پنج شنبه, 03 خرداد 1403

 



موضوع: مفهوم برنامه ریزی فرهنگ

مفهوم برنامه ریزی فرهنگ 9 سال 3 هفته ago #114633

با سلام و احترام خدمت استاد ارجمند
مفهوم برنامه‌ ريزي فرهنگي
… برنامه‌ريزي فرهنگي تلاشي است براي تغيير آگاهانه در زمينه بينش‌ ها، احساسات، ارزش‌ ها، عقايد و سلوك نسبتاً پايدار و بادوام يك جامعه، مطابق خواست‌ و الگوي ذهناست
مفهوم برنامه‌ريزي فرهنگي
… «برنامه‌ريزي فرهنگي را به صورت مجموعه مشخص هدف‌هاي كمي فرهنگي كه طي مدتي معين بايد به آن دست يافت تعريف كرد.»(1) در واقع برنامه‌ريزي كردن براي حفظ- تحول و تكامل فرهنگ است تا از طريق آن بتوان پله‌هاي توسعه و ترقي را طی نمود

برنامه‌ريزي فرهنگي به معناي برآورد علمي نيازهاي فرهنگي جامعه و امكانات موجود جامعه و تعيين اقدامات مورد نياز براي رفع نيازهاي فرهنگي در يك دوره زماني مشخص است.(1)

فقدان مفهوم مديريت استراتژيك فرهنگي
براي سياستگذاري و برنامه‌ريزي در بخش فرهنگ و هنر، مفهومي به نام «مديريت استراتژيك فرهنگي» لحاظ نشده است و اغلب براي برنامه‌‌ريزي در اين حوزه معادل‌هايي چون تعيين اهداف عالي فرهنگي، تعيين اصول سياست فرهنگي كشور، چشم‌اندازهاي برنامه‌ريزي فرهنگي كشور به كار مي‌رود. البته مفاهيمي مانند برنامه‌ريزي كلان‌نگر، برنامه‌ريزي همه جانبه و غيره در حوزه فرهنگ و هنر نيز به كار مي‌ گیرد
دو ديدگاه متفاوت در زمينه برنامه‌ريزي فرهنگ
فرهنگ به دليل ماهيت و معنويتش برنامه‌پذير نيست. اين ديدگاه كه فرهنگ را امري دروني، معنوي و اخلاقي مي‌پنداشت، با طرح سؤالي كه چگونه يك امر معنوي و اخلاقي قابل برنامه‌ريزي است، عملاً فرهنگ را غيرقابل برنامه‌ريزي توصيف مي‌كرد. در مقابل ديدگاه ديگري مطرح بود كه معتقد بود، استفاده از ابزارهاي فرهنگي، فعاليت‌هاي فرهنگي را شكل مي‌دهد و هر يك از فعاليت‌هاي فرهنگي به نحوي فرهنگ جامعه را تحت تأثير خود قرار مي‌دهد. لذا براي استفاده بهينه از ابزارها و منابع فرهنگي و ساماندهي مسير فعاليت‌ها سياستگذاري و برنامه‌ريزي فرهنگي غيرقابل انكار است.

ديدگاه صاحبنظران امور فرهنگي در مورد برنامه‌ريزي فرهنگ
[صاحبنظران امور فرهنگي در مورد برنامه‌ريزي فرهنگ دو دسته‌اند:]
گروه اول معتقدند كه در مورد فرهنگ، به دليل كيفي بودن آن نمي‌توان برنامه‌ريزي كرد، زيرا برنامه‌ريزي مستلزم پرداختن به كميتهاست و كاربرد روشهاي كمي در اين امر، معني اساسي فرهنگ را خدشه‌دار مي‌كند. گروه دوم بر خلاف گروه اول، برنامه‌ريزي را در مورد فرهنگ عملي مي‌دانند.

