خوش آمديد,
مهمان
|
|
دلم که می گیرد پنجره را باز می کنم
تا شاید خبری از تو برایم قاصدکی بیارد عید بود و من دلم مثل همیشه برایت تنگ بود و تو نبودی تا در همین افکار بودم که صدایی شنیدم و بوی نم نم باران خدایا مگر می شود باران آن هم در تابستان شاید این عیدی من و تو و همه ملت ایران باشد بعد از یک ماه روزه داری و عبادت دست کسانی که به آسمان خداوندیت بلند شد برای باریدن رحمت الهی تو دستشان بی درد باد |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|