خوش آمديد,
مهمان
|
|
انسان در طول تاریخ از دو جهت تلاشهای فرهنگی داشته است، یکی ازجهت ذهنی و فکری که منجر به دستاوردهای علمی، فلسفی و هنری برای او شده است و دیگری از جهت مادی که منجر به گسترش و توسعه زندگی مادی و برخورداریهای رفاهی شده است. همه اینها باعث برتر بودن آدمی بر سایر حیوانات و جانوران شده است.
فرهنگ، رابطی است که بین انسان و جهان، تعادل ایجاد میکند. منظور از جهان، محیط پیرامونی انسان است. این محیط پیرامونی میتواند طبیعت باشد یا محیط زنده انسانی، یعنی سایر انسانها. لذا انسانها بواسطه فرهنگ است که بهم میپیوندند و خود را به اشتراک میگذارند و همین مشترکات است که یک فرهنگ را شکل میدهد. فرهنگ جامعه، علاوه بر آنکه هویت و موجودیت جامعه را رقم میزند نقش بسزایی در هدایت و تعالی جامعه میتواند داشته باشد. برهمین زمینه است که میتوان از فرهنگ خوب یا فرهنگ بد سخن به میان آورد. نیاز به فرهنگ امری ذاتی است یعنی انسان موجودی ذاتاً فرهنگی است و در همیشه تاریخ دارای دستاوردهای مادی و غیرمادی بیشماری بوده است. اما این دستاوردها که زائیده چنین نیازی است مانند هر دستاورد و محصول دیگری میتواند خوب، متوسط و یا بد باشد. خوب، متوسط و یا بد بودن دستاوردهای آدمی نیز وابسته به تلاش و کوشش که او در ارضاي این نیاز و ایجاد این دستاوردها از خود نشان میدهد. اینجاست که مبانی ارزشی فرهنگ مطرح میشود. در همین زمینه هم میتوان جوامع را به جوامع بافرهنگ یا کم فرهنگ تقسیم بندی کرد. ارزش (value) عبارتست از تصور و ادراک یک فرد یا جامعه درباره مطلوب بودن چیزی. پس ارزش یعنی مطلوب بودن. این مطلوبیت بر نحوه انتخاب و تصمیمگیری انسان تأثیر میگذارد. در دل مفهوم ارزش نوعی ارزیابی نهفته است. یعنی ارزش نوعی طبقه بندی پدیدهها به خوب و بد، یا مثبت و منفی است. فرهنگ خوب، فرهنگی است که جهت گیریهای ارزشیاش خوب باشد. بیتردید چنین فرهنگی است که می تواند در هدایت و تعالی جامعه نقش آفرین باشد. آنگاه که جهتگیری ارزشی یک فرهنگ به سمت ارزشهای راستین و والا باشد، علاوه بر آنکه آن فرهنگ یک فرهنگ مترقی و پیشرفته است، خود موجب ترقی و تعالی جامعه نیز خواهد شد. طبیعی است که فرهنگی که جهتگیری ارزشیاش به سمت ارزشهای والا چون صلح، قناعت، دوستی، مهربانی، اعتدال، صداقت، علم آموزی و نظایر آن باشد، نتیجه اش هدایت و تعالی جامعه خواهد بود و فرهنگی که جهت گیری ارزشیاش به سمت ارزشهای پست چون دشمنی، پرخاشگری، ستیزه، جاه طلبی و ضدیت با دانش و آگاهی باشد، نتیجهاش سقوط و انحطاط جامعه خواهد بود. فرد و جامعه آنگاه به سمت ارزشهای والای انسانی روی آورند موجبات رشد و شکوفایی خود را فراهم میآورند و آنگاه که از ارزشهای والا روی گردانند طبیعتاً انحطاط و سقوط خود را رقم خواهند زد. این از آن روست که جهتگیری ارزشی یک فرهنگ تأثیر مستقیمی بر شیوه نگرش و همچنین نحوه رفتار اعضای یک جامعه میگذارد. وقتی یک ارزش، در ذات یک فرهنگ قرار میگیرد که ویژگیهای یک هنجار اجتماعی را بیابد. یعنی اکثریت یک جامعه آن را پذیرفته و عدم رعایت آن، مستوجب مجازات باشد. بنابر این هر چند فرهنگ، تعیین کننده شرایط اجتماعی است اما در یک تأثیر متقابل، شرایط اجتماعی نیز تعیین کننده اوضاع فرهنگی یک جامعه است. فرهنگ جامعه در صورتی که واجد عناصر هدایت و تعالی باشد نقش مؤثری در هدایت و رشد جامعه خواهد داشت. در جهان بینی توحیدی مهمترین ارزش والا در فرد و جامعه، تقوا است. همین صفت است که موجب کرامت و برتری افراد و جوامع نسبت به سایرین نزد خدا میشود. بدینسان در صورتی که فرهنگ جامعه بر مبنای ارزشهای معنوی و خوشتندارانه شکل گیرد طبیعی است که هدایت و تعالی جامعه را تضمین خواهد کرد. فرهنگ دینی که بر شالوده وحی و مصالح الهی شکل گرفته است با کنترل غرایز پست، تجلی ویژگیهای فطری و آرمانهای اخلاقی و کمال روح آدمی و جامعه را تضمین میکند. ویژگی ها و کارکردهای فرهنگ مطلوب فرهنگ دارای اجزاء و عناصر واقعی و غیرقابل تقلیل است. این اجزاء و عناصر عبارتنداز: نظام شناختها و باورها؛ نظام ارزشها