اهميت برنامه‌ريزي فرهنگي
… برنامه‌ريزي كردن براي حفظ- تحول و تكامل فرهنگ است تا از طريق آن بتوان پله‌هاي توسعه و ترقي و يا اين كه در دنياي پرغوغا خود را به ساحل نجات نزديك كرد.
اهميت برنامه‌ريزي در بخش فرهنگ
برنامه‌ريزي و سرمايه‌گذاري در حوزه فرهنگ هزينه كردن نيست، بلكه عملي است كه باعث بهره‌وري در عرصه‌هاي ديگر خواهد شد من اعتقاد دارم كه سرمايه‌گذاري براي فرهنگ بازده مطلوب و بسيار گسترده‌اي در عرصه سياسي و اقتصادي خواهد داشت؛ يعني رشد و توسعه اقتصادي در جامعه ما كمك خواهد كرد و توسعه و ارتباطات اجتماعي ما با جهان معاصر، مي‌تواند جايگاه بسيار رفيع‌تري را براي جامعه ما در عرصه فرهنگي و جهان ايجاد كند؛ بنابراين سرمايه‌گذاري در عرصه فرهنگ بازده بسيار فراواني خواهد داشت.
لزوم مديريت در بخش فرهنگ
ما بايد به اين باور برسيم كه هسته فرهنگ قابل مديريت است نه مديريتي از جنس صنعتي يا در حوزه‌هاي اداري. در عرصه فرهنگي مي‌توان تأثيرگذار بود آن هم با ملاحظات و سياست خاص خودش و با ويژگيهاي خاص. در عرصه فرهنگ بايد برنامه داشت، نبايد بي‌تفاوت بود و در مقابل تغييرات فرهنگي، دست روي دست گذاشت و نااميدانه و منفعلانه عمل كرد.
بايد با به كارگيري افكار مختلف و منابع و سرمايه‌هاي انساني و فكري و علمي كه در جامعه وجود دارند زمينه‌هايي را فراهم كرد كه مسير تعالي و رشد طي شود تا به انسجام و اقتدار جامعه كمك كند.


حساسيت برنامه‌ريزي فرهنگي
«تدبير، نيازمند شناخت است و شناخت نتيجه مطالعه، تحقيق و يافتن دانش لازم براي برنامه‌ريزي مناسب»
اگرچه در امور فرهنگي برنامه‌ريزي دقيق امري بسيار مشكل است و يا بهتر است با اغماض بگوييم كه جوابدهي كامل ندارد و برنامه بايد زنده و پويا باشد و در تعامل با مخاطب انعطاف داشته باشد.


شرط اجراي برنامه‌ريزي فرهنگي
برنامه‌ريزي فرهنگي (جامع)، به شرط آگاهي و توجه مسئولان و سياستگذاران كشور به اهميت و نقش فرهنگ و برنامه‌ريزي فرهنگي (جامع) در توسعه اقتصادي، اجتماعي و سياسي كشور، با ايجاد هماهنگي بين بخش فرهنگ و ساير بخشها و تأمين همه نيازهاي جامعه امكانپذير است، در غير اين صورت، بايد ديد كه تصميم‌گيران از جمله برنامه‌ريزان، تا چه حد به دنبال بهبود و توسعه فرهنگي همه جانبه هستند و به انجام آن قادرند.
اقدامات لازم در جهت برنامه‌ريزي فرهنگي
به نظر مي‌رسد براي يك برنامه‌ريزي مناسب فرهنگي ابتدا بايد تحليل دقيقي از شرايط به دست آورد. سپس اطلاعات لازم را در خصوص پيام فرهنگي و جامعه مخاطبين كسب كرد و با در نظر گرفتن نيروي انساني و ابزار لازم اقدام به برنامه‌ريزي نمود.


اهميت شناخت وضعيت موجود
هرگونه فعاليت و برنامه‌ريزي فرهنگي بايد مبتني بر شناخت تحليلي، عميق، دقيق و همه‌جانبه از وضعيت موجود باشد. به هر ميزان وضعيت موجود بيشتر و بهتر شناخته شود، امكان طراحي و اجراي مطلوب برنامه‌ها و فعاليت‌هاي فرهنگي مناسب، بيشتر خواهد بود.


توجه و شناخت ماهيت فرهنگهاي همنوع و بيگانه
سياستگذاري و برنامه‌ريزي در [دو زمينه فرهنگ عمومي و فرهنگ اختصاصي] … بايد معطوف به مقصد معيني باشد كه همانا استقلال و اعتلاي فرهنگ و تمدن جامعه است. در اين خصوص، شناخت علمي و بي‌طرفانه ماهيت و هويت فرهنگ خودي و هويت فرهنگهاي همنوع، و همچنين ماهيت فرهنگهاي همنوع، و همچنين ماهيت و هويتهاي فرهنگهاي بيگانه ضرورت دارد…

شرايط استفاده از الگوها در برنامه‌ريزي فرهنگي
استفاده از الگوها در برنامه‌ريزي فرهنگي در صورتي قابل تحقق است كه الگو با شناخت كامل از كليه ابعاد فرهنگي كشور و متغيرها و آثار و همبستگي ميان آنها طراحي شود و با بخش‌هاي مختلف اجتماعي- فرهنگي متناسب باشد.


