دوشنبه, 28 خرداد 1403

 



موضوع: " تاریخ تمدن ایلام باستان"

" تاریخ تمدن ایلام باستان" 10 سال 3 ماه ago #63841

" بسمه تعالی"

" با عرض سلام و احترام و خدا قوت به شما استاد گرانقدر و ارجمند جناب آقای ترجمان "


" موضوع : هلیلان بیلانگاه پدری / تاریخ تمدن ایلام لرستان هلیلان سرزمین تژ و تشگاها"




تاریخ تمدن عیلام باستان و چگونگی شکل گیری حکومت و تمدن اش در سرزمین استراتیژیکی با ارتباطات ما بین ملل و جنگ اوریهاشان. دوره ی حکومت های سلسله ای و نقش دوره های تمامی شاهان در کسب رخدادهای موقعیتی و تحلیل وقایعی که برما رازگونه اند.از ناگفته هایی چون فرهنگ.زبان.ائین.مذهب.البسه و خط که نمادهایی از پایه تمدن عیلام اند ز الگویی بر دیگر حکومت های هم دوره و به بعد که بر خود گرفتند و انکارش کردند.تاثیر ایلات.قبایل کوچ رو و حکومت های بومی چون مادها.و خلاصه ای عمیق از چگونگی به بارنشستن حکومت هخامنشی تا به کوروش و وقایع خاص اش تا الگوبرداری و تاثیرگذاری ها و رخ دادهای همه گیر و دگرگونی تمامی سرزمین بجامانده از تمدن ایلام برای بهره وری بر گسترش پادشاهی ها و هرانچه که کتب از زبان باستان شناسان خبر داده اند,مطالعه و واقعیت ها بر جای خویش گذارده شدند.



بر ما واضح است که تکیه بر اثاری به مثال غارها و حفره ها و تپه ها ور دیگر اثار که کهن ترین اثار زیست و زندگی انسان را در ایران از حدود 75هزارسال پیش بدست و نشان میدهند که در طی دوران های پیشتر ز این ارقام قبیله ها و تیرهای بسیار گوناگون و متعدد زی تکاملی خود را در سرزمین ایران گذرانده و عوامل جذب و هدایت دیگر اقواک کوچ رو را برنهاده اند بطور مثال در انوقت که دریاچه ها و رود ها و چشمه ها ایران زمین وسعت حجم منبع ابی خود را به عقب نشاندند در انوقت بود بومیانی که در کوها و پناهگاه های حفره ای و غارها زیست میکردند به ناچار و رفع نیاز در تامین خود جان پناهای دیرینه و ریشه ای خود را ترک گفتند و به دامنه ها و دشت ها برامدند و و به اجبار زیست در کناره رودها و چشمه ها برخود توان ساخت جان پناها و سرپناهای مصنوعی دیدند و بنا نهادند و دیری نگذشت که با درک و نظاره شدن دانه هایی که خود به ارامی ز خاک باران خورده بر میخواست و ثمره های ان را درک کردند و به تجربه های خود افزودند و از همین رو با ساخت بناها و کار کشت توان الات دیگر ساخت و کاشت و برداشت را دست یافتند و در ساخت جایگاهای برتر و استوارتر بر خود اموختند و برای نگهداری حجمه ای اب در نزد و بالین سکونت خود رو به گل کاری یا کار با سفال اوردند و در انوقت که محکمی و کارامدی سفال و خشت پخته را درک کردند اجر و کوره ها را نیز برپای داشتند و از این رو که چنین دورانهایی برگذشت و این بومیان بر اندازه توان برپایی روستاهای کوچک شدند تاریخ خود را از این دوره ها و زمان بیشتر اثر و شهادت بر موجودیت شکوفایی و برپایی تاریخ نوین سرزمین ایران شد.حال از این رو که شواهد اثاری در حدود شش تا نه هزارسال پ.م از برپایی و موجودیت مجموعه خانه های مسکونی و روستانشینی به طول هزاران سال که از روستاهای کوچک قوت گرفت را در فلات ایران نشان میدهد که از این رو و زمان و دوران از تاریخ بود که اثار و شواهدی از موجودیت و شروع تاریخ بومیان در سرزمین ایران را نشان میدهند.حال از کهن ترین اثار موجودیت و سکونت ادمی که نشانهای ز غارها و حفزهای سنگی و دره ها و جانپناه های متعدد که تاریخ در حدود 20تا50تا70تا12 هزارسال پیش بران شده که امروزه ما مردمان و اقوام در این ساکن در این جایگاها را بومیان ایران زمین می دانیم که پیشه ای کوچرو داشتند و در این حدود در سرزمین ایران ریشه زدند.و حال این بومیان و مردم یا اقوام که در فلات ایران بطور مداوم در حال زیست و جابجایی و سیرتکاملی خود را گذرانده اند را مردمان اسیانی یا نژاد اسیانی میدانیم که نه اریایی و نه سامی بوده اند که هر کدام زیرمجموعه ها و زیرگونه های تیره ای و قبیله ایی متعددی داشتند که در سراسر ایران زیسته اند این اقوام به این نامند-عیلامیان-لولوبیان در محدوده لرستان-گوتیان در محدوده کردستان-مانناییان در اذربایجان-کاسیان در کناریه دریای خزر یا کاسپین-قزوین-کاشان-و سرزمین اصیل خود یعنی لرستان-تپوریان در جنوب دریای خزر-ماردهایی یا اماردها که اثارشان در تپه مارلیک-رودبار-قزوین برامده و تاثیرگذار بر نام شهر امل-قبایلی در شرق که یا از عیلامی ها یا از دراویدیان و اثار انان در شهر سوخته زابل بران شد.

حال این اقوام بطور تقریبی اثار شروع تاریخ سکونت یکجانشین شان در حدود زمان از تاریخ نزدیک به هم بوده است و حال دارایی ها و منابع عظیم و سرشار از فلزات و رشته کوه های البرز و رشته کوهای زاگرس تا دشت خوزستان تا خلیج ایران از مهمترین مناطق استراتیژیک بود که در طول دورانها منبع نور عظیم جاذبه ی شکل گیری قدرت افزونی و تکاملی را بر دیگر ملل تابانده است و حال مردمانی (اسیانی)که از شش تا نه هزار سال پیش در فلات ایران ز خود اثر موجودیت برجای نهاده اند از خاصیت شکل پذیری و چکش خواری فلزات اگاه شدند و نخست در پایان هزاره پنجم پ.م استفاده از مس را اغاز نموده و اشیایی چون تبر-بیل-زوبین-اشیا زینتی را بر عامل تکاملی فرهنگ خود ساختند و سپس در پایان هزاره سوم معروف به عصر مفرغ را نیز پایه گذاردند و تا انجایی به پیش رفتند تا سرزمین ایران در نزد ملل هم پا از مهمترین تامین کننده و الگوی علومی برتر زیستن خود دانستند.

