یکشنبه, 23 ارديبهشت 1403

 



موضوع: ارتباطات فرهنگی و اهمیت آن

ارتباطات فرهنگی و اهمیت آن 9 سال 8 ماه ago #97069

ارتباطات میان فرهنگی (تاریخ، مفاهیم و جایگاه)
چکیده: فرهنگ و ارتباطات را می توان سنگ بنای جوامع انسانی برشمرد. در باره این دو ویژگی جامعه انسانی – که وجه ممیز انسان از دیگر موجودات است-، بسیار بحث شده و تعریفهای متعددی ارائه گردیده است. بررسی تعریفهای ارائه شده از فرهنگ و ارتباطات باتوجه به دیدگاه ارتباطات میان فرهنگی و پیوستگی وهمراهی این دو، در این مقاله بررسی شده و ارتباطات میان فرهنگی به عنوان زیر مجموعه ای از فرهنگ و ارتباطات (هردو) مطرح گردیده است. این مقاله ابتدا با نگاهی به تاریخ شکل گیری مطالعات مربوط به ارتباطات میان فرهنگی، چگونگی شکل گیری آن را به عنوان یک رشته علمی و مستقل بررسی می کند. پس از آن با تبیین و توضیح مفاهیم مورد نظر در این حوزه، ویژگیها و تفاوتهای هر یک بررسی می شود. در پایان، بحث از جایگاه ارتباطات میان فرهنگی در حال حاضر و ضرورت توجه بیشتر به آن در سطح علمی و اجرایی، به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و زمینه ساز بیداری اسلامی در سطح جهان در میان امت اسلامی، خواهد آمد.
مقدمه
فرهنگ وارتباطات، سنگ بنای جوامع انسانی به شمار می روند. از آغاز خلقت و پیدایش انسان تاکنون، این دو ویژگی همراه جامعه انسانی و نوع انسان بوده و وجه ممیز او از دیگر موجودات قلمداد شده است. در باره این دو مفهوم، بسیار بحث شده و تعریفهای زیادی ارائه گردیده است. در باره فرهنگ، بیش از صد تعریف که – هر یک از دیدگاهی خاص به این پدیده نظر دارد-، ارائه شده است. اندیشمندانی فرهنگ را روش زندگی گروهی از مردم دانسته اند، که از یک نسل دیگر از طریق آموختن منتقل می شود Weaver, 1996b,p.1) . این تعریف به گونه ای کلی و اجمالی، حدود و مفهوم فرهنگ را بیان می کند. اما چنانچه بخواهیم به ارائه دقیق این تعریف با ذکر جزئیات بپردازیم، می توان گفت که فرهنگ، روش زندگی گروهی ازمردم می باشد که در برگیرنده الگوهای رایج تفکر و رفتار شامل: ارزشها، اعتقادات، قواعد رفتار، نظام سیاسی، فعالیت اقتصادی و مانند آن است، که از نسلی به نسل دیگر از طریق آموختن- و نه از راه توارث زیستی- انتقال می یابد ، Kuper, 1958 p.178) .شاید جامعترین و مانعترین تعریف از فرهنگ، ویژه تایلر باشد. وی به سال ۱۸۷۱م در کتاب خود با نام فرهنگ ابتدایی، فرهنگ را این گونه تعریف کرد (روح الامینی، ۱۳۷۲، صص ۱۷-۱۸):
«فرهنگ، مجموعه پیچیده ای است که شامل: معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطی است که فرد به عنوان عضو، از جامعه خود فرا می گیرد، و در برابر آن جامعه وظایف و تعهداتی را برعهده دارد.»
ویژگی مشترک این تعریفها، انتقال و فراگیری فرهنگ از نسلی به نسل دیگر است، که فرد آن را به عنوان عضوی از اجتماع می آموزد و فرا می گیرد. بدین ترتیب، فرهنگ محصول حیات جمعی و زندگی اجتماعی است، که براساس آن جامعه انسانی پایه ریزی می شود، و شکل می گیرد و در طول زمان ونسلها دستخوش تغییراتی نیز می گردد. البته،فرهنگ در عین ثبات، نوعی دگرگونی و نوآوری دراز مدت و آهسته را در خود دارد. از این رو، برخی محققان فرهنگ را تولید وباز تولید اجتماعی احساس، معنا وآگاهی دانسته اندO|Sullivan, 1994, p.68) . اما این تولید و باز تولید به گونه ای است که ثبات و یکپارچگی فرهنگ حفظ می شود، و نوعی پدیده ثابت در حال تغییر -که همواره نامحسوس می نماید- مشاهده می شود. به همین دلیل، برخی معتقدند که فرهنگ حوزه معنایی است که حوزه های تولید(اقتصاد) و روابط اجتماعی (سیاست) را وحدت می بخشدO|Sullivan, 1994,p.68) .این دیدگاه، به فرهنگ مفهومی عام وکلی می دهد. در این تعریف، فرهنگ معنابخشی زندگی انسان بویژه بخش اجتماعی آن را برعهده دارد، و انسان را از اجزای پراکنده و جزئیات متفرق حیات امروزی، به نوعی وحدت می رساند.
همه تعریفهای مذکور، به گونه ای عمومی دیدگاههای گوناگون درباره فرهنگ را ارائه می دهد. اما چنانچه بخواهیم به طور تخصصی وعملی تر فرهنگ را تعریف کنیم – که به بحث این مقاله نیز نزدیکتر باشد-، می توان گفت که فرهنگ در حوزه دانش، هر آنچه را که از طریق ارتباط متقابل آموخته- می شود، در برمی گیرد (ساروخانی ۱۳۷۰، ص ۱۶۵). در این تعریف، به جنبه ارتباطات نیز توجه شده است. این تعریف به نوعی همان دیدگاههای قبلی، اما با بیانی جدید وعلمی تر است، و توجه را به حوزه ارتباطات جلب می کند.
