خوش آمديد,
مهمان
|
|
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند (حافظ)
اداره و جهت دادن به افکار عمومی از طریق رسانهها (همراه با مذاکرات سیاسی، قدرت اقتصادی و ابزار خشونت) یکی از چهار اهرم سیاست خارجی کشورها محسوب میشود. از طرفی به قول گابریل آلموند (1956) در هیچ زمینهای به اندازه سیاست خارجی و امنیت ملّی افکار عمومی وابسته به اقدامات و ابداعات قوه مجریه نیست.1 از طرف دیگر به عقیده گروهی از منتقدین رسانهها، میزان آزادی رسانههای هرکشور را باید با میزان استقلال ]جدایی] آنها از منافع ملّی- که عمدتاً توسط رهبران سیاسی و نخبگان جامعه تعریف میشوند- سنجید. بهعبارت دیگر، باید دید که نحوه گزارش اخبار بینالمللی و طرز برخورد مطبوعات با کشورهای دیگر تا چه اندازه با سیاست خارجی آن کشور همخوانی دارد و نوسان پیدا میکند.2 اگر به بینش واقعگرایانه از سیاست خارجی و رابطه آن با مطبوعات ملّی معتقد باشیم، باید بر این گفته لُرد پالمرستون، سیاستمدار انگلیسی قرن 19، تأکید کنیم که «ملتها نه دوستان ابدی دارند و نه دشمنان همیشگی، بلکه تنها منافع ملّی آنها ابدی و همیشگی است». در این دیدگاه از سیاست خارجی، که در آن اخلاق و قانون و رفاه دیگران فدای منافع ملّی میشوند، و این مفاهیم بهعنوان وسیله در خدمت پیشبرد منافع ملّی قرار میگیرند، نقش مطبوعات و رسالت آزادی و حقیقتجویی آنها را چگونه میتوان بررسی کرد؟ در مورد تضاد آزادی مطبوعات و سیاست خارجی، ادوارد کار (1939) نوشته است: «هیچ دولتی نمیتواند اطلاعات مربوط به قدرت نظامی خود و یا آگاهیش از قدرت دیگران را آشکار و برملا کند».3 در نتیجه بحث آزاد و عمومی درباره سیاست خارجی بدون در اختیار داشتن مهمترین و تعیینکنندهترین اطلاعات صورت میگیرد. البته بحث تضاد آزادی مطبوعات و مسأله امنیت ملّی بحث تازهای نیست. آنچه این بحث را بغرنجتر کرده این است که مسائل زندگی امروز ما، مسائلی جهانیاند درحالی که سیاستهای برخورد با این مسائل هنوز سیاستهای ملّی هستند. بهعبارت دیگر، به سبب جهانیشدن ارتباطات و همبستگیهای نوع بشر سخن از دهکده جهانی در میان است درصورتی که ارگانهای تصمیمگیری و اجرایی هنوز نهادهای ملّی هستند و مطبوعات هر کشور عمدتاً زندگی وابسته به این نهادهای ملّی دارند و در عمل بناچار در خدمت منافع ملّی قرار میگیرند. به این بحث در پایان مقاله برای نتیجهگیری باز خواهم گشت. برای پی بردن به کنش خبر و رابطه آن با تبلیغ باید ابتدا شناختی از ماهیت خبر و نقش رسانهها در جوامع امروزی داشت. از آنجا که خبر با معنی سروکار دارد، پیش از پرداختن به تعاریف خبر و تبلیغ و تفکیک آنها از هم، بهطور فهرستوار به طرح چشماندازی میپردازم که خبر و شناخت آن را با ویژگیهای جوامع گره میزند، بار ایدئولوژیک آن را میبیند و خبر را همسان با محصولات فرهنگی دیگر در شمار اهرمهای تبلیغاتی قرار میدهد. این چشمانداز وسیع فرهنگی با دید محدودتر و اطلاعاتی- که خبر را فقط پدیدهای جهانی و بدون مرز و بوم میداند و تلویحاً ادعای گسستگی از خاستگاه فرهنگی دارد- یکسان نیست.4 رسانهها در عملکرد روزانه خود صحنه مناظره بینشها و میدان منازعه کلمات و معانی هستند. برخلاف آنچه ظاهراً بهنظر میرسد، رسانهها در نقش خبری خود آیینه انعکاس رویدادها و واقعیات دنیای اجتماعی و سیاسی نیستند، بلکه برعکس آفریننده واقعیتهای اجتماعی و سیاسی هستند و به برداشت ما از دنیای اطرافمان هستی میبخشند. این فرض و پیشنهاد در ابتدا عجیب و ناخوشایند مینماید و ممکن است ما را در شناخت محیط اطراف خود دچار تردید کند. لیکن با اندکی اندیشه میتوان پیبرد که خبر خود واقعیت و خودِ عینیت جهان اطراف ما نیست بلکه تنها حکایت و روایتی از این واقعیت