سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403

 



موضوع: تعریف دین از منظر گوناگون

تعریف دین از منظر گوناگون 9 سال 8 ماه ago #97071

عرف دین از منظر گوناگون
معنای لغوی دین، انقیاد، خضوع، پیروی، اطاعت، تسلیم و پاداش است. امّا معنای اصطلاحی آن، مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتی است که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان ها باشد.
در تفسیر «دین»، آرا و مطالب گوناگونى از سوى غربیان مطرح شده است. «جان هیک» در کتاب «فلسفه دین» تعاریف گوناگونى از دیدگاه هاى مختلف درباره‏ دین نقل مى‏کند:
أ ) تعریف روان‏شناختى: «دین احساسات، اعمال و تجربیات افراد در هنگام تنهایى، آن گاه که خود را در برابر هر آنچه که الهى مى‏نامند، مى‏یابند». (ویلیام جیمز)
ب) تعریف جامعه شناختى: «مجموعه‏اى از باورها، اعمال، شعایر و نهادهاى دینى که افراد بشر در جوامع مختلف بنا کرده‏اند». (تالکوت پارسونز)
ج) تعریف طبیعت گرایانه: «مجموعه‏اى از اوامر و نواهى که مانع عملکرد آزاد استعدادهاى ما مى‏شود». (اس. رایناخ) و همان رویکرد با همدلى بیشتر: « دین همان اخلاق است که احساس و عاطفه به آن تعالى، گرما و روشنى بخشیده است». (ماتیو آرنولد)
د) تعاریف دینى، مانند: «دین اعتراف به این حقیقت است که کلیه موجودات تجلیّات نیرویى هستند که فراتر از علم و معرفت ماست». (هربرت اسپنسر
تنوع این تفسیرها به گونه‏اى است که اندیشمندان مغرب زمین را وادار کرده تا اعتراف کنند: «اصطلاح دین داراى یک معناى واحدی که مورد قبول همه باشد، نیست. بلکه پدیدارهاى متعدد فراوانى تحت نام دین گرد مى‏آیند که به گونه‏اى با هم ارتباط دارند. ارتباطى که لودویک ویتگنشتاین آن را شباهت خانوادگىمى‏نامد
در تعابیر قرآنى «دین» در معنای اصطلاحی به دو معنا استعمال شده است:
۱ – هر گونه اعتقاد به قدرت غیبى، چه حق باشد و چه باطل: «لکم دینکم ولى دین
۲ – خصوص ادیان الاهى: «ان الدین عندالله الاسلام
در تعریف دین، توجه ما به همان استعمال دوم لفظ «دین» است، که خاص ادیان الاهى و داراى سطوح و مراحل مختلفى، مانند دین نفس الامرى و دین مرسل، است.[
منابع برای مطالعه بیشتر:
مهدى هادوى تهرانى، ولایت و دیانت، مؤسسه فرهنگى خانه خرد، قم، چاپ دوم، ۱۳۸۰٫
مراحل دین
در این بحث توجه ما به همان استعمال دین در قرآن به معنای ادیان الاهی است که دارای سطوح و مراحل مختلفی است:
أ- دین نفس الامری: آنچه در علم الاهی و مشیت ربانی برای هدایت انسان به سوی رستگاری وجود دارد، دین نفس الامری است.
ب- دین مرسل: آنچه از سوی خداوند متعال برای هدایت انسان به سوی رستگاری به واسطه رسولان الاهی ارسال شده است، دین مرسل را تشکیل می دهد.
دین نفس الامری واحد است:
چون افراد آدمی با تمام تفاوت های ظاهری از گوهری مشترک برخوردارند، دین نفس الامری به همین گوهر مشترک نظر دارد.
دین مرسل متعدد است:
واقعیت تاریخی ادیان، به شهادت تاریخ و قران گواه صادقی بر تعدد ادیان مرسل به تعداد رسولان الاهی است. در این جا مراد از رسول، نبی صاحب شریعت و مأمور به ابلاغ آن می باشد.[
ادیان توحیدی و غیر توحیدی