یکی دیگر از تعریفهای مناسب برای فرهنگ در مطالعه ارتباطات میان فرهنگی، تعریف ذیل است (مولانا،۱۳۷۶):
«فرهنگ عبارت است از زندگی وعادات روزمره افراد، که به زندگی اجتماعی تسری پیدا می کند.»
تعریف دیگری از فرهنگ که مفهومی انسان شناسانه را بیان می کند، به وسیله ادوارد هال مطرح شده است. وی در این باره معتقد است Moon,1996,p.71) :
«فرهنگ عبارت است از: اطلاعات به اشتراک گذارده شده به همراه روشهای به اشتراک گذارده شده در باره رمزگذاری، ذخیره سازی و بازیابی آن اطلاعات.»
حال، ضرور می نماید که با نگاهی به تعریفهای ارائه شده برای ارتباطات، به روشن شدن این مفهوم و حوزه مطلوب در این مقاله، کمک کنیم.
در زمینه ارتباطات نیز تعریفهای گوناگونی ارائه شده است. برخی محققان به گردآوری بیش از صد تعریف و ذکر نمونه های بسیاری از آن، در آثار خود پرداخته اند (محسنیان راد،۱۳۶۹، صص ۳۷-۶۵).اما یکی از مناسبترین و بهترین تعاریف ارائه شده – که تا حدی جامع و مانع است و در ارتباطات میان فرهنگی نیز می توان از آن استفاده کرد-، تعریف ذیل است (محسنیان راد،۱۳۶۹، ص ۵۷):
«ارتباط، عبارت است از: فراگرد انتقال پیام از سوی فرستنده برای گیرنده، مشروط بر آنکه در گیرنده پیام، مشابهت معنا با معنای مورد نظر فرستنده پیام ایجاد شود.»
این تعریف به عناصر ارتباط: پیام، فرستنده و گیرنده، و فراگرد بودن ارتباط و معنا در ارتباطات توجه دارد. این ویژگیها در ارتباطات میان فرهنگی کاربرد بسیار دارد، و لازم است به آن توجه شود. حال، باید دید چگونه می توان فرهنگ و ارتباطات را یکجا مطالعه کرد و جنبه ها یا حوزه مشترک هر دو را بررسی نمود.
همان گونه که ملاحظه شد، فرهنگ وارتباطات هر دو فراگردند، و یک ضرورت انسانی به شمار می روند Prosser, 1978, p.336) . یعنی، هر دو به نوعی پویایند، و هیچ جامعه انسانی را بدون این دو پدیده نمی توان تصور کرد. بنابراین، آنچه در واقعیت بیرونی و در زندگی اجتماعی انسان مشاهده می شود، به صورتی به هم پیوسته و در هم تنیدهاست. اما برای مطالعه و تحقیق، اجزای فرهنگی و اجزای ارتباطی متفاوت را می توان تجزیه کرد تا معلوم شود چگونه درون و میان فرهنگها به کنش متقابل می پردازد.
فرهنگی ترین خصوصیات فرهنگی، ارزشها و جهت گیریهای ارزشی است که به طور ارتباطی از طریق: عقاید، افکار، تصورات قالبی، اسطوره ها، پیشفرض ها، الگوهای فکر و عادات، انتقال می یابد prosser,1978, p.341) . بنابراین، فرهنگ بدون ارتباطات دوام و بقا نمی باید و ارتباطات بدون فرهنگ از محتوا و پیام بی بهره می ماند; که نتیجه آننابودی هر دو است. همچنین، بحث از تقدم و فرهنگ بر ارتباطات یا برعکس، همانند بحث از تقدم مرغ بر تخم مرغ یا برعکس است. از این رو، هابرماس آغاز فرهنگ را ارتباطات می داند (مولانا،۱۳۷۶). بنابراین، می توان فرهنگ و ارتباطات را به گونه ای غیر قابل تجزیه، به هم پیوسته دانست. این دو از طریق ارتباطات، درون محیط و زمینه فرهنگی ماو هرزمان که ما به ارتباطات میان فرهنگی با طبیعت میان فردی یا ارتباطات درون فرهنگی با طبیعت جمعی می پردازیم،به هم پیوسته اند. بنابراین، ارتباطات میان فرهنگی، به عنوان زیر مجموعه ای از فرهنگ و ارتباطات در می آید Prosser, ۱۹۷۸, P.336) . در اینجا، این دو حوزه به گونه ای کامل و ملموس به هم می پیوندند و حوزه جدیدی را بنا می نهند که ضرورت آن در عصر جدید به گونه ای اساسی احساس می شود. از این رو، درباره اهمیت مطالعه ارتباطات میان فرهنگی، می توان گفت که آن همانند یک دانش به ما یاری می دهد تا جهان اطرافمان را بشناسیم، و همچون علوم انسانی به ما کمک می کند تا خود را بشناسیم. همچنین، ارتباطات میان فرهنگی می تواند از طریق: تجارت، حکومت،آموزش ومهارتهای زبانی و تمام حوزه هایی که سرانجام به تماس میان فردی مربوط می شود، به ما کمک کند Rohrlich, 1987, pp.127-128) . به بیان دیگر، ارتباطات میان فرهنگی ابتدا موجب توجه به جهان اطراف، فرهنگهای دیگر وشناخت آنها می شود این شناخت کمک می کند تا خود رانیز بهتر بشناسیم، زیرا مفهوم خود و دیگری، در توجه به وجوه مشترک و تفاوتها نهفته است. همچنین، ابزار و شیوه هایی که امکان ارتباط با این فرهنگها را ایجاد می کند و مسائلی را که می تواند به عنوان موضوعات مطلوب دو طرف در این ارتباط مورد توجه قرار گیرد، برای ما روشن می کند.
