خوش آمديد,
مهمان
|
|
اهمیت سواد رسانهای
جان و دل و روح انسان نیز همانند تن و جسم او نیازمند تغذیه است. تغذیة دل و جان اگر یکنواخت و بیتفسیر باشد. موجب دلزدگی و بیزاری از آن را فراهم میکند. دلزدگی و بیزاری از یکنواختی غذای دل و جان، سبب مریضی و کسالت روح و دل میشود و انسان در تنگی و نابسامانی و ناتوانی گرفتار خواهد شد. این دلزدگی و بیزاری نشانة بینیازی و سیری نیست. بیانگر نامطلوب بودن آن غذای یکنواخت هم نمیتواند باشد، چه آنکه همان غذا برای افراد دیگر شاید موجب مسرت و رفع خستگی و گشادگی دل و جان نیز باشد. گو اینکه دل و جان نیز نیازهای دیگری دارد که باید به آن پاسخ گفت؛ نیازهایی که متناسب با شرایط زمان و مکان زندگی است. امروزه خواه ناخواه و به صورت ایجابی انواع رسانهها وارد حوزة زندگی خانوادگی، کاری و اجتماعی بشر شده است. «نفس حضور یا وجود رسانه» در زندگی، شرایطی متفاوتی به وجود خواهد آورد؛ مثلاً تلفن همراه این ابزار چندرسانهای باعث ایجاد تغییراتی در زندگی شما میشود. فضایی از لباس یا کیف و دست شما را اشغال میکند. هر لحظه در دسترس افرادی هستید که میخواهند با شما ارتباط برقرار کنند، هر نوع پیامکی امکان دارد برای شما ارسال شود، مجبور میشوید در ملأ عام به تماسها پاسخ دهید، عصبانیت یا شادی و نشاط شما عیان خواهد شد، تصمیم شما درخصوص موضوعی به گوش کسی که «نباید» برسد، میرسد، با توجه به امکانات گوشی تلفن همراهتان میتوانید انواع فیلمهای خاص مشاهده کنید، موسیقی یا آواز بشنوید، از بازیهای آن سرگرم شده و وقت و فرصت خود را از دست بدهید و… . از جنبههای مثبت این ابزار نیز امکان ارتباط و تعامل فکری و کاری شما را با جمع خانواده، دوستان، همکاران و همراهان فراهم میکند، گامهای شما را در رسیدن به اهدافتان سرعت میبخشد، ظرفیت پیوند با رسانههای دیگری همچون فضای مجازی (اینترنت) را نیز دارد، موقعیتهای موردنظر شما را، اعم از صدا و تصویر، میتواند ذخیره و نگهداری کند و… . بین افرادی که سواد رسانهای دارند و کسانی که فاقد آن هستند در برخورد با پیامهای رسانه و اهداف و کارکردهای آن تفاوتی بنیادین وجود دارد. زادگاه مفهوم سواد رسانهای «زادگاه مفهوم سواد رسانهای کاناداست و از اینرو اولین کشوری که آموزش سواد رسانهای را در سرفصل دروس مدارس خود وارد کرد نیز کانادا بود. در دهه شصت میلادی تعدادی از استادان دانشگاه «یورک تورنتو» که در حوزه رسانه صاحبنظر بودند، گرد هم آمدند و اولین طرح آموزش سواد رسانهای را با عنوان ,انجمن کانادایی آموزش اکران، بنیان گذاشتند. … از آن زمان به بعد و با پیشگامشدن ایالت اونتاریو، مابقی نقاط کانادا نیز با کمک انجمنهای تخصصی ارتباطات و رسانه به تدوین برنامههای درسی ویژه مدارس برای آموزش سواد رسانهای مشغول شدند. برای مثال در سال ۱۹۸۶ وزارت آموزش ایالت اونتاریو با کمک انجمن سواد رسانهای و اتحادیه معلمان این ایالت، کتابی را با عنوان مرجع راهنمای سواد رسانهای تهیه و در اختیار معلمان قرار داد که راهبردها، مدلها و اهداف رسانههای گوناگونی چون رادیو، تلویزیون، مطبوعات، عکاسی، موسیقی عامهپسند و ویدئوهای راک را مورد بررسی قرار میداد. کتاب بر مقولاتی که در رسانه انعکاس بیشتری دارند، تأکید داشت؛ موضوعاتی چون خشونت، روابط غیراخلاقی، تبلیغات و حتی هویت ملی کانادا. این کتاب بعدها مرجعی برای آموزش سواد رسانهای شد و در کشورهای دیگر نیز مورد استفاده قرار گرفت و به زبانهای ایتالیایی، فرانسوی، ژاپنی و اسپانیایی ترجمه شد. هدف سواد رسانهای در سیستم آموزشی کانادا همان آموزش پنج سؤال کلیدی است –مؤلف کیست؟ قالب پیام چیست؟ محتوای پیام چیست؟ مخاطب کیست؟ هدف پیام رسانهای چیست؟- دانشآموزان یاد میگیرند تا قبل از پذیرش و یا باور هر پیام و محتوایی که از رسانهها دریافت میکنند، این سؤالات را از خود بپرسند و یک دریافتکننده منفعل نباشند.»۲ چیستی سواد رسانهای داشتن توانایی بینایی امکان خواندن را فراهم میکند؟ یا با داشتن گوش میتوان هر پیام صوتی را فهمید؟ حس بینایی موجب دیدن میشود اما فهمیدن را ممکن نمیسازد، شنیدن نیز چنین است! صداها و نوشتهها یا علائم (نمادها، نشانهها، سمبلها)ی قراردادی، تبیینکنندة مفهومی هستند که در صورت شناخت و آکاهی از آنها یا دیدن و شنیدن، میتوان آن مفهوم را درک کرد. رسانهها نیز هر یک به تناسب ظرفیت و مقولههای موردنظر خود از این نمادها و نشانهها برای تولید پیام بهره میگیرند که اگر مخاطب به آنها شناخت و آگاهی نداشته باشد درک و دریافت مفهوم واقعی از آنها برایش میسر نخواهد بود. مرکز بینالمللی سواد رسانهای میگوید: «سواد رسانهای رویکرد نوینی به آموزش محسوب میشود. این سواد، چارچوبی را برای دسترسی، تحلیل، ارزیابی، خلق و مشارکتِ با پیامهای رسانهای که در قالبهای مختلف (مکتوب، ویدیوئی و اینترنتی) ارائه میشوند، ایجاد میکند که به شناختی مبتنی بر نقش رسانهها در جامعه و نیز مهارتهای اساسی تحقیق –برای شهروندانی که همیشه جویای مردمسالاری هستند- منجر میشود.»۳ و البته سواد رسانهای وسیعتر از چیزی است که تاکنون گفته شد. «حوزة معنایی سواد رسانهای بسیار وسیع است و شمول معنایی گستردهای دارد و البته روزبهروز نیز بر دامنه آن افزوده میشود. اگر بخواهم تعریف مناسبی از این مفهوم ارائه بدهم، باید به طور گذرا اشاره کنم که تا حدود بیست سال پیش توانایی مخاطبان در ارتباط آگاهانه با رسانه را سواد رسانهای محسوب میکردند، اما در سالهای اخیر به ویژه با رشد پدیده چندرسانهای در محیط وب و استفاده رسانههای عمدتاً اروپایی و امریکایی از دستاوردهای علم روانشناسی و عصبشناسی (نوروساینس) برای تأثیرگذاری بر مخاطبان، دیگر این تعریف جوابگوی مفهوم سواد رسانهای نیست. امروزه ارتباط مخاطبان با رسانهها پیچیدهتر شده و به همان میزان و شاید هم بیشتر، روشهای تأثیرگذاری رسانهها روی مخاطبان ظریفتر و غیرقابل فهمتر و پوشیدهتر شده است، به طوری که انسانی که براساس تعریف سابق، واجد شرایط داشتن سواد رسانهای بود، امروزه با فرض اینکه میزان درک و سواد رسانهایاش تغییری نکرده، از نظر علم ارتباطات باسواد محسوب نمیشود و نیاز به بازآموزی و بهروز کردن اطلاعات و بالابردن دانش خود در مورد کارکرد رسانهها دارد تا حداقل در زمرة اشخاص عامی و صرفاً تأثیرپذیر در دنیای امروز رسانهها به حساب نیاید. به واقع در دنیای امروز، به کسی میتوان ,باسواد رسانهای، گفت که شاخصهای سواد رسانهای را دارا باشد و امروزه این شاخصها نهتنها قدرت تفکیک و شناسایی رسانهها و تولیدات و خوراکهای فکری آنهاست، بلکه توانایی تأثیرگذاری متقابل و خطدهی و جهتدهی به عنوان یک مخاطب فعال را نیز شامل میشود.»