حضور دين در برنامه‌ريزي فرهنگي
يكي از اساسي‌ترين مسائلي كه در نحوه حضور دين در برنامه‌ريزي فرهنگي بايد مدنظر باشد؛ توجه به نظام طبقه‌بندي موضوعي خود فرهنگ است. در نظام طبقه‌بندي فرهنگ، جامعه داراي نظام گرايش، نظام بينش و نظام دانش است و سامان‌دهي فرهنگي ديني بدين معناست كه هم گرايش و هم بينش و هم دانش اجتماعي، تحت رهبري مديريت ديني و مستند به وحي انجام گيرد. بايد به اين نكته توجه نمود كه متكي بودن اين طبقه‌بندي موضوعي بر فرهنگ ديني اولين گام در ديني كردن فرهنگ است و دستيابي به روش‌هاي سه گانه در حوزه‌هاي گرايش، بينش و دانش اجتماعي، امري ضروري است.

اهميت دين پژوهي در برنامه‌ريزي فرهنگي
بدون ترديد بخشي از فرهنگ ملي، فرهنگ ديني است. برنامه‌ريزي فرهنگي نيز از دو جهت به دين‌پژوهي نيازمند است، چرا كه قسمت فرهنگ ديني، بالاصالة جهت رشد و بالندگي نيازمند ديدگاه‌هاي كارشناسانه دين‌پژوهان است و فرهنگ ملي در عرصه‌هاي هنري، ورزشي، اجتماعي و… نيز جهت انطباق با شاخصه‌هاي ديني و يا حداقل عدم تعارض با دين نيازمند دين‌پژوهي است، لذا برنامه‌ريزي در عرصه توسعه فرهنگي نيازمند سرمايه‌گذاري فرهنگي و ديني در عرصه‌هاي زير است:
1- بازشناسي ميداني نمادهاي فرهنگ ديني و تحليل جنبه‌هاي گوناگون آن.
2- مراجعه كارشناسانه به متون ديني در جهت تبيين و تجديد هرچه دقيق‌تر ريشه‌هاي ديني نمادهاي فرهنگي- مذهبي…
3- توجه واقع‌بينانه به مشكلات فرهنگي جوانان و زنان و ارائه الگوهاي ديني متناسب با اوضاع فرهنگي و نارسايي‌هاي اقتصادي و اجتماعي ناخواسته كنوني.
4- توجه به ويژگي‌هاي مثبت فرهنگ‌هاي ديگر و تمدن‌هاي موجود در جهان جهت استفاده بهينه از آنها و متناسب كردن آنها جهت همسازي است

گام‌هاي مناسب در طراحي برنامه‌ريزي راهبردي در حوزه فرهنگ
براي طراحي برنامه‌ريزي راهبردي در حوزة فرهنگ، نخست بايد رسالت‌ها يا مأموريت‌هاي اساسي هر يك از حوزه‌هاي فرعي‌تر يا زير مجموعة حوزة فرهنگ نظير كتاب، مطبوعات، سينما، هنر، ميراث‌فرهنگي، و نيز ارزش‌ها و باورهاي جامعه تدوين گردد و در قالب چشم‌انداز مشترك (shared vision) اشتراك نظر تحقق يابد تا گام‌هاي بعدي به صورت منطقي طي شود.
گام دوم، شناخت راهبردهاي فعلي در حوزة فرهنگ است. در واقع، اطلاع از بود يا نبود راهبردها و چگونگي شناخت، برآورد و دستيابي به آنها در اين مرحله رخ مي‌نمايد…
گام سوم و چهارم، تجزيه و تحليل محيط خارجي و داخلي است كه مي‌تواند همزمان صورت پذيرد. محيط به مجموعه عواملي اطلاق مي‌شود كه خارج از مرز سازمان قرار دارند و بر عمليات سازمان تأثير مي‌گذارند. عمومي‌ترين مؤلفه‌هاي محيط شامل: قوانين و مقررات، شرايط اقتصادي و سياسي و اجتماعي و فرهنگي، مشتريان، تكنولوژي، گروه‌هاي ذي‌نفع، دولت، جامعه، سازمان‌هاي غيردولتي، و در سطح بالاتر، نظام ارزش‌ها يا بايدها و نبايدها، باورها و مفروض‌هاست. در بعد محيط داخلي عواملي نظير نيروي انساني، مقررات و روش‌هاي انجام كار، ساختار و تشكيلات، منابع مالي، فرهنگ سازمان، ظرفيت فيزيكي و اندازه (size) سازمان مطرح است…
گام پنجم، ارزيابي راهبردهاي فعلي بر مبناي مأموريت و فلسفة وجودي سازمان و شناخت و تجزيه و تحليل محيط خارجي و داخلي آن است. دو گزينه در اين وضعيت متصور است:
نخست، عدم نياز به تغيير راهبردهاي فعلي، كه به معني صحت راهبردهاي فعلي و ادامة وضع موجود است. دوم، تعديل راهبردها، كه به معني بازنگري راهبردهاي قديم در كنار طراحي راهبردهاي جديد متعالي‌تر و كاهش‌ مداراست…
گام ششم، يعني تدوين راهبردهاي جديد [است] كه اين راهبردها با توجه به حوزة مورد برنامه‌ريزي متفاوتند.
گام هفتم، زمينه‌سازي لازم براي اجراي راهبردهاست.
گام هشتم، ارزيابي ميزان اثربخشي راهبردها [مي‌باشد].