در این مقاله، ابتدا با نگاهی به تاریخ شکل گیری مطالعات مربوط به ارتباطات میان فرهنگی، چگونگی شکل گیری آن به عنوان یک رشته علمی و مستقل بررسی می شود. پس از آن، مفاهیم مورد نظر دراین حوزه مطالعه می گردد، و ویژگیهای و تفاوتهای هر یک بررسی می شود. سرانجام، بحث از جایگاه ارتباطات میان فرهنگی در حال حاضر و ضرورت توجه بیشتر به آن در سطح علمی و اجرایی-به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی و زمینه ساز بیداری اسلامی در سطح جهان و در میان امت اسلامی- خواهد آمد.
تاریخ شکل گیری
یکی از جنبه های مهم در بررسی واقعیتهای موجود در جامعه انسانی، توجه به تاریخ شکل گیری آن واقعیت است. رویکرد تاریخی می تواند ضمن بیان زمینه ها، ضرورت و نوع شکل گیری آن، در فهم تغییرات وتحولات به وجود آمده و مسیر طی شده تا زمان حاضر و نیز شناخت واقعیت فعلی، یاری رساند.
با توجه به مطالب پیشگفته، فرهنگ و ارتباطات به عنوان دو جزء جدایی ناپذیر در زندگی اجتماعی انسان، همواره در تاریخ حیات بشری وجود داشته اند. از این رو، ارتباطات میان فرهنگی به عنوان زیر مجموعه ای از این دو، در طول تاریخ وجود داشته است. اما قبل از این، هیچگاه رشته مطالعاتی مشخصی در این زمینه به وجود نیامده بود Rohrlich, 1987, p. 123) .بنابراین بحث از شروع این رشته، در واقع بحث از موجودیت آن به عنوان رشته ای مطالعاتی با ویژگیهایی است که آن را از دیگر رشته ها و حوزه های مطالعاتی نشاندار می کند.
اغلب محققان مرحله آغازین حوزه ارتباطات میان فرهنگی را از موسسه خدمات خارجی و کارهای ادوارد هال می دانند Moon,1996,p.71) .اما بیان دقیقتر آن است که ارتباطات میان فرهنگی تا جنگ جهانی دوم وجود نداشت. البته در سالهای ۱۹۳۰م و ۱۹۴۰م، این اصطلاح به وسیله مردم شناسان به کار می رفت. از آنجا که نحوه برخورد با فرهنگها ومردم دیگر برای سیاستمداران مهم بود، مردم شناسانی همچون: مارگارت مید و روث بندیکت، به بررسی ملل دیگر و بحث از «شخصیت ملی » national character) پرداختند; که با استقبال فراوانی در آن زمان روبرو شد. در زمان جنگ دوم جهانی این بحث به طور مفصل مطرح گردید، و واشنگتن پایتخت مطالعات بین فرهنگی شد. پس از جنگ دوم برای اداره جهان که به دست آمریکا افتاده بود، لازم آمد- براساس اصل چهار ترومن – برای مقابله با کمونیسم،به کشورهای دیگر کمکهای فرهنگی و فکری شود. از این رو، در مؤسسه خدمات خارجی در وزارت خارجه آمریکا در سالهای ۱۹۴۰م و ۱۹۵۰م برای تربیت نیروهایی که به سرعت و در دوره ای کوتاه مدت بتوانند با تواناییهای به دست آمده بهکشورهای دیگر اعزام شوند، پایه های رشته ارتباطات میان فرهنگی گذاشته شد (مولانا،۱۳۷۶). بنابراین، مردم شناسان این بحث را از سال ۱۹۳۰م آغاز کردند. اما شکل گیری آن به عنوان یک رشته علمی مستقل، به سالهای پس از ۱۹۴۰م و کارهای ادوارد هال بر می گردد. به بیان دقیقتر، اصطلاح فرهنگ – آن گونه که امروزه در میان دانشمندان ارتباطات میان فرهنگی رواج دارد- ناشی از شرایط خاص تاریخی بویژه دهه ۱۹۴۰م و فعالیت ادوارد ت.هال در مؤسسه خدمات خارجی .با تاسیس این مؤسسه – با عبارت اختصاری:” Foreign Service Institute) “ FSI - ادواردهال مردم شناس به این مؤسسه رفت و از پایه گذاران این رشته شد (مولانا،۱۳۷۶). هر چند ایجاد این رشته و شروع مطالعات مربوط به آن را در این سالها می دانند، اما این امر به معنای به ثمر نشستن این مطالعات و ظهور ادبیات خاص این رشته، طی این سالها نیست. زمان زیادی لازم بود تا این مطالعات به صورت متون و آثار مکتوب و مدون چاپ شود; به طوری که بجز یکی دو اثر در سالهای دهه ۱۹۶۰م، تقریبا هیچ متن بلندی درباره جنبه های نظری ارتباطات میان فرهنگی تا سالهای دهه ۷۰م وجود نداشت Prosser, 1978, p.335) . همچنین، در زمینه مطالعات موردی وحتی پراکنده- که ممکن بود به عنوان مقاله چاپ شود-، این امر دیده می شد. به طور مثال، ملاحظه می شود که در دهه ۵۰م سه مقاله، در دهه ۶۰م شش مقاله و در دهه ۷۰م پنجاه و دو مقاله درحوزه ارتباطات میان فرهنگی در نشریات تخصصی ارتباطات منتشر شد Moon, 1996, p.72) . از مطالعه و بررسی مطالب پیشگفته چنین برمی آید که این مطالعات به طور تدریجی وآرام شکل گرفت، و در دهه ۷۰م به حد قابل ملاحظه ای رسید. بررسی این حوزه در سالهای پس از دهه ۷۰م، نشان می دهد که در دو دهه گذشته، حوزه مطالعات ارتباطات میان فرهنگی و بین فرهنگی به گونه ای رشد کرده، که از کتابهای انگشت شمار به حدود بیش از ۵۰۰متن و حداقل دو مجله معتبر رسیده است Weaver,1996a, p.XV) . این امر نشاندهنده توجه متخصصان فرهنگ وارتباطات به این حوزه در سالهای اخیر، و کاربرد فراوان آن در روابط میان ملتها وفرهنگهاست.