۴ ضرورتهای سواد رسانهای اهمیت و ضرورت سواد رسانهای ناشی از تأثیراتی است که رسانه در زندگی امروز دارد. دیروز و روزگاری نهچندان دور، نظام آموزش (مکتب، مدرسه، مسجد) و نهاد خانواده، اکثر مطلق آموزشهای لازم فرزندان و نسلهای نو را برعهده داشتند، اما با ظهور ابزارهای رسانهای جدید، و پیچیده شدن روابط اجتماعی در انبوه شدگی مراکز اسکان بشر و به وجود آمدن سازمانهای متنوع با وظایف مختلف به ویژه با خلق «دنیای وب» و رونق پرسرعت آن در جوامع مختلف بشری، تأثیرپذیری از رسانه و ایفای نقش آن در جایگاه یک عامل مؤثر در تربیت و بینشدهنده و رفتارساز انکارپذیر نیست که خود موجب شکلگیری نیازی جدید به نام سواد رسانهای شده است. دکتر میشل ماهتانی میگوید: «… مخاطبان رسانهها باید بتوانند زبان آنچه را که تصویر منتقل میکند تشخیص دهند و مفاهیم نامرئی را بفهمند. امروزه نمیتوان در معرض تأثیرات رسانه نبود. رسانه به ویژه در زمانه ما که تکنولوژیهای نوین را نیز به خدمت خود گرفته، در هر لحظه امواج تأثیرگذاری را برای جهتدهی دیدگاههای ما میفرستد… . وقتی من و شما با هم سخن میگوییم، مغزمان در حال انجام فرایند پیوسته رمزگشایی واژگان است، زیرا مفاهیم به صورت قراردادی در زبانی مانند انگلیسی یا فرانسوی به صورت واژهها به رمز درآمدهاند و وقتی اسم رمزی را برای اشاره به واژهای به کار میبریم، شروع به رمزگشایی میکند. تمام پدیده سخن گفتن را میتوان در ا ین مورد خلاصه کرد؛ رمزگویی و رمزگشایی. اما فارغ از واژگان، ممکن است معناهایی خاص نیز در پس این واژهها به صورت کنایه، تمسخر و پیشنهاد نهفته باشند که تنها شخص باسواد که در معرض و در درون یک فرهنگ زبانی زندگی کرده قادر به کشف و رمزگشایی آنهاست. سواد رسانهای هم تقریباً به این فرایند شبیه است؛ رمزگشایی از آنچه که در پس تولیدات رسانهای میگذرد.»۵ مخاطب رسانه، تنها مخاطب پیامهای رسانهای و تولیدهای برآمده از اعتقادات و فرهنگ خود نیست که با آگاهی و شناخت قبلی بتواند از آنها رمزگشایی کند؛ بلکه انواعی از پیامهای تولیدشده با اهداف مختلف توسط رسانههای بیگانه به سمت او منتشر میشود که عمدتاً دارای هدفهایی مشخصاند که میتوانند بر محمل نقاط تحریکپذیر مخاطب سوار شوند. نقاط تحریکپذیر شخصیت مخاطب که در ذهن تبلور مییابد اگر همراه باسواد رسانهای باشد، در مقابل رسانه و پیامهای آن میتواند برای خود حریم امن ایجاد کند و این نقاط عبارتاند از: «۱٫ حس توانایی فردی و سلطهجویی؛ ۲٫ آرزوی اهمیت یافتن و بزرگ شمردهشدن؛ ۳٫ موفقیت مالی، پول و تمام چیزهایی که با پول قابل تبادل است؛ ۴٫ مورد قدردانی قرار گرفتن؛ ۵٫ تأیید و پذیرش در محافل اجتماعی؛ ۶٫ آرزوی موفقشدن، نیاز به برتری و پیشی گرفتن از همه؛ ۷٫ تعلق به اصل و تبار و یا گروهی شاخص؛ ۸٫ قدرت خلق سخن و یا جذابیت کلام؛ ۹٫ انجام و یا تحقق کاری ارزشمند؛ ۱۰٫ تجربهاندوزی؛ ۱۱٫ آزادی و خلوتگزینی؛ ۱۲٫ حس ارزشمندی نفس، بزرگی و احترام به خود؛ ۱۳٫ عشق و محبت در تمام اشکال ممکن؛ ۱۴٫ امنیت عاطفی.»۶ انسان هویت خَلقی (خالق آگاه) فطری، نسلی (وراثت) تاریخی، فرهنگی، اعتقادی و تربیتی دارد. وقتی با این نگاه به عنوان مخاطب مطرح میشود، خود دارای جایگاهی از فهم است که باید بر مبنای آن پیام را ارزیابی، دریافت یا رد کند. حال آنکه «ماحصل دیدگاه مکاتب غربی و شرقی، هرچند که در ظاهر متفاوت مینماید، اما به دلیل برخوردار نبودن از شناختی هدفمند نسبت به انسان –به عنوان مخاطب- درنهایت، به یک نقطه ختم میگردد و آن بهرهگیری از مخاطب و رهنمون شدن او به عنوان ابزاری در جهت تأمین منافع مالی و مادی است. به همین دلیل، در تبلیغات سایر مکاتب، این شیوهها نیز به وضوح مشاهده میشود: - بهرهگیری از مسائل جنسی، به ویژه از جنس مؤنث، در ارائه پیام؛ - القای زمینه تهدید و تطمیع در ارسال پیام؛ - بزرگنمایی و تحریف