است. اینکه آیا واقعیتی خارج از محدوده کلام وجود دارد یا نه، مورد بحث نیست بلکه این شناخت اساسی که خبر ساخته و پرداخته ذهن بشر است و این ذهن تنیده در عقاید، آداب و رسوم و هنجارهای فرهنگی است، کلید گشایش راز خبر است. خبر به ما میگوید که به چه چیز فکر کنیم و چگونه به آن بیندیشیم. علاوهبر این خبر محصول کار سازمانیافتهای است که سلسله مراتب، ارزشها و هنجارهای تولیدی خود را دارد. خبر از دنیای واقعی برمیخیزد، براساس ارزشها و هنجارهای فرهنگی و سازمان خبری واقعیت را دگرگون میکند و بهصورت روایت و داستان به دنیای واقعی باز میگردد. در این فراگرد (مشاهده، تعبیر، روایت و اشاعه) خبر به ارزشها و هنجارهایی که از آنها برخاسته است حکم طبیعی و عینی میبخشد و در گستره خود آنها را بازتولید میکند. علیرغم ادعای روشنگری، خبر از آنجا که باید ساده باشد و در سطح تصورات و ذهنیات مخاطبانش قرار گیرد، از آنجا که باید به زبان آنان سخن گوید و از دیدگاه ایشان دارای معنی باشد، نمیتواند فراتر از سطح عمومی مخاطبانش حرکت کند. در نتیجه خبر بهصورت تأییدکننده و توجیهگر باورهای پیشپرداخته مخاطبان عمل میکند.5 خبر در واقع حکایت است. همچون داستان، قهرمان دارد. ابتدا و انتها، صعود و نزول و اوج داستانسرایی را در بازتاب و بازساخت واقعیات به خدمت میگیرد. خبر صحنهپردازی میکند. از برخوردها و مبارزات قهرمانانش سخن میگوید، هیجان میآفریند و در نهایت در معنی آشکار و نهفته خود از آن نتیجه اخلاقی میگیرد. در خبر تبهکار و جانی مجازات میشود و نیکی بر بدی فایق میآید. خبر با ترسیم فجایع و مشکلات دیگران درس تحمل و بردباری میآموزد. خبر میگوید که کار و کوشش نتیجه دارد، رهبران بیوقفه برای بهبود زندگی مردم تلاش میکنند، نهادهای اجتماعی به وظایف خود عمل مینمایند و مردم باید هوشیار از فتنه دشمنان باشند. اگر اختلاسی در فلان مؤسسه شده، اگر پیمانکاری در کار ساختمان تقلب کرده، اگر مأموری رشوه گرفته است، آنها را فاش میکند و این افشاگری خود تأییدی است که نهادها کارشان را به درستی انجام میدهند و نظام اجتماعی، منطق استوار خود را دارد. در واقع خبر با ترسیم انحراف از هنجارها، یادآور مُستمر و روزانه آنهاست و لاجرم مانند داستان به قوام و دوام نظام اجتماعی کمک میکند. عنایت به معنی نهفته خبر- که متأسفانه در روشهای تحقیق علمی توجه لازم به آن نشده است- ما را در فهم نقش خبر و بار ایدئولوژیک آن یاری میکند. خبر معنیِ آشکاری دارد که همان معنی لغتنامهای پیام است. ولی در عینحال حامل معانی پوشیدهای است که به شرایط زمانی و مکانی، نشانههای زبان و استعارههای نهفته در آن و تجارب گیرنده و فرستنده خبر بستگی دارند. خبر سادهای مانند: «فضانوردان در کره ماه پیاده شدند.» معنی آشکاری دارد که دلالت به این رویداد میکند، ولی در معنی پوشیدهاش مفاهیم متعددی مانند «پیروزی علم بشری»، «توجیه بودجه تحقیقات فضایی» و جز آن را در ذهن گیرنده تداعی میکند. دادههای عینی خبر به خودیخود فاقد معنی هستند. این گزارش و خبر است که به آنها معنی میبخشد. خبرنگار در مشاهده رویدادها نمیتواند مانند صفحه حساس عکاسی عمل کند بلکه رویدادها را از زوایای ذهنیت خود مینگرد و در تهیه خبر، علاوهبر انتخاب دادهها، آنها را براساس فرمولها و قالبهای جاافتاده گزارشنویسی به هم ربط میدهد و معنیدار میکند. این فرمولهای خبرنویسی شاید برحسب موضوع از شماره انگشتان دست تجاوز نکنند. جالبتر این است که این رویداد نیست که قالب را تعیین میکند، بلکه این قالب است که دادهها را میگزیند و روابط آنها را شکل میبخشد. در واقع خبرنگار نه تنها مانند دیگران و بهصورت ناخودآگاه میراث فرهنگی جامعهاش را بهدوش میکشد بلکه قالبهای بیانی