از آنجا که پیدایی هر رشته جدید علمی نتیجه رشد آن حوزه از علوم، انباشت اطلاعات و ادبیات مربوط به آن حوزه است که در نهایت به استقلال آن حوزه می انجامد، لذا می توان گفت که ارتباطات میان فرهنگی نیز نتیجه تلاش دانشمندان حوزه های مختلف بویژه مردم شناسی و انسان شناسی فرهنگی است; هر چند کوششهای روان شناسان، جامعه شناسان، زبان شناسان و دانشمندان علوم سیاسی را در این باره نباید نادید گرفت. به این ترتیب، در زمانی که انسان شناسان فرهنگی همچون: دل هایمس، اتل آلبرت، کلیفورد گیرتز، روی واگنر و ادوارد هال، مطالعه در ارتباطات را به عنوان جزئی اساسی در مطالعه فرهنگ به حساب می آوردند، متخصصان ارتباطات میان فرهنگی با توجه دقیق به کارهای انسان شناسان فرهنگی آن را در مطالعات خود در حوزه روابط میان ارتباطات و فرهنگ جدی تر گرفتند Prosser, ۱۹۷۸, p.335) . دلیل این امر آن است که بسیاری از مسائل مورد علاقه دانشمندان حوزه ارتباطات میان فرهنگی، به نوعی توسط انسان شناسی فرهنگی بررسی می شد. تا آن زمان، این حوزه یگانه رشته ای از علوم انسانی بود، که فرهنگهای جوامع دیگر را مطالعه می کرد. از این رو، نتایج حاصل از مطالعات این حوزه، در ارتباطات میان فرهنگی کاربرد داشت و به عنوان دستمایه ای برای تحقیقات بیشتر به آن توجه می شد. به همین دلیل، برخی ادعا کرده اند تا زمانی که برنامه های دانشگاهی هنوز متخصصان ارتباطات میان فرهنگی را تربیت نمی کند، انسان شناسی فرهنگی شایستگی آن را دارد که در تربیت چنین متخصصانی نقشی مهم برعهده گیرد Prosser, 1978,pp.335-336) . البته، این مطلب در زمانی بیان شده است که هنوز ارتباطات میان فرهنگی به عنوان یک رشته مشخص با ویژگیهای مخصوص به خود، مطرح نشده و در سطح دانشگاهی به وجود نیامده است. طرح این مطلب، بیانگر ارتباط نزدیک میان دو حوزه انسان شناسی فرهنگی و ارتباطات میان فرهنگی، و تاثیر و تاثر آن دو از یکدیگر است.
اهمیت کار ادوارد هال نه تنها از جهت بنیانگذاری تحقیقات علمی در حوزه ارتباطات میان فرهنگی مهم می نماید، بلکه از جهت وسعت، دقت و مدت فعالیت وی، قابل توجه است; به گونه ای که تحقیقات کنونی درحوزه ارتباطات میان فرهنگی، متاثر از کارهای او است. او در کارش به اصولی توجه کرد، که هم اکنون نیز در این حوزه مهم شمرده می شود. بررسی کارهای انجام شده هال وتحقیقات کنونی، ارتباط میان کار وی و تحقیقات جاری ارتباطات میان فرهنگی را در موارد ذیل نشان می دهد Moon,1996, p.72) :
«۱٫ مقایسه فرهنگهای ملی به جای تاکید بر یک فرهنگ
۲٫ حرکت از تحلیل کلان به تحلیل خرد
۳٫ تاکید برکنش متقابل میان اعضای فرهنگهای گوناگون
۴٫ ارتباطات به عنوان امری الگویی، آموختنی وقابل تحلیل
۵٫ استفاده از تجربیات میان فرهنگی زندگی واقعی به عنوان ابزار آموزش
۶٫ استفاده از زبان شناسی توصیفی
۷٫ مخاطبانی وسیع برای تربیت میان فرهنگی »
برای اولین بار، ادواردهال به اکثر این موارد – به عنوان اصول تحقیقات علمی دراین حوزه همچون رویکردی جدید - توجه کرد، که نتایج بسیار جالبی به بار آورد. هم اکنون نیز در اکثر مطالعات مربوط به این حوزه، به این اصول با دیده اعتماد و احترام نگریسته می شود.
