سه شنبه, 15 خرداد 1403

 



موضوع: فرهنگ وسیر بین المللی شدن آن

فرهنگ وسیر بین المللی شدن آن 10 سال 2 هفته ago #78726

بنام خالق زيبائي‌ها



نام دانشجو : مهدی آدی نژاد مقطع : کارشناسی
نام استاد: آقای مداحی



مقدمه:
جهانی شدن تأثیر شگرف و غیر قابل انکاری بر تمامی جنبه های زندگی انسان ها گذاشته است.فرهنگ، اقتصاد، سیاست و ... از حوزه هایی هستند که زیر این تأثیر قرار دارند. کشورهای جهان سوم (در حال توسعه) و به ویژه کشورهای اسلامی از این تأثیر بی نصیب نیستند. این تأثیر در حوزه های مختلف، متفاوت است.
تعريف جهاني شدن:
"جهانی شدن در مفهوم عام آن عبارت است از "در هم ادغام شدن" بازارهای جهان در زمینه‌های تجارت و سرمایه‌گذاری مستقیم و..
جهاني شدن يا GLOBALIZATION یک مفهوم عام است در حوزه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگ و به عبارتی جریانی مثل سیل است که با کمترین اتفاق ما را در جریان قرار می دهد. جهانی شدن، اصطلاحی است که از اواسط دهه 1980 متداول شده و ابعاد و دامنه آن آنقدر وسیع و گسترده است که تمام شئون زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داده است، تا جایی که برخی از صاحب نظران آن را به عنوان بزرگترین رخداد تاریخ بشری یاد
کرده اند. در واقع جهانی شدن به فرآیندی اطلاق می‌شود که طی آن جریان آزاد اندیشه، انسان، کالا، خدمات، و سرمایه در دنیا میسر و محقق گردد.
پیدایش جهانی شدن:
جهانی شدن یا جهان سازی، پدیده ای انکار ناپذیر در عالم امروز است و با پیشرفت های روز افزون بشری به ویژه در عرصه علوم، فناوری، ارتباطات و اطلاعات، حمل و نقل و... درارتباط است. جهان هر روز بیش از پیش به سوی تحقق تدریجی این امر گام بر می دارد.
اصطلاح «جهانی شدن» به طور عمده از اواسط دهه 1980 به عنوان یک اصطلاح علمی مورد استفاده قرار گرفت.به نظر رابرتسون مفاهیم جهانی شدن، بیشتر پ س از انتشار کتاب مارشال مک لوهان تحت عنوان «اکتشافاتی در ارتباطات» در سال 1960 مورد توجه واقع شد،(نظریه دهکد ه جهانی). جهانی شدن در حقیقت یکی از مراحل پیدایش و گسترش تجدد و سرمایه داری جهانی است که سابقه آن، به قرن پانزدهم باز می گردد.
«جهان گستری» قدمت طولانی در تاریخ دارد و اشخاص، دولت ها و مکاتب بسیاری (چون کورش، اسکندر، رومیان و...) درصدد جهانی کردن حکومت یا اندیشه خود بودند. ادیان الهی نیز همواره ادعای جهان شمولی داشتند و خود را محدود به یک زمان و مکان خاص نمی کردند.
«جهانی شدن» با این که در ابتدا از اقتصاد شروع شد و مهم ترین مشخصه آن نیز اقتصادی بود اما بعدهابه سمت فرهنگ و سیاست نیز کشیده شد و چشم اندازه های مختلفی را در این زمینه ایجاد کرد. ا ز نظر رابرتسون- پر نفوذترین نظریه پرداز در زمینه جهانی شدن فرهنگی- در روند تحول و تکامل پیدایش نظام جهانگیر، چند مرحله (جنینی، آغاز، خیز، تعارض و عدم قطعیت) وجود دارد. كه در مرحله «خیز» از 1870 تا 1925، مفهوم جامعه ملی، به درستی جا می افتد و مفاهیم جهانی مطرح می شود... »


