خوش آمديد,
مهمان
|
|
این شهر در شرق ایران و در غرب استان خراسان جنوبی و در لبه کویر واقع است. به دلیل این موقعیت جغرافیایی، آب وهوای این شهر گرم و کویری است. بشرویه به دلیل حفظ بافت سنتی زیبای خود و بادگیرهای زیبای آن به شهر بادگیرها در خراسان معروف بودهاست. جمعیت شهر بشرویه در سال ۱۳۸۵، ۱۳٬۷۷۸ نفر بودهاست.[۲]
بشرویه از شهرهای تاریخی و قدیمی با عمری چند صد سالهاست. بیشتر مردم این دیار به حرفه کشاورزی اشتغال دارند. کشاورزی مبتنی بر منابع زیرزمینی آب و زمینهای مستعد این منطقهاست و عمده محصولات به عمل آمده پنبه، جو، گندم و پسته میباشند که در این بین کشت و برداشت پسته اگرچه از قدیم انجام میشده، ولی به تازگی رونق ویژهای گرفتهاست. کلمه «بُشرویه» مرکب از دو بخش «بُش» و «رویه» است و دلالت دارد بر منطقهای که محل رویش «بُش» است و بُش در نظر اهالی و معمرین شهر، بوتهای خودرو از تیره گیاهان کمآب کویری و بیابانی بوده که برای ادامه حیات خود احتیاج به آب فراوانی نداشته و دراصطلاح مردم «ترخ» یا «درمنه» نامیده میشدهاست که در اصل «دِرِمنه» است.البته نظرها در این مورد متفاوت است بوته بش همان درخت بادامشک است که در ارتفاعات بشرویه فراوان میرویدو درفهرج کرمان اصطلاح بش به این درختچه اطلاق میشود. آثار تاریخی بشرویه در بشرویه آثار تاریخی فراوانی وجود دارند که پیشینه تاریخی تعدادی از آنها به قبل از اسلام برمیگردد و خوشبختانه برخی از آنها هنوز به جا ماندهاند. از ویژگیهای بارز این ابنیه، تاریخگذاری و وجود لوحی است که معمولاً پیشینه و سازنده آن را نشان میدهد و هیچ شک و تردیدی برای شناخت گذشته آن باقی نمیگذارد. این آثار عبارتند از: قلعه دختر: این قلعه بر بالای قلهای مخروطی شکل قرار گرفتهاست. درباره پیشینه تاریخی این قلعه نظراتی وجود دارد مبنی بر این که این بنا از دوره ساسانیان بر جای مانده و همچنین این که این قلعه در زمان فرقه اسماعیلیه بنا شدهاست.محکمترین نظر اینست که در زمان ساسانیان بنا و در زمان اسماعیلیان تعمیر شدهاست. آبانبار میان ده: این حوض اولین حوض ساخته شده در بشرویهاست. این بنا دارای استحکام و زیبایی خاصی است که در ساخت آن صورت گرفته به طوری که با گذشت بیش از۴۰۰ سال از ایجاد آن هنوز کوچکترین تغییری در آن رخ ندادهاست. حسینیه میان ده (حسینیه حاج علی اشرف): از دیگر مکانهای مقدسی که در میان بشرویه ساخته شده، حسینیهای است که مدور بنا گردیده و دارای دو ایوان است که به صورت قرینه و به سبک معماری هندی ساخته شدهاند. دور تا دور این عمارت ایوانهای کوچکی ساخته شدهاند. این ساختمان دارای دو طبقهاست. طبقه پایین ویژه مردان و طبقه بالا ویژه بانوان است. سازنده این بنا شخصی به نام حاج علی اشرف از اهالی ده خانیک واقع در غرب بشرویه بوده و زمان احداث آن، بر اساس شواهد، دوران حکومت افشاریه در خراسان بودهاست. مدرسه علمیه: این بنا که معروف به مدرسه طلاب علوم دینی نیز هست، در میان ده روبروی مسجد جامع میان ده و حسینیه حاج علی اشرف و در جهت غرب حوض انبار واقع شده و بنایی است که در ساخت آن به طور کامل خشت و گل به کار رفتهاست. دارای دو ایوان بزرگ در سمت شمال و جنوب است که ایوان شمالی جهت استفاده در فصل زمستان و ایوان جنوبی که از عمق و ارتفاع بیشتری برخوردار است