خبر را در فراگرد آموزش و کارآموزی، درونی کرده است. خبرنگار از سلیقه سردبیر و صاحب نشریه و از معیارهای قضاوت همکارانش باخبر است و میداند کدام خبر، با کدام شیوه نگارش تحسین مخاطبان را برمیانگیزد. در عینحال، خبرنگار تصویری گنگ و نامتبلور از مخاطبانش دارد و اکثراً در ذهن خبرنگار، مخاطبان خبر، همکاران مطبوعاتی هستند و نه مخاطبان ناشناخته. یعنی خبرنگاران بیشتر برای منابع خبری و برای همدیگر مینویسند تا برای مخاطبان، همین امر به استمرار روشهای خبرنویسی کمک میکند.6 برای روشنترشدن مطلب، مثالی ذکر میکنم. سهسال پیش که برای شرکت در «سمینار بررسی مسائل مطبوعات» در تهران بودم، فرصتی پیش آمد تا با تنی چند از دستاندرکاران امور مطبوعاتی از جمله آقای فرامرزیان مدیرکل وقت مطبوعات خارجی گفتوگو کنم. آقای فرامرزیان تعریف میکرد که «مایکل والاس» خبرنگار کارکشته شبکه تلویزیونی C.B.S . آمریکا در تهران بود و گزارشی برای برنامه خبری 60 Minutes از طرز تفکر و برداشت ایرانیان از انقلاب و مسأله گروگانگیری تهیه کرد. با وجود آنکه آقای «والاس» با عده زیادی مصاحبه کرده و نقطه نظرات آنها را ضبط کرده بود، در گزارش تلویزیونی خود، تنها به پخش قسمتهایی پرداخت که دشمنی و کینه ایرانیان از آمریکا را بیان میکرد. شکایت آقای فرامرزیان این بود که آقای «والاس» در گزارش خود امانتداری نکرده و به تحریف واقعیت دست زده است. این مثال یادآور این مسأله است که خبرنگار معمولاً با تصویری پیشساخته و داستانی پیشپرداخته به مشاهده رویدادها میرود و با نگرشی شکلگرفته بر گزینش دادهها و بررسی پدیدههای اجتماعی میپردازد. دادههای عینی رویداد فقط حجرههای پیشساخته داستان را پرمیکنند. یعنی خبرنگار داستانی را که در ذهن دارد، در رویدادها میبیند و در واقع متغیرهای این داستانهای ثابت اسامی افراد، مکان و زمان و دادههای مشابه دیگرند که به خبر جنبه عینیت و عینیگرایی میبخشند. بهاحتمال زیاد آقای «والاس» و گروه خبری او پیش از آنکه حتی پایشان به خاک ایران برسد، داستانی در ذهن خود از ایران و ایرانی و روابط ایران با آمریکا پرداخته بودند و تنها چیزی که لازم داشتند، تصویرهایی از افراد و اماکن ایرانی بود که به آن رنگ و جلوه عینی ببخشد و خبر خوانده شود. البته آقای «والاس» در پرداختن این داستان نمیتوانست جو حاکم بر روابط ایران و آمریکا را نادیده بگیرد و یا خارج از چارچوب ذهنیت غالب منابع آمریکایی و پیشداوریهای مخاطبانش عمل کند. این بینشها و ذهنیات برخاسته از فرهنگ در پوشش بینالمللی خبر یکجانبه نیستند و بههمین شکل هم از طرف خبرنگاران ایرانی در شناخت و گزارش کشورهای دیگر عمل میکنند. خبر چیست؟ با آنچه گفته شد، پس خبر چیست و چه تفاوت آشکاری با تبلیغ دارد؟ تعریف جامع و کاملی از خبر که دربرگیرنده تمامی محدودیتهای زمانی و مکانی (فرهنگی) کاربردش باشد، تقریباً غیرممکن است. با این حال من به تعریف محدودتری از خبر- آنگونه که مفهوم خبر را امروزه بهکار میگیریم- میپردازم. این تعریف خود بیانگر تحول مفهوم خبر در دوقرن اخیر است که طی آن خبر به نوعی کالا، که محصول کار تولیدی است و ارزش مادی دارد و داد و ستد میشود، تبدیل شده است. این تعریف در عینحال بیانکننده مکانیسمها و ارزشهای جاافتادهای است که در فراگرد جمعآوری و پخش آن بهکار گرفته میشوند. خبر در مفهوم امروزی خود از معانی موعظه، اندرز اخلاقی و بحث اقناعی جدا شده و با مددگرفتن (تقلید) از روش مشاهده علمی و حرفهایشدن تهیهکنندگانش، رنگ و بوی عینیگرایی بهخود گرفته است. ما امروزه خبر را به چشم خدمت و مایحتاجی چون نان و آب و برق میبینیم.7 بنابراین خبر را بهطور عام میتوان اطلاعاتی دانست که در مورد موضوع مشخص و مورد علاقه