دوشنبه, 10 ارديبهشت 1403

 



موضوع: فرهنگ و هويت فرهنگي

فرهنگ و هويت فرهنگي 10 سال 7 ماه ago #35942

واژه فر هنگ در صورت باستاني در زبان فارسي ومتون پهلوي از واژه "فر" به معني پيش و ريشه باستاني " ثنگ" به معناي كشيدن مي باشد . واژه فارسي «هنگ» به معناي قصد و آهنگ و« هنجيدن » و « هيختن » به معناي بيرون كشيدن است مثلا واژه « دود هنج » يا دودكش كه درقديم به كار ميرفته از همين ريشه است. در زبان لاتين براي واژه فرهنگ « كالچر» به كار برده شده است كه به معناي كشت و زرع است .هنوز اين معنا در زبان لاتين رايج است مثلا Agricultureبه معني كشاورزي و يا Horticultureبه معناي باغباني است وغيره . البته در زبان عربي به معناي « الثفافه» يا «ادب » به كار مي رود . بنابراين از فرهنگ تعاريف گوناگوني بعمل آمده است شايد به تعداد صاحبنظران امور فرهنگ. اما تعريفي كه بيشتر مورد تاييد همگان قرار گرفته است تعريف فرهنگ از ديدگاه تايلر دانشمند انسان شناس انگليسي قرن نوزده است كه عبارت است از : «فرايندي از دين و دانش ، هنر ، اخلاق و قانون، يا هر نوع توانايي كه انسان كسب مي‌نمايد ».پرداختن به تعريف فرهنگ و موضوعات وابسته موضوع بحث حاضر نيست بلكه موضوع بحث ما اينست كه فرهنگ عمومي چيست و نقش آن در فرآيند زندگي بشر چگونه است ؟بويژه نقش فرهنگ در باب حكومت و ارتباطات فرهنگي كه شايد به اندازه موضوع فرهنگ مغفول مانده باشد.
فرهنگ عمومي محصول مستقيم رفتارهاي عادي مردم است، بايد در ساده‌ترين فعاليت‌هاي اجتماعات مردم از جمله روشهاي كسب و معاش، پيوند‌هاي خانوادگي، نظام ادارة خانواده و جامعه، نحوه پوشش ، سنتهاي غذا‌خوردن ، تربيت كودك و مسائل جزئي و روزمره كه در ظاهر بي‌اهميت به نظر مي‌آيند، مورد مطالعه و تفحص قرار گيرد . از جمله عوامل اساسي شكل‌گيري فرهنگ عمومي مي‌توان سه عامل حكومت، اقتصادو ارتباطات را به نهادي‌ترين اركان تشكيل جوامع نام برد .در همين مورد فرموده عميق رسول گرامي (ص) در باب مردم و حكومت‌ها نيز به چنين امر مهمي اشاره دارد:
«بر شما همان گونه حكومت مي‌شود كه شما آن گونه زندگي مي‌كنيد ».
عنصر مهم ديگر، با توجه به گسترش روزافزون تكنولوژي ارتباطات، خود ارتباطات است . هيچ جامعه‌اي بدون ارتباط مستمر و مؤثر با اجتماعات ديگر، دچار تحول جديدي درساختار فرهنگ عمومي خود نمي‌گردد. ارتباطات نخستين، سنگ بناي جزئي ترين تحول فرهنگي در يك جامعه است .ارتباط از نخستين شكل آن كه ايجاد راه، سفر به سرزمينهاي مجاور و دور دست يا ناشناخته، مبادله تجاري يا سياسي، روابط عاطفي و مذهبي و در مهمترين شكل‌ خود، ابداع خط، زمينه‌ساز تحولات اساسي درجوامعي بوده كه به هر يك از اين انواع رابطه دست يافته اند. رشد تكنولوژي جهان معاصر نيز، بيشترين وجه تأثير خود را بر توسعه و گسترش ابزارها، شيوه‌ها و حوزة كاركرد ارتباطات نهاده، به نحوي كه جهان معاصر از سوي انديشمندان ملقب به دهكده جهاني و انقلاب ارتباطات در رده انقلابات كشاورزي و صنعتي قرار گرفته است . اما از آنجا كه قدرت برتر به سبب تكنولوژي پيشرفته در دست كشورهايي است كه مدعي داشتن فرهنگ برتر نيز هستند، در عصر ما، ارتباطات از مهمترين و سائل القاء سلطه اين فرهنگ برمللي است كه اينان قصد دستيابي به منابع مادي و انساني آنان را دارند. و دراين راستا آنچه بايد مورد توجه تام باشد هويت فرهنگي است .
هويت و بحران هويت :
هويت فرهنگي عبارت است از مجموعه رفتارها و عكس‌العملهاي انسان در برابر كنشهاي فرهنگي و اجتماعي كه مبين طرز تفكر و اعتقادات ملي، سنتي و مذهبي وي بوده و موضعگيري او را نسبت به پديده ها و رويدادهاي محيطي نشان مي‌دهد. همچنين هويت فرهنگي نمودي از نظام ارزشي معين است كه براساس آداب و رسوم و القائات جامعه، بافت فكري و رفتاري انسان را پايه‌گذاري نموده و معيارها و موازين ، زيبايي و زشتي ، خوب و بد ، بايد و نبايد در آن مفهوم و معنا مي‌يابد بنابراين هويت فرهنگي وجه تمايز هر شخص از ديگران و در مقياس وسيعتر، هر جامعه‌از ساير جوامع است . و از نشانه‌هاي بي‌هويتي، عدم موضعگيري خاص نسبت به تحولات و وقايع جامعه و يا بي‌تفاوتي در برابر رخدادهاي اجتماعي، سياسي ، اقتصادي و... است. از پيامدهاي اين حالت ، ايجاد دوگانگي و تزلزل فكري و تضاد روحي است . به عبارت ديگر فرد، دچار بحران هويت مي‌شود . بحران هويت يا آشفتگي شخصيتي ، ويژگي ناهنجاري است كه بستر و زمينه‌هاي نفوذ فرهنگ بيگانگان را جهت نفي آداب و سنن ملي و عقيدتي فراهم مي‌سازد . در چنين شرايطي ، ساده‌ترين راه براي وابسته كردن يك جامعه از بين بردن استقلال فرهنگي مقدمه‌اي براي اضمحلال استقلال سياسي، اقتصادي و استعمار جامعه است . ساير مشكلات ناشي از بحران هويت از دست رفتن ارزشهاي والاي انساني، قداست مياني خانواده ، بي‌اعتنايي نسبت به اصول اخلاقي و معيارهاي مذهبي و نهايتا سقوط فرهنگي است .از تبعات بحران هويت، از خود بيگانگي فرهنگي و پيدايش عادات نامطلوب و نيز شكاف و فاصله بين نسل هاست. . زيرا نسل گذشته ، اين گروه از جوانان را افرادي سنت شكن و بي‌تعهد نسبت به هويت ملي و شعائر عقيدتي مي‌دانند، و نسل جوان نيز كه تبعيت از فرهنگ غرب ، ارزش و اعتقادات منحرفانه خود را تجدد مي‌پندارند، افكار و نظرات نسل گذشته را تحجر و فرهنگ ارتجاعي مي‌خواند
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: سیاوش دانیالی
مدیران انجمن: سیاوش دانیالی