این مقدمه ایی بود بر چگونگی زیست در ماقبل تاریخ در سرزمین ایران یا فلات ایران که در خود بومیان را زیست داده که در دوره های متعدد ک گاه تا 120 هزار سال پییشتر از جوانب مختلف مرزی و قاره ایی بر ایران وارد گشته اند.و نیز سرزمین ایران خود بومیان ریشه ای را بر خود داشته و در طول این دورانها که این قوم ها که بر هم می رسیدند بر یکدیگر تاثیر می نهاده و می گذاردند و بر خود می دیدند.اما بر ان خاطر که ز اینان اطلاعات کافی برامده از اثار و تاریخ بسیار محدودند و نتیجه گیری صحیح و به واقع بر انان مقدور نیست.و اما یکی از مهم ترین و قدیمی و دیرپاترین تمدن وقوم که در سرزمین فلات ایران برجای بوده و هیچگونه یقین بر ریشه قومیت انان با دیگر اقوام نیست و تاریخ و ورودشان بطور دقیق مشخص نیست و هیچگونه ارتباط ژنیتیکی مابین انها با دیگران نیست و ریشه شان کاملا مختص به خود و تنها ریشه شان بر ایران زمین مشخص گردیده است که نام این قوم و تمدن عیلامیان اند.

یعنی تمدن و قومی که جایگاه سرچشمه اصیل و اصلی تاریخ و تمدن سرزمین ایران بود که مردمانش پدید اورنده جایگاه میراث گرانبهایی شدند که مردمان وارث اش یعنی اریاییان ناگزیرند برای شناختن پیشینه ریشه ایی تمدن سرزمین خود عیلام را بشناسد چرا که بر ملت های بین النهرین نیز چنان میراث گران برجای نهادند که امروزه هرانچه بیش از عیلامیان شناخته ایم همه در کتب و اثار و کتیب های دیگر ملل است.

در طول مرحله های بررسی باستانشنان در طول فعالیت های عیلام شناسی بطور مداوم هر که به جای خود به اشکال مختلف و بیان اظهارات مبتنی و تکیه بر مثال هایی خام کوشیده اند تا این باور را بر مردمان عیلام شناس دهند که قوم عیلامی از جهات متعددی در حدود 4 تا 7 تا8 هزار سال پیش از نقاط مختلف بر ایران وارد گشته اند.یا سعی بر ارتباط دادن نژاد مردم عیلام به دیگر اقوام و ملل دیگر کرده اند با اینکه هیچگونه دلایل اصیل و اثار اثبات کننده را ارائه نکرده و تکیه بر رنگ پوست نشان داده شده از اثار پیکرتراشی افراد عیلامی که امروزه در بطور محدود نقش شده اند.

بطور مثال:

در حدود هفت تا هشت هزار سال پیش از اسیای میانه به ایران رسیدند-ژاک دو مورگان دانشمند فرانسوی/ساکنان اولیه عیلام را سیاهان حبشی دانسته است-دیگر مورخان عیلامی ها را به نژاد دراویدی نسبت داده اند-دیگری انان را از نژاد مدیترانه ای نسبت داده اند-دیگری عیلامی ها را قومی می داند که از سوی هندو از راه دریا و از خلیج فارس وارد شده اند-و یا دیگر انان را از سوی دریای مدیترانه می داند که بر ایران وارد شدند-و یا انان را هم نژاد سومریان دانسته اند-دیگری از سوی قفقاز یا همان اسیای میانه و دیگری از سوی شرق می داند که وارد شدند و غیر که در نوع خود بسیارند و منبع استنادی که بتوان بران نتیجه گیری کرد و تمامی مثال ها و اظهارات که زده اند بر پایه شباهت های محدود هستند-اما پروفسور گیرشمن معتقد است که چنین پژوهشگرانی که بر حسب مثال هی محدود و ریز اظهار نظر بر چگونگی ریشه ژنیتیکی عیلامیان می کنند کاملا در اشتباه اند و از بار علمی بیهوده ای برخوردارند و او هییچگونه اظهار نظر قطعی در مورد نژاد عیلامی نکرده است اما معتقد است که ظاهرا این مردم را از نژاد آسیانی‌ (آزیانی)می‌خواند که نه به دستهء سامی متعلق اند و نه بدسته هند و اروپایی-و ژان کونتنو مورخ فرانسوی ساکنان قدیم عیلام را قاطعا از مردم ازیانی می داند و این کلمه برای معرفی مردمی بکار می رفته که در قسمت مهم اسیای غربی قبل از تاریخ مسکن داشته اند-حال با این همه اظهارات و نظرات بی اساس و بدون منبع اسنادی که بر چگونگی نژاد و ورود عیلامیان زده اند اندکی در مورد تمامی این موارد که بی اندیشی بران خواهی رسید که در نکته اول چنان که تاریخ از دست خود این پژوهشگران بیان می دارد که عیلامی ها در ریشه نژادی خود دارای استقلال کامل بدون هیچ خلل و خدشه ناپذیر بودند و هیچ رابطه ی ژنیتیکی واسطه ای میان انها با دیگر اقوام باستانی و ملل هم پایه و غیر معلوم نگردید-هیچگونه اطلاعات تاریخی و اسنادی بر نشانه و اثباط ورود عیلامی ها از نقطه و مکانی دیگر بر ایران پدیدار نگشته است-هر انچه که با اثار عیلامی ها مرتبط باشد همه در سرزمین ایران کشف شده است البته به غیر از اثار تجارت با دیگر ملل-حال از این رو که عیلامی ها اولین بنیانگذار سیستم حکومتی در ایران بودند باید یقین دانست و داشت که قوم عیلام از بومی ترین قوم در سرزمین ایران است و امروزیان ایران زمین که وارثین نژادی اریاییان و دیگر اقوام بومی همپای عیلام یعنی همان اسیانی ها که امروز به دنباله بران کردن رموز و چگونگی تاریخ ایران زمین در باستان هستند در اولین قدم در پی ریشه تاریخ خود باید تمامی موجودیت عیلامیان را شناخت.

در دوران ها و زمانه هایی که تاریخ موجودیت بشری درک کاملی از فرهنگ و تمدن اجتماعی نداشتند و رو بر کوچ روی نهاده تا بر روزنه و روشنایی امیدی برای دستیابی به فرهنگ برای احضار موجودیت یابند.سرزمین ایران یا فلات ایران گرده ی گردای درهایی درخشنده چون قوم عیلامی و بومیان خود ایران بود و تا به دورانهایی بسیار و دور جایگاه قوه ی قوای تابش نور و سرزمین الام و الات نور فرهنگ و تکامل تاریخ بر دیگر اقوام ناکامل بود.گستره این درخشش الام نور همانطور که از جغاها(تپه ها) برجای ماند از ایشان برمیاید تا به سرزمین دور نفوذ الگویی خود ببرد و قوه تابندگی این نور علمی و فرهنگی به اندازه ای بوده است که امروزه ما حجم بسیار انبوه ای از اثار و نشانه هایی از عیلامی بجامانده در کتب و کتیبه ها و اثار ملل هم پایی چون اشور بابل اکد که از دشمنان و دست اندازان غارت علومی و حکومتی و رغیب منطقه ای عیلام بشمار می رفته اند و حال در انوقت که تاریخ رو به ثبت نمودن لایه فرهنگ و گرداوری اجتماعی نهاد ایشان یعنی عیلامیان چگونه قوه یافتند.

