شنبه, 12 خرداد 1403

 



موضوع: صنعت فرهنگ سازی در مکتب فرانکفورت

صنعت فرهنگ سازی در مکتب فرانکفورت 10 سال 9 ماه ago #24870

خصلت کالای هنری با تخصصی شدن تکنولوژیک جامعه ، به لطف ماهیت پست اجناس لوکسی که تولید انبوه شده اند و مکمل آن ، یعنی کلاهبرداری همگانی ،در حال تغییر است . نکته جدید ونوظهورکالابودن آن نیست ،بلکه این واقعیت است که امروزه هنر،کالا بودن خود را آگاهانه مورد تآیید قرار می دهد . این امر که هنر استقلال و خودآیینی خود را نفی می کندو با افتخار خود را در میان کالاهای مصرفی جای می دهد ، مبنای اصلی لطف و جذابیت نوآوری است.وجود هنر در مقام حوزه ای مستقل و مجزا همواره فقط در جامعه ای بورژوایی ممکن بود . حتی در مقام نفی آن ، قصدیت و هدفمندی اجتماعی که از طریق بازار شایع می شود ، آزادی هنر ذاتا به وجود اقتصاد کالایی به منزله نوعی پیش شرط ، وابسته و مقید باقی می ماند . آثار هنری ناب که درست به واسطه تبعیت کردن از قانون خاص خود ، جامعه ای کالایی را انکار می کنند ، به رغم این همه ،همواره در زمره اجناس تجاری بودند.
هنر در فرآیند مدرنیته ، با تنزل ارزشهای زیبایی شناختی ، نمود و بازنمایی اش را در امر کالایی مجسم می سازد . به طوریکه هنر مدرن با کمرنگ شدن ارزشهای زیبایی شناختی ، با تکثیر و انبوه سازی خود،به کالا تبدیل شده و هنرمند در نقش بازیگر این میدان ، با تولید انبوه ورویکردی اقتصادی به هنر، آنرا از قالب اثر هنری خارج کرده و به شکل کالا عرضه می کند. با تحولات جامعه صنعتی ، بعد اقتصادی بر همه بخشهای زندگی انسان مدرن سوار شده و ارزشهای زیبایی شناختی و معیارهای انتزاعی در آثار این دوره کمرنگ می شوند.
والتر بنيامين ، منتقد ماركسيست ادبيات و يكي از مشهورترين اهل قلم در ژانر مقاله نويسي قرن بيست غرب، درسال 1940 ميلادي، 48 ساله بود كه به علت فرار از فاشيسم آلمان، در مرز فرانسه و اسپانيا، از طرف راست گرايان مرزي، دستگير شد که دست به خودكشي زد. او يكي ازمنتقدين فرهنگ، اندیشمندان ادبي، و ژورناليست هاي اجتماعي نيمه اول قرن بيستم آلمان بود. وي پيش از فرار از تعقيب فاشيسم، چند سالي با دو نام مستعار : "دتلف هولز" و "ك. كنراد"، به افشاي ديكتاتوري و سرمايه داري پرداخت. امروزه فضاي فرهنگي دهه 1920، بدون آثار بنيامين غيرقابل تصور است. او نه تنها يكي از فعالان انقلاب فرهنگي آغاز قرن بيست بلكه يكي از چهره هاي سرشناس ادبيات مدرن و حتا پسامدرن است . ژانر مقاله نويسي او را ادامه راه نيچه و منتگين بشمار مي آورند. او گفته بود كه هر كالاي هنري نه تنها نشان از تمدن دارد، سند توحش و جنايت نيز مي تواند باشد.
بنيامين، نويسنده را يك كارگر روشنفكر دانست و وظيفه او را مواظبت از انسانيت مجروح و به زمين افتاده ، تعريف نمود. او خود را مهندس زيباشناسي می دانست كه به شرح انتقادي زمان خود مي پردازد و منتقد ادبي و فرهنگي را ، طراح و استراتژيك مبارزه انساني بشمار مي آورد و مي گفت كه نقد بايد بدون تعارف ، جدي باشد و نه دوستانه و چاپلوسانه. او منتقد را همچون گرگي مي دانست كه بره كتاب را حريصانه در آغوش مي گيرد تا آن را قطعه قطعه نمايد. بعدها در دهه هاي 60 و 70 ، او يكي از متفكرين جنبش جوانان غرب گرديد. ماركسيسم بودن او را به دليل آشنايي با برشت ، آدرنو، لوكاچ، بلوخ ، هوركهايمر ، و فلسفه تاريخ ماركس، مي دانند. چپ ها او را يكي از منتقدين امپرياليسم بشمار مي آورند كه با تكيه بر ماترياليسم تاريخي به مبارزه با فريب هاي سرمايه داري پرداخت. در سير تاريخ فرهنگ و انديشه، او غالبا با لوكاچ مقايسه مي شود. بنيامين نه تنها طراح يك علم زيباشناسي جديد چپ بلكه يكي از ديالكتيسين هاي علم جامعه شناسي هم می باشد ، گرچه او خواهان حفظ جنبه هاي مثبت سنت مترقي بورژوازي بود آشنايي آغازين او با مكتب رمانتيك باعث شد كه نوع خاصي از نقد را وارد ادبيات و فرهنگ نمايد. او در طرح فرهنگ مدرن زمان خود و معرفي زيباشناسي تاريخ ادبيات، متفكري بلند نظر و جهانشمول بود. امروزه دربعضي از كتب تاريخ ادبيات، او را در كنار تئوريسين هاي ماركسيست فرهنگ، قرار مي دهند. فلسفه و ادبيات، همچون آثار بلوخ، دو موضوع مهم در نوشته هاي والتر بنيامين هستند. او شرح صفات مدرن جهان و جامعه زمان خود را كوششي براي تقويت آگاهي كارگران به حساب مي آورد و مي گفت بايد براي توده ها امكان دسترسي به اشكال گوناگون فرهنگ را باز نمود تا آنها به درك بهتر شرايط و منافع خود برسند. او با بلوخ رابطه دوستي داشت. هابرماس او را منتقدي آگاهي دهنده ناميد كه اهميتي براي حال و آينده و رسم هاي مد روز تفكر قائل بود. آدرنو نيز كوشيد تا در دهه 60 با نشر آثارش، او را مجددا در فرهنگ غرب معرفي نمايد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: سیاوش دانیالی
مدیران انجمن: سیاوش دانیالی