بخش بزرگی از مردم جمعآوری و پخش میشود.8 در این تعریف اطلاعات تاریخی از آنجا که ویژگی تازه بودن ندارند، کارهای هنری از آنجا که حاوی اطلاعات نیستند، اطلاعات سرّی دولتی از آنجا که برای اطلاع عموم جمعآوری نشدهاند، گفتوگوها و رویدادهای خصوصی و روزمره مردم از آنجا که با مسائل عموم سروکار ندارند و مورد علاقه همگان نیستند، خبر محسوب نمیشوند. تعاریف دیگری از خبر شده است ولی آنچه آمد، جان کلام است. برای مثال گفته میشود که خبر گزارش یک واقعه مانند آتشسوزی، قتل، رأیگیری و... است. با این حال موضع یک فرد مهم و نه لزوماً یک رویداد، مثلاً موضع رئیسجمهوری در مورد کنفرانس صلح خاورمیانه، خبر محسوب میشود. یا اینکه میگویند که از مشخصات خبر، تازه بودن آن است. با این وجود، کشف جدیدی درباره یک واقعه تاریخی، مثلاً اینکه ناپلئون در سال 1821 در جزیره «سنتهلن» مسموم شد، میتواند خبر تلقی شود. پارهای از تعاریف، خبر را بهعنوان حقیقت میشناسند در صورتی که هرکس اخبار را دنبال کند و یا دستی در کار خبری داشته باشد، متوجه است که خبر لزوماً بیان حقیقت نیست. شاید عدهای ایراد بگیرند که این تعریف موضوعات و اطلاعات بیاهمیت مانند غیبت و یا اخبار ورزشی را هم در برمیگیرد. در واقع تعریفی که ارائه شد، وجوه اشتراک هر نوع گزارش، از خبر آتشسوزی گرفته تا اعدام، مبارزات سیاسی و روابط فلان هنرپیشه را درنظر دارد. حال این گزارش چه بهصورت شعر درآید، چه در دهل کوبیده شود، چه بهوسیله یک خبرگزاری جهانی گزارش شود و چه در روزنامه ظاهر گردد، خبر است. خبر یعنی آنچه از ذهن جامعه میگذرد. آیا لایحهای در مجلس تصویب شد؟ آیا کسی در سانحه آسیب دید؟ آیا فلان عاشق، بهمان است؟ مردم از طریق خبر، نظری به دنیای اطراف خود میکنند. حال از این بینهایت رویداد، کدامها را نگاه نکنند و کدامها را ببینند، خود گویای فلسفه و فرهنگ غالب مردم است. تبلیغ چیست؟9 با این تعریف عام از خبر چگونه میتوان آن را مقولهای جدا از تبلیغ دانست؟ در بینش کنونی، نمیتوان بین خبر، تبلیغ، سرگرمی و آموزش بهعنوان کنشهای چهارگانه رسانهها، تفاوت آشکار قائل شد و اصولاً هرنوع پیامی اعم از خبری، تفریحی، تبلیغاتی و آموزشی در برگیرنده نقشهای دیگر است. تبلیغ تاکنون از دیدگاههای تاریخی، جامعهشناسی، علومسیاسی و ارتباطشناسی مورد بررسی قرار گرفته است. بهطور خلاصه، از دیدگاه تاریخی، تبلیغ رویدادی است که رویدادهای بعدی بهعنوان آثار آن مورد مطالعه قرار میگیرند. از دیدگاه علومسیاسی، مطالعه تبلیغ یعنی مطالعه ایدئولوژی مُبلّغ و آثار اشاعه آن بر افکار عمومی. از نقطهنظر جامعهشناسی، بررسی تبلیغ به معنای مطالعه نهضتهای اجتماعی و تحلیل تبلیغات گروههای درگیر در قدرت است. از چشمانداز روانشناسی، منظور از مطالعه تبلیغ، بررسی اثرات آن بر افراد است. گروهی از محققان تبلیغ را ذاتی از فکر و عمل در فرهنگ عمومی میدانند و با آمیختن دیدگاههای مختلف علوماجتماعی، تبلیغ را حامل ایدئولوژی دانسته، نقش رسانهها را در ساخت معانی و جهانبینی حاکم بر جامعه بررسی میکنند. از دیدگاه خاص ارتباط شناسی، تبلیغ همانند ارتباط، فراگردی است مقید به شرایط زمانی و مکانی که با ویژگیهای اجتماعی قابل شناخت است. این دیدگاه به ما اجازه میدهد تا عناصر ارتباطی این فراگرد را تفکیک کنیم، به روابط پیام و زمینه پیام بپردازیم، مسأله تعهد پیامرسان را بشکافیم و عکسالعملهای مخاطبان را بررسی کنیم. ریشههای فرهنگی تبلیغ و مؤثر بودن آن بخوبی در گفته فردریک نیچه، فیلسوف آلمانی، نهفته است. به عقیده او مُبلّغ قهرمانی است که کاری نمیکند جز آنکه درختی را که میوههایش رسیدهاند، تکان میدهد. تبلیغ/ Propaganda به معنای خنثی و بیطرف، یعنی انتشار و ترویج