یکی از مهمترین عوامل پیشبرد تکاملی صنعت و پدیداری علوم خاص در عیلامیان کمبود اب در فلات ایران بود.چرا که با کم ابی های بسیار که در طول دوران ها بران دچار می شدند باعث شکوفایی هنر درون ذاتی ءیلامیان گشت که از این رو در صنعت کشاورزی و فنون ابیاری از دیگر ملل پیشی گرفتند و این عمل سبب زمین داری با مالکیت خصوصی شد.این کم ابی های فلات ایران در طغیان سیل هجومی در هنروری صنعتی و بقای تکاملی چنان تاثیریاتی نهاد که در علم اب بند ها-سد ها-سیستم ابرسانی از طریق حفر حفره های بسیار طولانی-ابرسانی از طریق روی دیواره پل ها-منابع انباشت ابی-شبکه های جویباری-ایجاد نهرها برای استفاده از اب رودخانه و رساندن اب به شهر ها و کاخ ها و معابد بدون همتا شدند.و معماری خاص عیلامی ها که راهی برای انکار در ان نیست با قدرت تمام از برترین الگوهای علم سازه ایی بوده که معماری علمی و هندسی از ان برخاسته است.ایلامی ها از ان رو که در سرزمینی کم اب بودند.از این رو در علم ساخت و سازه ها به پیش رفتند.امروزه از هرانچه که در سازه های بجامانده از عیلامیان بر میاد که کم ابی ها-و مهمترین الهام گیری های هنروران ایلامی از سرچشمه های طبیعی زندگانی-و عقاید و باورها برای نمادین-و فلزکاری عیلامیان که از اولین خلایق بشر است که از عیلامیان برامده است-این عوامل همه که در کنار یکدیگر گرد امدن و ترکیب گشتند خلق هنر ها و علم هایی گشت که تمدن عیلامیان را تکاملی به رنگ خدایی بخشید چرا کیست که هنر را رنگ خدا نداند.یعنی در ترکیب عوامل که سازه های فوق بشری چون زیگورات در چغازنبیل و غیر بوجود اورنده نبوغ و هنروزی هایی چون پیکرتراشی های خلاقانه که اثار بجاماند حاوی و شامل بیان نقش شوش- که از ظروفی به شکل جانورانی چون قورباغه-خوک-میمون- و بر سنگ چون مرمر تراشیده اند.و نیز بر روی مهره های استوانه ای که از گل ساخته میشده نقش داده اند و یکی دیگر از نقوش و نمادهای تراشکاران ایلامی نقوش غول های ترکیبی انسان و حیوان و یا حیوان و حیوان بوده است که نبوغ خاص دیگر را در ذات هنوری عیلامی پدیدار کرده و در علم پیکرتراشی سه بعدی خاص عام گشتند که نشانه هایی در گورهای شوش برامده که حاوی سرهای تراشیده از سنگ اند و در علوم سازه ای ارتباط های کانالی و حفره ایی با بهره بردن تجهیزات تصفیه در منابع ابی را در شیوه بنای ساختمانی بکار گرفتند و بسیار در این علوم نبوغ برامده را ارج نهادند و بطور متعدد در تمامی نقاط بکار می گرفتند.و حال هنر سبب و عمل اصیل در قوه قوای پیشروی تکاملی در عیلامیان بود-قوه به چه معناست-مهمترین عامل اصلی پایه گذاری فرهنگ تمدنی در تاریخ اولیه بشری فن یا حرفه یا علم ارتباط بوده است و در تکامل این عمل خط را بوجود اورده و ان خط بوده است که پایه بنا تکاملی تمدن را به پای ساخته است و این دوران و عمل از این رو بود.

نکته قابل توجه که عیلامیان علوم نمادین بسیاری را در اسراری ترین رموز خود داشتند چرا که بسیاری از نبوغ های علمی و هنری و فرهنگی از نمادها و هنروری های نمادین برمی خواست.هر چند عیلامی ها از علوم اسرار علمی خود به ندرت سخن می گفتند ولی از اثار بجامانده به پیچیدگی بسیار علوم نمادین در زندگانی فرهنگی و تمدنی عامه مردم میشود پی برد.حال از نمونه هایی از هنرهای انها چون ظروف سفالین با نقش های ظریف هندسی و جانوری-سفال های منقش به نقوش حیوانی و طرح های انتزاعی، با رنگ های طبیعیِ قهوه ای سرخ گون، صورتی و آبی تیره که خاص ترین شان در هنروری ظرافت و طراحی تاثیر گذار در ذوق هنری شان بوده است و ابزارها و مجسمه های ساخته شده از عاج-مفرغ-گل با نقوش برجسته-زیورالات ظزیف سنگی و فلزی-مسی-روکش طلا با اشکال متعدد-و اصول هنر تندیس سازی بر سنگ های متعدد و فلز و گل که با ان تاکید بسیار می ورزیدند بر بیان واقعیت بدور از تخیل-و نقوش مارها بر اشیاء و مهره ها که نماد حفاظت است-و در مذهب که بسیار اشیاء نمادین ارواح و بهره جویی از انان- چنین بدست می اید که تمامی علوم و هنروری ها منبع الهام بخشی خود را ارتباط می بخشیدند زیرا که علوم نمادی بدور از تخیل های اوامانه بوده است و بطور یقین نمادها از باوران مقدس بر می خاست و نبوغ هنروری را در ذات عیلامی تبار را تحریک می کرد بر رو به تکامل رفتن-از مهمترین نقش های نمادین عیلامیان که بر سفال ها-سرپوش ظروف-مهرهای-نقش برجسته ها نقش داده اند مار است که نمادی است بر حفاظت و حراست در برابر نیروی شیاطین و دیوها-نمیتوان مار را از خدایان عیلامی ها دانست چرا که باور ها و ائین ستایش و بیان را با نقوش و اثار نمادین بروز داده اند که مار از مهمترین قدرت های نمادین را برای اجرای خواسته های باورانه شان را بکار گرفته اند و گاه نوعی مار با سر و بالاتنه ی انسان ترسیم نموده اند که از خاص ترین و مرموزترین اداب نیایش و ستایش باورهای عیلامی بوده است-در بیشترین اثار ایلامی و بر اثار تخت های شاهان و چون دسته عصا و چوگان و در اشیاء سلطنتی و حکومتی و مذهبی نماد مار به اشکال متعدد پدیدار گشته است-این اثار خلاقانه از باورها و بیان حقیقت باورها برمیامد و به حالات نمادین بهره برده و از قدرت نیروهای سودمند و نماد حاصلخیزی و برکت و شکوفایی و عظمت و نماد از بین برنده نیروهای شیطانی و پلیدی هاست و نماد ترس اورانه برای بیان حقیقت بر عامه مردم-حال اینان عاملی در پایه گذاری.