جهت استفاده در فصل تابستان بنا شدهاند. مسجد جامع میان ده: این مسجد در گذشتههای دور در زمان سلسله صفوی بنا شده و سبک معماری آن زمان را به خوبی نشان میدهد. این بنا به طور کامل از گل و آجر ساخته شدهاست. بنا دارای کاشیکاری نیست ولی در ایوانی بزرگ، آیاتی از قرآن مجید که به خط کوفی بسیار زیبا نوشته شدهاند به چشم میخورد. سقف ایوانها و شبستان مسجد کاملاً هلالیشکل است و در سردر ورودی آن، روی سنگ بزرگی اشعاری بیانکنندهٔ بر زمان ساخت بنا حک شدهاست. امامزاده هوگند: در فاصله حدود ۱۲ کیلومتری غرب بشرویه و در دامنه کوه، ساختمانی زیارتی وجود دارد که به نام امامزاده محمد بن اصغر هوگند معروف و مشهور است. از سابقه و شخصیت مدفون در این محل هیچ اطلاع تاریخی در دست نیست و آن چه اهالی به آن اعتقاد دارند، این است که اینجا محل دفن یکی از اولاد امام موسی کاظم است. مسجد جامع رقه: این مسجد در سمت شرق دهستان رقه و در منطقهای که اصطلاحاً به «پایین محله» مشهور است، قرار دارد. این مسجد در طول زمان آسیبهای فراوانی دیده و در حال حاضر در حد دیوارههای بیرونی مسجد و بقایای به جا مانده از سه ایوان شرقی، غربی و جنوبی است. سقف ایوانهای غربی و جنوبی کاملاً تخریب شده و ایوان ضلع شرقی از بقیه کاملتر است. یکی دیگر از بناهای تاریخی و ارزشمند بشرویه " منزل مستوفی " است. این عمارت زیبا هم اکنون تعمیر و باز سازی شدهاست و بادگیرهای آن ظاهری استثنایی از این بنا در ذهن بینندگان به یادگار میگذارد. از دیگر بناهای تاریخی بشرویه تپه کرند، رباط اصفاک و نیگنان، قدمگاه ساغند، زیارتگاه بیبی نجمه خاتون مجد و قلعههای نظامی و دفاعی بشرویه و بند ریز که در مجاورت قلعه دختر واقع شده میباشند. " پل ترناو:" این پل دارای یک دهانهی اصلی عریض و بلند ودو دهانه ی کوچکتر در سمت راست دهانهی اصلی می باشد،دهانه اصلی به یاری دو پایهی قطور مربع شکل استقرار یافته و 22 متر ارتفاع دارد،پایه های پل بر بستری سنگی قرار گرفته اند که از سنگ لاشه ساروج وگچ ساخته شده اند دو دهانه فرعی بر ارتفاعات کنارهی رودخانه بنا شده و ازارتفاع وعرض کمی برخوردارند. این پلشامل دو سازهی معماری سنگی است که ارتباط جریان قنات را میان دو سوی یک گدار طبیعی شگرف برقرار میکند، كه علاوه بر فنآوری سنتی بسیار بالا- كه نشان از اهمیت تاریخی منطقه دارد- با یكی از ویژگیهای بسیار بكر طبیعت همراه گشته و آمیختهای از میراث طبیعی و تاریخی را خلق كرده است. این پل در میان بیابان های فتح آباد واقع شده است باشگاه خبرنگاران بیرجند نام ابتدایی بدیع الزمان فروزانفر در دوره جوانیاش محمدحسن بشرویهای بود که بعدها خود را جلیل ضیاء بشرویهای و بعدها جلیل فرزانفر و عاقبت بدیع الزمان فروزانفر نهاد. تخلص شعری وی ابتدا ضیا بود و بعد ترجمه همان که فروزانفر است را برگزید. محمدحسین بشرویهای معروف به بدیعالزمان فروزانفر فرزند آقا شیخ علی بشرویهای در سال ۱۲۷۶ در یک خانواده در یک خانواده کرد[ در بشرویه از شهرهای خراسان زاده شد. پدر وی آقا شیخ علی بشرویهای از بزرگان منطقه بشرویه و از شعرای دوره مشروطه بود. مقدمات علوم را در زادگاه خود آموخت و آنگاه راهی مشهد شد و از محضر استادان ادب حوزه خراسان همچون ادیب نیشابوری و ادیب پیشاوری بهره برد. حدود سال ۱۳۰۰ به