افکار و از ریشه لاتین Propagare به معنای کاشتن و نهال زدن میآید. در سال 1622 میلادی، واتیکان، «جامعه مقدس ترویج ایمان کلیسای کاتولیک» را تأسیس کرد و از آنجا که انگیزه این جماعت، اشاعه باورهای واتیکان در قاره آمریکا و در جهت مخالفت با پروتستانها بود، تبلیغ، معنای بیطرف خود را از دست داد و مفهومی تحقیرآمیز، منفی و غیراخلاقی بهخود گرفت. بهعبارت دیگر امروزه مشخص کردن پیام بهعنوان تبلیغ یعنی کوچک شمردن و منفی انگاشتن آن پیام. بنابراین مترادفهایی که برای کلمه تبلیغ بهکار گرفته میشوند و مفاهیمی که با تبلیغ تداعی میشوند عبارت است از: دروغ، تحریف، نیرنگ، اغفال، دستکاری، تحریک، جنگ روانی و بالاخره شستوشوی مغزی. باید توجه داشت که اکثر این مترادفها در واقع گویای تکنیکهای خاص تولید پیام تبلیغی هستند و نه گویای فراگرد یا انگیزه تبلیغ. وقتیکه انگیزه تبلیغ موردنظر باشد، تبلیغ معنای کنترل (اداره) را تداعی میکند و در این صورت تبدیل به اقدامی سنجیده و تعمدی میشود که برای حفظ و یا تغییر تعادل نیرو به نفع مُبلّغ بهکار گرفته میشود. این اقدام در واقع با یک ایدئولوژی نهادی شده و هدفدار، رابطه پیدا میکند. دو تن از محققان ارتباطشناسی، تعریف جامع زیر را از تبلیغ دادهاند:تبلیغ کوششی است تعمدی و حسابشده که بهمنظور شکل دادن به دریافت، دستکاری کردن ادراک و همسو کردن رفتار مخاطبان با نیّت موردنظر مُبلّغ صورت میگیرد. حال با این تعریف، وجه تمایز تبلیغ و اقناع/ Persuasion و اطلاعات/ Information چیست؟ اگر به جزئیات این تعریف دقیق شویم درمییابیم که: 1( تبلیغ کوششی آگاهانه و از پیش پرداخته است که برای پیشبرد ایدئولوژی، حفظ و یا ایجاد برتری مُبلّغ صورت میگیرد؛ و 2) این کوشش سازمانیافته و مستمر است. پس وجوه تمایز تبلیغ و خبر و همینطور تبلیغ و اقناع را باید در نیّت مُبلّغ و در برنامهریزی، سازماندهی ونهادی کردن کار تبلیغ جُست. نیت، شکلبخشیدن به دریافت از طریق کاربرد نشانههای زبان و تصویرها صورت میگیرد. برای مثال عملیات «سپر صحرا» در بحران خلیجفارس و تبدیل آن به عملیات «طوفان صحرا» بههنگام اشغال خاک عراق، برداشت مخاطبان را از «دفاع و حمایت» به «خشم و هجوم» تغییر داد. وقتیکه تصویرها و نشانهای زبانی برداشت خاصی را القاء کنند، فهم و درک موضوع نیز دستکاری میشود. عقاید و باورهای ما، رابطه نزدیک با درجه اعتماد ما از حواسمان دارند. البته برداشت ما هم به نوبه خود، تابع عقاید شکل گرفته ماست. وجه تمایز دیگر تبلیغ از ترغیب و اقناع، نیّت خودخواهانه مُبلّغ است. یعنی مبلّغ خواهان عکسالعملی از مخاطب است که مقاصد مُبلّغ را ارضا میکند، نه مقاصد مخاطبان را. درصورتی که در شیوه «ارتباط اقناعی» رابطه ایجادشده در جهت ارضای منافع مشترک طرفین است. البته مخاطبان ممکن است فکر کنند که مُبلّغ منافع آنها را درنظر دارد ولی در واقع نیات مبلّغ خودخواهانه است. باید توجه داشت که مقاصد خودخواهانه را نمیتوان لزوماً منفی تلقی کرد. امر قضاوت در مورد مثبت یا منفی بودن این مقاصد، بستگی به ایدئولوژی مخاطب دارد. مثلاً کسانی که به «صدای آمریکا» گوش میدهند، در واقع نیاز اطلاعاتی خود را ارضا میکنند و از این نظر نیّت صدای آمریکا را خیرخواهانه تلقی مینمایند. با این حال اخبار صدای آمریکا با هدفی ایدئولوژیک و بهمنظور القای برداشتی مثبت از آمریکا و در جهت تقویت گرایشهای ذهنی مخاطبان از مفاهیم دموکراسی، سرمایهداری و آزادی تنظیم میشوند. روشن است که اکثر آمریکاییها چنین تلاشهایی را منفی ارزیابی نمیکنند، درصورتی که رهبران کشورهای مخاطب ممکن است آن را منفی بدانند. معمولاً در زمان جنگ و در مواقعی که امنیت ملّی مطرح است، کنترل اطلاعات امری طبیعی مینماید