برداشت های مختلف از جهانی شدن:
از منظر برخی صاحبنظران، در رهیافت های مختلف، سه نوع جهانی شدن وجود دارد:
یکی جهان گرایی راستین کامل كه علاوه بر توسعه اقتصادی، تعالي سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و انسانی را در بردارد. دیگری جهانی گرایی ناقص و نارسا که صرفاً اقتصادی و تک ساحتی است و سوم جهانی گرایی کاذب و سلطه جویانه و تنازعی که همان جهانی سازی آمریکایی با ماهیتی سیاسی و سلطه جویانه و انحصار طلبانه است.
- مارشال مک لوهان با نظریه ی دهکده ی جهانی:
پدیده انقلاب و انفجار اطلاعات پایه اساسی این دیدگاه به شمار می رود. در نگاه مک لوهان جهان به سوی یکسانی و یکنواختی فرهنگی به پیش می رود. فرهنگ ها به تدریج ساختار و محتوای واحدی پیدا می کنند و زمینه ساز حکومت جهانی می گردند.
- آلوین تافلر با تئوری برترین ها: به عقیده تافلر برخورداری ا ز بالاترین سطح قدرت در مقیاس جهانی معیار اساسی حق حاکمبت بر جهان را تضمین می کند. سرچشمه ی قدرت را در عصر حاضر که عصر ارتباطات و اطلاعات است باید قدرت علمی و اطلاعاتی و اطلاع رسانی دانست. تافلر صاحب این برترین قدرت را شایسته ی سروری وسرآمدی در جهان می شناسد.
نظر به اینکه در حال حاضر الگوی حکومتی غرب لیبرال- دموکراسی است، تافلر چنین فرهنگ و سیاستی را بهترین راه و رسم زندگی سیاسی- اجتماعی در چارچوب حکومت جهانی واحد بر می شمرد.
- ساموئل هانتیگتون و نظریه ی برخورد تمدن ها: به نظر هانتینگتون، در برتری بر جهان و فرهنگ ها و جوامع، هیچ عاملی به اندزه ی فرهنگ و تمدن کارآمد و تعیین کننده نمی باشد. در کل‌ می‌توان‌ گفت‌ جهانی‌ شدن‌ به‌ این‌ معناست‌ که‌ ما به‌ طور فزاینده‌ای در زمینه‌های‌ سیاسی، اقتصادی‌ و غیره‌ به‌ یکدیگر متکی‌ و وابسته‌ هستیم، و این وابستگی دائما در حال افزایش است. با توجه به قضايايي كه هر روز در جهان رخ مي دهد متوجه مي شويم «جهانی‌ شدن» خطراتی را برای ما به دنبال دارد و آن خطر می تواند به‌ معنای‌‌ «غربی‌ شدن» باشد. حتی‌ در اروپا بسیاری‌ از اروپاییان‌ این‌ تهدید را در خطر غربی‌شدن‌ نمی‌دانند، بلکه‌ آن‌ را خطر امریکایی‌ شدن‌ تلقی‌ می‌کنند. مثل گذراندن زندگی روزمره با موزیک‌ ، فیلم‌ ، ارتباطات‌ ‌ و محصولات‌ امریکایی‌ و....
- رولند رابرتسون: رابرتسون جهانی شدن را احساس یکی شدن تعریف می‌کند. احساس یکی شدن یا هویت‌سازی جهانی، نقش کلیدی را در ایجاد هماهنگی بین جهانی شدن و فرهنگ منطبق با آن ایجاد می‌کند. از این جهت در عصر جهانی شدن یک واگرایی فرهنگ در سطح ملی و یک همگرایی فرهنگ در سطح کلان و جهانی در حال شکل‌گیری است.
- مانوئل كاستلز: با تاکید بر عنصر ارتباطات و اطلاعات معتقد است جهانی نو در پایان هزاره دوم شکل گرفته است. این جهان در اواخر دهه 1960 و نیمه دهه 1970 میلادی بر اثر تقارن تاریخی سه فرایند مستقل پدیدار شده است: انقلاب فناوری و اطلاعات، بحران¬های اقتصادی سرمایه داری و دولت سالاری و شکوفایی جنبش های اجتماعی- فرهنگی. به نظر او روند این تحولات منجر به ظهور «جامعه شبکه¬ای» شده است. (کاستلز، 1380: 417)
-آنتوني گيدنز: معتقد است كه اساساً جهاني شدن استمرار دوره مدرنيته است. در واقع جهاني شدن امتداد توسعه دوره مدرنيته است. از نظر گيدنز مدرنيته 4 ركن دارد: 1. نظام سرمايه‌داري 2. صنعتي گرايي 3. نظارت و كنترل (دولت و ملت اركان مدرنيته از نظر گيدنز) 4. قدرت نظامي