تهران رفت و تحصیلات خود را در مدرسه سپهسالار ادامه داد و چندی حجرهای در مسجد سپهسالار داشت. در جوانی در همان مدرسه به تدریس پرداخت و چندی بعد در سال ۱۳۰۵ به سمت معلمی دارالفنون و دارالمعلمین عالی منصوب شد. در سال ۱۳۱۳ به معاونت دانشکده معقول و منقول (الهیات) منصوب شد. در سال ۱۳۱۴ هیئت ممیزه دانشگاه تهران مرکب از نصرالله تقوی، علیاکبر دهخدا و ولیالله نصر تألیف ارزنده او به نام «تحقیق در زندگانی مولانا جلالالدین بلخی» را ارزیابی و به او گواهینامه دکتری اعطا کرد. به استناد این گواهینامه در همان سال به سمت استادی دانشسرای عالی و دانشکدههای ادبیات و معقول و منقول منصوب شد. در سال ۱۳۲۳ بر اساس رأی شورای استادان به ریاست دانشکده معقول و منقول برگزیده شد و تا سال ۱۳۴۶ در این سمت باقی بود. از ابتدای تأسیس دوره دکتری ادبیات فارسی در دانشگاه تهران، تدریس در دوره دکتری را به عهده گرفت و برنامه این دوره را پایهگذاری کرد. فروزانفر استاد و راهنمای جمعی از دانشجویان مبرز دوره دکتری در دانشکدههای ادبیات و الهیات بود که بعدها استادان برجسته ادب پارسی و مطالعات فرهنگ ایران شدند از جمله: پرویز ناتل خانلری، ذبیحالله صفا، مهدی حمیدی شیرازی، عبدالحسین زرینکوب، غلامحسین یوسفی، محمدامین ریاحی، قدمعلی سرامی، سید محمد دبیرسیاقی، محمدرضا شفیعی کدکنی، سیمین دانشور، ضیاءالدین سجادی، جلال متینی، سید صادق گوهرین، منوچهر ستوده و منوچهر مرتضوی. بدیع الزمان فروزانفر در چادر ملک فِیصَل بن عبدالعزیز آل سعود فروزانفر در سال ۱۳۴۶ از استادی دانشگاه بازنشسته شد، اما همکاری خود را در تدریس در دوره دکتری ادبیات فارسی تا روزهای پایانی عمر ادامه داد. در همین زمان عضویت مجلس سنا را یافت. مدتی نیز ریاست کتابخانه سلطنتی را نیز به عهده گرفت. بدیعالزمان فروزانفر در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۴۹ بر اثر سکته قلبی در ۷۳ سالگی درگذشت. او در باغ طوطی (صحن شاهعبدالعظیم) به خاک سپرده شد و سرانجام تولیت آستان حضرت عبدالعظیم (با گذشت سی سال و رفع مانع فقهی) قبر بدیعالزمان فروزانفر، از استادان بزرگ دانشگاه تهران و یکی از نوادر فرهنگ ایران زمین را، به مبلغ یک میلیون تومان به یک حاجی بازاری فروختند!!. بررسی آثار سخن و سخنوران (۱۳۰۸-۱۳۱۲) اثر برجسته فروزانفر، سرمشقی برای تحقیق در تاریخ ادبیات ایران، و دریچهای به نقد شعر فارسی بود. این کتاب فروزانفر ضمن آن که سنت دیرینه تذکرهنویسی در ادبیات فارسی را در نظر داشته، راهگشای تحقیقات نوین در تاریخ ادبیات ایران بودهاست. قبل از نشر این تذکره تحقیقی و انتقادی، عالیترین اثری که به عنوان تاریخ ادبی تحت عنوان معمول تاریخ شعرا عرضه میشد، مجموعه تقریرات درسی میرزا محمدحسین خان ذکاءالملک بود که هر چند در جای خود آکنده از نکات جالب بود، از دیدگاه علمی بر هیچ مبنای متفقعلیه مقبولی مبتنی نبود. اما اثر فروزانفر کار تازهای بود، و بلافاصله بعد از نشر، مورد توجه و تحسین اهل نظر واقع شد و کسانی چون محمد قزوینی، محمدعلی فروغی و مینورسکی جزء اولین کسانی بودند که کار او را ستودند. پژوهشهای بعدی در زمینه تاریخ ادبیات ایران و شاخصتر از همه، تاریخ ادبیات در ایران تألیف ذبیحالله صفا از کتاب سخن و سخنوران تأثیر پذیرفتهاند. اما آنچه نام