نقش مؤسسه خدمات خارجی و وزارت خارجه آمریکا در راه اندازی مطالعات مربوط به این حوزه و ایجاد امکانات لازم برای این مطالعات، موجب شد این رشته در ابتدا از جهت دانشگاهی رشد نکند، بلکه از جهت سیاستگذاری مطرح شود. سپس، با جذب استادان در سیستم، ادبیات، تئوریها و نظریات گرد آمد، و سرانجام به ایجاد این رشته انجامید. دلایل توجه سیاستگذاران آمریکایی به این حوزه، عبارت بود از (مولانا،۱۳۷۶):
«۱٫ لزوم شناخت فرهنگهای دیگر، برای استفاده از آن در تغییر سرنوشت جنگها به نفع نیروهای خودی
۲٫ توجه به ویژگیهای فرهنگی کشورهای دیگر، برای ارائه کمکهای فرهنگی و فنی به آنان براساس اصل چهار ترومن
۳٫ توسعه روابط آموزشی میان آمریکا و دیگر کشورها، و برخورد با مشکلات فرهنگی وسیاسی اعزام وپذیرش دانشجو
۴٫ توجه به مسئله و عامل فرهنگ و روابط فرهنگی در سیاستگذاری خارجی آمریکا- علاوه برسیاست واقتصاد- و موفقیت در بیرون آوردن آن از انزوای وزارت خارجه و پیشی گرفتن در این امر بر اروپاییها
۵٫ دخالتهای نظامی آمریکا در مناطق مختلف دنیا و پایگاههای ایجاد شده در آن مناطق
۶٫ توجه به عوامل اقتصادی به منظور توسعه تجارت جهانی و بین الملل و اولویت و برتری آمریکا در گرفتن بازار دنیا و نیاز به بازاریابی
۷٫ گسترش مهاجرت از کشورهای دیگر به آمریکا
۸٫ تاسیس رشته های جدید همچون روزنامه نگاری در دهه ۶۰م، در اثر ادغام بخش ارتباطات دانشکده های سخن در دانشکده های ارتباط جمعی و در هم آمیختن ارتباطات فردی و جمعی به جای رشته های قدیمتر همانند: سخنوری، تئاتر و موسیقی »این رشته در سطح جهانی نیز با توجه فزاینده ای روبرو شد. در دهه ۷۰م با انتشار روز افزون متون، مقالات، نشریات و مجموعه های تخصصی، تهیه برنامه های دانشگاهی و تشکیل کنفرانسهای تخصصی در باره ارتباطات میان فرهنگی، اهمیت ارتباطات میان فرهنگی بیش از پیش آشکار شد. سرانجام، سازمانهای گوناگونی همچون: انجمن ارتباطات بین الملل، سازمان ارتباطات گفتاری، جامعه آموزش، تربیت و پژوهش میان فرهنگی، بخش بین الملل سازمان آموزش روزنامه نگاری، و بسیاری دانشکده ها ودانشگاههای جدید، به این امر از جنبه های مختلف و متنوع توجه کردند Prosser, 1978, p.336) .
نتیجه این توجه، از دو جهت قابل بررسی و مطالعه است:
نخست، از جهت کشورهای کوچک و در حال توسعه، که رشد مطالعات این حوزه ها و نتایج حاصل از آن، به درک متقال از یکدیگر کمک می کند و زمینه ارتباطات نزدیک و گسترده تری را ایجاد می نماید. نمونه این گونه ارتباطات، در همکاریهای منطقه ای و جهانی دیده می شود.
دوم، از جهت کشورهای بزرگ وتوسعه یافته، که همواره سعی در اعمال حاکمیت و سلطه خود بر کشورهای دیگر در سطح جهان داشته اند. مطالعات مربوط به این حوزه و نتایج حاصل از آن، همچون ابزاری برای خدمت به منافع این کشورهاست.
حال اگر سیر مطالعه خود را در این زمینه تا زمان حاضر ادامه دهیم، ملاحظه می کنیم که دو پیشرفت عمده، ویژگی ارتباطات بین الملل و روابط میان فرهنگی در دهه های اخیر را شکل داده است:
نخست، نظم جدید جهانی ارتباطی و اطلاعاتی در حال شکل گیری و جایگزینی با رژیم قبلی ارتباطات و اطلاعات است. این نظم به طور کلی از نظر جوهری و شکلی با نظم مورد در خواست در دو دهه قبل تفاوت دارد.
دوم، از زمان گزارش کمیسیون مک براید در ۱۹۸۰م، جهان به دنبال یک نظم جدید فرهنگی است، که حوزه ای فراتر از مفهوم ساده اطلاعات و ارتباطات را در برمی گیردMowlana, 1996,p.179) .
این دو تغییر، نتیجه توجه بیش از پیش کشورهای کوچک و در حال توسعه به مسئله فرهنگ، ارتباطات و ارتباطات میان فرهنگی است. از این رو، ملاحظه می شود که ارتباطات میان فرهنگی همچون تیغی دو دم عمل می کند. با آنکه ارتباطات میان فرهنگی در ابتدا با نظر ومساعدت کشورهای بزرگ بویژه آمریکا و به منظور بهره برداری از آن برای تامین منافع نامشروعشان رشد و نمو کرد، اما سرانجام موجب شد که کشورهای ضعیف به این حوزه توجه نمایند، و از همین ابزار برای مقابله با کشورهای سلطه گر در حوزه فرهنگ و ارتباطات استفاده کنند.
حوزه مفاهیم
شباهتهاو تمایزهای میان دیدگاههای دانشمندان و متخصصان حوزه های گوناگون علوم بر سرمفاهیمی بظاهر مشترک، موجبات نزدیکی یا جدایی آنها را از یکدیگر در حوزه های کار وتحقیق به همراه دارد. این امر، بیانگر دیدگاه و رویکرد آنان به آن مسئله و تعیین کننده اهداف، نظریه ها، روشها و مسائل مورد نظر آنان در آن حوزه است. دانشهای جدید، کار خود را با تعریفی جدید از مفهومی قدیم آغاز می کنند. و این، سرآغاز سلسله ای از مباحث گوناگون درباره این تعریف است، که سرانجام رشته ای جدید را پدید می آورد.
درباره مفهوم فرهنگ و ارتباطات، تعریفهای بسیار زیادی شده و هر رویکرد علمی از دیدگاهی خاص نظری به آن کرده است. بنابراین، در حوزه هایی همچون ارتباطات میان فرهنگی- که با هر دو مفهوم سروکار دارد-، پیچیدگی کار بسیار است. از این رو، بیان دقیق وارائه تعریفهای مناسب از مفاهیم این حوزه، لازم می نماید تا علاوه بر رفع ابهام و پیچیدگی بحث، موجبات طرح این رشته در میان دیگر رشته های علمی فراهم آید، و رویکرد خاص این حوزه- که آن را از دیگر حوزه ها متمایز می سازد و به آن هویت می بخشد – بیان شود.