و گله و شکایت خبرنگاران از منابع دولتی امری عادی است. بنا به گفته معروف، «اوّلین قربانی جنگ، حقیقت است». با این حال پیشرفت تکنولوژی ارتباطات و دسترسی همزمان جهانیان به پیامها، کنترل خبر و یا منزوی کردن مردم را از آنچه در سایر نقاط جهان میگذرد، بسیار دشوار کرده است. تجارب فروپاشی نظامهای بسته در لهستان، چکواسلواکی، مجارستان، آلمانشرقی، رومانی و نهایتاً شوروی، گویای این واقعیتند که کنترل تبلیغ در زمان جهانیشدن تلویزیون عملی نیست. تعریف میکنند که در زمانی که مردم رومانی علیه رژیم «چائوشسکو» تظاهرات میکردند، تلویزیون، ترس و تردید را در چشمان او نشان میداد و همین تصویر مردم را تشویق میکرد که تا سرنگونی رژیم به تظاهرات خود ادامه دهند. میدانیم که در عصر ارتباطات، در هرناآرامی اجتماعی، تصرف و کنترل ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی نخستین هدف انقلابیون است. با این وجود تبلیغ بهعنوان شکلی از ارتباط از تکنولوژی موجود بهره میگیرد. یعنی همزمان با پیشرفت تکنولوژی، مبلغان نیز ابزار پیچیدهتری برای اهداف خود درنظر میگیرند. مثلاً اوّلین نمونه ثبتشده کاربرد فاکس (پیام تصویری) در ریاض و در زمان جنگ خلیجفارس صورت گرفت. در این مورد مبلغان و عوامل عراقی اعلامیههایی مبنی بر آمادگی برای جنگ شیمیایی با فاکس بین مردم کویت پخش کردند. با توجه به آنچه گفته شد، تفکیک تبلیغ از آموزش و ارشاد، کار دشواری است. آنچه برای عدهای تبلیغ است از نظر عدهای دیگر مفهوم آموزش و اطلاعات دارد. بنابراین در تعریفی که داده شد وجه تمایز تبلیغ با ارتباط باز و تبادل اندیشه، همانا نیّت و هدف برنامهریزیشده برای برتری بخشیدن به مُبلّغ است. انواع تبلیغ تبلیغ گاهی تحریکانگیز است و بهمنظور ایجاد دگرگونی بهکار گرفته میشود و گاهی انفعالی است و برای حفظ وضع موجود بهکار میرود. از نظر آشکارساختن منبع پیام و صحت اطلاعات، تبلیغ را به سه نوع سفید، سیاه و خاکستری تقسیم میکنند. تبلیغ سفید، منبع پیام را معرفی میکند و به انتشار اطلاعات صحیح میپردازد. نمونه این نوع تبلیغ را گهگاه میتوان از صدای آمریکا و یا از صدای مسکو در زمان صلح شنید. در این نوع تبلیغ با آنکه اطلاعات پخششده صحت دارند، نحوه ارائه اطلاعات به شیوهای است که مخاطب، فرستنده پیام را خیرخواه و صاحب بهترین اندیشه، تصور میکند. هدف تبلیغ سفید، ایجاد اعتماد و اطمینان در مخاطب و در واقع نوعی سرمایهگذاری برای برآوردن نیات آتی مُبلّغ است. تبلیغ سیاه، اطلاعات منتشرشده را به منبع کاذب، نسبت میدهد و به قصد فریب و نیرنگ مخاطب عمل میکند. تبلیغ سیاه همان «دروغ بزرگ» است که همه نوع نیرنگ را به خدمت میگیرد. از نمونههای موفق تبلیغ سیاه میتوان تجربه «رادیوی آزاد مجارستان» را نام برد. این فرستنده توجه و حس همدردی جهانیان را در سال 1956 به هنگام پیشروی تانکهای روسی که بهمنظور سرکوب شورشیان مجار به بوداپست اعزام شده بودند، بشدت برانگیخت. رادیوی آزاد مجارستان هرروز با پخش جزئیات خشونت روسها، از آمریکا و دولتهای غرب، تقاضای کمک میکرد. بعدها معلوم شد که این ایستگاه رادیویی در واقع توسط سازمان جاسوسی شوروی (کا.گ.