عقاید و حقایق توسط بنگاههای سخنپراکنی؛ - بهرهگیری وسیع از شایعه و شایعهپراکنی؛ - ایجاد تفرقه در جهت کاهش اتحادها و درنتیجه، کاهش سطح آگاهیهای عمومی»۷ از این رو اهمیت توجه به سواد رسانهای به عنوان یک نیاز که قابلیت شکلدهی ظرفیت در تحلیل پیام را برای مخاطب فراهم میکند، به منزلة یک مواد درسی آموزشی روشن میشود. ریشهدار شدن رسانهها و گسترش و توجه به آنها و پاسخگویی به نیازهای مختلف مخاطبان موجب شده است که بحثی با عنوان «مرجعیت» رسانه نیز مطرح شود. مرجعیت از این جهت که بخش مُعظمی از جامعه برای رفع نیازهای مختلف خود به آن رجوع کنند. نفس رجوع به رسانه میتواند موضوع مرجعیت آن را جدی تلقی کند، فارغ از اینکه تولیدکننده یا تولیدکنندگان پیامهای رسانة مرجع، چه کسی یا کسانی باشند! یعنی اگر بپذیریم که “قابلیت تولید پیام” از سوی مراکز و افراد واجد صلاحیت به حدی برسد که عموم مخاطبان به وسیلة رسانه از این نوع پیامهای تولیدشده توسط این مراکز و افراد بیشترین استفاده را میبرند نیز، موضوع سواد رسانهای جدی و در خور پرداخت و توجه بیشتر خواهد بود. تا چه رسد که این اتفاق امکان رخنمودن نداشته باشد. روشهای ارتقاء سواد رسانهای «در عصر استیلای رسانهها، باطل و حق مشتبه شدهاند. گرد سر حق گشتن در روزگار سلطنت رسانهها، اغلب گرد هوس گشتن است… . و اما فاجعهای که در انتظار ماست، این است که اوهام رسانهای روزبهروز گسترش بیشتری یافته و صورت ایجابی پیدا میکنند و به ظاهر همزبانی با رسانهها، همزبانی با حق و حقیقت را تهدید میکند.»۸ واقعیتهای موجود ایجاب میکند که در تحکیم پایههای درک و شناخت و آگاهی روی موضوع سواد رسانهای تأکید جدی داشته باشیم و به روشهای تحقق آن بیندیشیم که اگر امکان عبور از آن برایمان فراهم نبود، لااقل آسیبهای آن را کاهش داده باشیم. اگر چه روشهای مختلفی در آموزش سواد رسانهای مطرح است، «یکی از مؤثرترین روشهای آن آموزش در قالب برنامههای آموزشی رسمی در مدارس است. آندره بِره، متخصص آموزش سواد رسانهای و نویسند کتاب سواد رسانهای در مدارس، معتقد است که آموزش سواد رسانهای باید آمیزهای از سه حوزه وابسته به هم باشند: ۱٫فرهنگی: در این حوزه، افراد شکلها و محتواهای مختلف فرهنگ رسانهای را تجربه میکنند؛ ۲٫خلاقانه: در این قسمت، مهارتهای خلاقانه افراد نظیر مهارتهای بیانی، ارتباطی، مشارکتجویانه در استفاده از رسانه در حوزه عمومی مطرح میشود؛ ۳٫انتقادی: در این بخش نیز افراد مهارتهای انتقادی را در تحلیل و ارزیابی خروجیهای رسانه (پیام) کسب میکنند و در نهایت به تصمیمگیری عاقلانهای مبنی بر اینکه چه باوری از رسانه داشته باشند، میرسند.»۹ بسیج به منزلة نهادی که “مأموریت مقابله با تهدید نرم” را برعهده دارد، باید این موضوع را جدی تلقی کند، با تولید متون علمی، آموزشی وارد فضای آموزش کشور شود و قدمهای بلندی در کاهش آسیبهای تهدیدات نرم دشمن علیه انقلاب اسلامی بردارد. از طرفی ارائه این آموزش در حلقههای بصیرتی طرح شجرة طیبة صالحین نیز ضروری و مؤثر است. هم ویژگی “اهمیت” دارد و هم “نو” بودن را با خود به همراه خواهد داشت و هم امکان تنوعبخشی برای اشتیاق در مباحث دیگر را فراهم میکند. و میتوان این احتمال را مطرح کرد که بعد از مباحث اعتقادی، معنوی و اخلاقی، این موضوع باید محوریترین مباحث حلقههای معرفتی طرح صالحین تلقی شود. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
باسلام خوب بود
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|