- والرشتاین: والرشتاین در یکی از جدیدترین آثارش درباره ی جهانی شدن (سیاست و فرهنگ در نظام متحول جهانی) بحران عصر جهانی شدن را در نظام جهانی نوین، کشمکش میان هویت های ملی و جهانی می داند که به نوعی منعکس کننده کشمکش های سنتی تر در حوزه های سیاست و فلسفه می باشند، نظیر کشمکش میان ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم و کشمکش میان عام بودن و خاص بودن که زائیده رشد تمدن بورژوازی و پیدایش اقتصاد جهانی کاپیتالیستی اند.
جهاني سازي:
جهانی سازی طرحی است که توسط کشورهای ثروتمند و قدرتمند دنیا و در راس آنها آمریکا، تدوین شده و منظور از آن ادامه سلطه اقتصادی، سیاسی و نظامی بر دیگر کشورهای عالم است. آمریکا از مدتها قبل از فروپاشی شوروی، سودای رهبری دنیا و دستیابی بیشتر به منابع کشورهای دیگر به ویژه کشورهای جهان سوم را در سر داشته است.
ابعاد پديده جهانی شدن
1ـ جهانی شدن فرهنگ
به اعتقاد برخی، فرهنگ قلب جهانی شدن است و فرهنگ آمریکایی و غربی در قلب آن قرار دارد.
فرهنگ آمریکایی به دلیل برخورداری از قدرت رسانه‌ای و تبلیغاتی در جهان توانسته است خود را به عنوان فرهنگ غالب در بسیاری از نقاط جهان جای دهد و در این فرآیند فرهنگ‌های بومی و مذهبی ملت‌ها در درون ساختار فرهنگ سرمایه سالار غرب هضم شده و به تدریج به عناصر منفعل مبدل می‌گردند.
2ـ جهانی شدن اقتصاد
جهانی شدن اقتصاد تأثیرات جدی بر اقتصاد ملی کشورها می‌گذارد. جهانی شدن دارای آثار مثبت فراوانی برای اقتصادهای ملی است، لیکن ادغام در بازارهای جهانی و افزایش رقابت نابرابر اقتصاد ملی با اقتصاد جهانی از چالش‌های مهم این فرآیند محسوب می‌گردد. از سویی دیگر عوامل چندی چون رشد بازارهای مالی جهانی،‌ فروپاشی نظام سوسیالیسیتی، انقلاب در تکنولوژی اطلاعات، ارتباطات و حمل و نقل و نیز تقسیم کار بین المللی و … بر تقویت جهانی شدن اقتصاد و تسریع در این خصوص تأثیر بسیاری داشته است و تشکیل سازمان‌هایی چون سازمان تجارت جهانی (WTO) و انواع و اقسام شرکت‌های چند ملیتی در همین راستا بوده است.
3ـ جهانی شدن سیاست
مراد از جهانی شدن سیاست، کم رنگ شدن مرزهای ملی و اقتدار ملی کشورها در عرصه تصمیم گیری‌های سیاسی و فرو ریختن تدریجی باورها و حاکمیت ملی و منافع ملی و … است. اصولاً جهانی شدن ممکن است از اهمیت دولت‌های ملی و حاکمیت‌های داخلی بکاهد و این امر نتیجه مستقیمی در قدرتمندتر شدن حاکمیت بین‌المللی و به تبع آن حاکمیت قدرت‌های برتر دارد.
اهداف جهانی شدن و تاثیر آن بر فرهنگ
بُعد فرهنگی: افزایش وابستگی متقابل انسان‌ها در سطح جهان.
بُعد اجتماعی: فرسایش و فروریزی مرزها و دیگر عوامل محدود و مقید کننده امر اجتماعی.
بُعد اقتصادی: کاهش هزینه‌هایی که زمان، مکان، و فضا بر ارتباطات و حمل و نقل تحمیل می‌کنند.
بُعد سیاسی: هم‌سانی ساختاری و نهادی جوامع مختلف.
دغدغه¬هاي اساسي در عرصه جهاني شدن
فرهنگ: فرهنگ به سمت يكساني و همگوني يا فرهنگ به سمت تفاوت و ناهمگوني پيش مي¬رود.
اقتصاد: اقتصادهاي ملي به سمت يك اقتصاد جهاني (اقتصاد بازار) سوق مي¬يابد.
سياست: در اداره امور (حكومت¬مداري) يا ما در جهان شاهد يك شيوه واحد حكومتداري خواهيم شد يا اين كه الگوها يا شيوه¬هاي متفاوتي از حكومت كردن يا حكومتداري در جهان شكل خواهدگرفت.