ب) و با نیّت شرمسار کردن آمریکا بهراه افتاده بود. هدف این بود که به دنیا نشان داده شود که علیرغم وعدههای رادیوی آزاد اروپا (رادیو تبلیغاتی آمریکایی) در حمایت و تشویق شورشیان، آمریکا پشتیبانی قابل اتکا و اطمینان نیست. این کار تبلیغی به حدی موفق و مؤثر بود که حتی سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) تا مدتها بعد از ختم غائله، نمیدانست که رادیوی آزاد مجارستان در حقیقت یکی از ابزارهای تبلیغاتی روسها بوده است. تبلیغ خاکستری چیزی بین تبلیغ سفید و تبلیغ سیاه است. در این نوع تبلیغ، منبع خبر به درستی اعلام میشود ولی در مورد صحت اطلاعات باید شک داشت. مثلاً صدای آمریکا در جریان تصرف خلیج خوکها در کوبا، دخالت آمریکا را انکار کرد و یا مثلاً رادیو مسکو در جریان اشغال افغانستان به همین شیوه دست زد. دستکاری آمار از طرف شرکتها، تبلیغات تجاری و ادعاهای کاذب یا غلوآمیز در مورد محصولات و یا فیلمهای سینمایی که بهمنظور جا دادن محصولات مشخص در فیلم و تبلیغ آنها تهیه میشوند، جزء تبلیغات خاکستری هستند. واژه دیگری که برای تبلیغ بهکار برده میشود، ضداطلاعات/ Disinformation است. ضداطلاعات مانند تبلیغ سیاه، منبع روشن و معلومی ندارد و به پخش اطلاعات نادرست میپردازد. ضداطلاعات را نباید با اطلاعات سهوی و غیرمسؤول/ Misinformation اشتباه کرد. ضداطلاعات اخباری هستند ساختگی که برای تضعیف روحیه دشمنان یا مخالفان توسط خبرنگارانی که در واقع جاسوس کشورهای بیگانه هستند، در روزنامه کاشته میشوند. از نمونههای جالب این نوع اطلاعات ساختگی، خبری بود مربوط به ویروس «ایدز» که در آن ادعا شده بود که این ویروس از یکی از آزمایشگاههای مسؤول تهیه سلاحهای میکروبی ارتش آمریکا، نشت کرده است. این خبر اوّلین بار در شماره اکتبر 1985 یکی از مجلههای ادبی شوروی ( Literaturnaya Gazeta ) به نقل از روزنامه هندی پاتریوت درج شد. با آنکه کاشتن خبر کاذب در روزنامههای خارجی و نقلقول از آنها برای کسب اعتبار از شیوههای معمول تبلیغاتی است، حقیقت این است که چنین خبری در هندوستان چاپ نشده بود. به هرصورت علیرغم تکذیب آمریکاییها، این خبر در روزنامههای 60 کشور مختلف جهان از جمله زامبیا- که در آن موقع میزبان کنفرانس کشورهای غیرمتعهد بود- و حتی روزنامه ساندی اکسپرس لندن چاپ شد. جالبتر اینکه خبر مذکور سال بعد حتی از شبکه خبری C.B.S . آمریکا نیز پخش شد. انتشار خبر مربوط به قاچاق کوکائین توسط دولت نیکاراگوئه (ساندینیستها) از طرف سازمان سیا، از همین قماش است. در جریان رسیدگی کنگره آمریکا به معاملات فروش اسلحه به ایران و بهکارگیری سود حاصل از آن برای پشتیبانی چریکهای مخالف دولت نیکاراگوئه در زمان ریاستجمهوری ریگان، فاش شد که در واقع سازمان سیا و مخالفان دولت نیکاراگوئه در شبکه وسیع قاچاق کوکائین در آمریکای مرکزی دست داشتند. خبر جعلی، مربوط به سوءقصد به پاپ که گفته میشد از طرف سازمان پلیس بلغارستان طراحی شده بود، یا داستان کاذب حمایت شوروی از تروریسم از جمله تبلیغات سیاه اخیر آمریکاییهاست. نقش تبلیغاتی خبر در امور روزانه حال با این شناخت عام از تبلیغ، بهتر است که به عملکرد تبلیغاتی خبر در فراگرد روزمره و ناخودآگاه آن برگردیم. این نقش تبلیغی ناخودآگاه خبر در واقع مهمتر و مؤثرتر از استفادههای مقطعی و تعمّدانه سازمانهای تبلیغاتی دولتی از رسانههاست . ادوارد هرمن و نوآم چامسکی (1988) در کتاب صناعت رضایت جوهر تبلیغاتی که در جای دیگری «رضایت تولید: اقتصاد سیاسی رسانههای گروهی» ترجمه شده است، رسانههای آمریکا را در عوامل ذیل میبینند: 1) مالکیت خصوصی رسانهها و تمرکز این مالکیت در دست معدودی از نخبگان . این نوع تمرکز به انحصاریشدن عقاید و محدودساختن دامنه باورها منتهی شده است؛ 2) اتکا به آگهیهای تجاری بهعنوان منبع اساسی درآمد و سود که طی آن رسانهها، مخاطبان را بهصورت کالا به صاحبان آگهیها میفروشند؛ 3) اتکا به اطلاعات دولتی و بخش خصوصی کلان و همچنین اتکا به متخصصانی که مورد تأیید نظام هستند؛ 4) توبیخ و تنبیه رسانهها بهصورتهای گوناگون و غیرمستقیم، در صورت انتقاد و روشنگری؛ 5) ایدئولوژی ضد اشتراکی بهعنوان مذهب ملّی آمریکاییها . به عقیده چامسکی مواد اوّلیه خبر باید از این صافیها عبور کنند تا ارزش