خط و خط تصویری که بطور یقین عیلامیان از اولین بنیانگذاری و خالق بیان و زبان بوده است که از اثار برامده ز فرهنگ این تمدن چنین برمی اید که در پنج هزار سال پیش بطور علمی از علم خط و نویسندگی بهره برده و ان را کاملا درک و شناخت کافی برخوردار بوده اند.حال هر چند که باستانشناسان نیز اظهاراتی در مورد اقتباس خط تصویری توسط عیلامی ها از همسایگان خود یعنی سومریان دانسته اند و هر چند همه اظهار نظرند.اما نکته قابل توجه انست که درست است که عیلامیان با ملل اطراف خود از جمله با سومریان جنوب بین النهرین در ارتباط بوده اند اما باید این موضوع را در نظر گرفت که استقلال تکاملی علومی شروط پیروزی در عظمت فرهنگ باستانی بوده است یعنی علم به تکامل رسانیدن علم یا حرفه یا فن-حال با هیچگونه منبع اسنادی مبتنی بر تاثیر دیدن عیلام از دیگر ملل در حرفه و علم خط در میابیم که بطور یقین سرزمین فلات ایران منبع و جوشش فن خط و تاثرگذار بر دیگر ملل بوده است.چرا که با تکیه بر ظروف سفالین و نقش های ساده بکار رفته بر انها که بطور انبوه در فلات ایران یافت می شوند و گاه قدمت انها تا نه هزار سال پیش تخمین زده اند در میابیم که این نقوش ساد عامل اصیل و جوشش اندیشه خط نویسی و قوت بخش در بکار بردن بیان بوده است.یعنی در انوقت که بومیان ایران زمین در زمینه سفالگری به تجربه ایی خلاقانه دست یافتند و با نقش دادن اشکال هندسی و اشکال ادمی و جانوران بر روی ظروف شروع کرده و با بررسی های بیش بران رسیدند تقلید های خیالی برامده از طبیعت را در باور خود منفی دانسته و کوشیدند که نقش ها را ساده تر و اسانتر و مناظر را زیباتر و ارج گذاردند و در بکاربردن نقش های نمادین و باورانه را برای اولین با خلق کردند و از همین رو تصویرهای چون نشانه گذاری را روی سفالین کوچک نقش دادند و بجای مهر بکار گرفتند و نقوش دیگر را که از باورهای نمادین برمیامد را برای ائین قربانی-دعاها-ائین پرستش-نشان تجارت-و حتی اندازه های کالا را بر انها مشخص میکرده و حساب کالاهای دریافتی و خروجی را نگاه می داشتند-امروزه از هرانچه از مهرهای بجامانده از عیلامیان برمی اید نشان از ان دارند که در حدود هزاره سوم پ.م مردمان عیلام زمین چنان پیشرفت های در صنعت بر خود به گذارده بودند که در حدود افکار ملل هم دوره خود بدور بوده است.مهره ها از مهمترین خلایق درون ذاتی ایلامی و برتری علمی بر دیگر ملل را اشکار می ساخته.مهره ها نقش طلسم و طلسم گذاری را نیز ایفا می کردند چرا که در حالتی نمادین را بر خود داشتند و رموز را که بر ان ها نقش می شد از قدرت هایی خاص در علم باوران خود بهره می بردند.و یک از مهمتری عاملین بیان و حاوی پیامهای ارزشمند زمان که بطور مرموز و رمز نقش می شدند و به اسانی از این مهره ها میتوان چگونگی زندگانی ایلامی ها را درک کرد.حال از این مهرها چون چشم انداز دشت شوش با نهرهای بسیار و متنوع.روستاییان در حال کشاورزی.مرغزارها.جانوران اهلی.چوپانان و دامها.زنان در حال چیدن میوه با دامنهای بلند تصویر و نقش شده اند و تصاویر دیگر که گویای بکار گیری علومی چون :

" بافندگی.کوزه گری.حجاری.حرفه نانوایی.ماهیگیری.باغبانی.فلزکاری.گازری.نجاری.بازرگانی.نویسندگی می باشد. "

حال اشاره این موضوع در انست که اگر بر اثر ارتباط عیلام با سومر این خط بومی اگر جای خود را به خط پیشرفته تر سومر داده باشد یا خیر-اصالت مهم موضوع درانست که سرزمین ایران خود از بنیانگذاران خلق خط بوده و به تکامل رسانده است.حال بطور یقین نمونه هایی از خط ایلامی از نخستین مراحل پیدایش(تصویری)تا مرحله خط تصویری هجایی-تا مرحله تکاملی یعنی الفبایی که بطور کامل امروزه در دست است اما اثار مربوط به دو مرحله اول کاملا خواند نگردیده است.امروزه هر چند که خط عیلامی بصورت رسا رمزگشایی نشده و دشواری هایی بسیار در خواندن و درک خط عیلامی وجود دارد اما بر ان خاطر که عیلامیان در بیان باورها و ائین نمادین و تصویرنگری برترین خلائق علمی را در خود داشته اند و برجای نهاده اند و به اسانی دوران زیست و زندگانی ایشان را میتوان کاملا درک نمود.اصیل ترین منبع اثباط و اسنادی را در یک جمله میتوان بیان کرد که عیلامیان پایه و عامل برامدن خط را در خود برون دادند یعنی تمام این موضوعات که در مورد پیدایش خط ارائه گردید در یک کلمه است-هیچ فرمی بدون مفهوم و هیچ مفهومی بدون فرم قابل درک و شکل پذیری و ارائه نیست.یعنی از باور برامد و در اشکال نمادین بران شد و انگاه که اشکال نمادین بر روی اشیا سنگی و سفالی و فلزی نقش داده شد بطور هنری ان اشکال ساده شدند و تکامل زبانی و خطی یافتند.پس بطور یقین خط عامل اصیل پیدایش و ابداعات و ابتکارات و اکتشافات بومیان سرزمین ایران بود که بطور کامل فرهنگ ایران زمین را در عصر حجر برون ساخته و از این رو با درک فن شماره نویسی نظم تکاملی را به محصول تجارب و تفکرات سازند و پیشبرنده زیست خود بخشید و از این رو با افزایش ثبت اموخته های خویش پایه و اساس فرهنگ و مدنیت بشریت و خط و یاضیات را گذارد و بطور یقین اولین قوم پایه گذار تمدنی در سرزمین ایران عیلامی ها بودند که اثار محدودی از انان در دست است و هرچند که تمامی نشانه های پایه ایی تمدنی که در ایران زمین بر میاید تماما بر عیلامیان ریشه خود را می رسند و بطور یقین با همه این محدودیت ها میتوان از چگونگی قوه یافتن صنعتی و علمی و فرهنگی و تمدنی عیلامیان با تکیه بر اثار بدست امده میتوان تصویرسازی بسیار قوی را از ان بر خود برداشت نمود و حال تکیه بر تصویرسازی هایی که تکیه بر اثار برجای مانده دیگر و اصیل که توسط حکاکان و پیکرتراشان و هنروران عیلامی از جنبه های متعدد زیست و زندگانی رواج در دوران خود را نقش داده اند و گاه عمق این نقش ها به قدری بار علمی دارند که میتوان بر چگونگی پیدایش فنون بومی-مسائل سیاسی و حکومتی-ابزار علمی-تخصصی-و دورهای مختلف جنگاوری ها-گستردگی های تمدنی شان پیبرد.