توجه به فرهنگهای دیگر درحوزه ارتباطات، نقطه آغاز این بحث به شمار می آید. در واقع، تنوع فرهنگی با طرح ارتباطات مؤثر، پیوند فرهنگ و ارتباطات را موجب شد تا ارتباطات میان فرهنگی به عنوان حوزه ای مطالعاتی به وجود آید Samovar, 1994,p.7) . در این پیوند، به تقسیم بندی های رایج جهانی همچون دولت- ملتها، توجه ای نمی شود. از این رو، نتیجه آن نیز توجه این حوزه به مسائل مورد نظر، فارغ از این تقسیم بندی هاست. بنابراین، در حوزه ارتباطات میان فرهنگی و بین فرهنگی، موضوع فرهنگ در سطوح ارتباطات میان فردی وگروهی به طور مجزا از پدیده های بین المللی و جهانی بحث می شود; همان گونه که ارتباطات میان فرهنگی در جهانی بدون مرزهای: سیاسی، اقتصادی و تکنولوژیک صورت می پذیرد Mowlana, 1996, p.200) . در اینجا، تفاوت ارتباطات میان فرهنگی- به معنای عام- با ارتباطات بین المللی روشن می شود. از این رو، می توان گفت که ارتباطات بین المللی در قالب دولت- ملتها و درون مرزهای جغرافیایی و سیاسی پدید می آید; در حالی که خاستگاه ارتباطات میان فرهنگی در جهانی بدون مرز است.
برخی با تاکید بر تفاوت مخاطبان به عنوان عامل جدایی این دو حوزه، معتقدند که ارتباطات شامل فرستادن پیام میان افراد متعلق به یک فرهنگ (ارتباطات میان فرهنگی)، تا مبادله پیامهایی در سطح جهان- میان فرهنگهای مختلف – از طریق وسایل جدید ارتباطات از راه دور (ارتباطات بین المللی) می شود Weaver, 1996, p.1) . در این بیان، تعلقعناصر ارتباطات (فرستنده، گیرنده و پیام) به یک فرهنگ مشخص یا تعلق آن به فرهنگهای مختلف، وجه ممیز میان این دو حوزه است.
دیدگاه دیگر، بیان می کند پس از آنکه ارتباطات میان فرهنگی به عنوان رشته مطالعاتی مشخصی در آید، می توان آن را در میان گروههای سیاسی به گونه “بین الملل” و در میان گروههای فرهنگی به عنوان “میان فرهنگی” مشاهده کرد Rohrlich, 1987, p.123) . بنابراین تعریف، ارتباطات بین الملل بحث از ارتباطات از دیدگاهی سیاسی است، وارتباطات میان فرهنگی بحث از ارتباطات از منظری فرهنگی خواهد بود. از این رو، فقط توجه و تاکید بر هریک از این دو دیدگاه، ویژگی آن را مشخص می سازد.
در دیدگاه دیگر، ارتباطات میان فرهنگی به عنوان زیر مجموعه ای از ارتباطات بین المللی به شمار می آید. در دانشگاههای ژاپن و بسیاری از دانشگاههای آمریکایی، این حوزه (ارتباطات میان فرهنگی و بین فرهنگی) به عنوان بخشی از روابط بین المللی یا ارتباطات بین المللی محسوب می شود Weavre, 1996b,p.2) .شاید، دلیل آن را بتوان در تاریخ شکل گیری این حوزه از مطالعات در وزارت خارجه آمریکا، اهداف تعیین شده برای آن در زمان مذکور، و رشد نکردن و توسعه نیافتن آن در حد یک رشته مستقل دانشگاهی دانست. البته، ممکن است با توسعه آن وتوجه بیشتر دانشمندان به این حوزه، از این وضعیت خارج شود.
دیدگاهی دیگر- که می توان آن را شبیه دیدگاه اول و دوم، اما دقیقتر و کاملتر از آن دانست- ارتباطات میان فرهنگی را جزئی از ارتباطات جهانی می داند، که می تواند به طور مستقل مطرح شود. در این نظر، ارتباط میان فرهنگی جزئی از ارتباطات بین المللی قلمداد نمی شود، زیرا در ارتباطات بین المللی واحدها انسانی نیست، شامل افراد وگروهها نمی شود، و در آن جهان متشکل از ملتها یا دولت- ملتها فرض شده است (مولانا،۱۳۷۶) از این رو، چنانچه ارتباطات میان فرهنگی به عنوان جزئی از ارتباطات جهانی در نظر آید، همعرض با ارتباطات بین المللی- و نه زیر مجموعه آن – قلمداد خواهد شد. و چنانچه آن را به طور مستقل بیان کنیم، در این صورت شاخه ای از ارتباطات، فرهنگ یا هر دو خواهد بود، ویژگیهای یک علم مستقل را دارد و از سطح میان فردی تا سطح جهانی را در برمی گیرد.
مفاهیم مورد نظر در این حوزه، به دو دسته تقسیم می شود:
۱٫ مفاهیم اصلی، که بیشترین کاربرد را در این حوزه دارد. مباحث عمده این حوزه در باره این مفاهیم و ویژگیهای آن است، که عبارتند از: ارتباطات فرهنگی، ارتباطات میان فرهنگی وارتباطات بین فرهنگی.
۲٫ مفاهیم فرعی، که برخی به انواع خاصی از مفاهیم اصلی توجه دارد، و برخی نتیجه فراگرد ارتباطات میان فرهنگی (به مفهوم عام) تلقی می شود، همانند: ارتباطات درون فرهنگی، تماس فرهنگی و برخورد فرهنگی.
۱٫ مفاهیم اصلی
الف: ارتباطات فرهنگی Cultural Communication)
مقصود از ارتباطات فرهنگی، فرایند تماس با فرهنگ دیگر است که می تواند به طور یک سویه یا دو سویه باشد. در حالت اخیر، داد وستد یا مبادله فرهنگی پدید می آید (ساروخانی، ۱۳۷۰،ص ۱۶۰).