ادیان از دید کلی به دو مجموعه تقسیم می‏شوند: توحیدی و غیرتوحیدی. مجموعه ادیان توحیدی (شامل یهودیت، مسیحیت، آیین زردشت و اسلام) به سه اصل توحید، نبوت و معاد قائلند، ولی ادیان غیرتوحیدی هیچ یک از این سه اصل را قبول ندارند: آن ادیان به جای توحید، از شرک و به جای نبوت، از حکمتو به جای معاد، از تناسخ سخن می‏گویند. البته توحید مسیحیت با تثلیث و توحید آیین زردشت با ثنویت همراه است و پیروان هر دو دین می‏کوشند تثلیث و ثنویت خود را به هر قیمتی با اصل توحید هماهنگ کنند. درجه توفیق آنان در ایجاد این هماهنگی به داوری افراد گوناگون بستگی دارد: برخی از پیروان ادیان توحیدی بی‏درنگ آن را از ایشان می‏پذیرند، ولی برخی دیگر تسلیم تأویل‏های آنان نمی‏شوند و به پیروی از قرآن مجید تثلیث را کفر می‏دانند.
در یک نگرش کلی، حقیقت همه ادیان توحیدی – که پیامبران الاهی مروج و مبلغ آن بوده‏اند – یکی است و بر اصول اعتقادی یگانه – که از جانب خداوند متعال بیان شده – استوار است. اساساً در منطق قرآن کریم، «ادیان» نداریم؛ بلکه «دین» داریم و تمام پیامبران، منادی «دین واحد» بوده‏اند که از آن به «اسلام» (تسلیم در برابر خداوند واحد) تعبیر شده است: «ان الدین عندالله الاسلام ؛ همانا دین در نزد خداوند فقط اسلام است» و «و من یبتغ غیرالاسلام دینا فلن یقبل منه ؛ هر کس غیر از اسلام دینی را برگزیند از او پذیرفته نیست».
قرآن کریم دین را فقط «اسلام» و همه پیامبران را «مسلمان» می‏خواند: «ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا ولکن کان حنیفا مسلما»، ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی؛ بلکه یکتاپرستی مسلمان بود.
بنابراین از دیدگاه قرآن مجید، همه پیامبران، مردم را به دین واحد؛ یعنی، اسلام، تسلیم و عبودیت در برابر خدای یگانه دعوت کرده‏اند و اصول و ارکان اعتقادی واحدی را تبلیغ کرده‏اند. بر این اساس، همه پیامبران از یک سلسله اصول مشترک و سنت های ثابت و واحدی پیروی می‏کردند، اصولی چون دعوت به تقوا، نفی شخصیت‏پرستی، دعوت به وحدت، تبشیر و انذار، تحمل دشمنی و استهزای جاهلان، دعوت به تعالی و…
اما در عین حال به سه جهت پیامبران و ادیان با یک دیگر متفاوت بوده‏اند:
الف) تفاوت محیط و سطح و احتیاج و استعداد مردم:
این جهت غیر قابل انکار است که پیامبران برای هدایت مردم آمده‏اند؛ از این رو، نوع دستورها و سطح مطالب و معارف باید در حدود رشد و درک جامعه و نیازهای محیط باشد. طبعا بشر در قرون اولیه روابط اجتماعی بسیار محدودی داشت و نظام اجتماعی وی گسترش و تفصیل زیادی نداشت؛ از این رو، قوانین محدودی زندگی او را اداره و رهبری می‏کرد و همین طور آراء، اهواء، افکار و عقاید مختلفی در جامعه ابراز نشده بود، تا برای اصلاح، نیاز به تذکرات فراوان باشد و این گسترش افکار، روابط، شناخت و برخورد با عوامل طبیعی و نیازمندی ها رفته رفته موجبات پیدایش دعوت و رسالت و پیامبر جدیدی را فراهم می‏کرد تا سرانجام محیط دعوت اسلامی و شرایط آن، ابلاغ دعوت نهایی و کامل را ایجاب کرد.
ب) تحریف:
بدون شک در طی زمان تحریف و انحرافی در ادیان گذشته توسط پیروان نادان و رهبران مذهبی و مقامات خودخواه و سود پرست جامعه به وجود می‏آمد، در این صورت لازم بود تا پیامبر دیگری بیاید و جهات انحراف و تحریف را خاطرنشان ساخته و دین گذشته را از الودگی‏ها پیراسته سازد. تا این که دوران اسلام که شروع زمان تسلط بشر به ضبط و تدوین و حفظ آثار خود بود، فرا رسید.
ج) تفاوت در نوع گمراهی:
نوع گمراهی و کج روی در زمان ظهور پیامبران تفاوت داشت. مثلاً حضرت موسی در جامعه‏ای که با ذلت و اسارت و نداشتن نظام اجتماعی و قدرت و حکومت و ظلم کشیدن خو گرفته بودند، پیدا شد و این ایجاب می‏کرد تا آنان را به زندگی و به دست آوردن قدرت و مبارزه و کوشش دعوت کند، از این رو، در دعوت حضرت موسی جنبه‏های این جهانی و زندگی دنیوی و خشونت به چشم می‏خورد، امّا حضرت عیسی در محیط تزارها و سرداران خون آشام و توسعه طلب و جنگجو و دوران زورآزمایی‏ها و قهرمانی و توجه شدید به مادیّات و دنیادوستی و چپاول اموال قیام کرد و از این رو ایجاب می‏کرد که در دعوت خود، محبّت و نوع دوستی و دل برکندن از مادّیات، و زهد و توجه به معنویات را مطرح کند، البته در اسلام چون مواجه با بشریت است و مخصوص منطقه یا نژاد خاصی نیست، نوع دعوت و اصول و برنامه یک جهت نبود و به هر نوع انحراف و کج روی و افراط و تفریطی که ممکن است در بین اقوام و امم به وجود آید، ناظر استبر این اساس، هر چند اصل دعوت پیامبران یکی بوده است، لکن با توجه به شرایط محیطی و سطح استعداد و آگاهی مردم کم‏کم شریعت رو به تکامل رفته است تا آمدن پیامبر اسلام که سطح آگاهی به حدی رسیده که هم دین و شریعت را می‏توانستند از تحریف مصون نگه دارند و هم امکان بیان دقایق عقاید و معارف و اخلاق و نیز بیان تمام دستورات فردی و اجتماعی که در سعادت بشر نقش دارد، میسر شد. به همین جهت اسلام را دین کامل می‏نامیم. می‏توان گفت دین الاهی بسان نهر بزرگی است که انسان‏ها در طی اعصار و قرون با کمک شریعت‏های الاهی به آن راه یافته‏اند؛ امّا راز تفاوت آنها این است که برای پاسخ‏گویی به آداب، سنن، فرهنگ و زندگی هر قوم و جامعه‏ای یک شریعت خاص شکل گرفته است و اگر فرض کنیم این تغییر تکاملی است، شریعت هم به سوی کمال می‏رود.
در نتیجه، دین و خطوط کلی نیز به صورت دقیق‏تری عرضه می‏شود. بر این اساس دقایق معارف توحیدی قرآن کریم، در تورات و انجیل وجود ندارد و معارف بلندی که در کلمات اهل‏بیت(ع) هست، در کلمات وارثان انبیا و حواریون نیست. به بیان دیگر، آن چه از تفاوت‏ها در ادیان دیده می‏شود، تغییر و تکامل دین در دقایق عقاید و معارف، اخلاق و نیز در ناحیه شریعت و احکام است که بر حسب ضرورت و تحول نیازهای بشر، متحول می‏گردد.
استاد مطهری می‏نویسد:«بشر در تعلیمات انبیا مانند یک دانش‏آموز بوده که او را از کلاس اول تا آخرین کلاس بالا برده‏اند. این تکامل دین است نه اختلاف ادیان». :cheer:
همه ادیان الاهی در طول تاریخ، صراط مستقیم حق را پیموده و همه بر حق‏اند، اما با آمدن شریعت جدید، شریعت پیشین به دلیل تحولات جدید نسخ می‏گردد و راه نجات منحصر در پیروی از شریعت جدید می‏شود. حال عمل به شریعت پیشین، با آگاهی از شریعت جدید پذیرفته نخواهد بود.
بنابراین، در هر دوره از تاریخ، یک شریعت الاهی به عنوان شریعت حق وجود داد که روح و جوهر همه شرایع آسمانی نیز یک چیز (توحید) بوده است (دعوت همه پیامبران بر همین محور بوده است؛ اما با شریعت‏های گوناگون).
دین حقیقی
از آن جا که دین، برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان ها است، هماهنگی قوانین و مقررات آن با نیاز واقعی جامعه و مناسب آن با تحولات اجتماع و مطابقت آن با سرشت و سیر جوهری انسان میزان حق بودن آن است.
پس تنها آن کس که انسان و جهان را آفریده است، به انسان و جهان و ربط و پیوند این دو، شناخت و آگاهی تمام داشته و در نتیجه از توان هدایت و رهبری انسان برخوردار است. با این مقدمه دانسته می شود. دین حق، دینی است که عقاید، اخلاق، قوانین و مقررات آن از طرف خداوند نازل شده و دین باطل دینی است که از ناحیه غیر خداوند تنظیم و مقرر شده باشد
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

تعریف دین از منظر گوناگون 9 سال 7 ماه ago #100961

متشکرم
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: شیرین الله بخش