خوش آمديد,
مهمان
|
|
I alwys try to attendin my classes ontime
time - زمان ، وقت at the sometime - به هرحال ، با این وجود five times larger - پنج مرتبه بزرگتر for the time being - فعلا ، موقتا on times - سروقت درزمان مقرر sevral time - چندین بار time keep /er - وقت نگهدار درمسابقات tim. less- بی پایان ، لایتناهی timepiece- زمان سنج tell the time - گفتن وقت har agood time - لذت بردن خوش گذراندن spend time وقت صرف کردن for the time to time - گاه بیگاه ، گهگاهی |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|