پنج شنبه, 17 خرداد 1403

 



موضوع: txt4

txt4 10 سال 5 ماه ago #44418

کلیر پرسید چی شده؟ از صبح تا الان مثل خرس تیر خورده هستی. بهش گفتم : اینو باید تموش کنم. سه تا گزارش دارم که تا ساعت پنج باید بنویسم و اگر به موقع تمومشون نکنم بیل عصبانی می شه. قبلا به خاطر تاخیر در کار توبیخ شدم واگر کاری رو که بهم داده انجام ندم فیوزمی پرونه . کمی بعد تلفن زنگ زد مدبر اجرایی بود واز من خواست کمکش کنم و اداره رو به چند تا از مشتریها نشون بدم . این دومین باری بود که اون اینو از من می خواست تا براش انجام بدم ومن از این کار خوشم نمیومداما مجبور بودم موافقت کنم چون اون تنها کسی بودکه نمی خواستم براش دردسر درست کنم. دو ساعت گذشت و همچنان مشغول کارم بود. وقتی به بخش خودمون رسیدیم ، کلیر به سرعت به طرف من اومد و آروم در گوشم گفت : تا الان کجا بودی؟ بیل تو مخمصه افتاده چون تو هنوز اون گزارشها روتموم نکردی. همون لحظه بیل با یه قیافه برافروخته دم در پیداش شد و وقتی مدیر اجرایی رو کنار من دید جاخورد. کلیر بهش گفت : سلام بیل، اجازه بده تورو به مشتریهامون معرفی کنم.
پيوست:
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: سلمی پتگر