حال بطور یقین تاریخ حکومتی ایلام در طول دوران ها بسیار پیچیده و گسترده بوده است و امروزه هرانچه که در مورد حکومت ایلامی ها چون اسناد و مدارک معرفی و می دانیم و برما رسیده است همه از منابع دیگر ملل همپا و همردیف و دشمن تمدن حکومتی عیلام چون سومر بابل اشور برمی ایند و بطور یقین تکیه بر انها نمی شود حفیفت موجودیت و تاریخ عیلام را درک کرد چرا که همانطور از نوشته های و الواح و کتیبه های سومری بابلی و اشوری امده تنها دیدی که تمدن عیلام داشته اند چشم طمع بوده و بارها عیلام را دشمن بر نوشته و اورده اند.چناچه امروزه با بررسی های اندک و بسیار محدود که درمورد موجودیت سلسله ها مذهب هنر فرهنگ ائین باورها شده است ولی امروه در تمامی منابع تاریخ و کتب اطلاعاتی در مورد عیلام 80 درصد توضیحات درمورد چگونگی شاهان و سلسله ها است که همانطور گفته شد همه در همان منابع اطلاعاتی ملل دشمن هستند و هر جایی که در مورد تاریخ عیلام پرداخته شده حجم بسیاری را به چگونگی جنگ اوری ها و پیروزی ها و شکست ها یا سلسله های شاهی و اظهارات ائین و باورهای حاشیه ای پرداخته اند که انها نیز بسیار محدودند و تنها عامل وجود اورند بی راهه اند و اما سرزمین عیلام و تمدن تکاملی در طول دوران موجودیت اش یکی از مرموزترین کاملترین پیچیده ترین تاثیرگذارترین بوده است که باید در درک اش باید از هرانچه که بوده اند فهمید.یعنی باید دانست که بودند از کجا امده اند چگونه برجای شدند و چگونه برپای شدند و قوه قوای شان را دانست و چه کسانی در کناره همسایه ای شان بود.چه ها کردند هنرشان علمشان باورشان کیش شان چه بود و چگونه به هنرها و علم ها دست یافتند چگونه دانایی و نبوغ شان اشکار شد و تا به غیر.هر چند امروزه که در پی و جوایای اطلاعات تاریخی از عیلامی ها در تمامی منابع اطلاعاتی به متونی برمیخوریم که همگی شبیه به یکدیگر و همه برپایه اظهارات و حدس و گمان هایند و کپی کاری بسیار به چشم می اید و تصمیم و نتیجه گیری های بی اساس و بی بنیه بسیارند و ایا وقت ان نیست که باید ایلام را از هرانچه بوده درک کرد.اگر هیمن اطلاعات موجود از عیلامیان را به دید پازل شماره گذاری- جای گذاری-تفکیک-معنی-کرد بطور یقین حداقل می شود انان را از هرانچه که داشته اند درک نمود.بطوری که به مباحث و اطلاعاتی که از دشمنان عیلام زمین چون جنگ ها-شکست-و اظهارنظرها-هیچگونه کمک عیلام شناسی برما نمیکند وقتی درک نسبتا ریشه ای و اجدادی بر خود نداشته و در انوقت که تکیه بر اطلاعات بدست امده ز دانش و جویایی ریشه ای خود درک و روشنی باور امدی.انوقت به اسانی کمال تمامی جزئیات عیلامیانه بر تو اشکار خواند گشت.حال بران خاطر که تاریخ تمدن و جنگاوری ها و موجودیت شاهان و سلسله فرمانروایان عیلامی بر روی شهادت اسناد و مدارک دشمنانش معرفی گشته است و متاسفانه اطلاعات ما از چگونگی وضع تمدن این سرزمین نارسا و نامعلوم است و تمامی اظهارات جنگاوری ها و کشمکش ها وابسته به تاریخ عیلام همگی هیچگونه تکیه گاه اسنادی و مدارکی نداشته و بطور حتمی موضوع بحث شاهان و فرمانروایان و سلسله شاهان که امروزه در منابع اطلاعات تاریخی برمی خوریم نگاه و دید و درک ما را مابین تاریخ عیلام فاصله بیشتری را ایجاد می کند. و حال روشی دیگر را به تکامل رساندن باورمان ز عیلام بکار می گیریم.حال قدری به پیشتر رویم که در ان دورانها که اقوام مختلف برای ریشه زدن بر سرزمین ایران رسیدند.در ان دوران که ارییان بر سرزمین ایران رسیدند.فرمانروایی عیلام تختگاهای شاهنشانهی خود در تمامی نقاط محدوده خویش برنهاده بود.و از جهت علم صنعتی به تکامل پایه ای درایفته بود.در ان دوران که اروپا هنوز مرحله گذران اخر پالئولیتیک بود سرزمین عیلام دوران عصر مس خو را گذرانده بود.در ان دوران ها که دیگر اقوام بنام که کناره عیلام رسیدند سرزمین عیلان بناهای حکومتی فرهنگی سیاسی سازه ای علومی خود را بنهاده و وسعت داده بود و چنان بود که بر دیگر ملل همپا ارتباط تاثیرگذار داشت و برانان نمادی بود در استواری فرهنگی.این بناها از این رو بود.

خواستگاه و جایگاه اصیل عیلامیان که تنها زادگاه اثارشان برماست یعنی از میان نقاط مختلف در ایران. جنوب غربی ایلام کنونی به مانند منطقه شوش-ایذه و پشتکوه و پیشکوه-جلگه وسیع و حاصلخیزی که از نظر جغرافیایی دنباله جلگه بین النهرین می باشد-یعنی حدود جایگاه شان از مغرب به رود دجله و از مشرق به خسمتی ز پارس-از شمال به راه بابل به همدان-از جنوب خوزستان-بوشهر تا خلیج ایران-سرزمین بختیاری- را برای ریشه زدن در خاک برگزیده بودند و در طول دوران های متعدد و در ان دوران یعنی نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد که تمدن عیلام در اوج شکوفایی خود بود سرزمین خود را به طول از جنوب سرزمین بختیاری و لرستان و خوزستان و انشان یا انزان(فارس) و از شمال به کرمانشاه و تا نزدیک همدان و در دوره ای تا کتاره دریاچه ارومیه و از مشرق تا کرمان(کارمانیا) و از جنوبی ترین نقطه تا خلیج پارس و از مغرب تا نواحی بین النهرین گسترش دادند.و بطور روند طول زمان و با بارگیری توان و قدرت همزمان با سومری ها توانستند در این سرزمین دولت مرکزی شان را تشکیل و پایتخت های خود را بر شوش نهادند.و خایدالو(خرم اباد)-ماداکتو(کنار کرخه) را از جمله شهرهای مهم خود نام برد اند.و از این رو توانستند نواحی مرکزی و شرقی ایران را تحت سلطه ی خود گسترش دهند.و همزمان با تشکیل دولتهای سومر نام کشور خود را (هلتمتو) به معنای (سرزمین خدایی) به دیگر تمدن ها شناساندند(بطور یقین عیلامیان کشور خود را با حرف هلتمتی می نامیده اند چرا که امروزه در منطقه پشتکوه و ورکوه که از قدیمیترین نقاط در عیلام باستان اند منطقه ای از تمدن بومیان سرزمین ایران و عیلام برجای مانده است که هم نام کشور باستانی ایلام است.یعنی هلیلان(هل الان) هل به معنای سرزمین و الان به معنای طلوع-تابش خورشید در پشت کوهای بلند.هلیلان در خود 160 تپه تاریخی دارد که تاریخشان از عصر حجر(تپه گوران) و دوره های نوسنگی تا دوره های تمدن عیلامی-تا دوره های اسلامی بر می اید)در انجا تاریخ و تمدن ایلامی ها در دوران عظمت به پای خود از بی نظیر و خاص ترین است که ریشه شان نه اریایی اند نه سامی و نیز زبان شان زبانی تک خانواده است و بدان معناست که خویشاوندی ان با هیچ خانواده زبانی در جهان اثبات نگشته است.