این تعریف، ناظر به ارتباط میان دو فرهنگ است. در صورتی که این اصطلاح را می توان در حوزه ارتباطات با محتوای فرهنگی یا در زمینه و بستر فرهنگی یا در گفتمانی فرهنگی که با عناصر، سوابق و جنبه های فرهنگی جامعه سروکار دارد، به کار برد. در این حالت، این اصطلاح همعرض با ارتباطات سیاسی و ارتباطات دینی خواهد بود که هم در میان اعضای متعلق به یک فرهنگ و در درون آن، و هم در میان اعضای دو فرهنگ و بین آن دو، می تواند قرار گیرد.
ب: ارتباطات میان فرهنگی intercutural communication)
این مفهوم رایجترین و شاید عامترین مفهوم و اصطلاح استفاده شده در این حوزه است; به گونه ای که بر کل رشته و حوزه مورد مطالعه نیز اطلاق می شود. یکی از دلایل اصلی این امر، سابقه تاریخی و شکل گیری مطالعات مربوط به آن است. به دلیل نیاز آمریکا به اعزام کارکنان خود به کشورهای دیگر، مطالعات این حوزه با ارتباطات میان فرهنگی آغازشد که علاوه بر تاثیر عمیق براین حوزه و شکل گیری مطالعات بعدی، نام خود را نیز بر آن باقی گذارد. اما شاید برای آن، بتوان دو معنای عام وخاص در نظر گرفت! اولی، شامل همه مفاهیم موجود در این حوزه وکل رشته می شود. و دومی، متعلق به مفهومی است که در کنار مفاهیم دیگر این حوزه قرار می گیرد، و ویژگیهای خود را دارد. اما در میان تعریفهای ارائه شده، نمی توان به سادگی میان این دو معنا فرق گذاشت.
ارتباط میان فرهنگی، ارتباط میان مردمانی است که ادراکات فرهنگی و نظام نمادین آن بحدی از یکدیگر متمایز است، که پدیده های ارتباطی را متفاوت جلوه می دهد Samovar, 1995, p.58) .
براساس نظریه ویور، روابط میان فرهنگی به کنش متقابل انسانها از فرهنگهای گوناگون مربوط می شود. این کنش متقابل، هم در سطح میان فردی و هم در سطح ملی صورت می پذیرد. هنگامی که افراد از فرهنگهای متفاوت با هم ارتباط برقرار می کنند، روابط آنان می تواند آکنده از فشار و بی اعتمادی، و غیر مفید باشد Fischer, 1996, p.XIV) .
تعریف دیگر، بیان می کند که مطالعات میان فرهنگی شامل کنش متقابل واقعی افراد از فرهنگهای مختلف می شود; همانند تحلیل و تفسیر وقایع به هنگام مذاکره و گفتگوی متخصص ژاپنی با متخصص آمریکایی Wearver, 1996b, p.2) . این تعریف به کنش واقعی و رو دررو اشاره دارد، و به ارتباطات میان فرهنگی به معنای خاص اشاره می کند.
در باره توجه بیشتر ارتباطات میان فرهنگی به جنبه هایی از فرهنگ، می توان گفت که ارتباطات میان فرهنگی شامل تحقیق در باره عناصری از فرهنگ می شود که بیشترین تاثیر را برکنش متقابل افراد متعلق به دو فرهنگ متفاوت در زمانی می گذارد که آنان در فضایی میان فردی در کنار هم قرار گیرن Samovar, 1994, p.7) . براین اساس، به آندسته از عناصر فرهنگی مؤثر برکنش متقابل در ارتباطات میان فرهنگی توجه می شود، که وجوه اشتراک و افتراق دو فرهنگ را در برگیرد. در حقیقت، دانشمندان ارتباطات میان فرهنگی برای فهم این نکته تلاش می کنند که به هنگامی که انسانها از فرهنگهای مختلف با یکدیگر ملاقات می نمایند، به کنش متقابل می پردازند و سعی در حل مسائل خود از طریق روابط درونی می کنند، چه اتفاقی می افتد Casmir, 1989,p.278) .
یکی دیگر از جنبه های مورد مطالعه در ارتباطات میان فرهنگی، توجه به اموری است که زمینه ساز این نوع ارتباطات می باشد و آن را تسهیل می کند. در بیشتر موارد، ارتباطات میان فرهنگی میان “مشارکت کنندگان ارتباطی” رخ می دهد که سهمی در مشارکت داشته باشند. دانشمندان، هنرمندان و ورزشکاران از این گروهند که تخصص مشترک، سطح تحصیلی مشابه یا علاقه ها و انگیزه های مشترک با همکاران خود در دیگر فرهنگها دارند Mowlana, 1997, p. 158) . بنابراین، هر چه مشترکات میان دو طرف بیشتر باشد، سطح ارتباط و میزان آن بالاتر خواهد بود.
تعریف دیگر، بیان می کند که وقوع ارتباطات میان فرهنگی هنگامی است که پیام تولید شده در یک فرهنگ، باید در فرهنگ دیگر پردازش شود Samovar, 1994, p.7) .با استفاده از این تعریف و تعریفهای پیشین، مشخص می شود که وجود دو فرهنگ و انتقال پیام از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر، ویژگی ارتباطات میان فرهنگی است که می تواند اثرهای گوناگونی داشته باشد. بنابر این، بررسی نوع فهم و دریافت مخاطب از پیام ارسالی، و نیز مطالعه در باره آن، در حوزه تخصص متخصصان ارتباطات میان فرهنگی است. به بیان دیگر، معانی تولید شده و متبادر شده در ذهن دو طرف در ارتباطات میان فرهنگی و چگونگی هدایت، تنظیم و تسهیل این ارتباطات، از وظایف دانشمندان ارتباطات میان فرهنگی است.