تأثیر جهانی شدن بر هویت و فرهنگ
الف) تأثیر جهانی شدن بر فرهنگ
جهانی شدن فرهنگی عبارت از شکل گیری و گسترش فرهنگ خاص در عرصه جهان كه با گسترش وسایل ارتباط جمعی و رسانه‌ها بسیاری از مرزهای فرهنگی محو شده و مردم از آداب و رسم یکدیگر مطلع مي شوند و یک نوع ارزش مشترک جهانی ساخته مي شود مثل صلح دوستی و محیط زیست يا تامل میان نخبگان فکری با ارتباطات رسانه‌ها بیشتر می‌شود.
ب) تأثیر جهانی شدن بر هویت
فرایند جهانی شدن از یک سو ثبات، همگونی و یکپارچگی را بهم می‌زند و جامعه را به فضای نفوذپذیری تبدیل می‌کند از سوی دیگر در برگیرنده ارتباط نزدیک وابستگی متقابل بین انسانها،‌گروه‌‌ها، جوامع مختلف شده و منجر به افزایش آگاهی جهانی انسانها برای فراگیر شدن فرهنگ‌‌ها و هویت است در عرصه جهانی هویت‌‌های مشابه‌ای شکل می‌گیرد. هویت سنت گرا در کنار هویت‌های مدرن سبب می‌شود فرد در عین حال که از هویت ملی‌گرایانه برخوردار است، تعالي با جهان نگاه عدالت خواهانه داشته باشد.
بنابراین در عرصه جهانی شدن با یک هویت فردی اجتماعی مواجه نیستیم بلکه یک فرد مکانی برای استقرار چندین هویت مي شود.
سه دوره جهاني شدن: 1- جهاني شدن اوليه 2- جهاني شدن مدرن 3- جهان شدن ارتباطات
1- جهاني شدن اوليه: عرصه ابتدايي و آغازين جهاني شدن است كه پيش از شكل¬گيري مدرنيسيم و تحولات انقلاب صنعتي رخ داده است. اين دوره از جهاني شدن مربوط به ظهور امپراطوريهاي بزرگ (ايران و روم) با سلطه جهاني آنها و همچنين ظهور اديان بزرگ نظير اسلام و مسيحيت است. ويژگي اساسي اين دوره تاثيرگذاري اين امپراطوريهاي بزرگ بر مناطق تحت سلطه خود مي¬باشد. بنابر اين در اين دوره جهان شاهد نوعي يكسان سازي منطقه¬ايي است. به يك معنا مفهوم تأثيرات فراملي و فرامنطقه¬ايي در دوره اوليه جهاني شدن معنا پيدا كرد.
2- جهاني شدن مدرن: مرحله دوم در تاريخ جهاني شدن است كه مربوط به تحولات صنعتي و فكري يا انديشه اين دوره مدرن است. در اين دوره اختراعاتي كه صورت گرفت در عرصه صنعت ارتباطات نقش مهمي در تغييرات جهاني ايفاد كرد. اين اختراعات و تحولات صنعتي منجربه شكل گيري هنجارها و رفتارهاي اجتماعي بسياري در كل جهان شد. بعنوان مثال تقسيم كار اجتماعي، تخصصي شدن مشاغل موارد مهمي از حركت جهان بسمت يكسان¬سازي
مي¬باشد.
3- جهاني شدن ارتباطات: اين دوره سوم جهاني شدن است كه مي¬توان گفت بطور عمده تمامي نظريه¬ها و مباحث مطرح در عرصه جهاني شدن مربوط به اين دوره است. در اين دوره بواسطه ظهور صنعتي شدن جهان، ارتباطات شكل گرفته است و از سه ويژگي مهم فراملي بودن، فراگير بودن و پيوستگي برخوردار است.
واکنش های فرهنگی در برابر جهانی شدن در قالب سه دسته كلي طبقه بندي مي شوند كه عبارتند از:
1- خاص گرایی فرهنگی: فرآیند جهانی شدن جنبه هایی از زندگی در دنیای مدرن را یکدست می کند، همچنين تفاوت های‏ فرهنگی و هویتی را نیز تقویت و احیا می کند. از این رو منتقدین تجدد، جهانی شدن را آغاز عصری جدید می دانند که با فرهنگی شدن زندگی و برجسته تر شدن هویت های گوناگون اجتماعی ویژگی
می یابد.
2-آمیزش و تحول فرهنگی: این نوع واکنش بر این نکته دلالت دارند كه دنیای پیچیده و متنوع فرهنگی صرفاَ عرصه تسلیم یا ستیز نیست، بلکه با متحول شدن و آمیزش با فرهنگ و هویت های دیگر مي توانند به حیات خود ادامه دهند. چنین روش و واکنشی بیشتر توصیفگر هویتها و انسان هایی است كه مجبورند با فرهنگ های جدید محل زندگی خود کنار بیایند بدون این که هویت های اصلی خود را کاملاً از دست بدهند.
3- همگونی فرهنگی: در همگونی فرهنگی معمولاً فرهنگ ها در برابر جهانی شدن منفعل می شوند و حتی ضمن پذیرش فرهنگی که جهانی شدن اقتصادی حامل آن است (فرهنگ غربی)، ویژگی های خود را از دست