نام و موقعیت ایلامیان باستان از هرانچه که در کتب تاریخ برامده و یا همه ی اقوام و تمدن هایی که از عیلام یاد نمودند.معانی و منبع اصیل این نام را به یک معنی تفسیر کردند و همگی نشانه مرکزیت و موطن پایه عیلامیان را از منطقه زاگروس جنوب غربی(ایلام امروزی)به (سرزمینی با ارتفاعات بلند و کوهستانی) یاد کرده اند.به مثال اکدی و اشوری(الیپی).منابع یونانی(الیمایید-الیمائیس)-از سده سیزدهم پ.م به بعد و تا دورانی در کتیبه های عیلامی بجای نام کشور عیلام نام انشان سوسونکا یعنی مملکت انشان و شوش دیده میشود-و یا نواحی و دولتهای کوچک عیلامی بنام ادامشول یا ادامدون-و بابلی ها قسمت مرتفع سرزمینی را که در مشرق کشورشان قرار داشت را الامتو یا الام بمعنای کوهستان و یا کشور طلوع خورشید می نامیدند-که همگی به یک معنای استواری قومی واحد اشاره داشته اند.و از هرانچه در مورد شهرها و ولایات عیلام زمین در کتیبه های باستانی عیلامی مالمیر و شوشان و دیگر کتیبه های نقاط محدوه ایلام زمین برامده نشان از ان دارند که فرهنگ و زبان و ائین ایلام باستان تا به امروز تعغیر نکرده اند چرا که هرانچه در گذشته ی این تمدن برپا بوده است را امروزه از اثار و کتیبه ها تشخیص و به نقطه و محدوده ی کنونی مرتبط و شناسایی کرد.بطور مثال از شهرها و ولایات ایلام باستان(هیلامتی-الینائید)در کتیبه ها و اثار بجامانده چنین امده است.(سیماش-سفید دشت لرستان) (ادامدون-اندیمشک) (اوان-ابادان) (ادامشول-مسجد سلیمان) (هوپشن-دزفول) (لیان-بوشهر) (شیراکوم-شیراز) (ورهشی-پارس) (بارخشه-بهبهان) (خیدالو-خویذه-هویزه-شوشتر) (انشان سوسونکا-سوسنگرد-و بمعنای باستانی مملکت شوش و انزان که از دولتهای کوچک تر عیلامی بودند)-انشان-انزان کلمه ایی با وسعت بسیار از نظر مفهومی که قدیمیترین زبان عیلامی ها نیز انزان نام داشته است و دیگر مفهوم انشان نیز از جمله تختگاه های پادشاهی و حکومتی ایلام بود که در دوره ای به سان 2200 پ.م پادشاه نیرومند انشان کوتیک اینشوشینیک در پدید اوردن اتحاد در مابین دولتهای محلی در منطقه در پایه گذاری ایلام با عظمت تاثیر بسیار نهاد یاد گشته و از نواحی ایلام(عیلام)شمالی نشین نیز کاسیان(اسلاف لران)-و از خاص ترین شهرهای دیگر عیلامی نیز دور-اونتش و شوش که در دورانی نیز پایتخت اصلی شان بود که یکی از خاص ترین اثار بجاماند در ان-ستونیست که قانون حمورابی بران نقش بسته است و نیز شهر دور-اونتش در همسایگی شوش قرار داشت که اکنون آنرا به نام چغازنبیل می خوانیم.و نشانه های بهره ای ز تمدن ایلامی که تا عهد پارسیان به مردمان بومی عیلامی تبار بررسید فرمانروایی و حکومت تمدنی ماسپاتان یا ماسبذان بود که از جمله تمدن هایی برامده ز عیلام باستان در پشتکوه و پیشکوه امروزی به بار نشست.ماسبذان(به معنای سرزمینی که مردمانش کشتار نمیکنند)بود که گمان می رود نام اصیل تر ماسبذان برگرفته از نام بونیان امردی(یعنی ان مردان یا مردمانی که از کشتار بیزارند یا نمیکنند)باشد که طبق کتیبه های عیلامی مالمیر و شوش(امردیها)ریشه زبانی و فرهنگی عیلامی داشته و از ساکنین ناحیه ایلام امروزی بودند.و بطور کلی عیلام به چند ایالت مستقل تغسیم می شده است که نامی ترین انها-اوان در شمال غربی سوزیانا در کناره رودهای دز و کرخه-سیماش شامل قسمت شمال و شمال شرقی دشت خوزستان-انزان یا انشان منطقه شرقی و جنوب شرقی ایذه و مالمیر بختیاری-پارسوماش محدوده مسجد سلیمان.

حال بعد از این منظور ما تکامل است که عیلامیان در فلات ایران اغاز کرده بودند و منجر به انی نیز شد که دیگر اقوام اسیانی و غیر برای برپای ستون تمدنی خویش شروع کشمکش ها و دست اندازی های خود را برای تصاحب لابلای فرهنگ عیلامی اغاز کنند.

