خوش آمديد,
مهمان
|
|
موانع رشد اخلاق حرفه ای در سازمان ها
3- ملاکهای اخلاق ملاکها و ترازوهای مختلفی در نظامهای اخلاقی برای ارزش داوری وجود دارد. این ملاکها، ملاک نهایی اخلاق است یعنی چیزی که خوب بودن آن محتاج به امر فراتر از خود نیست. در اخلاقی بودن هر اقدام میتوان "چرا" مطرح کرد و به صورت زنجیره استدلال خواهی به ملاک نهایی رسید. ملاک نهایی معنابخش همه اقدامهای اخلاقی است و خود محتاج معنا نیست.آرمان اخلاقی، نظام اخلاقی را بنیان مینهد. قدیمیتریم نظام اخلاقی، نظام اخلاقی ارسطویی است که بر اساس چهار مقوله ناشی از چهار قوه (شهوی، غضبی، عامله و عاقله) به چهار فضیلت عمده (عفت، حکمت، عدالت و شجاعت) و هشت رذیلت (طرفهای افراط و تفریط چهار فضیلت) میرسد. رفتار اخلاقی در سازمان منوط به شناخت ارزشها و ضد ارزشهاست. دانش اخلاق، جدول فضایل و رذایل را براساس ملاک نهایی ارزشها به صورت فراگیر، کامل و نظاممند سازگار ارائه میکند. امروزه پنج نظام عمده اخلاقی در بیان اخلاق حرفهای وجود دارد. ملاک مقبولیت آنها توانایی در بیان سیستمی فضائل و رذائل اخلاقی و ارائه نظام سازگار، فراگیر و کارآمد است: نظام فایده گرا (سودانگاری) نظام وظیفه گرا نظام عدالت گرا نظام آزادی گرا نظام خیر گرا (دینی) در نظام فایدهگرا، بالاترین سود برای بیشترین افراد همراه با کمترین زیان مورد نظر است. مطلوبیت یعنی خوب و بد بودن براساس نتیجه و آثار (حسن فعلی) و نه نیت اشخاص (حسن فاعلی). این نظام از تئوریهای غایت گرانه است که توسط جان استوارت میل ارائه شده است. در این مدل، انسان و هر موجود زنده با محیط بده بستان دارد. پس اشیاء و حوادث در قالب "سرمایه" دیده میشوند. این است که انسان، بیدغدغه هزینه فراوان انجام نمیدهد که سودی نداشته باشد. بر این اساس بنگاهی که اعتماد محیط را سرمایه بزرگ تلقی میکند هرگز آن را به راحتی از دست نمیدهد. جوامع توسعه نیافته، موهبتهای طبیعی را بیمقدار میپندارند، درست همچون طفلی که در بیان مولوی، گوهری را به قرصی نان میدهد: هر که ارزان خرد ارزان دهد گوهری طفلی به قرص نان دهد فایده انگاری مفهوما به بهرهوری نزدیک است: بالاترین سود با کمترین هزینه برای بیشترین مردم. اما به هر حال این ملاک، ملاکی فراگیر برای همه اقدامهای اخلاقی نیست و امکان استثمار را فراهم میکند و باز جای این سئوال باقی است که چرا سود بیشتر برای افراد بیشتر خوب است؟ نظام وظیفهگرا را امانوئل کانت مطرح ساخت. او منتقد جدی فایدهانگاری بود. کانت فلسفه اخلاق محض را کاملا منزه از هر چیز تجربی میدانست و معتقد بود هنجارهای اخلاقی را نمیتوان بر تجربه بنیان نهاد. کانت براین باور بود که نباید فقط به آثار افعال (غایت: فایده انگاری) نگاه کرد. فعل اخلاقی مستلزم انتخاب وظیفه است که با مقاومت درونی ما در برابر خواستهها و تمایلات طبیعی و نفسانی همراه است. کانت تکلیف را ملاک اخلاقی بودن میدانست. ملاک کانت نیز نهائی نیست زیرا این پرسش هنوز باقی است که چرا باید به وظیفه عمل نمود. پس خود این نظریه نیز محتاج ملاک نهایی اخلاق است. منبع : http://sinaali36.rozblog.com/post/143 . |
آخرين ويرايش: 10 سال 5 ماه ago توسط محسن جعفری یگانه.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|