می دهند. و در حقیقت جهانی شدن اقتصاد، نوعی جهانی شدن فرهنگی را نیز به دنبال می‏آورد. این برداشت از جهانی شدن، همان نظریه امپریالیسم فرهنگی است که فرآیند جهانی شدن را در خدمت گسترش نوعی فرهنگ مصرفی می داند .
محورهای مؤثر در فرآیند فرهنگ‌سازی در عصر جهانی شدن :
1ـ افزایش پیوند بین فرهنگ‌های متعدد در سطوح محلی یا خرد.
2ـ توان مطرح شدن فرهنگ‌های کوچکتر با استفاده از نظام‌های ارتباطاتی نوین که موجب خودشناسی و احیای فرهنگ‌ها می‌شود و بدین وسیله فرهنگ‌هایی که بیش از این حضور فرهنگی در سطح جهان نداشتند امروزه به فرهنگ‌سازان مؤثر مبدل شده‌اند.
3ـ ترسیم و شکل‌گیری فرهنگ بر اساس تاریخ فرهنگ‌ها و پدیده‌های بیرونی یا محیطی.
4ـ رابطه دیالکتیکی بین فرهنگ بومی و جهانی یا در سطح گسترده‌تر، پیوند بین ابعاد محلی و جهانی فرهنگ.
5 ـ شکل‌گیری مشترکات فرهنگی در سطح جهانی همراه با نمایان شدن تفاوت‌های فرهنگی در درون جوامع.
6ـ محوری بودن فرهنگ سرمایه‌داری جهانی با تأکید بر جهانی شدن/ اقتصاد سرمايه داري محور اصلي است كه بر مبنای آن تصویرسازی و معناسازی در سطح جهان شکل می‌گیرد.
علل و عوامل جهاني شدن
صاحب نظران فرايندهاي متعدد و متنوعي را به عنوان عوامل جهاني شدن مشخص كرده اند. مرحله آغازين (كلاسيك ) رشدجامعه شناسي - از نيمه ي اول قرن نوزدهم تا دهه ي دوم قرن بيستم - با توجه ويژه پيشگامان اين رشته به موضوع جهاني شدن همراه بود ، رابرتسون از نظريه پردازان به نام جهاني شدن است همچنين سن سيمون در ابتداي قرن نوزدهم نخستين صاحب نظري بود كه از بينشي عميق در مورد عواقب و اثرات اجتماعي و سياسي صنعتي شدن برخوردار بود و صنعتي شدن را شالوده نظمي نوين و يكپارچه كننده جوامع تلقي مي كرد. پس از او ماركس درآثار خود بر صنعتي شدن به مثابه عامل جهاني شدن تأكيد داشت. از ديد ماركس و انگلس جهاني شدن فرا واقعيتي اجتماعي، سياسي بود كه فرا روي تمدن بشري قرار داشت و لاكن در آينده از طريق وحدت جهاني پرولتاريا آگاهي يافته به منافع طبقاتي خود و فرو پاشي نظام اقتصادي تفّرد جو، انحصار طلب و سلطه گر سرمايه داري محقق مي گردد.
زيمل نيز فرهنگ مدرن را عامل يكپارچگي جوامع به مثابه ي يك واحد ارگانيكي مي داند. وبر مستقيماً از جهاني شدن نام نمي برد ولي عقلانيت و بروكراسي را خواه ناخواه از عوامل جهاني شدن مي داند.
ويژگي هاي عقلانيت از نظر وبر :
1) غير شخصي بودن روابط اجتماعي
2) ) افسون زدايي از جهان و اهميت يافتن دانش تخصصي
3) گسترش تكنولوژي براي غلبه ي مؤثرتر بر طبيعت
ويژگي هاي بروكراسي يعني :
1) محاسبه پذيري
2) پيش بيني پذيري
3) كنترل
اين عوامل شرايطي را فراهم مي آورد كه به سلطه ي فرهنگ غرب بر جوامع بشري و درنتيجه به يكپارچگي فرهنگها و جوامع منجر خواهد شد.
درآثار جديد بر خلاف صاحب نظران كلاسيك عواملي كه فرايند جهاني شدن را با دلالت هاي روشن امروزين آن به پيش مي برند، عواملي صرفاً فرهنگي يا جامعه شناختي ارزيابي نمي شوند ، بلكه عوامل سياسي به ويژه عوامل اقتصادي به همان اندازه در پيشبرد اين فرايند مؤثر ارزيابي شده اند. درجدول زير مؤلفه هايي كه در آثار صاحب نظران دوره معاصر يعني: «پارسونز/ والرشتاين/ بوين/ رابرتسون » به عنوان عوامل مؤثر بر جهاني شدن مشخص گرديده، در سه دسته ي عوامل اقتصادي، فرهنگي _ جامعه شناختي و سياسي طبقه بندي شده است .
عوامل مؤثر بر جهاني شدن از ديد صاحب نظران معاصر
عوامل اقتصادي عوامل فرهنگي و جامعه شناختي عوامل سياسي
- نظام سرمايه داري مدرن
- تجارت جهاني
- تقسيم كار بين المللي
- شركت هاي چند مليتي
- وحدت گرايي سازماني
- بازارهاي مالي بين المللي
- مهاجرت نيروي كار - آگاهي جهاني
- ارتباطات گسترش يافته فراملي
- گسترش توريسم
- تراكم زمان و مكان - روابط سياسي بين الملل (پيوند هاي فراملي)
- سياست رهايي بخش

