شنبه, 12 خرداد 1403

 



موضوع: غار ثور

غار ثور 10 سال 5 ماه ago #45453

غار ثور
حضرت رسول صلى الله علیه و آله را تعقیب کردند. دنبال اثر پاى حضرت را گرفتند تا به آن غار رسیدند. دیدند اینجا اثرى که کسى به تازگى درون غار رفته باشد نیست . عنکبوتى هست و در اینجا تنیده است ، و مرغى هست و لانه او. گفتند: نه ، اینجا نمى شود کسى آمده باشد. تا آنجا رسیدند که حضرت رسول صلى الله علیه و آله و ابوبکر صداى آنها را مى شنیدند و همین جا بود که ابوبکر خیلى مضطرب شده و قلبش به طپش افتاده بود و مى ترسید. این آیه قرآن است ، یعنى روایت نیست . که بگوییم فقط شیعه ها قبول دارند و سنى ها قبول ندارند. آیه این است :
(( الا تنصروه نصره الله اذ اخرجه الذین کفروا ثانى اثنین اذ هما فى الغار اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا. ))
یعنى اگر شما مردم قریش پیغمبر را یارى نکنید، خدا او را یارى کرد و یارى مى کند هم چنان که در داستان غار، پیغمبر را یارى کرد، در شب هجرت در حالى که آن دو در غار بودند. ((هما)) نشان مى دهد که غیر از پیغمبر یک نفر دیگر هم بوده است که همان ابوبکر است . (( اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا. )) (کلمه ((صاحب )) اصلا در لغت عرب یعنى همراه . حتى به حیوانى هم که همراه کسى باشد عرب مى گوید: صاحب ). آنگاه که پیغمبر به همراه خود گفت : نترس ، غصه نخور، خدا با ماست . (( فاءنزل الله سکینته علیه و ایده بجنود لم تروها )) خداوند وقار خودش را بر پیغمبر نازل کرد و پیغمبر را تاءیید نمود. نمى گوید: هر دو را تاءیید کرد. حالا بگذریم از این قضیه .
تا به این مرحله رسید، از همان جا برگشتند. گفتند: ما نفهمیدیم این چطور شد؟ به آسمان بالا رفت یا به زمین فرو رفت ؟ مدتى گشتند. پیدا نکردند. سه شبانه روز یا بیشتر پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله در همان غار به سر بردند. آن دلهاى شب که مى شد، هند بن ابى هاله که پسر خدیجه است از شوهر دیگرى ، و مرد بسیارى بزرگوارى است ، محرمانه آذوقه مى برد و برمى گشت . قبلا قرار گذاشته بودند مرکب تهیه کنند. دو تا مرکب تهیه کردند و شبانه بردند کنار غار، آنها سوار شدند و راه مدینه را پیش گرفتند.
حالا قرآن مى گوید: ببینید خداوند پیغمبر را در چه سختى هایى به چه نحوى کمک و مدد کرد. آنها نقشه کشیدند و فکر کردند و سیاست به کار بردند ولى نمى دانستند که خدا اگر بخواهد، مکر او بالاتر است . (( و اذ یمکربک الذین کفروا )) و آنگاه که کافران درباره تو مکر و حیله به کار مى برند براى این که یکى از سه کار را درباره تو انجام بدهند: ((لیثبتوک )) ( ((اثبات )) معنایش حبس است . چون کسى را که حبس مى کنند در یک جا ثابت نگه دارند یعنى زندانیت کنند. ((او یقتلوک )) یا خونت را بریزند. ((او یخرجوک )) یا تبعیدت کنند. ((و یمکرون )) آنها مکر مى کنند. قریش به مکر و حیله هاى خودشان خیلى اعتماد داشتند و مثلا مى گفتند: چنان مى کنیم که خونش لوث بشود، ولى نمى دانستند که بالاى همه این تدبیرها و نقشه ها تقدیر و اراده الهى است و اگر بنده اى مشمول عنایت الهى بشود، هیچ قدرتى نمى تواند او را از میان ببرد.
((مکر)) نقشه اى است که هدفش روشن نیست . اگر انسان نقشه اى بکشد که آن نقشه هدف معینى در نظر دارد اما مردم که مى بینند خیال مى کنند براى هدف دیگرى است ، این را مى گویند ((مکر)). خدا هم گاهى حوادث را طورى به وجود مى آورد که انسان نمى داند این حادثه براى فلان هدف و مقصد است ، خیال مى کند براى هدف دیگرى است ، ولى نتیجه نهائیش چیز دیگرى است . این است که خدا هم مکر مى کند. یعنى خدا هم حوادثى به وجود مى آورد که ظاهرش یک طور است ولى هدف اصلى چیز دیگر است . آنها مکر مى کنند، خدا هم مکر مى کند، و خدا از همه مکر کنندگان بالاتر و بهتر است .
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: حسین بهنام