حال از انقراض دولتی ایلام زمین داده هایی بسیار محدود بدست امد اما از هرانچه که از صاحبان علم تاریخ بر ما رسیده چنین اورده شده که از انجایی این تضعیف حکومتی شروع گشت که دولت مرکزی ایلام (خوم بان کالداش) در حمله اشور بنی پال در سال 645 ق.م به عیلام دستگیر میشود و از این رو دولت مرکزی ایلام از هم گسسته می شود و رو به انقراض اش شروع می گردد.هر چند دولت های محلی و حکم رانان تیره و قبیله ایی به عمر دولتی خود ادامه ای کوتاه زمان دادند.اما با حمله ای از پیش تعیین شده ی هخامنشیان در سال 545ق.م شکستی گران می بینند و فرمانروایی دولت مرکزی عیلام به سرانجام خود می رسد.ایلات و قبایل وطن پرست هم تلاش های بسیاری برای باز گرفتن قوه ی خود کردند که نتیجه ی بسزایی نداشت و با دیدن شکست ان حمله دیگر فرصت بازیابی یا نتوانستند دولت مرکزی خود را از نظر قوایی بازسازی کنند.و با از هم گسستگی قوم ماد توسط حملات هخامنشیان بتدریج اراضی ایلام را از اجزای امپراطوری تازه بر پای شده خود قرار دادند و چاره ای برای دولت های محلی ایلام بجز تابع شدن نگذاشتند.اما این پایان کار حکومتی ایلام زمین نبود و برعکس تمام این اتفاقات تمدن ایلام وارد بر دوره ی خاص تری از جمله دوران شکوه خود گشت.یعنی بعد از تمام برپایی قیام های ایلامیان برای تشکیل دولت مستقل خود در زمان هخامنشیان که هر بار بدست درایوش اول دفع می شد.یا لشکرکشی های داریوش در دوران اول حکومتش برای سرکوب کردن استقلال طلبان که تا سه بار ان قیام هایی را دفع کرد و شهر شوش را هم به اشغال خود دراورد و به پایتخت خود قرار داد و از نظر خود یعنی از هرانچه که در کتب تاریخ خود اورده اند با این سرکوب های متداول بر بومییان یا استقلال طلبان حکومت ایلام را از میان برداشتند.

قوم ماد یکی از مهمترین حکومت ها در محدوده سرزمین عیلام باستان و تاثیر گذار در دوران حکومتی ایلام-ماد نام یکی از اقوام بومی و ایرانی تبار که در صده 17 پیش از میلاد در سرزمین عیلام بنای تمدن خود را به پا داشتند.

پس از حملات پی در پی وحشیانه ی و گران اشوریان به مناطق مادنشین.باستانشناسان چنین اظهار داشتند که در سالهای 707 قبل از میلاد با رهبری یکی از قبایل قدرتمند مادی بنام دیاکو به وسیله مجلس اتحادیه به عنوان رهب برگزیده شده و دولت مرکزی شان را تشکیل دادند و با متحد کردن قبیله ها و ایلات پراکنده مادی و وزن کردن قوانین ملی به عنوان اولی رهبر ماد شناخته شده و پایتخت خود را در همدان(هنگمتان-به معنای گرد شدن)قرار نهاد.

اما موضوع ما در مورد دوره ای از تاریخ است که حکومت ایلام دیگر برجای نبود و بتدریج سرزمین اش را هخامنشیان اشغال کرد و در ان زمان مادها نیز قدرت خاص خود و رویارویی هایی بزرگی در میان هخامنشی و مادها بود.اما این مقدمه ای بر دوره جدید ایلام از نظر تمدنی است.اما قبل از موضوع اصلی اول به چگونگی تاریخ ان دوره هخامنشی و ماد خواهیم پرداخت.

پس بطور کلی از تاریخ و از کتب دیگر تمدن ها چنین بر می اید که تیره قوم هخامنشی از دیرباز تاریخ یعنی قرن ها قبل از ورودشان به سرزمین ایران بر ان باور بودند که حضور دیگر اقوام و حکومت ها را هیچ گونه اهمیتی نمی دانستند چرا که تنها و فقط دوستی ها را بر پایه ان در پیش برنامه ریزی می کرده اند تا به هر شکل راه خود را مستقیما به تمدن عیلام هموار سازند.از حقایقی که تاریخ خود هخامنشیان برملا می سازد چنین بدست می اید که هخامنشیان با هر قوم یا حکومت و پادشاهی که در نزدیکی و کناره سرزمین عیلام بوند مرتبط می شده و بعد از به کار گرفتن و حفظ منافع خود روزی بر همان سرزمین که راه دوستی یا همکاری گشوده بودند را مسلط می شده است.حال اگر تمامی تاریخ درمورد عیلام را مطالعه کرده باشید پس میدانید که در میانه و کناره مرزی حکومتی عیلام زمین اقوام و حکومت ها و پادشاهی های بسیاری به مثال ماد می زیسته اند و در طول تاریخ ارتباط های بسیاری در میان عیلام و اینان بوده است چه جنگاوری و چه گاها حالت دفاعی از یکدیگر در برابر دشمن.پس یعنی هخامنشیان از دیربازشان نقش ها و حالت های بسیار به خود گرفتند که به هر طور شده خود را به این اقوام ارتباط می داد.این رویه به این خاطر بود که در سرزمینی غنی از همه جوانب به هر صورت خود را جای دهند و قوای خود را افزون و پادشاهی عظیم خود را برای فتح کردن سرزمین ها و تمدن های دیگر به پا دارد.بعد از بنیاد کردن حکومت خود بر سرزمین بجامانده از تمدن عیلام در قرن هفتم پ.م فردی بنام هخامنش با جمع اوری اقوام پارسی حکومتی را در ناحیه ی جنوبی کوهای زاگرس بنیاد نهاد و که این حکومت باج گذار امپراطوری ماد بود و بعد از سال ها و وقایع بسیار با دولت ماد و دورانی تا رسیدن حکومت به دست کورش از پدرش کمبوجیه که با درایت و خردمندی توانسته بود حکومت انشان را را بعنوان یک دولت باجگذار شاهنشاهی ماد موقعیتی ویژه نماید و با ازدواج های سیاسی حکومتش را گسترش داده بود.درست است که قبیله هخامنش وابستگی های بر مادها داشتند اما بعد از ارتباط هایی که فرمانروایان یعنی جانشینان بعد از هخامنش حاکم (انشان-پارس)سیاسی برقرار کردند.تا اخر به کوروش تاثیرگذارترین جانشین رسید.اما لازم به ذکر است که تیره مادری کوروش به پادشاهی ماد میرسد.(تیره پدری هخامنش-چیش بش-کورش اول-کمبوجیه اول-کوروش بزرگ و تیره مادری دیاکو اولین پادشاه ماد-فره ورتیش-هوخ شتره-اسیتاک-ماندانا که در ازدواج سیاسی همسر کمبوجیه شد و از اینان کوروش بزرگ برامد) لازم به ذکر است که دوره سیاسی نام برده شده هر کدام به ترتیب پارسی و مادی با هم روبرو میگشتند.حال از دوران شکوفایی و رشد کوروش که بگذریم توانست با قدرت سیاسی پدران خود در انشان علیه پادشاهی ماد برخیزد و شکستی بر اتمام پادشاهی ماد یعنی ایشتوویگو پدربزرگ مادری خود وارد کند و بر انها مسلط گشت و در این موقع بود که پادشاهی بابل و لیدیه موقعیت را برای دست درازی به حکومت رو به انقراض ماد را غنیمت شمردند و کوروش از قصد خیانت وار اگاه شد و توانست شکستی سخت بر انان نیز وارد کند و سرزمین انها را نیز از سرزمین خود گسترش دهد.این خلاصه ای بسیار فشرده ای بود از چگونگی انقراض حکومتی عیلام و مادیان و به کار امدن پارسیان بود.اما این پایان کار تمدنی عیلام باستان نبود و پای و با نقشی نتفاوت در رنگ دیگر تاریخ نهاد