ارتباطات میان فرهنگی گونه های متعددی دارد، که برخی از آنها عبارتند از Samovar, 1995, pp.58-61) :
ارتباطات میان نژادی interracial communication) : پیدایی این نوع ارتباطات، هنگامی است که پیام دهنده و پیام گیرنده از نژادهای مختلف باشند. این نوع ارتباطات میان فرهنگی، مشکلاتی را از قبیل: پیشداوری نژادی، استفاده از قدرت به وسیله فرهنگ غالب و در نهایت جهت گیری قوانین حاکم و شکل گیری یک نظام ارزشی مبتنی بر نژاد در رسانه ها و دیگر نهادهای جامعه، در پی خواهد داشت.
ارتباطات میان قومی Interethnic communication) : این نوع ارتباطات زمانی به وجود می آید، که مشارکت کنندگان درارتباط (ارتباط گران)، از یک نژاد اما از ریشه های قومی مختلف با پیشینه های قومی گوناگون باشند. ارتباط میان انگلیسی زبانان و فرانسه زبانان در کانادا، از این گونه است.
ارتباطات درون فرهنگی Intracultural communication) : ارتباطات میان اعضای یک فرهنگ واحد است.
در بررسی عناصر ارتباطات میان فرهنگی، باید به عناصر اجتماعی- فرهنگی توجه کرد که در زمان برقراری این نوع ارتباطات در هم می آمیزد، و به صورت مجموعه ای واحد آشکار می شود.
عناصر اجتماعی فرهنگی که توان فراهم کردن زمینه ارتباط افرادی از فرهنگها و سابقه های تاریخی متقاوت را دارد، شامل: ادراکات، فرادگردهای کلامی و فراگردهای غیر کلامی است. همه اجزای این عناصر در ارتباطات میان فرهنگی، به یکدیگر نیازمند و وابسته اند. هر یک از این عناصر، از اجزائی خاص تشکیل شده است. ادراکات شامل: عقاید، ارزشها، سیستمهای نگرش، جهان بینی و سازمان اجتماعی است. فرادگردهای کلامی، از زبان گفتاری والگوهای تفکر تشکیل شده است. فراگردهای غیر کلامی، مشتمل بر رفتار جسمی، مفهوم زمان وکاربرد فضا می باشد
سرانجام، به نظر می رسد که صرفنظر از معنای عام ارتباطات میان فرهنگی، معنای خاص آن بیشتر به ارتباط در سطح میان فردی توجه دارد و مسائلی را که بین دو فرد از دو فرهنگ متفاوت در این زمینه به وجود می آید- بویژه مسائل ذهنی و در فهم متقابل – بررسی می کند.
ج: ارتباطات بین فرهنگی cross- cultural communication)
این مفهوم، از مفاهیم بسیار رایج و متداول در این حوزه است. از این نظر، می توان آن را پس از ارتباطات میان فرهنگی، در رتبه دوم قرار داد. مطالعات بین فرهنگی، نوعی تحلیل مقایسه ای است که به نسبیت فعالیتهای فرهنگی نظر دارد. این روش که بنیان آن در انسان شناسی اجتماعی و فرهنگی گذاشته شده است، به مقایسه دیدگاه ویژه فرد در مطالعات خود با دیدگاههای دیگر از فرهنگهای دیگر می پردازد O,Sullivan, 1994, p.67) . این مفهوم، در برگیرنده نوعی دیدگاه کلی نسبت به فرهنگ دیگر، بحث از ذهنیت کلی به فرهنگهای دیگر یا مقایسه موضوع یا بخشی از دو فرهنگ با یکدیگر است. در حقیقت، ارتباطات میان دو موضوع (با محتوای واحد) یا دو بخش از دو فرهنگ یا دو فرهنگ به طورکلی و مطالعه درباره آن است. بنابراین، مطالعات بین فرهنگی شامل مقایسه و تقابل فرهنگها- همانند مقایسه ارزشها و راههای ارتباط دو شخص آمریکایی و ژاپنی با یکدیگر – می شود .
از آنجا که رویکردهای مختلفی به جنبه های گوناگونی از حیات اجتماعی و فرهنگی توجه دارند و ارتباطات بین فرهنگی به مقایسه فرهنگها – به گونه ای موضوعی و کلی – می پردازد، مشاهده می شود که رویکرد بین فرهنگی – برخلاف رویکرد روان شناسانه – برتفاوتهای اجتماعی در میان مردم تاکید دارد Fischer, 1996,.
نتایج حاصل از این مطالعات بیش از آنکه به متخصصان کمک کند، به افراد جامعه که متعلق به فرهنگ دیگرند یاری می دهد تا بتوانند با آگاهی و توجه کامل، به تعامل با دیگران بپردازند و از هر گونه پیشداوری و ذهنیت نادرست نسبت به فرهنگهای دیگر برحذر باشند. بنابراین، هر قدر آگاهی ما درباره پویایی برخورد، تطابق و ارتباطات بین فرهنگی بیشترباشد، هنگام زندگی، کار و تحصیل در فرهنگ دیگر، مؤثرتر خواهیم بود Weaver,
با توجه به تعریفهایی ارائه شده، می توان نتیجه گرفت که ارتباطات میان فرهنگی به جنبه های شخصی، ذهنیات افراد، دو طرف ارتباط در زمان برقراری ارتباط، و نیز بررسی راههای تسهیل این ارتباطات و رفع موانع و سوء تفاهم های احتمالی در زمان ارتباط توجه دارد. اما ارتباطات بین فرهنگی به جنبه های غیر شخصی، ذهنیات کلی افراد نسبت به فرهنگهای دیگر و افراد، موضوعات و مسائل متعلق به آن فرهنگها، به گونه ای کلی توجه می کند.
آنچه در واقع و عمل اتفاق می افتد، آن است که واژه های ارتباطات بین فرهنگی و ارتباطات میان فرهنگی اغلب به جای یکدیگر به کار می روند، و به عنوان حوزه های تحقیق و پژوهش در روشهای علمی گوناگون همانند، انسان شناسی، ارتباطات، روان شناسی اجتماعی و حتی آموزش یامشاوره، محسوب می شوند Weaver, 1996b, p.2) .
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: کبرا گلستانی