ويژگي برنامه‌ريزي فرهنگي
لازم است در هر گونه برنامه‌ريزي به ويژه برنامه‌ريزي فرهنگي به طور كلي بعضي از نكات اساسي را مورد ملاحظه قرار داد.
يكم) برنامه‌ريزي فرهنگي بايد منعطف باشد.
دوم) برنامه‌ريزي فرهنگي بايد انضمامي و تجربي باشد.
سوم) برنامه‌ريزي فرهنگي بايد از يك طرف بر اساس تعريف محدود از فرهنگ استوار باشد و از طرف ديگر بايد انتخابي بوده و صرفاً به بعضي از متغيرهاي راهبردي در سطوح فوقاني جامعه توجه كند…
چهارم) برنامه‌ريزي فرهنگي بايد خصلت ساختاري داشته باشد و نه اجباري:… به عبارت ديگر برنامه‌ريزي فرهنگي بايد درصدد تأسيس فرصت‌هاي ساختاري برآيد تا مردم به روشي خاص در آن رفتار نمايند و نه اينكه مستقيماً تحت فشار براي انجام كاري مجبور واقع شوند.
پنجم) برنامه‌ريزي فرهنگي بايد خصلت مشاركتي مردمي داشته باشد.
ششم) برنامه‌ريزي فرهنگي براي جلب مشاركت عموم بايد حتي‌المقدور خصلت داوطلبانه داشته باشد چرا كه اين نوع برنامه… با عنصر فكر و انديشه سر و كار دارد و اين بدون مشاركت داوطلبانه مردم ميسر نخواهد بود.


برنامه‌ريزي فرهنگي بر پايه دستورات اسلام
با توجه به اينكه برنامه‌ريزي در كشور ما بايد بر اساس دستورات و ضوابط اسلام صورت گيرد، و برنامه‌ريزي فرهنگي نيز از اين قاعده مستثني نيست، بنابراين، در مورد انتخاب هدف كلي برنامه فرهنگي جامع، بايد ديد كه اين ضوابط كدام است.


ويژگي برنامه‌ريزي فرهنگي
چون برنامه‌ريزي فرهنگي مقتضاي ويژه‌اي دارد، پس نمي‌تواند تماماً بر بنياد الگوهاي كلاسيك برنامه‌ريزي منطبق باشد، در عين‌حال، بايد توجه داشت كه اولاً برنامه‌ريزي فرهنگي يك برنامه‌ريزي نسبي است. ثانياً حيات فرهنگي چيزي نيست كه بتوان همه جنبه‌هاي آن را به آساني با برنامه‌هاي فرهنگي (محدود) يكساله و يا پنجساله تغيير داد، بلكه نياز به زمان طولاني و برنامه‌هاي بلندمدت و جامع دارد

ويژگي‌هاي برنامه‌ريزي ژرف
… طريق برنامه‌ريزي ژرف و يا جامع، و به سخن ديگر، طريق تقويت عامل بهبود كيفيت زندگي اين است كه اولاً در كليه شئون جامعه تحول ايجاد شود، ثانياً برنامه‌ريزي بخشهاي مختلف در راستاي سياستهاي فرهنگي دارد

كاركرد برنامه‌ريزي فرهنگي
برنامه‌ريزي فرهنگي مي‌تواند جهت بالا بردن نظام‌مندي عرصه‌هاي نرم‌افزاري جامعه نقش كليدي ايفا نمايد كه اين خود مي‌تواند بسترسازي فرهنگي مناسبي براي عرصه‌هاي سخت‌افزاري جامعه مثل سياست و اقتصاد فراهم نمايد.


هدف برنامه‌ريزي فرهنگي
برنامه‌ريزي فرهنگي با هدف به كارگيري دقيق‌تر مديريت‌ها و سازمان‌ها و طراحي اقدام‌ها و فعاليت‌هاي فرهنگي، در جهت تحقق بخشيدن به اهداف انجام مي‌شود. به لحاظ منطقي، وقتي كه مسأله مشخص و تبيين شد و ابعاد و عناصر موضوع مورد بررسي قرار گرفت برنامه‌ريزي به منظور اصلاح، بهبود و يا ايجاد دگرگوني در باورها و رفتارهاي فرهنگي اهميت پيدا مي‌كند.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: فوزیه خالدی
مدیران انجمن: فوزیه خالدی