همانگونه كه در جدول مي توان ديد بيشتر عوامل از نوع اقتصادي اند:
- عامل اصلي شكل دهنده ي جهاني شدن الزامات نظام سرمايه داري است .
- تجارت شالوده ي اصلي جهاني شدن اقتصاد است و در عين حال ضامن اصلي حفظ و بقاي نابرابري در سطح جهاني نيز هست.
- تقسيم كار بين المللي كه از نظام تجارت جهاني نشأت مي گيرد ، معرف وضعيتي است كه پيوستگي اقتصاد جهاني د رچهارچوب توليد، توزيع و مصرف كالاها و خدمات مشخص مي كند.
- شركت هاي چند مليتي سرچشمه ي اصلي سرمايه گذاري ؛ انتقال تكنولوژي، ارتقاء نيروي كار و عملياتي سازي جهاني شدن هستند.
- وحدت گرايي سازماني هم بازگوي شكل گيري خط مونتاژ متحرك درنظام توليد جهاني كالا هم بازگوي ادغام بنگاه هاي بزرگ اقتصادي توليدي به منظور دستيابي به صرفه جويي هاي مقياس است.
- بازارهاي مالي بين المللي نيز اگرچه دراقتصاد بين المللي سابقه طولاني دارند اما درچند دهه اخير به نحو
بي سابقه اي گسترش يافته اند وامروزه بخش مهمي از بار تحقيق پروژه جهاني شدن را به دوش مي كشند بازارهاي مالي نيويورك، لندن، آمستردام،فرانكفورت و توكيو كانون هايي هستند كه بخش قابل توجهي از فرايندهاي مالي و پولي همه ي كشور هاي جهان از طريق آنها هدايت و كنترل مي شود .
- و بالاخره مهاجرت نيروي كار شناخته شده ترين و مورد اجماع ترين عامل جهاني شدن است به طور كلي ، گسترش اين نوع مهاجرت در دوره ي پس از جنگ جهاني دوم را بايد مؤثرترين و نافذترين عامل جهاني شدن به شمار آورد.
برخي عواملي كه در دسته فرهنگي – جامعه شناختي يا سياسي جاي داده شده اند نيز منشاء يا كاركرد پنهان اقتصادي دارند مثلا ارتباطات جهاني و گردشگري(توريسم)كه بخش مهمي ازگردش مالي در اقتصاد جهان راسامان مي دهند.
و همچنين پيوندهاي فراملي (روابط سياسي بين الملي)كه اساسا از هدف هاي اقتصادي ويژه كه بخشي از آن به عنوان «منافع ملي» مشخص مي شود نشات مي گيرند .