فروزانفر را بر تارک تحقیقات ادبی و عرفانی نشاند، شیفتگی او به نبوغ ادبی شگرف مولانا جلالالدین محمد بلخی، و تلاش ۴۰ ساله او در کار تحقیق پیرامون آثار و اندیشه مولوی بود. رساله در احوال مولانا (۱۳۰۵) طلیعهای از مطالعات فروزانفر در باره مولوی بود که طی چهل سال با تألیف مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، احادیث مثنوی، تصحیح دیوان کبیر (کلیات مولوی) و شرح مثنوی شریف ادامه یافت. همچنین رساله در شرح احوال عطار، تصحیح معارف بهاء ولد، معارف برهانالدین محقق و ترجمه رساله قشیریه را گامهای جنبی او در راه شناخت افراد و آثار مؤثر بر تکوین شخصیت و آثار مولوی دانستهاند. فروزانفر در جستجوی یک مبنای علمی برای شرح مثنوی تصحیح انتقادی آثار خود مولانا و آنچه رادر بین منابع الهام او شامل معارف بهاء ولد، معارف برهانالدین محقق و مقالات شمس تبریزی میشد در این زمینه بر هر کار دیگر مقدم شمرد. کتاب فیه مافیه را که مجموعه گفتارهای مولانا در مجالس خاص بود تصحیح نمود و با تعلیقات جامع و بایسته نشر کرد. معارف برهان محقق را هر چند ظاهراً بر مبنای یک نسخه خطی ناقص - با تعلیقات محققانه و بامقدمه و فهرستهای دقیق طبع نمود، معارف بهاء ولد را، که خود مولانا فواید والدش میخواند در دو جزء جداگانه با تحقیقات عالمانه منتشر ساخت. مقالات شمس را هم ظاهراً از روی چند نسخه عکسی که در اختیار داشت مقابله کرد اما مجال طبع و تصحیح نهایی آنها را نیافت. دیدگاه صاحبنظران درباره فروزانفر عبدالحسین زرین کوب یکی از بزرگان ادب فارسی درباره فروزانفر گفتهاست: «معلم و استادی دلسوز و صمیمی بود. درس او تنها تعلیم نبود، هم تهذیب بود و هم در حین حال تفریح. با این همه، توفیق او در کار معلمی در بین استادان ادب عصر بهکلی بیسابقه بود... شعر را به سبک قدما محکم و متین میگفت، مخصوصاً به شیوه ناصرخسرو و خاقانی علاقه داشت، و از این حیث یادآور ادیب پیشاوری بود... احوال و اسبابی که در حیات ادبی وی مؤثر افتاد، از وی بیشتر یک محقق و یک عالم ساخت... قلمرو تحقیق او ادبیات و تصوف بود، خاصه در دوران اسلامی قبل از صفویه...» «فروزانفر نه فقط در زمینه مثنوی و مولانا، بلکه درتمام قلمرو فرهنگ اسلامی ایران محققی بیبدیل بود. هنوز با وجود مرور یک ربع قرن از غیبت او، هر چه امروز نزد ما در زمینه عرفان و ادب جدی و درخور ارج است میراث اوست و آنچه از حوزه تاثیر تعلیم بلاواسطه یا معالواسطه او خارج است، غالباً از عمق و لطف و تأمل خالی به نظر میرسد. حوزه کنجکاویش وسیع و عرصه استعدادش تقریباً نامحدود بود. در جوانی، مخصوصا در اوایل ورود به تهران در زمینه شعر و شاعری هم طبعآزمایی کرده بود. پارهای از اشعارش هم در همان ایام شهرت و قبول قابل ملاحظهای یافته بود. اما او شاعری را پیشه نکرد... تدریجاً مثل اکثر کسانی که به عنوان عالم نامبردار میشوند، اشتغال به شاعری را دون شان خویش مییافت. از این رو جز بهندرت و جز به الزام ضرورت شعر نگفت و از این که به شاعری منسوب شود تا حدی ابا داشت. مقالهنویسی را هم در آغاز کار با نقد بر حواشی قزوینی بر چهار مقاله آزمایش کرد، از آن نیز خیلی زود انصراف یافت و جز بهندرت یا بهضرورت بدان کار نپرداخت.» |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: عارفه عرب
|