرهنگ، اخلاق اجتماعي به عنوان ارزشها و قواعد رفتار در جامعه، موضوع بررسي قرار مي گيرد. لذا اين قواعد رفتار، مجموعه اي از عقايد، ارزشها و هنجارهايي هستند که نسبت به فرد، اموري بيروني و مستقل تلقي مي شوند و در جريان جامعه پذيري براي او دروني مي شوند و به صورت جزئي از شخصيت او در مي آيند(رجب زاده، 64:1376) و در نهايت رفتار فرد را در جامعه تعيين مي کنند و به عنوان اخلاق اجتماعي محسوب مي شوند.
2- فرهنگ عمومي و اخلاق اجتماعي جوانان
بر اساس تعريف فوق اخلاق اجتماعي جوانان، حوزه اي از فرهنگ عمومي يک جامعه را تشکيل مي دهد که شامل عقايد، ارزشها و هنجارهاي اجتماعي قشر جوان جامعه مي گردد. فرهنگ عمومي خود عبارت است از مجموعه پاسخ هايي که هر جامعه براي مسائل گوناگونش پيدا مي کند که مبتني بر تجربه نسل هاي گذشته است و يا از طريق دستيابي به توانايي‌ها و ذخيره هاي تازه، حاصل آمده است(اسدي، 16:1376). در تعريفي ساده تر، فرهنگ عمومي عبارت است از انديشه ها و معرفت مشترک يک جامعه که تحت تاثير عناصر مختلفي نظير جهان بيني، ارزشها، گرايشها، کنشها، نمادها، و تکنولوژي واقع مي گردد.(افروغ،4:1377)
3- مکانيزم‌هاي انتقال اخلاق اجتماعي
اخلاق اجتماعي به عنوان بخشي از فرهنگ عمومي از طريق سه مکانيزم: يادگيري، فرهنگ پذيري و جامعه پذيري انتقال مي يابد. در نتيجه انتقال اخلاق اجتماعي و فرهنگ عمومي، الگوهاي رفتاري که ممکن است ادراکي، احساسي و عملي(رفتاري) باشند، در ذهن افراد حک مي شوند.
4- عوامل يا کارگزاران انتقال اخلاق اجتماعي
فرآيند انتقال اخلاق اجتماعي، در برگيرنده تاثيرات متفاوتي است که در طول زندگي بر فرد وارد مي شود. مهمترين اين تاثيرات عبارت است از تاثير عوامل(کارگزاران) جامعه پذيري يعني افراد، گروهها و نهادهاي مهمي که وضعيت هاي ساختي را فراهم مي سازند تا فرآيند جامعه پذيري در درون آنها رخ دهد. در جهان امروز چهار عامل جامعه پذيري از اهميت بالايي برخوردارند و بطور مداوم و موثر بر کسي تاثير مي گذارند. اين چهار عامل عبارتند از: خانواده، مدرسه،گروه همسالان و وسايل ارتباط جمعي
5- ديدگاه هاي نظري درباره تاثير وسايل ارتباط جمعي
بررسي مباحث نظري و آراي صاحبنظران ارتباطات نشان مي دهد که اثرات وسايل ارتباط جمعي بسيار متعدد و متنوع مي باشد بطوري که نقد و بررسي اين اثرات پيچيده است و حوزه تاثير آن نيز قلمرو بسيار گسترده دارد.
درباره نقش و تاثير وسايل ارتباط جمعي بطور کلي سه ديدگاه نظري وجود دارد:
ديدگاه افراطي:
طبق نظرات طرفداران اين ديدگاه، وسايل ارتباط جمعي داراي چنان قدرتي هستند که مي توانند نسلي تازه براي اولين بار در تاريخ انسان پديد آورند. نسلي که با نسل هاي پيشين بسيار متفاوت است. طرفدارا اين ديدگاه قدرت راديو را با بمب اتمي مقايسه مي کنند که از آنها مي‌توان در راه خير يا شر با تاثيري شگرف سود برد.(ساورخاني،84:1368) «ژان کاز نو» در اين باره مي نويسد : اين انديشه در نظر مردم رواج يافتکه وسايل ارتباط جمعي قدرتي فوق تصور دارند و مي توانند افکار فلسفي و سياسي را منقلب نموده، شکل تازه اي به آن بخشند و به اختيار تمامي رفتارها را هدايت نمايند.(کازنو،45:1365)اين عده بر ساز وکارهايي چون هدايت از راه دور(Telekinesis)، آدمک سازي(Robotism)، اثر بلع و بويژه تاثير بازتابهاي شرطي تاکيد مي‌کنند و معتقدند که دروني کردن(Internalization) هنجارها، موجبات آشتي انسان را با خواست جامع فراهم مي آورد. در اين صورت انسان ها خود به عنوان عاملي در راه حراست از مواريث، هنجارها و قوانين جامعه تجلي مي کنند و وسايل ارتباط جمعي ابزاري سريع، قدرتمند و موثر در راه تامين اين منظور هستند. (ساورخاني،86:1368)


ديدگاه تفريطي:
طبق نظرات طرفداران اين ديدگاه وسايل ارتباط جمعي تاثير چنداني بر مخاطبين خود ندارند و ديگر«دوران سبع»(سلطه) وسايل ارتباطي و با آن دوران رواج عقايد تند و اسناد اثرات جادويي و خارق العاده به وسايل ارتباط جمعي پايان يافته است. اين عده معتقدند که وسايل ارتباط جمعي عليرغم تکنولوژي برتري که از آن استفاده مي کنند، با موانع بسياري در راه اثر گذاري بر ديگران مواجهند(ساروخاني،85:1368).
3-5- ديدگاه بينابين؛
در مقابل اين دو ديدگاه افراطي و تفريطي، ديدگاه سوم که بينابيني مي باشد نظر بر اين دارد که بايد پذيرفت که وسايل ارتباط جمعي، ابزاري اجتماعي- فرهنگي به معني عالي آن هستند و از اين جهت اثرات چشمگيري برجاي مي گذارند، اما اين آثار نه آنچنان است که هيچ محدوديتي را نشناسند(ديدگاه افراطي) يا آنکه چنان ناچيز است که هيچ اعتنايي ر
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

مدیریت فرهنگی 10 سال 8 ماه ago #35243

سلام خوب نبود
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.