بهتر میدانید همانطور که در بند های بالایی بیان کردیم کوروش بزرگ ارتباط ریشه ایی به از طرف مادر بنام ماندانا دختر ایشتوویگو اخریی پادشاهی ماد دارید.و بعد از دورانی کوتاه از وقایع مختلف کوروش برعلیه ماد برانگیخت و پادشاهی ماد را بدست اورد.البته ناگفته نماند که دران زمان حکومت مرکزی ایلام منقرض شده بود اما بیان تاریخ از ان است که هخامنشی هیچ قدرت برتر در کنار خود برای وسعت دادن پادشاهی شان تحمل نکردند.کورش وقتی در سال 559پ.م در انشان یعنی جایگاه پادشاهی پدران چند نسل پیش اش به سلطنت رسیده بود و دیری نگذشت که ناتوانی دولت اژی دهاک را به فهم شد و ان زمانه بود که خیال توسعه قدرت و کسب استقلال در سر خود حس کرد و با همدستی نارضایتی متحدان علیه ماد توانست ایشتوویگو را بر خود تسلیم کند.در زمانی که دیگر اثری از حکومت ایلام نمانده بود یعنی در قرن های دهم تا ششم پ.م تعغیرات جغرافیایی و سیاسی زیادی در فلات ایران و مناطق اطراف ان رخ داد که عمده ان عبارت بود از تشکیل کشور (اورارتو)در قرن نهم پ.م.و نیز نابودی امپراطوری بزرگ اشور در قرن هفتم پ.م به دست (هووخشتره)پادشاه قدرتمند ماد و همچنین تبدیل قوم سومر و اکد به امپراطوری بزرگ بابل از دسته این تعغیرات بشمار می رفته است.

هر چند پروفسور گریشمن اظهار داشتند که مسجدسلیمان از قدیمیترین پایتخت پادشاهی هخامنشی بوده است و شش پادشاه هخامنشی که قبل از کوروش در سرزمین کناره و میانه ایلام حکومت کرده اند نیز تختگاه حکومتی خود را در این مکان بسر برده اند.و نیز فرضیه قدیمی که سکونت هخامنشی را در جنوب غربی دریاچه ارومیه می دانست به حلت تعلیق در می اید و اینکه کلمه پارسوا که در منابع متون باستانی دیگر ملل برامده است باستانشناسان را وادار بر تصمیم گیری هایی متفاوت و اظهارات متفاوت کرده اند.لازم به ذکر است که پارسوا در زبان فارسی قدیم به معنای کنار بوده و از همین رو اقوامی که در کناره کشور اشور یعنی در جنوب غربی دریاچه ارومیه سکونت داشتند را پارسوا می نامیدند یعنی همانطور که اقوام واقع در کنار فلات ایران را پرتوا (پارت ها) نامیده اند و ظاهرا کلمه پهلو از همین واژه برگرفته شده است.حال اگر این نظریه مورد اثبات و قابل درک قرار گیرد که شاهان همامنشی حکومتشان در مسجدسلیمان بوده وسعت توان درک ما از منشاء و مبداء شاهنشاهی هخامنشی افزون و گسترش خواهد یافت.

حال تا اینجا مقدمه ای بر اتمام حکومتی عیلام و به قدرت رسیدن هخامنشیان با هم پایی دولت ماد و کنار زدن پادشاهی مادیان.و پای نهادن تمدن عیلامیان در عصر نبود اما با وجود اش و حال حکومت ایلام که در ان دوره دیگر برجای خویش نبود از نظر تمدنی و تاثیر گذاری پای در دوره جدیدی نهاد.

ایلامیان تنها مردمانی در طول تاریخ بوده اند که با اینکه حاکمیت مرکزی خود را از دست داده بودند در طول تاریخشان تا به امروز چنان در شکوه و عظمت ایران باستان تاثیرگذار بوده اند که انگار هیچ وقت حکومت مرکزی خود را از دست نداده بودند چرا بر ان خاطر که مردمان تمدن عیلام زمین در طول تاریخ اگر از فرمانروای اول به زیر مجموعه ها بنگریم بخاطر کوچ رو بودن در محدوده ی خود(قشلاق-ییلاق).ایلیات فراوان.قوم و قبیله ها که هر کدام خود حکمفرمایی داشتند.پس این به ان معناست که در طول تاریخ شان حاکمیت خود را بر سرزمین عیلام حفظ کرده بودند.چرا که هخامنشیان بدون این اقوام نمی توانستند قوای جنگی خود را به تکامل برسانند.اگر جزئیات تاریخ را مطالعه کرده باشد پس اطلاع دارید که بطور مختصر عرض میکنم پارسیها ابدا در سرزمین ایلامی یعنی انشان(انزان)با سیاست هایی از پیش تعین شده سکونت گزیدند و هنگامی که در حدودا 700 پ.م به این ناحیه امدند که با موافقت ایلامیها بود.ان دوره موقعی بوده است که پارسی ها از زیست در منطقه کناریه دریاچه ارومیه و فشار اشوریها و اوراتوها به تنگ امده و از طرفی عیلامی ها که قدرت خود را در مقابل دشمنان ضعیف دیدند.امدن پارسی ها را مهم دانستند و از اتحاد انان با خود علیه مقابله با اشوریها که بنا بر دلایلی قدرتمند شدوه بودند استفاد کردند چناچه که از سنگ نبشته های اشوری چنین برامده که ما اطلاع داریم از اتحاد پارسی ها با شاه ایلام.یا در این جنگ از حضور دسته های سربازان(مردم پارسواش)در لشکر ایلام خبر داریم.پس این اتحاد ها از ان نشان می دهند که از سال 710 پ.م منعقد گشته و ارتباط و نزدیکی کامل پارسیها و ایلامی ها را در ان زمان اثباط می کند با اینکه در سال های 522-486پ.م دیگر هیچ اسمی از ایلامیها در سنگ نبشته های هخامنشی نام برده نمیشود یا اگرم برده شده یا نقشی کشیده اند ایلامی ها را به نشان سرزمین دیگر بروز دادند.این به چه معناست.ایا این به ان معنا نیست که بعد از محو گشتن حکومت عیلامی برنامه بر ان بوده مه نام و تمدن و نشان عیلامی به منفعت تاریخ دیگر از صحنه برون کنند.یعنی برنامه ریزی بطوری بطوری بوده که از سال 645پ.م دولت یا تمدن ایلام فراموش شده و حتی تا انجا این پاکسازی های علوم تمدنی به سلامت پادشاهی دیگر عمیق بوده که مورخان باستانی چون استرابون به هیچ وجه نامی از این دولت نبرده و اصولا ان را نمی شناخته است.نکته بسیار
پيوست:
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: احمدرضا ترجمان