خبری بیابند. در این فراگرد، خبر نهایتاً به محصولی بیآسیب تبدیل میشود و عرصه کلام و تفسیر را محدود میکند.11 تسلط نخبگان جامعه و عوامل آنها بر مطبوعات و حاشیهنشین ساختن صداهای مخالف، نه از طریق سانسور بلکه در فراگرد تهیه خبر، آنچنان حالت طبیعی بهخود گرفته است که حتی خبرنگاران باوجدان و شرافتمند خود را قانع کردهاند که خبر، بیغرضانه و تنها برپایه ارزشهای خبری انتخاب و تفسیر میشود. با طبیعی کردن این ارزشها، خبر از دیدگاههای دیگر غیرقابل رؤیت است . جورج گربنر برآورد مشابهی از محدودیتهای تحمیلی نظام و نهادیشدن کار رسانهها دارد. او رسانهها را بازوی فرهنگی نظامهای صنعتی میداند و تأکید دارد که رسانهها از طریق انتخاب موضوع، روشهای مرسوم جمعآوری خبر، برجستهسازی و آوای کلام تعیین میکنند که چه چیزی مهم است و باید مورد بحث در ارتباطات عمومی قرار گیرد، از چه دیدگاهی باید اولویتها را دید و چگونه باید عملکردها را سنجید.12 از کسانی که مشخصاً به مسأله وابستگی رسانهها به اطلاعات سازمانهای دولتی و شرکتهای کلان پرداختهاند، اُسکار گندی (1982) قابل ذکر است. او مسأله را صرفاً از دیدگاه اقتصادی بررسی میکند و واژه «سوبسید اطلاعاتی» را در تبیین وابستگی بهکار میگیرد. سوبسید اطلاعاتی (اطلاعات رایگان) بهنظر او تلاشی است از جانب منابع خبری که قصد دارند هزینه تولید خبر را بهمنظور افزایش استفاده از اطلاعات رایگان کاهش دهند. ارائه اطلاعات رایگان در دنیای تجاری رسانهها به کسانی که قدرت اقتصادی دارند اجازه میدهد تا کنترل خود را در جوامع سرمایهداری افزایش دهند. «از آنجا که اطلاعات نقش مرکزی در تصمیمگیری فردی و گروهی دارد، کنترل اطلاعات به منزله کنترل تصمیمگیری است».13 وانگهی از آنجا که قدرت تبادل اطلاعات با قدرت اقتصادی معین میشود، عدم برابری اقتصادی به معنای عدم تساوی اطلاعاتی است.14 بهطور خلاصه، استقلال و آزادی رسانهها را به دلایل ساختاری نمیتوان خارج از چارچوب نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دید و در نتیجه کنشهای تبلیغاتی رسانهها را باید در تجاریشدن خبر، در ارزشها و هنجارهای تولید خبر و در وابستگی سازمانهای خبری به منابع اطلاعاتی جست. در زمینه اخبار خارجی از آنجا که رویدادها به سادگی قابل رؤیت نیستند و درک این رویدادها نیاز به آشنایی فرهنگی و تخصص بیشتر دارد، وابستگی رسانهها به نهادهای تعیینکننده سیاست خارجی افزایش مییابد . ویلیام بنت (1990) به این گرایش و عملکرد عنوان Indexing داده است و آن را همخوانی و رابطه نزدیک معیارهای مباحث دولتی و کلام جاری مطبوعات میداند . به عقیده او زمانی میتوان مطبوعات را مستقل و خودمختار دانست که به مباحثی جدا از آنچه نخبگان جامعه تعیین میکنند بپردازند.15 مباحث نظری و یافتههای تحقیقات، تصویری نومیدکننده از ارتباطات سیاسی در عرصه عمومی رسانهها ترسیم میکنند. برخلاف آرمان نهضتهای دو قرن اخیر که مطبوعات را بهعنوان «صدای مردم» و یا چشم و گوش آنان در مهار قدرت، منزلتی والا بخشیده است، رسانهها بیش از پیش به تئاتری سرگرمکننده میمانند که در آن نخبگان جامعه نقش کارگردان، و متخصصان روابط عمومی و تصویرسازی، نقش بازیگران و مردم، نقش تماشاگرانی حیرتزده و منفعل بهخود گرفتهاند . باید با یورگن هابرماس همصدا شد و گفت: «اگر امیدی به درمان بیتفاوتی و از خودبیگانگی مردم متصور است، باید عرصه عمومی رسانهها را از تصویرسازی و نمایش آزاد کرد و به ارتباطات جمعی معنای حقیقی آن یعنی شرکت، محاوره، مکالمه و تبادل اندیشه انسانها را بخشید».16 |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
با سلام و تشکر از شما
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|