خلاصه درس فرهنگ عمومی مورخ: پنجشنبه 1392.5.17
ساعت کلاس: 4 الی 7

* نظریه جامعه توده ای:
در دیدگاه امروزی جوامع توده ای همین مردم عام هستند و یا به عبارت دیگر مردم مصرف گرا، مردمی که طبقه نخبه به آنها از دید وسیله ای برای زنده نگه داشتن چرخ اقتصاد ناگاه میکنند. در جامعه توده ای چیزی که اهمیت دارد، فقط پر کردن وقتهای خالیه مردم است، حال میخواهد با هر وسیله و یا سرگرمی باشد. حتی یکی از وظایفی که رسانه های جمعی در فرهنگ توده ای بر عهده دارد تفریح است، همانطور که اکثر برنامه هایی که برای مردم در رسانه های غربی تهیه میشود صرفا برای پر کردن وقت و تفریح میباشد. زیرا اگر این وقت خالیه جامعه توده ای توسط رسانه ها پر نشود ممکن است آن جامعه به خطری برای طبقه نخبه تبدیل شود و فلسفه درست کردن بتها و بتواره ها در غرب به همین دلیل است. در نظریه فرهنگ توده ای مصرف گرایی در جامعه در بالاترین سطح خود قرار دارد. در جامعه توده ای همه مصرف گرا هستند و هرکس این خصیصه را داشته باشد بخشی از جامعه توده ای محسوب میشود.

* مطالعات فرهنگی و فرهنگ عامه:
مطالعات فرهنگی به این مسئله که چه چیزی خوب و یا بد است کاری ندارد بلکه وظیفه مطالعات فرهنگی برسی و تحلیل روابط علت و معلولیه بین فرهنگ عام و فرهنگ نخبه میباشد. در مطالعات فرهنگی تعاملات بین خورده فرهنگها، فرهنگ عام و فرهنگ توده بدون هیچ نوع قضاوتی مطرح است.

* منتقدان فرهنگ توده ای:
این منتقدان بر این باورند که فرهنگ توده ای دستمایه و درست شده رسانه های جمعی هستند زیرا هر آنچه در این رسانه ها بیان میشود توسط مردم پذیرفته میشود. به نظر این منتقدین فرهنگ توده ای هیچ گونه ارزشی ندارد زیرا خمیرمایه آن تلقینی و تحمیلی میباشد.

* فرهنگ عمومی:
فرهنگ عمومی بدین معناست که این فرهنگ متعلق به عموم است. شاید برخی موارد اختصاصی باشد اما در نهایت متعلق به عموم است.

* ویژگی های فرهنگ عمومی:
فرهنگ عمومی داری دو جنبه عینی و اعتباری میباشد. بعنوان مثال جنبه ای عینی آن مانند همین حرکات و سکنات موجود در جامعه مباشد، مثلا فرهنگ مادی جنبه عینی این فرهنگ است. بع عبارت دیگر آنچه که در جامعه قابل لمس است مانند پوشش افراد در یک جامعه. جنبه اعتباری آن نیز مانند اخلاقیات فردی و اجتماعی مردم، وقت شناسی و غیره میباشد.
فرهنگ عمومی حوزه ای از نظام فرهنگی جامعه است. فرهنگ عمومی چون بخشی از فرهنگ جامعه بحساب می آید در نتیجه بخشی از نظام اجتماعی را هم در بر میگیرد. و شما اگر در برخی از جنبه های خاص فرهنگ با جامعه همسان نباشید پیامد آن شما را متضرر خواهد کرد. بدین معنا که بهای ترد شدن از طرف مردم را برا شما به همراه خواهد داشت. بعنوان مثال بحث صیقه را در نظر بگیرید، در این مورد اینکار منع قانونی ندارد اما اقدام به اینکار ترد شدن در سطح جامعه را برای شما بهمراه خواهد داشت. پس لزوما همه قوانین در مورد فرهنگ عمومی التزاما توسط قانون تایید نشده و یا بالعکس.
موعلفه هایی که در فرهنگ عمومی بیان مشود، هم در تولید آن مردم نقش دارند، هم در گسترش و هم در آنچه که فرهنگ عمومی در آنها فراگیر است. فرهنگ عمومی به آن قسمتی از مباحث فرهنگی می پردازد که عام و فراگیر است. به عنوان مثال هر آنچه که در خانواده پیش می آید بخشی از فرهنگ عمومی می باشد.
در این فرهنگ کسی نمی تواند پیدا شود که مسئول بخشی از فرهنگ جامعه باشد، بلکه با نفوذ در توده مردم می توان در فرهنگ آنها تاثیر گذار بود. برای نزدیک شدن به فرهنگ مردم می بایستی مانند خود مردم بود و دولت نمی تواند با تایین قوانین و مقررات نسبت به دخل و تصرف عمومی اقدام کند.
فرهنگ جنبه درونی، روانی، نمادی، نهادی و آثاری میباشد. درونی همان فرهنگیست که در ذهن ماست اما در رفتار ما هیچ تاثیری ندارد. آنچه که در رفتار ما تاثیر گذار است روانی نامیده میشود. وقتی که ما نمودی از این افکار را در جامعه ایجاد کنیم، به آن نمادی گفته میشود و وقتی آثاری ایجاد شود به آن نهادی و آثاری میگویند.
بحث مفهوم فرهنگی نیز زمانی نمود پیدا میکند که در مقابل فرهنگ نخبه یا سلطه قد علم کند.
تعاملات فرهنگ عمومی مثل شبکه ای بهم تنیده و نامعلومی در لایه های مختلف جامعه وجود دارد، به عنوان مثال برخی از آداب و رسوم در جامه بد تلقی میشود و همه افراد جامعه به آن اعتقاد دارند اما نادیده و قابل قبول از سوی جامعه است.
فرهنگ عمومی بقدری موثر میباشد که همه وجود و فردی جامعه را در بر می گیرد، اما در سه سطح فرد، خانواده و جامعه بروز پیدا میکند.