در بين عوامل فرهنگي _ جامعه شناختي، اشاره به دلالت هاي دو عامل مهم ضروري است :
- آگاهي هاي جهاني: به پذيرش ارزش ها و هنجارهاي جهاني منجر مي شود كه به نوبه ي خود منشاء و خاستگاه كنش هايي است كه جهاني شدن را در سطح فرد نهادينه مي سازند و به ايجاد نظم نويني منجر مي شوند كه به «نظام مندي جهاني»systemazation) (Global موسوم است .
- تراكم زمان و مكان: رابرتسون در هم فشرده شدن مكاني جهان را پديده خاصي مي داند كه حاصل عملكرد و حضور همه وسايل بصري در دنياي جديد است .گيدنز نيز جهاني شدن را فشرده شدن مناسبات اجتماعي تعريف مي كند. فشرده شدن زمان به معناي يكنواخت شدن نظام زمان گذاري در جهان معاصر است. پيوستگي بين قاره اي و بين فرهنگي جنبه هاي متفاوت زندگي اجتماعي به قدري جدي ، زياد و اجتناب ناپذير است كه امروزه تقريبا همه ي مردم جهان به زمان واحدي توجه دارند يا عمل مي كنند.
نتیجه گیری
جهانی شدن شاید صرفاً بهم پیوستگی فرایند جهانی تعریف شود، اما تعدادی از فرایندهای پیجیده و به هم مرتبط که اساساً اقتصادی، تکنولوژی، فرهنگی، محیطی و سیاسی هستند تحت تاثير جهانی شدن مي باشند. جایگاه و نقش دولتهای ملی در اقتصاد جهانی دستخوش تغییرات مهمی است با اینهمه دولتهای ملی همچنان نقش مهمی در شکل گیری و تکامل اقتصاد جهانی ایفا میکنند. دولت نماد سیاسی ویژگیهای فرهنگی و اجتماعی کشورهاست که از طریق آن مختصا ت فرهنگی و اجتماعی گذشته بر سیر تکامل اقتصادی و سیاسی آتی کشور تاثیر میگذارند. ثانیا دولت تنظیم کننده فعالیت های اقتصادی است. همچنين سیاست دولتها در زمینه های مختلف مانند قوانین تجاری، مالی، ارزی، بانکی ، سرمایه گذاری خارجی، بیمه، کار، تنظیم رقابت، مدیریت شرکت ها، توسعه صنایع داخلی، بسط تکنولوژی، آموزش، بهداشت، خدمات اجتماعی و غیره دارای تاثیر قابل ملاحظه ای برعملکرد کشورها درا قتصاد جهانی میباشد و بدین وسیله بر سیر تکاملی جهانی شدن تاثیر میگذارند. همچنین دولتها برای نفوذ در بازار جهانی و جلب سرمایه گذاری خارجی با یکدیگر به رقابت میپردازند. سیر تکامل جهانی شدن وابسته به حاصل این رقابتها است.
بازیکنان دیگر جهانی سازی عبارتند از نهادها و موسسات بین المللی نظیر سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بین المللی پول (IMF) سازمان تجارت جهانی (WTO) و موسسات غیر انتفاعی غیردولتی که عملکرد آنها به نوبه خود متاثر ازعملکرد و توازن قدرت سیاسی و اقتصادی دولت های ملی میباشد.

با تشکر فراوان
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

فرهنگ وسیر بین المللی شدن آن 10 سال 2 هفته ago #79088

باسلام خوب بود
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: حجت مداحی شاهخالی