نظام رفتارها و هنجارها و نظام نمادها و تجلیات بیرونی فرهنگ. نظام شناختها و باورها، به همراه نظام ارزشها تأثیر بسزایی بر نظام رفتارها و هنجارها و نیز بر نظام نمادها میگذارد. قاعده کلی در باب فرهنگ این است که نظام رفتارها و هنجارها و نظام نمادها برآمده از نظام شناختها و باورها و نظام ارزشهای جامعه است. بدینسان هرچه نظام شناختها و باورها و نظام ارزشهای یک فرهنگ قویتر، منسجمتر و سرشارتر باشد، نظام رفتارها و هنجارها و نظام نمادها نیز قویتر، منسجمتر و سرشارتر خواهد بود. اکنون میخواهیم بدانیم که فرهنگ آرمانی و مطلوب باید دارای چه ویژگیهایی باشد؟ فرهنگ مطلوب فرهنگی است که در قلمرو نظام شناختها و باورها متعالی و پیشرو؛ و در قلمرو نظام ارزشها، متمایل به ارزشهای والای الهی ـ انسانی باشد. اما شناخت و باور چه موقع متعالی و پیشرو است؟ مگر شناخت و باور باید دارای چه ویژگیهایی باشد که بتوان صفت متعالی و پیشرو را به آن نسبت داد؟ در پاسخ باید گفت مهمترین مؤلّفه و ویژگی که یک شناخت و باور را رنگ و بوی تعالی میبخشد همانا حقیقی بودن است. آنگاه که متعلّق شناخت و متعلّق باور امری حقیقی باشد، خود شناخت و باور نیز حق خواهد بود. چنانکه قرآن کریم «دغدغه حق داشتن» را عامل خروج انسانی از خسران و زیان میداند، این در نظام فرهنگ جامعۀ آدمی نیز (یعنی نظام شناختها و باورها و نظام ارزشها) صادق است یعنی آنگاه که فرهنگ برمدار و محور حق شکل گیرد راه تعالی را پیش گرفته است. در سوره عصر میخوانیم: "بسم الله الرحمن الرحیم، والعَصرِ. اِنَّ الاِنسانَ لَفی خُسرٍ. اِلاَّالذینَ آمَنوُا وَ عَمِلوُالصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بالحقّ وَ تَواصَوا بِالصَّبرِ. " "به نام خداوند رحمتگر مهربان. سوگند به عصر [برخی از مفسران، آن را عصر غلبه حق بر باطل دانستهاند]. همانا انسان، دستخوش زیان است. مگر کسانی که ایمان آورده، کارهای شایسته کرده، دغدغه حق داشته و همدیگر را به حق و شکیبایی توصیه کردهاند." بنابراین، فرهنگ نیز آنگاه راه رشد و تعالی را میپیماید که دغدغه حق داشته باشد. این دغدغه، به ویژه در دو نظام شناختها و باورها و ارزشها، زیربناییتر و بنیادیتر است. فرهنگ مطلوب، دارای انسجام، همگونی، ثبات، استواری، جاذبه و نفوذ و کنترل درونی است. همه این ویژگیهای فرهنگ مطلوب، آنگاه ایجاد میشوند که محوریت عناصر و نظامهای یک فرهنگ بر محور «حق» شکل بگیرد. در سایه این حق گرایی است که یک فرهنگ خوب و مطلوب که حاوی آرامش، کرامت انسانی، پرورش استعدادها، پرورش حیا و رفتارهای خوب، نظم و انضباط و گذشت و مهربانی است، شکل میگیرد. یک فرهنگ مطلوب، فرهنگی است که بر پایه ارزشهای والا شکل گیرد. یعنی در یک فرهنگ مطلوب، میزان تعهّد به ارزشهای والا و هنجارهای درست، زیاد است. عموم دینداران بر این باورند که فرهنگی که بر مبنای دین و ارزشها و باورهای دینی شگل گیرد، مصداق عینی فرهنگ مطلوب است؛ زیرا دین به عنوان یک جریان با نفوذ، همه بخشهای زندگی و همه اجزای فرهنگی را جهت دهی میکند. در چنین وضعیتی است که میتوانیم سخن از فرهنگ دینی، به میان آوریم. در روشنگری این مطلب، از آنجا که دین نیز دارای - نظام شناختها و باورها - نظام ارزشها - نظام رفتارها و هنجارها - نظام نمادها و تجلیات است، در صورتی که مورد پذیرش اکثریت قرار گیرد و تعلیماتش درونی شود و دستوراتش در تمام شئون زندگانی اجتماعی دخالت و نفوذ داشته باشد، معادل فرهنگ شده و میتوان از آن به فرهنگ دینی تعبیر کرد. برای نمونه، فرهنگ اسلامی یعنی فرهنگی که نظام شناختها، باورها، نظام ارزشها، نظام رفتارها و هنجارها و نظام نمادهای آن از اصول دین اسلام نشأت گرفته و منطبق با قرآن و سنت پیامبر اسلام باشد. از سوی دیگر، یک فرهنگ مطلوب، آنگاه کارآییهای لازم را دارد که مهجور و منحرف نشده باشد. گاهی یک فرهنگ، فرهنگ سرشاری است، امّا مدعیان پیروی از آن فرهنگ، با درک نادرست و یا منحط خود آن فرهنگ را نیز به مهجوریت میکشانند. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: فوزیه خالدی
|